تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۹/۱۰ - ۲۲:۴۰ | کد خبر : 10023

گفت‌وگو با معصومه رحمانی، بازیگر نمایش «آناکارنینا»

بازی‌های سیاه رسانه – گفت‌وگو با معصومه رحمانی، بازیگر نقش «آنا» در نمایش «آناکارنینا»

گفت‌وگو با معصومه رحمانی، بازیگر

بازی‌های سیاه رسانه

«آناکارنینا» در دنیای ادبیات داستان شناخته‌شده‌ای است، اما در دنیای نمایش‌های ایرانی روایتی متفاوت از آرش عباسی است. روایت عشق و پیچیدگی‌های آن در بازی‌های رسانه‌ای. نمایشی که هم‌زمان هم به قدرت تلویزیون اشاره دارد و هم سعی در نقد آن دارد. آن‌چه می‌خوانید، بخشی از گفت‌وگو با معصومه رحمانی، بازیگر نقش آنا در نمایش «آناکارنینا» است.

شما از آغاز شکل‌گیری نمایش «آناکارنینا» تاکنون با آقای آرش عباسی و بهنام شرفی همراه بودید. در اولین مواجهه با این نمایشنامه، برداشتتان از متن و اجرا چه بود؟ کدام عوامل موجب شد بازی در این نمایش را بپذیرید؟!

سال ۹۶ در اولین مواجهه‌ام با متنی که آقای عباسی به من دادند، جذب روایت متفاوت آقای عباسی از مقوله عشق و خیانت شدم. ارجاع خیلی هوشمندانه آرش به رمان شاهکار تولستوی (آنارکارنینا) برای انتخاب بستر پرداخت قصه‌اش بود که من را مجاب به بازی در این نمایش کرد.

معمولاً در شکل‌گیری یک شخصیت نمایشی،کارگردان ایده‌هایی دارد و بازیگر هم آورده‌های خودش را اضافه می‌کند. بازی خوب شما در این نمایش از نقاط قوت کار است. برای ساختن شخصیت جولیا جوردانو یا آناکارنینا، چه تلاش و مکاشفه‌هایی با متن و کارگردان داشتید؟ مثلا برای پرورش نقش، رمان تولستوی را خواندید، یا فیلم «آناکارنینا» را تماشا کردید؟! آیا برداشت شما از نقش با آن‌چه آقای عباسی می‌خواستند، هماهنگ و نزدیک بود، یا در بازی این نقش، اختلاف نظر داشتید؟!

من سال‌ها پیش رمان «آناکارنینا» را خوانده بودم و جزو ۱۰ رمان برتر و منتخبم بود که همیشه دوست داشتم. زمانی که آرش متن را به من داد، خیلی برایم هیجان‌انگیز بود. البته فیلم «آناکارنینا» را که سال ۲۰۱۲ در‌ هالیوود ساخته شده و در نمایش اشاره‌ای به آن می‌شود، ندیده بودم، ولی بعد از گپ‌وگفت‌هایم با آرش عباسی، فیلم را هم دیدم که چقدر ساختار ویژه و جذابی داشت.

در مورد رسیدن به نقش، باید بگویم از نقاط قوت کارگردان کار این بود که خیلی شنونده است و به بازیگر خیلی امکان اظهار نظر می‌دهد. ما ساعت‌ها بحث می‌کردیم و او می‌شنید و خیلی پذیرش داشت. نکته جذاب‌تر این‌که به بازیگری که انتخاب کرده، اعتماد داشت. وقتی نظراتم را می‌شنید، می‌دانست درنهایت قرار است امضای معصومه رحمانی بخورد پای این کاراکتر و این خیلی برای من ارزشمند بود. می‌دانست در نهایت این پکیجی که نوشته و کارگردانی شده، قرار است از فیلتر این بازیگر به تماشاگر نشان داده شود، یعنی نقش با درونیات من عجین شود. درنتیجه خیلی خوب پذیرای پیشنهادات بود. از این لحاظ خیلی لذت بردم از همکاری با آرش عباسی.

حتی در مورد متن اگر پیشنهادی داشتم، مثلا تغییرات و کم و زیاد کردن‌ها، آرش به‌شدت آدم دموکراتی ا‌ست و می‌پذیرد، تا جایی که برایش قابل ‌قبول باشد و عموما هم پذیرای نظرات است. تکلیف آرش عباسی به‌ عنوان نویسنده با خودش روشن است، یعنی متن دقیق و درستی ا‌ست و به دور از آشفتگی‌هایی که من متاسفانه این سال‌ها در یک‌سری از متون می‌بینم؛ متن‌هایی که تکلیفش با خودش و ژانر و مدل و سبکش روشن نیست. از هر گوشه یک چیزی دارد که فقط بشود جمعش کرد و یک شروعی را به پایان رساند. شما وقتی شاهد آن اجرایید، گیج و گنگید، کلافه می‌شوید و متاسفانه از این ‌دست متن‌ها در سال‌های اخیر کم نیستند.

نمایش آناکارنینا
نمایش آناکارنینا، با بازی معصومه رحمانی و بهنام شرفی

به نظرم در نمایشنامه‌نویسی داریم رو به افول می‌رویم. من به عنوان بازیگر در این سال‌ها به‌شدت بری بودم از پذیرفتن این‌گونه کارها، ولی خدا را شکر که آرش این متن را به من پیشنهاد داد و وقتی خواندم، کِیف کردم. مهم‌ترین اصلی که پس از کلیت ساختار متن، من را برای پذیرفتنِ بازی وسوسه کرد، شخصیت‌پردازی‌های قشنگ، پیچیده و جذاب برای یک بازیگر بود. وقتی من متن را می‌خوانم، می‌توانم تصور کنم شخصیت‌پردازی‌های هوشمندانه، مرحله به مرحله از شروع کار چقدر برای بازیگر جذاب است تا برسد به نقطه پایان.

در چنین موقعیتی با خودم فکر می‌کنم خب الان یک بازیگر دیگر چه می‌خواهد؟! یک متن خوب پر از جزئیات و پیچیدگی، یک کاراکتر کامل و درست و علاوه بر جزئیاتی که در متن هست، نمایشنامه پر از ارجاعات فرامتنی‌ است که این ارجاعات چقدر به بازیگر امکان می‌دهد شخصیت را منحصر به ‌خود خلق بکند.

من مطمئنم اگر آرش این متن را به شخص دیگری می‌داد، جور دیگری بازی می‌شد. به تعداد بازیگران خوبی که وجود دارند، می‌توانست نقش را خلق کند. این یک امکان بسیار جذاب برای منِ بازیگر است که شخصیت اجازه می‌دهد خودم هم به آن چیزی اضافه کنم و هنگام اجرا، آن را منحصر به خودم کنم.

سعی می‌کنم فقط اجراگر نقش نباشم. وقتی متنی را می‌خوانم، یا قرار است نقشی را برای کارگردانی بازی کنم، دائم در ذهنم در حال آنالیز کردن متن و گونه اجرایی مورد نظر کارگردان هستم.

گفت‌وگو با معصومه رحمانی

در پرورش نقش، تجربه و تحصیلاتتان در زمینه هنرهای نمایشی چقدر کمکتان کرد؟

چون من در دانشکده ادبیات نمایشی و کارشناسی ارشدم را کارگردانی خوانده‌ام و شانس آزمون و خطای فراوان در این زمینه‌ها داشتم، حالا که قرار است بازی کنم، آن‌ها خیلی به کمکم می‌آید. در همه کارهایم این اتفاق برایم می‌افتد. سعی می‌کنم فقط اجراگر نقش نباشم. وقتی متنی را می‌خوانم، یا قرار است نقشی را برای کارگردانی بازی کنم، دائم در ذهنم در حال آنالیز کردن متن و گونه اجرایی مورد نظر کارگردان هستم.

مدام درگیر تشریح و تحلیل هستم و تلاش می‌کنم همیشه در تعامل با کارگردان باشم تا کاری را روی صحنه ببرم که با جان و دلم پذیرفتم. خوش‌بختانه من این شانس را داشتم که در همکاری با آرش عباسی، او بسیار پذیرا بود، یعنی قرار نبود چیز مشخصی به ما دیکته شود. درنتیجه اولین اجرایی که سال ۹۶ از «آناکارنینا» روی صحنه رفت، اجرایی بود که نقش من با جان و دل عجین شده بود و همین‌طور اجرا.

مهم‌ترین مسئله‌ای که در این نمایش مطرح می‌شود، خیانت عاشقانه است، اما در کنارش به مسائل دیگر امروز جامعه جهانی مثل تاثیرات مثبت یا منفی رسانه بر زندگی افراد مشهور یا سلبریتی نیز اشاره می‌شود. به عنوان یک بازیگر شناخته‌شده سینما و تئاتر، آیا خودتان هیچ‌وقت با چنین مشکل و مواردی برخورد داشته‌اید؟ فکر می‌کنید این مسئله تا چه اندازه برای مخاطب امروز تئاتر دغدغه و جذاب است؟!

خب تم غالب نمایشنامه آرش عباسی و مهم‌ترین موضوعی که به موازات مسئله مدیارسانه به آن می‌پردازد، عشق و خیانت است؛ رابطه فروپاشیده‌ای که از نقطه صفر آن را می‌بینیم که به چه نقطه‌ای رسیده و حالا که زمان از آن گذشته، در چه وضعیتی ا‌ست. این بحث جهان‌شمول و تاریخ‌شمولی ا‌ست. موضوعی مبتلابه همه است و کسی نیست که برایش غریب باشد، دچارش نشده باشد، یا به‌هرحال با آن آشنایی نداشته باشد.

من از کتاب‌هایی که خواندم و فیلم‌هایی که دیدم، آدم‌ها و وضعیت‌های مشابهی که با آن‌ها مواجه شدم و تماشاگرش بودم، کمک گرفتم. به همه این‌ها رجوع می‌کردم. به هر مابه‌ازایی که می‌شناختم، حتی اگر به اندازه یک سرِ سوزن به من کُد می‌داد، رجوع می‌کردم. سعی می‌کردم دائم ذهنم فعال باشد و به کار بگیرم هر آن‌چه را در تاریخچه حافظه خوانشی، دیداری و شنیداری‌ام از این موضوع وجود دارد.

معصومه رحمانی، بازیگر
معصومه رحمانی در نمایش آناکارنینا

من وقتی متنی را می‌خوانم، با آن درگیر می‌شوم و دیگر می‌شود جزئی از زندگی‌ام. در خلال کارهای روزمره‌ام مدام به آن موقعیت فکر می‌کنم و جزئیات مشابه دیگری به کاراکترم اضافه می‌کنم، ولی در مورد موضوع اصلی، باید بگویم بحث خیانت الان به‌شدت داغ است، به‌ویژه برای مخاطبان، ولی اگر بخواهیم از منظر افراد مشهور به این قضیه نگاه کنیم که چه بلاهایی سرشان می‌آورد، خب هرچقدر خیر داشته باشد، به همان اندازه هم شَر دارد. فکر می‌کنم این کفه ترازو برابر است. جماعتی دارند از این طریق ارتزاق می‌کنند و روی بورس هستند. جماعتی هم در یک لحظه زیر پایشان خالی می‌شود و سقوط می‌کنند. خیلی تلخ است.

بحث رسانه می‌تواند جزو تراژدی‌ترین تم‌های انسان عصر امروز باشد، اما حقیقتی ا‌ست که وجود دارد. من خودم را جزو افراد مشهور و سلبریتی‌ها نمی‌دانم که بگویم درگیرش هستم یا نه، ولی در اندازه‌ای که کار می‌کنم، مسائلی هست که باید خیلی حواسمان به آن باشد در بحث بازتاب رسانه‌های عمومی.

من بیش از آن‌که قدرتی برای رسانه‌های فراگیر قائل باشم، در جهت اعتبار دادن، یا اعتبار گرفتن برای امتیازدهی و امتیازگیری از افراد، بیشتر به بی‌اعتبار بودن آن‌ها قائلم.

گفت‌وگو با معصومه رحمانی

اگر دیدگاه شخصی‌ام را بگویم، من بیش از آن‌که قدرتی برای رسانه‌های فراگیر قائل باشم، در جهت اعتبار دادن، یا اعتبار گرفتن برای امتیازدهی و امتیازگیری از افراد، بیشتر به بی‌اعتبار بودن آن‌ها قائلم. وقتی که به‌راحتی می‌تواند در یک لحظه و با چند حرکت انگشت، یک نفر را از وجود ساقط کند و در همان لحظه به نفر دیگری وجود بدهد، آدم فکر می‌کند این ابزار رسانه‌ای چقدر می‌تواند بی‌اعتبار باشد. وقتی در یک لحظه، اتفاق فراگیری را خبری می‌کند، بعد تکذیب می‌کند، در یک لحظه کسی را تبدیل می‌کند به مقدس‌ترین فرد و لحظه دیگری همان آدم تبدیل می‌شود به بی‌اعتبارترین فرد، شما بیشتر از هر چیز باید به ذات و ماهیت آن رسانه، که این اتفاق‌های متناقض را رقم می‌زند، شک بکنید.

شاید روزی این اعتبار از دست برود و دیگر این‌قدر در درجه اهمیت و سندیت قرار نگیرد، ولی فعلا هست و نمی‌شود انکارش کرد. فعلا می‌تواند برای یک‌سری افراد ویترینی باشد که در یک لحظه خُرد شود و آن روی سکه را نشان دهد که روی دیگر سکه هم شاید اشتباه باشد. به‌هرحال یک جهان به‌شدت نسبی و بی‌اعتبار است.

نمایشی که این شب‌‎ها در تماشاخانه شهرزاد روی صحنه می‌رود، سومین نوبت از اجراهای «آناکارنینا» است. تکرار یک نقش در فواصل زمانی مختلف برای شما آزارنده نیست؟ دوست نداشتید به جای تکرار نقش آناکارنینا با همان کارگردان و هم‌بازی سابق، نمایش تازه‌ای را تجربه کنید؟

بله، معلوم است! کیست که دوست نداشته باشد تجربه جدیدی را در بازیگری شروع کند؟! کاش آرش متن دیگری را با موضوع دیگری می‌نوشت، به زیبایی همین متنی که نوشته و آن را شروع می‌کردیم، اما اتفاقی که در بازتولید این کار در پرداخت کاراکتر زن افتاد، به‌ قدری جدید و جذاب بود که وقتی فکرش را می‌کنم، می‌گویم این هم خوب است و دوستش دارم. اگر آرش متن دیگری روی میز می‌گذاشت و می‌گفت الان می‌خواهی این متن را کار کنی یا «آناکارنینا»ی جدید را، واقعاً نمی‌دانم! باید آن متن را بخوانم و ببینم چقدر وسوسه‌ام می‌کند.

چیزی را که الان در «آناکارنینا» تجربه می‌کنم، برای من تکرار نیست. نقشی که این شب‌ها دارم بازی می‌کنم، انگار یک کار جدید است. حتی تجربه متفاوتی از آن‌ است که متن جدیدی را کار کنید، چون کلیت این متن را قبلا به شکل دیگری کار کرده‌ام و حالا دارم به شکل دیگری کار می‌کنم، یعنی اتفاق چالشی و جذابی برای منِ بازیگر است، اما این نکته را هم اضافه کنم که سال ۹۷، وقتی اولین ‌بار این متن را اجرا بردیم و تمام شد، خیلی از تماشاگران به من و آرش و بهنام شرفی پیام می‌‎دادند که «آیا باز هم این نمایش را اجرا می‌برید؟ چون فلان‌ دوست من ندیده!»

بنابراین اگر به بحث بازتولید بپردازیم، من بازتولید یک اثر را، چیز منفی و بدی نمی‌دانم، چون اگر کاری هنوز مخاطب دارد، چرا نباید باز هم روی صحنه برود؟ این اتفاقی ا‌ست که همه‌جای دنیا می‌افتد. نمایشی سال‌های سال روی صحنه است، حتی بازیگرانش عوض می‌شوند، اما آن نمایش هم‌چنان اجرا می‌شود.

معصومه رحمانی در آناکارنینا
معصومه رحمانی، بازیگر

نظرتان درباره اجرای تئاتر در تماشاخانه‌های خصوصی، ازجمله پردیس تئاتر شهرزاد، چیست؟ این تماشاخانه‌ها چقدر به رشد جریان تئاتر کمک می‌کنند؟!

پاسخ این بحث خیلی مفصل است و نیاز به یک نشست طولانی دارد، اما خیلی مختصر بگویم، ما به‌شدت نیاز به سالن‌های استاندارد تئاتری داریم؛ استاندارد چه برای آن بنده خدایی که به آن سالن می‌آید تا حداقل یک ساعت روی صندلی‌ها بنشیند و تماشاگر باشد، چه برای گروهی که با کلی فکر و ایده می‌خواهد در آن سالن کاری را اجرا کند و امکاناتی که سالن برای اجرا به آن می‌دهد. از این منظر، ما خیلی کمبود داریم. می‌توانم بگویم در حد صفر هستیم و نیاز به استانداردسازی داریم.

تئاتر جزو آن مقوله‌های فرهنگی-‌هنری ا‌ست که می‌تواند یک جریان قوی فرهنگی بسازد، به شرطی که از آن حمایت شود. حالا آیا می‌خواهیم اصلا وجود داشته باشد، یا وجود نداشته باشد؛ مسئله این است!

حرف یا نکته ناگفته‌ای اگر مانده، بفرمایید.

می‌خواهم از تمام تماشاگران و مخاطبان تئاتر،که با وجود همه شرایط سخت و ناهمواری که نمی‌دانم عمدا یا سهوا برای تئاتر وجود دارد، از آن حمایت می‌کنند، یک تشکر اساسی کنم. می‌خواهم به کسانی که بلیت تهیه می‌کنند و می‌آیند در سالن می‌نشینند و تئاترهای ما را تماشا می‌کنند، بگویم مرسی از حمایتتان. امیدوارم حال تئاتر ما از این حال بدی که دارد، روز‌به‌روز بهتر شود.

مصاحبه‌کننده: الهه حاجی‌زاده

هفته‌نامه چلچراغ، شماره ۸۶۸

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: الهه حاجی‌زاده

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟