(پرونده: میل مبهم اشتهار)
آنجا که هنر جنجالآفرینی در خدمت شهرت درمیآید
نسیم بنایی
یک توالت فرنگی بود که دوشان نامش را «آبشار» گذاشته بود؛ اثر هنری که او خلق کرده بود، آنقدر عجیب بود که هیئت داوران حتی تمایلی نداشت آن را در معرض انظار عمومی در نمایشگاه بگذارد، اما بالاخره آبشار به نمایش درآمد تا هنرمند تشنه شهرت را به هدفش برساند. اما دوشان تنها نبود؛ افراد بسیار زیادی بودند که دست به کارهای عجیب و غریب زدند تا به هدفی غیر از هنر دست پیدا کنند. برای وید، گِلهای ضخیم جاده تگزاس نقش بوم نقاشی و انگشتانش نقش قلممو را بازی میکنند. اسکات وید به جای اینکه ماشین خود را به کارواش ببرد و آن را تمیز کند، از دل گلولای آن آثار هنری خلق میکند. نحوه عجیب و غریب استفاده او از هنر و خلاقیتش باعث شده شهرتی برای خود دستوپا کند. درست آن لحظه که ماشین فریاد زده «من را تمیز کن»، اسکات وید شهرت را از روی آن برای خودش فریاد زده است. اما خلق هنر و دست یافتن به شهرت گاهی از این هم عجیب و غریبتر و گاهی نیز چندشآور میشود. نمونه آن نیز هرمان نیچ هنرمند اتریشی است که با استفاده از ادرار، مدفوع و خون حیوانات دست به خلق آثار هنری زده است. البته آثار هنری او جنجالهای بسیار زیادی را به پا کرده است، اما این جنجال دقیقا همان چیزی است که او به دنبال آن بوده است. این کار چنان شهرتی برای این هنرمند اتریشی به ارمغان آورد که بسیاری از دیگر افراد نیز سعی کردند از او تقلید کنند و به شیوههای مشابه و چندشآور هنر خود را خلق کنند. کار این هنرمند و امثال او هرچند به نوعی هنر به شمار میآید، اما در عین حال به شیوهای عجیب و غریب پا روی دوش هنر گذاشته تا به شهرت دست پیدا کند. افراد بسیار زیادی وجود دارند که برای رسیدن به شهرت، هنر را نردبان خود کردهاند و با ترفندهای عجیب و غریب سعی کردهاند بیش از تولید هنر، جلب توجه کنند. افراد بسیار زیادی وجود دارند که به این روشهای هنرمندان برای دست یافتن به شهرت ایرادی نمیگیرند، اما در مقابل منتقدانی نیز هستند که چنین کارهایی را خلاف رسالت و حقیقت ناب هنر میدانند. از نظر آنها هرچند جملاتی مانند «هنر برای هنر» همچنان به گوش میخورد، اما به نظر میرسد این روزها «هنر در خدمت شهرت» ملموستر باشد.
معلم ناباب
تاتو کردن یک ببر گریان روی لب به خودی خود میتواند موضوع غیرقابل قبولی باشد، اما وقتی هنرمندی که برای کودکان کار میکند، دست به چنین کاری میزند، قطعا بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. مایلی سایرس، خواننده و بازیگر آمریکایی، از آن دسته هنرمندانی است که از هر ابزاری در دنیای هنر استفاده کرده تا به شهرت برسد. این هنرمند در جایگاهی قرار دارد که میتواند هر چیزی را به کودکان آموزش بدهد و حالا به معلمی تبدیل شده که بدترین آموزهها را به کودکان و نوجوانانِ طرفدارش میآموزد. کارهایی که این خواننده انجام داده، تا جایی پیش رفته که برخی تصور میکنند او عقلش را از دست داده است. واقعیت این است که مایلی سایرس عقل خود را از دست نداده، بلکه او صرفا به دنبال شهرت است. از نظر بسیاری از هنرمندان در دنیای هنر تنها با رفتارهای عجیب و غریب میتوان به شهرت ناگهانی دست پیدا کرد. این قبیل رفتارها گاهی از نبوغ هنری شخص بیشتر نتیجه میدهد. نمونه آن لیدی گاگا است.
از گاگا تا کارداشیان
هر کسی به دنبال نام یک هنرمند مشهور و در عینحال عجیب و غریب باشد، بیشک با نخستین کسی که مواجه میشود، همین خانم لیدی گاگا است که در پوشیدن و انجام هیچ حرکت عجیبی دریغ نکرده تا متفاوت به نظر بیاید. البته در این زمینه بسیار هم موفق ظاهر شده، تا جاییکه به شهرتی مثالزدنی در این زمینه دست یافته است. البته او خودش اینطور فکر نمیکند، هرچند در برخی از مصاحبهها به شکلی نامحسوس به این مسئله اشاره کرده که ظاهری معمولی ندارد و آن را به رفتار بیگانهوار پدرش در دوران کودکی نسبت داده است. اما لیدی گاگا تنها هنرمند عجیب و غریب نیست. کیم کارداشیان در زمینه رفتار عجیب و غریب برای دست یافتن به شهرت از او هم پیشی گرفته است. اگر لیدی گاگا به پوشش متفاوت بسنده کرده، کیم کارداشیان چند قدم رو به جلو برداشته و در فضای اجتماعی نیز تلاش کرده خودش را متفاوت جلوه بدهد. او در شبکه اجتماعی توییتر بیشترین جنجال را به پا کرده تا به شهرت دست پیدا کند. مثلا یک بار در توییتر نوشته بود: «صبر کن، چرا الان باید دونههای قرمزی که میخاره روی پوست صورت من بیاد؟» این پست کافی بود تا میلیونها جواب عجیب و غریبتر برای او ارسال شود. او بارها از زندگی شخصی و خانوادگی خود عکس و مطالبی را به اشتراک گذاشته که نشان میدهد هدفی جز درست کردن جنجال ندارد. برخی از منتقدانش میگویند عشق به شهرت او را به جنون کشانده و باعث شده دست به چنین کارهایی بزند.
پرش به سوی شهرت از روی توالت فرنگی
هرچند بعضی از هنرمندان بعد از آنکه نام هنرمند را با خود به یدک کشیدند، برای دست یافتن به شهرت بیشتر دست به جنجالآفرینی در لوای هنر میزنند، اما عدهای نیز وجود دارند که پیش از آغاز دوران حرفهای هنر خود دست به کار میشوند تا به شهرت برسند. برای کسانی که روی آنجلینا جولی تعصب دارند، شاید قابل پذیرش نباشد، اما او جزو کسانی بوده که پیش از آغاز دوران حرفهای بازیگری و هنر، دست به چنین کارهایی زده است. نمونهاش شیشه خون همسر سابقش که همیشه بر گردن داشت تا میزان عشق و وفاداری خود را به او ثابت کند. جولی هرجایی که میرفت، این شیشه کوچک خون را به گردن داشت و در مقابل همسر سابقش نیز آن را به گردن داشت تا در برابر همه عشق خود را به یکدیگر ثابت کنند. اما حالا که او سپری از کودکان یتیم را برای خود مهیا کرده است، دیگر هر کاری که انجام بدهد، چندان عجیب و غریب به نظر نمیرسد و شاید هیچکس تصور نکند که او از ابتدا به دنبال شهرت بوده است. زنان هنرمند در این عرصه دستتنها نبودهاند. مردان هنرمند نیز تلاش کردهاند در قالب هنر به شهرت جنجالی دست پیدا کنند. نمونه آن مارسل دوشان است؛ نقاش فرانسوی که سبک کارهایش بیشتر دادائیسم و سورئالیسم بوده است. او کسی است که میتوان ادعا کرد از هنر آوانگارد به هنر عجیب و غریب برای کسب شهرت روی آورده است. عجیبترین اثر هنری او نیز «آبشار» نام دارد که درحقیقت یک توالت فرنگی است. اثری که او خلق کرده بود، آنقدر عجیب بود که هیئت داوران تصمیم گرفتند آن را در انظار عمومی به نمایش نگذارند، هرچند اکنون همه میتوانند این اثر هنری را که یک توالت فرنگی وارونه است، ببینند. او ادعا میکرد که سعی دارد نگاههای معمولی به هنر را به چالش بکشاند. البته منتقدانش بر این باورند که او بسیار تنبل بود و سعی میکرد تنها با خلق آثار عجیب و غریب به شهرت دست پیدا کند. نمونههای این هنرمندان در طول تاریخ کم نبوده، اما در این بین، هنر همیشه مظلومانه به وسیلهای غیرهنری برای اشتهارجویان تبدیل شده است.
مبارزه هنرمندان با شهرت
هنرمندانی که تمایل دارند به هر طریقی به شهرت دست پیدا کنند، کم نیستند؛ نمونههای لیدی گاگا بهویژه در دنیای امروز بسیار است. آنها برای اینکه محبت و توجه طرفداران را به خود جلب کنند و نام خود را بر سر زبانها بیندازند، هر کاری میکنند، اما در مقابل همیشه عدهای از هنرمندان نیز بودهاند که از شهرت نفرت داشته و تمام تلاش خود را کردهاند تا از مشهور شدن خود جلوگیری کنند.
نام سیا آنقدر که باید آشنا نیست، اما موزیک ویدیوهای او مورد استقبال افراد بسیار زیادی قرار گرفته است. او همیشه از مشهور شدن فراری بوده و سعی کرده به گونهای دیگر هنر خود را به نمایش بگذارد. کسانی که به کنسرت سیا رفتهاند، به جای اینکه او را مانند همه خوانندههای پاپ ببینند که روی استیج به اینسو و آنسو میرود، زنی را دیدهاند که تقریبا تمام مدت کنسرت پشت به آنها ایستاده است. او همیشه از عکاسها فرار کرده و برای مراسم جایزهها نیز با شکلی متفاوت ظاهر میشود، بهطوریکه صورتش پیدا نشود. هرچند پوشاندن چشمها و صورتش با موها باعث میشود ظاهری شبیه به لیدی گاگا پیدا کند، اما هدفی که از این کار دنبال میکند، کاملا متفاوت از لیدی گاگا است. او دقیقا برای فرار از شهرت دست به این کار میزند.
نام باب راس برای ایرانیها بسیار آشناست؛ هنرمند و نقاش معروفی که همه ایرانیها او را با برنامه «لذت نقاشی» در شبکه چهار میشناسند. او با درختهای خوشحالش بیش از ۱۱سال در برنامه لذت نقاشی هنرآموزی کرد. اما راس هیچگاه تمایلی به شهرت نداشت. اما مردی که به آرایشگاه نمیرفت تا مجبور نباشد پولی به آرایشگر بدهد، با برنامه لذت نقاشی به ثروت و شهرت کلانی دست یافت. هرچند واقعیت این بود که تمایلی به کسب شهرت نداشت. نکته جالب توجه این است که او در برنامه لذت نقاشی مانند یک فروشنده حرف نمیزند، بلکه چهرهای کاملا استادانه به خود گرفت و بهعنوان یک معلم نقاشی آموختههایش را آموزش میدهد. او طوری نقاشی کشیدن را یاد میدهد که گویی هر کسی میتواند با یک بوم نقاشی، کمی رنگ و یک برس به هنرمندی تمامعیار تبدیل شود و همین تکنیک باعث شده بتواند به ثروت زیادی نیز دست پیدا کند.
گروه ایگلز (Eagles) در دوران خود یک گروه فوقالعاده بود. در صدر هر گروه معروفی خواننده قرار دارد و بر اساس سلسلهمراتب، آخرین نفر نوازنده طبل خواهد بود. کسی که در گروه موسیقی معروفی کار میکند و در عینحال نمیخواهد معروف باشد، گوشهای مینشیند و در همخوانی گروه مشارکت نمیکند. این همان کاری است که رندی مسینر در این گروه کرد، چراکه تمایلی به شهرت نداشت و درواقع از شهرت فراری بود. اما دوستانش از او خواهش کردند تنها در یکی از آهنگها بخواند و همان آهنگ در فهرست برترینهای این گروه قرار گرفت که باعث شهرت آن شد. البته این مسئله باعث شد که طرفداران بخواهند این آهنگ در کنسرتها نیز به صورت زنده اجرا شود و میسنر تمایلی به اجرای زنده نداشت. درنهایت نیز در سال ۱۹۷۷ بهخاطر همین مسائل از گروه خداحافظی کرد. یعنی نفرت از شهرت در او به حدی بود که از گروه نیز کنارهگیری کرد.
[…] – توسط admin هفته نامه چلچراغ – نسیم بنایی: یک توالت فرنگی بود که دوشان نامش را «آبشار» گذاشته […]