مروری چلچراغی بر خیابانی پیر که دوباره جوان میشود
نسیم بنایی
عمارتهای بزرگ با حیاطِ دلباز، کوچهباغها با درختان سربههم آورده، پلهای چوبی و میدانهای کوچک همگی رفته رفته تغییر شکل دادند، آپارتمانهای ملهم از غرب بر شالوده عمارتهای قدیمی نشستند، خندقها پر شدند، آسفالتِ سیاه روی سنگفرشهای خاکستری را پوشاند و خیابانهای عریضی به دنیا آمدند تا مدرنیستم از راه آنها قدم به شهری بگذارد که سالهاست عنوان پایتخت را با خود همراه دارد. یکی از این خیابانها «شاهرضا»ی سابق یا همان «انقلابِ» معروف امروز است؛ خیابانی که رویدادهای بسیاری به چشم دیده، و مهمترینِ آنها حتما همان «انقلاب» است، انقلابی که جای شاهرضا را گرفت؛ و میدانی که از ۲۴ اسفند به میدان انقلاب امروز تغییر نام داد تا مردمی که در آن قدم میزنند، هیچگاه فراموش نکنند چه روزهایی را پشت سر گذاشتند تا به امروز رسیدند. انقلابِ جوان که زمانی محل ورود مدرنیسم به پایتخت بود، حالا دیگر پیر شده و نیاز به دوا و درمان دارد؛ شهرداری تهران دستبهکار شده و مدتی است که این خیابان پیر را جوان میکند. به لطف مهندسها و کارشناسان مرمت شهری، ساختمانهای کهنه و فرسوده ظاهری نو به خود گرفتهاند و خیابان با درختان چنار و سپیدارش و ساختمانهای مرمتشدهاش به کارتپستالی تبدیل شده که جوانها در گوشههای مختلف آن میایستند و با یادگاریهای زندهشدهاش عکسهای اینستاگرامی میگیرند؛ خواه با سردرِ دانشگاه تهران باشد یا با کافههایی که در گلهبهگله این خیابان روییدهاند و زندگی را به آن بازگرداندهاند. انقلاب یک خیابان معمولی نیست، خیابانی تاریخساز است که نباید بمیرد، باید ماندگار شود؛ و اکنون انقلاب دوباره متولد میشود تا با حیاتی جاودانه برای نسلهای بعد بماند.
مکانرویداد همیشگی تهران
اینجا یک خیابان است و یک خیابان نیست! اینجا علاوه بر اینکه خیابان است، یک مکانرویداد است؛ جایی که در آن تظاهرات، راهپیمایی، اجتماع، تشییعجنازه و هر اتفاق مهم دیگری رخ میدهد. به همین خاطر است که انقلاب هویت اجتماعی دارد. از تشییعجنازه هنرمندان گرفته تا راهپیماییها و اعتراضات خیابانی و بسیاری از رویدادهای دیگری که در آن عده زیادی دور هم جمع میشوند، انقلاب همیشه میزبان خوبی بوده و از جمعیتی زیاد پذیرایی کرده که در این مسیر حضور اجتماعی داشته باشند. شاید محل قرار گرفتن این خیابان در جغرافیای شهر تهران و شاید همجواریِ آن با دانشگاهها، کتابفروشیها، میادین بزرگ، تالارهای فرهنگی و این قبیل مکانها باعث شده چنین هویتی به خود بگیرد و به یک مکانرویداد تبدیل شود. در سایر شهرها و دیگر نقاط دنیا نیز مکانرویدادها وجود دارند، اما انقلاب میتواند جزو ویژهترینها باشد. این خیابان که از سمتِ غرب، از چهارراه جمالزاده شروع میشود به سمت شرق پیش میرود، به میدان انقلاب، چهارراه ولیعصر، میدان فردوسی و درنهایت به دروازهدولت میرسد. اکنون شهرداری تصمیم گرفته این مکانرویداد بزرگ را با مرمت و پیرایش به جایی ماندگار تبدیل کند. مهندس محمد ابراهیمیانفر یکی از چندین نفری است که در این پروژه فعالیت دارد و اکنون در محدوده میدان فردوسی تا چهارراه ولیعصر این پروژه را مدیریت میکند. هدف آنها حذف زواید بصری در این خیابان، پیراستن ساختمانهای فرسوده و بازگرداندن حیات به این محور حیاتی در اندام تهران است. از مبلمان شهری، نیمکتها و سطلهای زباله گرفته تا نورپردازی، هر چیزی را در نظر گرفتهاند تا خیابان سروشکلی تازه به خود بگیرد و جوان شود. روشناییهایی که یک پایهاش به خیابان و یک پایهاش به پیادهرو نور میبخشد، تلاشی بوده تا امنیت و حیات شبانه به انقلاب بازگردد. شاید تا همین چند سال پیش اگر کسی در تاریکی شب در حدفاصل تئاتر شهر تا میدان فردوسی قدم میزد، از ترس پشیمان میشد و مسیرش را عوض میکرد. فضایی ناامن اکنون به جایی امن تبدیل شده است. انقلاب حالا یک مکانرویداد همیشگی خواهد بود که احتمالا شاهد رویدادهای بیشتر و مهمتری نیز در آینده خواهد بود.
میدانهای ماندگار
«۲۴اسفند»؛ این نامی است که پیش از انقلاب اسلامی روی میدان انقلاب گذاشته بودند. دلیلش هم تولد رضاشاه بود؛ نام خودش را روی خیابان گذاشته بودند و سالروز تولدش را روی میدانی که مجسمهاش در آن قرار داشت. به خاطر همان مجسمه بود که خیلیها به جای میدان ۲۴ اسفند به آن «میدان مجسمه» هم میگفتند. مجسمه رضاشاه در میدان برقرار بود تا انقلاب شد و مجسمه توسط انقلابیون بهزیر کشیده شد و اکنون جای خود را به حجم گنبدیشکلِ امروزی داد. البته پیشتر نمادی از هشت سال دفاع مقدس در آن جای داشت که در سال ۸۸ این نماد به ضلع غربی منتقل شد. ایرج اسکندری آن نماد را طراحی کرده بود، اما بههرحال به دلایل مختلف، نماد جای خود را به حجم گنبدیشکل داد. در تمام این سالها سازمان زیباسازی شهر تهران تلاش میکرد با پیگیریها، وضعیتی مناسب را برای این میدان ایجاد کند. درنهایت طرحی از سعید روانبخش در سال ۱۳۸۸ برای میدان انتخاب شد، طرح گنبدیشکل که گلهای نقشبرجسته روی آن کار شده و به گفته سازنده یادآور «شکوفههای انقلاب» است. البته این طرح نیز با مخالفتهایی روبهرو شد و بخشهایی از آن تغییر کرد.
جدا از میدان انقلاب، میدان مهمِ دیگری که در این محور قرار دارد، میدان فردوسی است. مجسمهای که در مرکز این میدان قرار دارد، مجسمه فردوسی است و به همین خاطر از این میدان با عنوان میدان فردوسی یاد میشود. البته این مجسمه در طول سالهای مختلف تغییر کرده، عکسهای تاریخی نشان میدهد که در برخی موارد مجسمهای نشسته از فردوسی در میدان قرار دارد. اما آنچه در مورد این مجسمه با همه تغییراتش در این سالها جالب است، نگاه فردوسی بوده که همیشه به جنوب بوده است. میدان فردوسی و میدان انقلاب با مرمتهای صورتگرفته در آنها قرار است در محور خیابان انقلاب برای نسلهای بعدی باقی بمانند و جزو عناصر مهم این خیابان به شمار میآیند.
موزهخیابان
نبش ویلا گاراژی با ماشینهای کلاسیک و قدیمی قرار دارد؛ مالک آن آقای شیرزادی است، مردی که عاشق ماشینهای کلاسیک است و با علاقه آنها را به گاراژش میآورد، مرمت میکند و در ساختمان قدیمیِ گاراژش نگه میدارد. ساختمانِ این گاراژ یکی از قدیمیترین بناها در خیابان انقلاب به شمار میآید. صاحب گاراژ تلاش کرده ظاهر این بنا را به همان شکل دهه چهلیاش حفظ کند. محدثه میردریکوندی، کارشناس ارشد مرمت بنا و بافتهای تاریخی که در پروژه پیرایش خیابان انقلاب فعالیت دارد، میگوید با مالک این گاراژ صحبت کردهاند تا موزهای از ماشینهای قدیمی راهاندازی کنند. اما این تنها یکی از موزههای خیابان انقلاب است. قرار است به لطف همین کلکسیونرها و همچنین به خاطر حضور بسیاری از اولینها مثل «اولین نمایندگی ساعت رولکس» انقلاب به یک موزهخیابان تبدیل شود. میردریکوندی از تابلوهای قدیمیِ مغازههایی میگوید که دیگر نیستند، اما سازمان زیباسازی تابلوهای آنها را جمعآوری کرده تا موزهای از تابلوهای قدیمی بسازد. او همچنین از فردی در خیابان انقلاب میگوید که کلکسیونی از اشیای قدیمی جمع کرده و حالا آنها از طرف سازمان زیباسازی با این فرد مذاکره کردهاند تا موزهای از این کالاهای قدیمی که برخی مربوط به دوره قاجار است، راهاندازی کنند. از فانوسهای قدیمی گرفته تا بستنیسازهای قدیمی؛ همه چیز در میان اشیای مورد علاقه این فرد دیده میشود که تنها از سرِ علاقه شخصی جمعآوری کرده و اکنون میتواند به موزهای دیدنی تبدیل شود. مجموعه کلکسیونرها و اولینها با هم، میتوانند انقلاب را به موزهخیابانی تبدیل کنند که در دنیا نیز نمونه آن بهسختی یافت میشود. در واقع تلاش سازمان این است که فضاهای موزهای را هم به این خیابان اضافه کند.
تغذیههای دانشجویی
«چهار نفر با هم رفتیم برای صبحانه، سال ۹۲ بود، دانشجو بودیم، هر کدوم یک تکه کیک و شیرینی تر با یک نوشیدنی گرم سفارش دادیم، خرج هر کدوممون حدود ۲هزار و ۵۰۰تومان شد.» این را یکی از کسانی تعریف میکند که بخشی از دوران دانشجوییاش را با اغذیهفروشیهای خیابان انقلاب سپری کرده و یکی از آنها «قنادی فرانسه» است؛ همین قنادی که حالا هم برای دانشجوها برای یک وعده صبحانه جایی مقرونبهصرفه است. قنادی فرانسه از سال ۱۳۴۴ تا کنون با شیرینیها و نوشیدنیهایش چه در سرمای زمستان و چه در گرمای تابستان میزبان خوبی بوده است. البته اگر بخواهند صبحانه حلیم بخورند، میتوانند به «آش نیکوصفت» سر بزنند. کمتر کسی است که نام این اغذیهفروشی را در تهران نشنیده باشد. محبوبترین آشسرای تهرانیها که سالهاست در نزدیکی میدان انقلاب مشغول به کار است. اگر هم کسی به دنبال ساندویچ باشد، میتواند به ساندویچ اولدوز سر بزند؛ جایی که تقریبا همه دانشجویان در میدان انقلاب میشناسند. ظهر که میشود، دانشجوها یک ساندویچ در یک دست و یک نوشابه در دست دیگر کنار جدول مینشینند و ناهار میخورند. مشتریها به این مغازه میگویند «اغذیهفروشیِ خیلی خسته». اغذیهفروشیهای ارزان در حاشیه خیابان انقلاب زیاد به چشم میخورد. یکی از دلایل آن نیز شاید همین تردد قشر دانشجو در این خیابان باشد. در راسته انقلاب و کمی بالاتر و پایینترِ آن دانشگاه تهران، دانشگاه امیرکبیر، چند دانشگاه علمیکاربردی و بسیاری از ساختمانهای مراکز علمی قرار دارد که باعث شده این خیابان به محل تردد دانشجویانی تبدیل شود که اغلب به لحاظ مالی در مَضیقه هستند و سعی دارند سریع چیزی بخورند و به دانشگاه بروند. به همین خاطر است که حضور این اغذیهفروشیها قابل درک است. جدا از آن، اغذیهفروشیهای قدیمی نیز در این خیابان وجود دارد که قدمت دارند، مثل رستوران یا سفرهخانه سنتی عیاران در نزدیکی میدان فردوسی که سالهاست در آنجا کار میکند. البته اینها فقط اغذیهفروشیهایی هستند که به عنوان فستفود، سفرهخانه، رستوران، آشسرا یا امثال اینها فعالیت میکنند؛ در کنار اینها، کافههای بسیاری نیز متولد شدهاند که برخی قصههای شنیدنی دارند و باید جداگانه به آنها پرداخت.
خردهروایتهای انقلابی
انقلاب پر از خاطره است؛ پر از خردهروایتهایی که میتواند تاریخ و هویت مردم یک شهر یا حتی یک کشور را بسازد. در محور انقلاب، در نزدیکی میدان فردوسی چایخانهای قرار دارد که میگویند پاتوق یک خلبان بوده، اما نه یک خلبان معمولی؛ خلبانی که دست امام خمینی را گرفته و از هواپیما پایین آورده است. البته گویا بعدا در ایران ماندگار میشود. حالا چایخانهای در نزدیکی میدان فردوسی قرار دارد که پاتوق اوست. کمی آن سوی نبش کوچه البرز نخستین دفتر کار بنیصدر قرار دارد که سازمان آن را مرمت کرده است. در همان کوچه دبیرستان البرز قرار دارد که یکی از مراکز آموزشی معتبر و قدیمی شهر تهران به شمار میآید. این دبیرستان در حقیقت یکی از نخستین نمادهای آموزشی در ایران است که در شمال غربی چهارراه کالج در کوچه البرز قرار دارد. بعد از دارالفنون، البرز را یکی از نهادهای آموزشی پرافتخار میدانند. موقوفه دکتر محمد مصدق یکی دیگر از ساختمانهایی است که در خیابان انقلاب قرار دارد و ظاهرا دکتر مصدق آن را برای دخترش خریداری کرده که بعدا نوهاش آن را وقف کرده است. دانشگاه تهران با سردر معروفش که خیلیها آرزوی راه یافتن به آن را دارند، یکی دیگر از روایتهای ماندگار در خیابان انقلاب است. در کنار آن سینماهایی نیز در این خیابان وجود دارند، مثل سینما بهمن که تابلوی آن مرمت شده و سه سینمای دیگر که دور میدان انقلاب قرار دارند. به همه اینها باید روایت کتابفروشیها و ناشرها و حتی کتابفروشهای کنار خیابان را هم اضافه کرد. همه اینها در کنار هم، روایتی از خیابان انقلاب ساختهاند، به اضافه ساختمانهای مدرنی که در اواخر دوره پهلوی اول و در دوره پهلوی دوم ساخته شدهاند و اغلب نشانگرِ سبک مدرن و ورود مدرنیسم به پایتخت هستند. از بناها گرفته تا آدمهای ساکن این خیابان یا آدمهایی که در این خیابان رفتوآمدی داشتهاند، هر یک به نوعی تاریخ این خیابان را ساختهاند و به بخشی از هویت آن تبدیل شدهاند.
یاقوت میدان فردوسی
«زن سرخپوش» یا «یاقوت» لقب زنی از اهالی تهران است که در حدود ۳۰ سال، هر روز ساکت و آرام با لباس، کفش، کیف و جوراب قرمزرنگ در میدان فردوسی (اغلب در ضلع شمال شرقیِ آن) به انتظار میایستاده است. ظاهرا او این کار را تا حدود سالهای ۶۱ یا ۶۲ یعنی بعد از انقلاب نیز ادامه داده است و کمی بعد یکباره از صحنه محو شده است. برخی میگویند او در انتظار معشوق خود بوده و در آن مکان انتظار گمگشتهاش را میکشیده است. البته خودِ زن سرخپوش بعدا مصاحبهای داشته و در آن ماجرای عاشقی را انکار میکند. داستان زنِ سرخپوشِ میدان فردوسی تنها یکی از صدها روایت خیابان انقلاب است که از روی آن ترانه، شعر، فیلم مستند، فیلم کوتاه، نمایش و پرفورمنسهایی ساخته شده است. یاقوت یکی از قصههای ماندگار خیابان انقلاب است که احتمالا اگر داستانی درباره خیابان انقلاب نوشته شود، یکی از آنها همین خواهد بود.
تب کافه و کافهگالری
«خوش آمدی غول مهربان!» این جملهای است که وقتی کسی وارد کافه غولی میشود، به گوشش میخورد؛ کافهای نقلی و کوچک در خیابان انقلاب که قدری متفاوت از کافههای امروز است. زن و شوهری جوان سعی دارند با کافه خود علاوه بر منوی غذا چیزهای دیگری هم در کافهشان ارائه بدهند. آنها تلاش میکنند سنت قصه و قصهخوانی را زنده کنند. نام کافهشان را کافه غولی گذاشتهاند، چون معتقدند غول چیز بدی نیست، اتفاقا خیلی هم خوب است. آنها میگویند: «دیو همیشه بد بوده، اما در مورد غول قضیه متفاوت است. ما میگوییم شخصی غولِ معماری است! یعنی به معنای مثبت از آن استفاده میکنیم.» به همین خاطر است که به آدمها میگویند «غول مهربانی».
کافه غولی یکی از چندین و چند کافهای است که در خیابان انقلاب قرار دارد. برخی از کافهها قدمتی طولانی دارند، مثل کافه دلی که در گذشته هم کافه و هم بار بوده، اما اکنون سروشکلی تازه پیدا کرده و به کافهای امروزی تبدیل شده است. کافه آمبیانس یکی دیگر از کافههای دیدنی در خیابان انقلاب است که با گلهای سبز و گلدانهای فلزی آراسته شده است. برخی از کافههای خیابان انقلاب تاریخی قدیمی و جالب دارند، مثل کافه پدرخوانده که به روایتی میگویند اولین مزون تهران بوده و فرح پهلوی به آن رفتوآمد داشته است. اکنون این مزون به کافه پدرخوانده تبدیل شده و در ضلع جنوب شرقی چهارراه کالج قرار دارد. در گذشته پلههای مارپیچی در این بنا قرار داشت که اکنون به خاطر مرمت، داخل این بنا قدری تغییر کرده و ظاهری متفاوت به خود گرفته است. اما بههرحال کافه پدرخوانده یکی از آن کافههایی است که قصهای با خودش دارد. برخی کافههای خیابان انقلاب معروفاند و برخی هم کوچک و بینام و نشان؛ برخی ماندگار شدهاند و برخی زود تعطیل شدهاند. اما مهمترین مسئله این است که ساخت این کافهها به ارتقای کیفیت زندگی مردم، رونق اقتصادی و امنیت خیابان کمک کرده است. تنها در حد فاصله چهارراه ولیعصر تا میدان فردوسی حدود ۲۵ کافه ساخته شده که بسیاری از جوانها و دانشجوها حتی شبها در آنها رفتوآمد میکنند؛ جایی که میگویند زمانی حتی در آن جنازهای را پیدا کرده بودند، اکنون به محلی پررفتوآمد تبدیل شده که شبها نیز مانند روزها شلوغ و پرتردد است. برخی از این کافهها به جای ساختمانهای متروکهای آمدهاند که فضا را ناامن میکرد. اکنون این کافهها هم به نمای بصری این محیط کمک کردهاند و نمای بهتری به آن بخشیدهاند و هم کیفیت زندگی مردم را بالا بردهاند. چه کافههای شاخص و چه کافههای کوچک و کمتر شناختهشده، همه آنها به صورت هدفمند مهمان خیابان انقلاب شدهاند تا حیات اجتماعی و امنیت را به این خیابان بازگردانند و با کشاندن پای جوانان، آن را دوباره جوان کنند.