این روزهای سرد زمستانی در تماشاخانه ایرانشهر شاهد حضور منیژه محامدی در مقام مترجم و کارگردان نمایش «حادثه در ویشی» هستیم. کارگردان، مترجم و استاد دانشگاهی که پرونده رنگین و متنوعی را پیش رویش دارد و هنوز هم از اجرای «پرواز بر فراز آشیانه فاختهاش» بهعنوان یک اجرای ارزنده نام میبرند، البته همه آثارش با روی خوش منتقدان روبهرو نبوده، اما همواره با مخاطب چشمگیر روبهرو شده است. در ادامه گفتوگویی با ایشان صورت گرفته که میخوانید.
شما از جمله کارگردانهایی هستید که هم ترجمه و هم کارگردانی میکنید. این چندمین تجربه شماست از آرتور میلر؟
این نمایشنامه نوشته آرتور میلر است که جزو سه کتابی به حساب میآید که من از نمایشنامههای میلر ترجمه کردهام و هر کدام شامل دو نمایشنامه میشود. تا به حال نیز از این نمایشنامهها دو اثر «پس از سقوط» و «چشماندازی از پل» را به صحنه بردهام.
بهطور کلی برای ترجمه یک نمایشنامه چه فاکتورهایی را در نظر میگیرید؟
من مترجم حرفهای نیستم. من نمایشنامههایی را که علاقه دارم کار کنم، ترجمهشان میکنم.
به نظر شما کارگردانی که خودش مترجم است و نمایشنامهها را ترجمه میکند، چقدر اجرایش با دیگر افرادی که خودشان ترجمه میکنند، فرق میکند؟
ربطی به هم ندارد. کسی که ترجمه میکند و هر کسی میتواند کارش کند. من خیلی نمایشها را کار کردم که خودش ترجمه نکردهام. دو تا مقوله جداست.
یعنی اگر یک متنی را شما خودتان ترجمه کنید، چه ویژگی بهتری وجود دارد در کارگردانی. یعنی در درک فضا؛ چون شما از یک بیسی که خودشان درکش کردهاید، استفاده میکنید.
شما وقتی کارگردانی میکنی، باید بحث فضا را داشته باشی و به ترجمه ربطی ندارد. ترجمه یک مقوله جداست که شما چیزی را که دلت خواست ترجمه میکنی و اگر دلت خواست کار میکنی و اگر دلت نخواست، کار نمیکنی. کارگردان باید درک درست و حسابی داشته باشد از متن که میخواهد کار کند، حالا چه خودش ترجمه کرده باشد و چه ترجمه نکرده باشد.
نمایش شما درون یک بازداشتگاه میگذرد. تاکنون خودتان تجربه حضور در بازداشتگاه را داشتهاید؟
نه الحمدلله. تا به امروز این تجربه را نداشتم.
فضای نمایشی شما مربوط به کدام دوره زمانی است؟
قصه «حادثه در ویشی» در زمان نازیها در شهر اشغال شده ویشی رخ میدهد، نازیها عدهای را در دخمهای زندانی میکنند که سرنوشتی نامعلوم در انتظار هر کدام از آنها است.
شما در بین شخصیتهای نمایش از تعداد شخصیتهای مرد کم کردهاید و به تعداد زنان افزودید. با چه رویکردی این تغییرات را انجام دادید؟
برای اینکه فکر کردم این نمایش زمانی که نوشته شده است، حضور زنان در جامعه بسیار کمرنگ بوده است و کاراکترهای مختلف میتوانند هم زن باشند هم مرد و خیلی زن و مرد فرق نمیکند و به نظرم آمد که اگر همهاش مردها باشند، خیلی خستهکننده میشود و تماشاگر از نمایش لذت نمیبرد.
شما چه روشی را برای اجرای این نمایش انتخاب کردید؟
در اجرای این اثر نمایشی از ویدیو پروجکشن نیز استفاده کردهایم و بخشی از نمایش نیز در بیرون از صحنه تئاتر و بین تماشاگران رخ میدهد. «حادثه در ویشی» یک نمایشنامه تک پردهای است که اجرای آن نیز ۷۰ دقیقه به طول میانجامد.
نمایشنامهای خوب، اما بازیگرانی متوسط
یادداشتی بر نمایش «حادثه در ویشی» به کاگردانی منیژه محامدی- تماشاخانه ایرانشهر
عباس ناصری
انباری متروکه که سمت راست آن پلکانی منتهی به یک در قرار گرفته و در انتهای آن نیز دفتری ست که به اتاقی دیگر وصل میشود. آدمهایی سردرگم و کلافه، یا در جایی نشستهاند و در فکر فرو رفتهاند و یا آرام و قرار ندارند و به دور خود میچرخند و حرف میزنند. از صحبتهایشان برمیآید که دلیل اینجا بودنشان را نمیدانند. بعضی خوشبینانه آن را یک بررسی عمومی میدانند و برخی نگرانند که شاید موضوع چیزی بیش از یک بررسی مدرک باشد. اینجا ویشی است. شهری در فرانسه اشغال شده در خلال جنگ جهانی دوم.
با ورود چند شخصیت دیگر از جمله یک شاهزاده و یک روانکاو (افسر فرانسوی) بحث میان آنها جدیتر و شدیدتر میشود. یکی در مدح کمونیست میگوید، دیگری از سرمایهداری دفاع میکند، بازیگری از علاقه شدید آلمانیها به تئاترهایش صحبت میکند و جنایتکار بودن آنها را امری غیرممکن میداند. این درگیریهای لفظی ادامه مییابد تا آنجا که شخصیت پیشخدمت خبر از کورههای آدم سوزی میدهد. تقریبا همه افراد (به جز شاهزاده) یهودی هستند و این خبر تاثیری ویرانگر بر آنها دارد. این خبر در حکم نقطه عطفی برای نمایش، جهت صحبتها را به سمت فرار از این مهلکه میبرد. آرتور میلر این نقطه از نمایشنامه را با صدای آکاردئون کافه بالای انبار کدگذاری میکند. لودوک، روانکاو و افسر ارتش فرانسه، شخصیت فعالی است که سیر نمایشنامه رو مشخص میکند. سردرگمی افراد به دلیل آنکه نمیدانستند به چه دلیل دستگیر شدهاند، پس از اطلاع از سرنوشت تراژیک احتمالیشان، به تلاش برای فرار تغییر میکند. لودوک در این میان سعی در متقاعد کردن دیگران دارد و نقش رهبری (البته بدون پذیرفته شدن از سوی دیگران) را بهعهده میگیرد. نقطه عطف بعدی که دوباره با صدای آکاردئون نشانهگذاری شده است، عدم موفقیت آنها در فرار است. در این بین تعدادی از آنها برای چک شدن مدارک و تست پزشکی یهودی بودن یا نبودن (طبق برنامه تحقیقات نژادی نازیها) راهی دفتر پروفسور شده و دیگر برنگشتهاند. بنابراین امید و انگیزه آنها به یأس بدل میشود. لودوک که به همراه شاهزاده آخرین بازماندههای جمع اولیه هستند، از شاهزاده میخواهد که، پس از مرگش، خبر را به همسرش بدهد. این سیر نزولی شخصیت لودوک که از انسانی فعال و شجاع آغاز میشود، بعد از احضار شاهزاده به دفتر پزشک، به تصمیم او برای خودکشی ختم میشود (که بازهم با صدای آکاردئون همراه شده است). نمایشنامه با یک چرخش ناگهانی و خروج شاهزاده و بخشش جواز عبور خود به لودوک و فرار او به پایان میرسد.
آرتور میلر در این نمایشنامه با قرار دادن شخصیتهای گوناگون از طبقات مختلف در یک موقعیت بحرانی، دلایل جنگ جهانی و فجایع مربوط به آن را، نه در دیوانگی و جنایتکار بودن نازیها، بلکه در رفتار افراد مختلف جامعه جستوجو میکند. بیاعتمادی و سوءظن، خودخواهی، تهمت و نگاه پر از کینه افراد حاضر در انبار نسبت به یکدیگر، به شکلی ظریف نازیهای درون هر کدام از آنها را فاش میسازد.
منیژه محامدی با حذف برخی از شخصیتها (از جمله پسربچه) و تغییر جنسیت سه شخصیت دیگر و با وفاداری به روند نمایشنامه، این اثر میلر را در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه برده است. تغییرات محامدی، بهویژه درخصوص حذف برخی شخصیتها، لطمهای به نمایشنامه نزده است و حتی درخصوص شخصیت پسربچه و یهودی پیر، که عملا هیچ کارکردی در نمایشنامه ندارند (این بیکاری در اجرا برخلاف نمایشنامه به چشم میآید)، تغییراتی مثبت به حساب میآیند.
نمایشنامه میلر، نمایشنامهای دیالوگ محور است و بخش عمدهای از تاثیر خود را از لحن، سکوت و شکل درست ادای دیالوگها و بهطور کلی بازی بازیگران میگیرد. از این منظر اجرای این اثر در تماشاخانه ایرانشهر چندان موفق نیست. هیچ کدام از بازیگران موفق به اجرای تاثیرگذاری از شخصیتهای نمایشنامه نمیشود. در این بین شاید بتوان بازیگر نقش روانکاو (هومن کیایی) را تا حد زیادی متمایز کرد. سایر بازیگران در سطوح متفاوتی هستند و به همین دلیل این نمایش از نبود بازیگران یکدست رنج میبرد و همین موضوع مانع از شکلگیری یک اجرای کاملا موفق میشود. با این وجود، نمایش «حادثه در ویشی»، به دلیل بهرهگیری از یک نمایشنامه خوب و اجرای وفادارانه آن، همچنان تاثیرگذار باقی میماند.
شماره ۶۹۳