گفتوگو با عادل تبریزی، کارگردان فیلم «گیجگاه»
عباسعلی اسکتی
سینمای امروز ایران پربارتر است، یا سینمای دهه ۵۰، ۶۰ و ۷۰؟ سینمای امروز با امکانات بیشتر توانسته با مخاطب ارتباط برقرار کند، یا سینما در دهههای گذشته بدون امکانات زیاد؟ برخی معتقدند مهمترین اتفاقهای سینمای ایران در این سه دهه افتاده است و یکی از این صاحبنظران عادل تبریزی، کارگردان فیلم «گیجگاه» است که در فیلمش به این گذشته میپردازد. کارگردانی که میگوید سعی نکردهام گذشته را به امروز بیاورم، بلکه سعی کردهام امروز را به گذشته ببرم و یک تلنگر ایجاد کند.
فیلم با موزیکی از «مدرن تاکینگ» شروع میشود که ناخودآگاه آدم را به دهه ۶۰ و ۷۰ میبرد. این شروع میخواهد خط مشی فیلم را مشخص کند؟
تماشاگر در همان سکانس آغازین با دیالوگهایی که بین کاراکترهای حسن و مهتاب برقرار میشود، متوجه میشود در چه دوره تاریخی قرار گرفته است. بله، در آغاز فیلم این اتفاق میافتد و بعد در ادامه آن موسیقی، دیالوگها و خود فضاسازی مسیر را برای تماشاگر مشخص میکند.
آیا این فیلم صرفا یک فیلم نوستالژیک است؟
در مورد این موضوع که این فیلم یک فیلم نوستالژیک است یا نه، در نشستهای مطبوعاتی و جاهای مختلف بارها صحبت کردهام. نه، واقعا هدف این نبوده که «گیجگاه» فقط یک فیلم نوستالژیک باشد. طرح این موضوع که ما بخواهیم با اتکا به خاطرات گذشته در یک دهه خاص فیلم بسازیم، خب چه کارکردی برای جامعه الان دارد. بزرگترین چالش برای خود من این بود که فیلمی که میخواهم بسازم و اتفاقا فیلم سرراست و بدون ادا و اصولی است و میخواهد قصهای را تعریف کند، چه دستاوردی برای سال ۱۳۹۹ یا ۱۴۰۰ دارد؟ از این منظر این موضوع خیلی برای من مهم بود. درنتیجه شعاری هم که برای آن انتخاب کردم، این بود که «گیجگاه نوستالژیک نیست، حالی است که دیگر نیست.» فیلم نیاز به تحلیل دارد، اما به نظر من فقط یک فیلم نوستالژیک نیست.
این روزها در پلتفرمهای مختلف مشاهده میکنیم که کارگردانها به سمت فضای گذشته ایران رفتهاند. این از جذابیت آن دوران برای مردم میآید؟
این نظر شخصی من است که اگر بخواهیم سینمای امروز را با سینمای قدیم مقایسه کنیم، قطعا سینمای قدیم از هر جهت پربارتر بوده است. این سینمای قدیم که در مورد آن صحبت میکنیم، یعنی سینمای دهه ۵۰، ۶۰ و ۷۰ که در این سه دهه سینما سر سفره مردم بوده است. مهمترین اتفاقهای سینمای ایران در این سه دهه افتاده است. تنوع ژانر و حتی دستاوردهای بینالمللی ما در هر ژانری مثل سینمای کودک و سینمای اکشن و… در آن دوره رخ داده است. سینمای امروز قطعا در این دو دهه با آن دوران برابری نمیکند.
امکان ندارد سوژههای امروز به انتها یا یکنواختی رسیده باشند؟
اینکه آیا سوژهها تکراری شدهاند یا نه، خودش معضلی است که شما میبینید در یک دوره فیلمها خیلی شبیه هم میشوند و الان هم خیلی از فیلمها شبیه هم هستند. این خودش یک معضل است، اما چنگ انداختن به گذشته برای من به این معنا نبوده که در جامعه امروز سوژهای وجود نداشته باشد، یا فکر من کار نکند. دستاورد من در «گیجگاه» برای خود من این بوده که چرا به سمت گذشته رفتهام؟ اولین تلنگر آن خود سینما برای من بوده است، چون سینما خودش در فیلم «گیجگاه» عنصر مهمی است. فقط این نبوده که من بخواهم خاطرهبازی کنم و دستاوردی نداشته باشم. «گیجگاه» برای من یک پل ارتباطی است. سعی نکردهام گذشته را به امروز بیاورم، بلکه سعی کردهام امروز را به گذشته ببرم و یک تلنگر ایجاد کنم.
به عنوان یک کارگردان فیلم اولی فضا را برای ورود جوانها چگونه دیدید؟
اگر یک جوان یا نوجوان عاشق سینما باشد، شما باید به او بگویید برود کتاب بخواند، فیلم ببیند، درس این کار را بخواند، به انجمن سینمای جوانان برود، فیلم کوتاه بسازد، دستیاری کند، به امید اینکه تمام تجربهها را کسب کند تا سینمای ایران یک روز به او کمک کند که وارد بازیگری و فیلمسازی شود، اما متاسفانه جدا از اینکه بگوییم ورود جوانها سخت یا آسان است، من به رنج و زحمتی که تعدادی از آدمها برای این سینما کشیدهاند، نگاه میکنم و اینکه هنوز نتوانستهاند فیلم اول خودشان را بسازند. علی جناب، افشین رضایی، رضا سخایی و… بچههایی هستند که سالهاست تلاش میکنند فیلم اول خود را بسازند و نمیتوانند و سینما وظیفه دارد به آنها کمک کند. واقعا بستر و شرایط سخت و مأیوسکنندهای برای فیلمسازها وجود دارد. پول اولین نقطهای است که شما میتوانید فیلم بسازید. اگر شما یک فیلمنامه و سرمایهگذار داشته باشید، همان سرمایهگذار تهیهکننده و همه چیز را جذب میکند و فیلم ساخته میشود. باز هم میگویم به نظر من فضای بسیار مایوسکنندهای سر راه جوانها قرار دارد و این مسیر، مسیر بسیار سختی است.
آیا فیلم «گیجگاه» در اکران احتمالی میتواند پرفروش باشد؟
من میگویم اگر کرونا نبود و «گیجگاه» اکران میشد، با یک پخش خوب و تبلیغات خوب قطعا یکی از پرفروشترین فیلمهای چند سال اخیر ایران میشد. من به این اعتقاد دارم، ولی در این شرایط شما نمیتوانید برنامهریزی کنید و هیچ پیشبینیای داشته باشید، چون حتی با وجود رفتن کرونا، سینما با این مدیریت مسیر سختی را طی کرده که در آن مردم به خانه نشستن و فیلم دیدن عادت کردهاند و این اتفاق خطرناکی است. درنتیجه برای هیچ فیلمی نمیتوانید پیشبینی کنید.
در صورت ادامه اپیدمی کرونا و باز نشدن سینماها احتمال اکران اینترنتی «گیجگاه» وجود دارد؟
خدا نکند که «گیجگاه» به صورت اینترنتی اکران شود، چون من بهشخصه مخالف هستم. «گیجگاه» در مورد حال سینمای آن دوران است و روی پرده باید دیده شود. من به عنوان کارگردان مخالف این قضیه هستم و امیدوارم تصمیمگیری درستی برای فیلم «گیجگاه» شود، چون اگر این فیلم درست مدیریت شود، میتواند فیلم پرمخاطبی روی پرده باشد.
سالانه حدود هزار خروجی نمایش از دانشگاههای ایران داریم. برای آنها آیندهای میبینید؟
به این دلیل که در انجمن سینمای ایران تدریس میکنم و پل ارتباطی خوبی با نسل امروز دارم، این را میگویم که متاسفانه اتفاقی که الان میبینم، این است که نسل جدید و عاشقان تازه سینما فقط جلوی پای خودشان را نگاه میکنند. مثلا این فاجعه است که کسی که لیسانس سینما و تئاتر داشته باشد، نمایشنامههای بهرام بیضایی را نخوانده باشد. این فاجعه است کسی که عاشق سینما باشد، فقط فیلمهای ۱۰ سال اخیر سینمای ایران را دیده باشد و فیلمهای داریوش مهرجویی، امیر نادری و مسعود کیمیایی را ندیده باشد، به سینمای ایران نگاه تحلیلی نداشته باشد و فکر کند سینمای ما از ۱۰ سال پیش شروع شده است. این نسل با این بینش اگر بخواهند وارد سینما شوند، آینده بدی برای سینمای ما رقم خواهد خورد.
نقش سیستم آموزشی در این ماجرا کجاست؟
در سیستم آموزشی باید این را بدانیم که اتفاقهای مهم سینمای ایران افتاده و این موفقیتهایی که داریم، میبینیم باز هم نمود همان اتفاقهای مهم قبل هستند. نسلی که دارد وارد سینمای ایران میشود، باید به یک نگاه و بستر درست تاریخی تحلیلی نسبت به سینمای ما دست پیدا کند. وقتی این همه خروجی، رها، افسرده و سرخورده میشوند، سیستم مدیریتی کجاست؟ من دانشگاه خودم را تصور میکنم که یک نفر که لیسانس بازیگری میگیرد و تلاش میکند، آن وقت سیستم مدیریتی چه کمکی به او میکند که بخواهد وارد سینما شود؟ این همه دانشگاه و این همه خروجی از دانشگاههای علمی کاربردی، سوره، سینما تئاتر و آموزشگاهها بعد از خروج چه میکنند؟ اگر نتوانند کاری کنند، سرخوردگی و افسردگی به وجود میآید و این اتفاق بدی است. از هر ۱۰۰ نفر چند نفر جذب بازار حرفهای سینمای ایران میشوند؟
چرا یک کارگردان تازهوارد و جوان به سراغ چهرهها میرود و در فیلم اول خودش ریسک نمیکند که از جوانهای خوب تئاتری استفاده کند؟
وقتی شما میخواهید فیلم اولتان را بسازید، این اتفاق باید در یک متر و معیار مشخصی رخ دهد. اولین مورد در سینمای ایران این است که شما اگر بازیگر چهره نداشته باشید، هیچ سرمایهگذاری به فیلم ورود نمیکند. آیا هیچ تهیهکننده یا پخشکننده فیلمی این ریسک را میکند که فیلمی را که چهره نداشته باشد، پخش کند؟
احتمال وقوع این اتفاق خوشایند در فیلم بعدی شما وجود دارد؟
به نظر من کارگردانهایی که پشتوانه آنها در سینما محکمتر است، باید این کار را انجام دهند. من خودم در دو یا سه نقش همین فیلم «گیجگاه» از بازیگرهایی استفاده کردهام که چهره نبودهاند. درحالیکه میتوانستم برای آن نقشها هم بازیگر چهره بیاورم. اگر عمری باقی باشد و خوششانس باشم و بتوانم در سینمای ایران آنگونه که دوست دارم، کار کنم، حتما و حتما از چهرههای جدید استفاده خواهم کرد.
فیلم شما در جشنواره امسال هم حضور داشت که در بخش مخاطب مردمی جایگاه خوبی به دست آورد.
ورود من به جشنواره فجر امسال فقط یک لذت بزرگ بود؛ جشنوارهای که از بچگی عاشقانه آن را دنبال میکردم. من عاشق سینما بودم و همیشه آن را رصد میکردم و حالا خودم در آن فیلم دارم. این آرزویی بود که به آن رسیدم و گفتم فقط کیف کنم! من از بچگی عادت داشتم که وقتی فیلمهای جشنواره را دنبال میکردم و از فیلمی خوشم میآمد و آن فیلم جایزه نمیگرفت، برای من این سوال پیش میآمد که من و این همه آدم از این فیلم خوشمان آمده، پس چرا به آن جایزه ندادهاند؟ این من را در مسیر قوی کرد. وقتی به این فکر میکردم که علی حاتمی در جشنواره کاندیدا نشده و برای «مادر» جایزه نگرفته است، وقتی آقای کیمیایی برای فیلم «دندان مار» و «سرب» جایزه نگرفته است… مگر میشود کارگردانی «سرب» را بسازد و جایزه نگیرد؟ پس این به من نشان داد که در جشنواره نباید به دنبال جایزه باشید. دلم خوش بود بروم و به اکرانهای مردمی سر بزنم و شوق مردم را ببینم. بهخصوص در چند اکران که وقتی تصویر آقای هاشمپور روی پرده میآمد، مردم کف و سوت میزدند و آن جایزه من بود.
جالبترین اتفاق جشنواره برای شما چه بود؟
جالبترین اتفاق جشنواره همان کف و سوت زدن مردم برای آقای هاشمپور بود که آن را در تهران و در چند سینما دیدم، و شنیدم که در مشهد و اصفهان هم اتفاق افتاده است. این برای من بزرگترین جایزه سینمایی بود.
آیا عادل تبریزی از کارگردانهای ماندگار سینمای ایران خواهد شد؟
اصلا به اینکه عادل تبریزی ماندگار میشود، یا نمیشود، فکر نمیکنم. اصلا مگر میشود در این شرایط زندگی به یک ساعت بعد فکر کنیم؟ من در دوران بدی از سینمای ایران قرار گرفتم. آرزوی من این بود که ای کاش زودتر به دنیا میآمدم، ای کاش فیلمسازی را در دهه ۶۰ و ۷۰ در سینمای ایران شروع میکردم و میتوانستم آن موقع فیلم بسازم. فقط به این فکر میکنم که خودم لذت ببرم و آن را دوست داشته باشم و اینکه مردم با آن ارتباط برقرار کنند. به نظر من ماندگار شدن اصلا دست یک فیلمساز نیست. آرزو میکنم به خاطر شرایط اقتصادی و کار مجبور نشوم چیزی را که دوست ندارم، بسازم. ماندگاری دست تاریخ و حافظه مردم است. شما اگر امروز از مردم بپرسید سیمرغ پنج سال پیش را چه فیلمی گرفته است، کسی یادش نمیآید. اما اگر در خیابان بگویید زینال بندری چه کسی است، همه میگویند «تاراج» و این یعنی ماندگاری! سیمرغ و جوایز داخلی و خارجی برای مردم ماندگاری ایجاد نمیکند و در حافظه تاریخی مردم چیزهای دیگری به جا میماند.
چلچراغ ۸۱۱