زیرپوست فجر ۳۵
عسلآذرپور
برگزاری جشنواره فیلم فجر در ۱۳ روز یکی از بزرگترین ریسکهایی است که یک دبیر میتواند به جان میخرد. محمد حیدری این ریسک را به جان خرید، شاید با این اطمینان که امسال جشنوارهای بدون حاشیه را برگزار خواهد کرد. گرچه اطمینان بیفایده است، با همه تلاشهایی که برای انتخابهای باحساسیت میشود تا همه را به این نتیجه برساند که امسال هیچ فیلمی نه حاشیه دارد و نه هیاهو، همان بیحاشیه ها، حاشیه اصلی میشوند. اتفاقاتی که شاید خیلی ارتباطی به بطن جشنواره نداشته باشد اما اثراتش را بر سی و پنمین دوره میگذارد. چه پوستر این رویداد باشد (که حالا دیگر نامتعارف بودنش به رسمی معمول برای همه جشنوارهها و جشنهای سینمایی و فرهنگی تبدیل شده) و چه فیلمی که هیچ علاقهای به حضور ندارد و گویی به زور آوردندش.
داستانهای جنجالی فیلمها از قبل از فراخوان آغاز شده و حالا با مشکلات ریز و درشت حین برگزاری ادامه پیدا میکند.
جشنواره بیکمدی نمیشود
پیمان قاسمخانی کارگردان شده. خبر فیلمساز شدنش ماهها سرتیتر است و دلیل هیجان رسانهها برای پیگیری فیلمی که اینبار ذهن کمدینگار نویسنده را تبدیل به کمدیساز کرده. «خوب، بد، جلف» اسمی است که همه مشتاق دیدنش هستند تا ببینند حالا که قاسمخانی قصد دارد نوشتهاش را بسازد چقدر بهتر، بکرتر و نابتر از همه آن تجربیات پیشینی است که دیگران ساختند. فیلم تمام میشود با پژمان جمشیدی و سام درخشانیای که پیشتر از این هم در فیلمنامههای پیمان قاسمخانی ایفاگر نقش بودهاند. بازیگران چهره هم هستند تا هم وزن فیلم را بالا ببرند و هم دلیلی برای اشتیاق مخاطب باشند. کارگردان هم همه هدفش دیده شدن در اکران است. خودش این را چند ماه پیش از فجر گفته « تلاش میکنیم فیلم را قبل از جشنواره فیلم فجر و در آخرین دوره اکران قبل از جشنواره که آبانماه میشود، در سینماها نمایش دهیم.» اما وقت اکران به او نمیرسد. قاسمخانی میماند و فیلمی که به جای اکران به فجر دعوت میشود. هرچند نه علاقهای برایش دارد و نه اصراری! «فیلمهای کمدی خیلی مناسب جشنوارهها نیستند و اصلا کدام فیلم کمدی را دیدهاید که در جشنواره اتفاقی برایش افتاده باشد؟ درواقع تمایل جشنوارهها ذاتا به سمت فیلمهای جدی است و کمتر پیش میآید که به فیلمهای کمدی توجه شود. البته این موضوع فقط مختص ایران نیست و در بسیاری از جشنوارههای دنیا رخ میدهد.» با این همه فجر از تجربه اول قاسمخانی نمیگذرد، حتی شاید برای بازی حمید فرخنژاد و ویشکا آسایش هم شانسی قایل شوند تا بار دیگر ثابت کنند فیلم کمدی هم برای جریان سینما مهم است. قاسمخانی هم با وجود ابراز بیمیلیاش از حضور بیاثر در فجر نمیگذرد. او حتما در آخرین روزها به یاد تجربه سه دوره پیشین جشنواره فیلم فجر افتاده و فیلم کمدیای که کل فیلمهای جشنواره را تحتالشعاع قرار داد. «طبقه هساث» در دوره سی و دوم خیلیها را کنار زد و مورد توجه خیلی از مخاطبان جدی و جشنوارهرو شد؛ آنجا قاسمخانی نویسنده بود و اینبار کارگردان نوشته ای است که به گفته بسیاری هیچکس مثل خودش نمیتواند ببینند و بسازد.
مدیر به عرصه میآید
یکی از اولینهای فجر امسال تغییر سامانه بلیت فروشیای بود که خراب شد، تعطیل شد، تعداد زیادی ماندن پشت صفحهای که بالا نمیآمد. یکی دیگر از آن اعتمادها که نتیجهاش عذرخواهی دبیر و رئیس سازمان سینمایی شد. هرچه بود پنچ روز مانده به جشنواره سامانه موتورش گرم شد، بالا آمد، امکان پیشفروش را ایجاد کرد و با هر سختیای که بود بلیتفروشی آغاز شد. پردیس ملت شد مکان تحویل بلیتهای پیشفروش شده. پوشش خبری و تصویری از این اتفاق بیشتر از همیشه اتفاق افتاد تا شاید مشکلات سامانه فروش به فراموشی سپرده شود. یکی از عکسها تصویری از گیشه پردیس ملت بود. متصدیان با شالهای نارنجی پشت گیشه بلیطهای جشنواره را تحویل میدادند؛ در میان شال نارنجیها، یک چهره از سایرین آشناتر بود. مدیر موسسه هنر و تجربه یا همان دبیر گروه سابق هنر و تجربه. امیرحسین علمالهدی خودش به میدان آمده بود، پشت گیشه نشسته بود و بلیتهای هنر و تجربه را به مردم تحویل میداد. هنوز کسی نمیداند مدیر موسسه تازه تاسیس ارشاد چرا شخصا اقدام به این کار کرده، آیا او برای مخاطبان هنر و تجربه احترام زیادی قائل است؟ نگران تحویل منظم بلیتهاست؟ خواستار ارتباط چهره به چهره با مخاطبان این گروه سینمایی است؟ به سامانه فروش بلیت بیاعتماد است و میخواهد آمار دقیق فروش بلیتها را بدست بیاورد؟ هرچه بود این عکس بیشترین بازدید را در میان عکسهای حاشیهای جشنواره فیلم فجر داشت. حتی بیشترین واکنشهایی که به طنز طعنه میزد!
یارکشی قاتل جشنواره
لیست فیلمهای سودای سیمرغ که منتشر شد، اسم کیمیایی به عنوان دلیلی برای اعتبار شناخته شد. «قاتل اهلی» درمیان تعداد زیادی از فیلم اولیها و فیلم دومیها قرار گرفته بود تا اینبار تنها پیشکسوت سینمای ایران باشد که به جشنواره آبرو میدهد! اما «قاتل اهلی» به این یک نقش قانع نشد و تصمیم گرفت جنجال جشنوارهای شود که قصد داشت بیجنجالترین دوره خودش را برگزار کند. داستان از یادداشت پرویز پرستویی آغاز شد. پرستویی در یادداشتاش خبر از اختلاف کارگردان و تهیهکننده و وجود دو نسخه فیلم برای جشنواره و اکران داد. « اختلاف تهیهکننده و کارگردان بر سر اضافهشدن دو، سه سکانس کلیدی و مهم به وجود آمد و ما نمیدانستیم پس از پایان فیلمبرداری موضوع از چه قرار است. نهایتا شنیدم که تهیهکننده و کارگردان توافق کردهاند دو نسخه را به مخاطب نشان دهند؛ نسخه کارگردان در جشنواره و نسخه مورد تأیید تهیهکننده در زمان اکران. نسخه تهیهکننده همان است که در فیلمنامه بود و اجرا شد اما نسخه مورد تأیید کارگردان را دیدم؛ فقط بحث اضافهشدن سه سکانس نبود! تغییرات در فیلمنامه و مونتاژ بهگونهای که در خدمت آن دو، سه سکانس جدید باشند، صدمه اساسی به فیلم زده است.»
پرویز پرستویی در بخشی دیگر از نامهاش خود را در تیم تهیهکننده قرار میدهد تا مسعود کیمیایی دست به قلم شود و به فاصله یک روز نامهای در جوابش بنویسد: «آقای کیمیایی در فیلمهای «ضیافت»، «حکم» و «متروپل» به بنده پیشنهاد همکاری دادند که نتوانستم خود را مجاب کنم در این فیلمها بازی کنم. اما امسال که از طرف تهیهکننده، آقای لشکریقوچانی، به من پیشنهاد همکاری شد، بعد از خواندن فیلمنامه و اعتقاد به اینکه این فیلم کار متفاوتی در آثار اخیر آقای کیمیایی خواهد شد، با علاقه پذیرفتم و با جانودل برای خلق لحظهلحظه همان فیلمنامه وقت و انرژی گذاشتم که به قول آقای کیمیایی دیر شد، اما شد.»
اما پاسخ کیمیایی به نامه پرویز پرستویی که حتی به هیأت انتخاب انتقاد کرده بود که باید جای این فیلم، سایر آثار را بهتر میدیدند، تفصیلی و قاطعانه بود. «مگر میشود دو نسخه از فیلمی ساخته من وجود داشته باشد؟ تهیهکننده نه نویسنده و نه کارگردان است، صاحب پول است. شما در کجا و کدام سمت ایستادهاید؟ شما به قول خودتان آن نسخه من را کجا دیدهاید، کنار آقای تهیهکننده؟ پرویز خان، پرویز عزیز، دوست به خانه آمدهام، هوچیگری به آرامی روح ساده ما را فتح میکند. در طول فیلم، بسیار درباره آهنگ و اعتراض، اختیار واژه در مفهوم و بسیاری دیگر حرف داشتهایم و به قول خودتان بسیار آموختید، اینجا سمت شماست. این مونتاژ تماما کار آقای بهرام دهقانی هست و مورد تأیید من. فیلمنوشت مال ماست، مال نویسنده است. همانی هست که بود». کیمیایی پرویز پرستویی را در تیم تهیهکنندهای قرار داد که حالا روزهاست هیچ راه ارتباطی و تماس با او وجود ندارد. منصور لشکریقوچانی پاسخگوی این یارکشی و اختلافات نبود، حتی وقتی کیمیایی در بخشی از نامهاش مستقیم به این یارکشی اشاره کرد: «شما دستمزد فیلم «قاتل اهلی» را به گفته تهیهکننده آن دویست و هفتاد میلیون تومان گرفتهاید که تمام آن نقد شده است. اما ایشان هنوز طبق قرارداد، نیمی بیشتر از دستمزد قرارداد مرا ندادهاند. رفاقت کنید، بقیه پول من و دیگر عوامل را بگیرید و سالی یک فیلم از آن فیلمهای دفاعی، خود بازی کنید».
زورآزمایی جشنوارهای و سکوت شبهبرانگیز
شاید مهمترین تصمیم برای جلوگیری از حاشیههای احتمالی حذف فیلم کارگردانی بود که هنوز فیلم قبلیاش در شرایط توقیف، معلق مانده. این دوره بنا به دستورات «کاناپه» کیانوش عیاری حذف شد تا فیلمی در اکران تک سانس خود حتی در کاخ اصلی جشنواره سوژه بحث داغ نشود. اما این فیلم سوژه بحث داغ پیش از جشنواره شد تا همه درباره آن اظهارنظر کنند. از رئیس سازمان سینمایی و دبیر تا کارگردان و بازیگران فیلم. بحث که بالا گرفت قول یک نمایش به کارگردانی داده شد که برای اکران فیلمش نیاز به حکم حکومتی احساس شده بود. عیاری بار دیگر سکوت کرد، همان شیوهای را که درخصوص فیلم قبلیاش پیش گرفته بود، اما باز هم سکوت نتیجه نداد و قول به سرانجام نرسید. عیاری که خواسته بود جهانبینی تغییر یافتهاش را با این فیلم به سینمای ایران تزریق کند بعد از یک هفته سکوت تصمیم تازهای گرفت. خبر رسید که او از مواضع خود پایین آمده، بار دیگر دوربیناش را روشن کرده و مشغول فیلمبرداری صحنههایی است که دچار ممیزی شده بودند. بنا به همین اخبار کلاهگیسها برچیده شدند و حجاب معمول سینما جایگزین شد تا فیلم آخر عیاری در کمد نماند. هرچند او این اتفاق را تایید نکرد اما یکی از بازیگران فیلم درگوشی به کسی گفت که روزها در همان لوکیشین قبلی فیلم آفیش می شوند برای ضبط! با این همه هنوز هیچکس نمیداند بالاخره جشنواره زورش به عیاری چربید یا عیاری محکم بر مواضعش ماند.
جشنواره تاخیری!
محمد حیدری در دومین تجربه دبیریاش همچنان مصرانه در تلاش برای نظم بخشیدن به جشنواره بود. نظمی که از نظر او در گام نخست با ارسال نسخه نهایی و آماده فیلمها در بازه زمانی مشخص شده فراخوان انجام میشود. اما تلاش بیثمر است. در سینمایی که همه چیزش در لحظه آخر رخ میدهد و جشنوارهاش اعتباری فارغ از فیلمهایش ندارد، همه چیز منوط به خواست و تصمیم فیلمسازانی میشود که تصمیم میگیرند در فجر حضور داشته باشند. فراخوان تمام شده، فیلمها انتخاب شدهاند و تنها یک هفته به آغاز جشنواره فیلم فجر باقی مانده، دبیر در نشست خبریاش از بیتوجهی فیلمسازها گله میکند. حیدری مثل همه دبیرهای گذشته، اعتراف میکند که امسال هم نسخههای تحویل داده شده به دبیرخانه برای بازبینی اعضای هیات انتخاب با آنچه برای اکران در جشنواره ارسال میشود متفاوت است. باز هم نسخههای اصلاح نشده و ناکامل انتخاب شدند تا به وقت اکران چیز دیگری را به نمایش بگذارند.
این بینظمی وقتی بیشتر به چشم میآید که تمام سانسهای روز اول جشنواره به دلیل نقص فنی اولین فیلم تغییر میکند و جشنواره را در همان گام نخست با تأخیر مواجه میکند. وسط این همه تاخیر یک فیلم هم دچار اشتباه اکران میشود. نسخه اصلی روی پرده میرود اما انگار نه انگار تصحیح صدا شده! البته این ماجرا وجه دیگری هم دارد. تا یک روز پیش از آغاز جشنواره هیچ فیلمی آماده نیست تا بتوانی آن را ببینی و درخصوصش بنویسی، گفتوگو بگیری! البته استثناء هم پیدا میشود. کیمیایی منظمترین است. آنقدر منظم که اولین فیلم آمادهای است که به جشنواره راه پیدا میکند و اولین فیلمی است که برای چند نفر به نمایش درآمده و حتی یک منتقد درخصوص آن نوشته! معلوم نیست جشنواره باید سازوکارش را تغییر بدهد یا نسل جدید فیلمسازان باید به این باور برسند که جشنواره هرچقد بیاعتبار! تنها با نظم، فرصتی برای دیده شدن فیلمهایشان ایجاد میکند.
شماره ۶۹۶