ازسیر تا پیاز خندوانه
فریور خراباتی
دو سه سالی میشود که برنامهای به نام خندوانه با اجرای رامبد جوان از شبکه نسیم تلویزیون پخش میشود. این برنامه نیز همان سیری را طی میکند که برنامههای دیگر صدا و سیما طی کرده و میکنند. برنامههای صدا و سیما یا کلا از روز اول مخاطب ندارند، یا روزهای اول مخاطب دارند و ناگهان مردم ترجیح میدهند برفک تلویزیون را نگاه کرده، اما این برنامهها را تماشا نکنند.
برنامههای مهمانمحوری که در آنها یک بازیگر یا هنرمند ابتدا از در شمالی صدا و سیما وارد میشود. مهمان برنامه خندوانه شده و مردم به او میخندند (زورکی!) بعد به دورهمی با اجرای مهران مدیری رفته و آنجا مقادیری تحقیر میشود و مردم درحالیکه با دست شکمشان را گرفتهاند، به سر تا پای او میخندند، بعد به برنامه ماهعسل با اجرای احسان علیخانی میرود و با اشک و ناله و نفرین از در جنوبی صدا و سیما خارج میشود.
ماجرای جنابخان!
جنابخان عروسکی بود که با صداپیشگی محمد بحرانی در برنامه خندوانه گل کرد و مخاطبان زیادی را به سمت این برنامه کشاند تا جنابخان را نگاه کنند. اما زمانی که صاحب امتیاز این عروسک طلب کمی پول از برنامهسازان محترم کرد، آنها کمی با انگشت شستشان حرکاتی نشان دادند و درنهایت گفتند که اینجا همه با ماچ (همان دیدهبوسی خودمان!) کار میکنند و اگر پول میخواهند بروند در بازار موبایل کار کنند. از قدیم گفتهاند که کار هنری پول ندارد، حالا اگر مجری برنامه پورشه دارد، بهخاطر زحمات خودش است و هرچی که هست!
استندآپ تراژدی!
برنامه خندوانه اولین برنامهای بود که استندآپ کمدی را وارد تلویزیون کرد. در خارج از کشور به این کار تابوشکنی میگویند، اما این به ما چه ربطی دارد که صدا و سیما هنوز دارد تابوهایی را میشکند که ۸۳ سال پیش در کشورهای دیگر تهدیگ آن را هم خوردهاند؟ درنتیجه یک مسابقه استندآپ کمدی برگزار شد که در آن تعدادی از بازیگران کمدی سینما و تلویزیون در مقابل دوربین شلنگ تخته انداخته و خاطرات شخصیشان را تعریف کنند تا مخاطبان در خانه خطاب به این عزیزان بگویند: «خندیدیم دیگه بسه!» و جری لوییس از این دنیا به دین مارتین در آن دنیا پیغام بدهد: «مارتین بخواب که علی مسعودی و امین حیایی بیدارن!»
خندههای زورکی، قهرهای یواشکی!
برنامه خندوانه به این صورت پر میشود که آنجاهایی که برنامهساز محترم چیزی برای گفتن ندارد، رامبد جوان رو به دوربین کرده و صدایی نامشخص از خود در میآورد و میگوید: «هِ هِ هِ هِ». من همیشه فکر میکنم یک نفر پشت دوربین یک تیربار به سمت تماشاچیان گرفته که اگر نخندند، آنها را به دیوار منگنه خواهد کرد.
بخش علمی – تخیلی خندوانه
مرتضی حیدری همان مجری جذاب و خوشبیان(جان؟!) که مناظرههای انتخاباتی و مصاحبه با روسای جمهور را کنتراتی برداشته است، به خندوانه دعوت شده و راست راست به دوربین زل میزند و میگوید: «ما مشکل اشتغال نداریم، من الان اگه بخوام، میتونم پنج تا شغل دیگه پیدا کنم.» ما هم اگر بخواهیم، میتوانیم شصت (یا شست!) شغل دیگر پیدا کنیم، اما نمیدانیم چرا هرجا برای استخدام میرویم، درنهایت یا با لگد بیرونمان میکنند یا میفهمیم آگهی استخدام تله بوده و یک نفر درحالیکه یک بروشور از کیفش درمیآورد، از ما میپرسد: «میدونی واسه چی اینجایی؟» و گلدکوئست پرزنتمان میکند.
ساز در خندوانه
خندوانه یکی از بزرگترین ابداعهای تاریخ برنامهسازی بشر را زد و با دعوت از یک گروه موسیقی از آنها درخواست کرد که یک ترانه زنده اجرا کنند. اما از آنجایی که صداوسیمای نازنین و دوستداشتنی عادت دارد به جای ساز، گلدان و آباژور بگذارد، رامبد جوان احتمالا از این گروه موسیقی درخواست کرده که بروند و جلوی پای جمعیت دراز بکشند تا دیده نشوند و ساز بشوند که این کار به دلیل فشرده بودن جمعیت امکانپذیر نشده، بعد از آنها خواسته که با اعضای بدنشان صدا در بیاورند. کلا ما سه عضو صدا دار در بدن داریم، دهان، زیر بغل (البته با کمک و دست) و بگذریم. فقط شانس آوردیم که آن ترانه با سازهای کوبهای بود و خیلی نیازی به استفاده از سازهای بادی نداشتیم، به خیر گذشت!
سانسور حرفهای و کارشناسانه
مدیران سازمان صداوسیما هرکاری را بلد نباشند، سانسور کردن عین موم توی دستشان است. شما مسابقات والیبال را نگاه کنید؟ بنده بازی ایران و لهستان فکر کردم آن پسر بچه شش ساله که بغل مادرش بود بهترین بازیکن میدان است که تلویزیون آنقدر او را نشان میدهد. در همین برنامه خندوانه هم بارها شاهد بودیم که رامبد جوان صحبت کرده و گفته: «یکی از مشکلاتی که ما متاسفانه با آن داریم… یک و یک حامی برنامه ماست عدد یک رو به ۳۰۶۰ پیامک کنید.»
تولید کارشناس در امور همه چیز!
رامبد جوان بسیار خوب و زیبا از همکاران خود دفاع میکند. حالا در این پروسه دفاع کردن ممکن است یک لگد بیناپایی هم به صفر کشکولی از همه جا بیخبر بزند که اشکالی ندارد و بخواهد چیزهای درشت خود را حواله چیزهای کوچک دیگران بکند. در مورد همه چیز اظهارنظر کند. بعد در جوابیه بگوید که روز خبرنگار را هم در برنامهاش جشن گرفته، اما ما هرچقدر خبرنگاران دعوت شده را نگاه کردیم، آنها را به جا نیاوردیم و درنهایت با شعار«تن من مباد و ستاره هفتاد سی مربع باد» با شوخی با شاهحسینی و پرتاب توپ به سبد بسکتبال برنامه ساخته و از بنده و شما هم طلبکار باشد!
شماره ۷۱۱