گفتوگو با جلال تهرانی و بهاره رهنما، کارگردان و بازیگر نمایش «سونات پاییزی»
الهه حاجیزاده، سیدمهدی احمدپناه
کارگردانش میگوید که این نمایش تنها یک مواجهه با فیلم «سونات پاییزی» برگمان است، اما نام اثر و عوامل آن به اندازه دیدن فیلمش وسوسهانگیز است. وقتی از نمایش «سونات پاییزی» حرف میزنیم که نوشته برگمان بزرگ است و گلچهره سجادیه گزیدهکار و بهاره رهنما در آن بازی میکنند و جلال تهرانی با وسواس همیشگیاش آن را کارگردانی کرده. داستانی که درباره یک مادر و دختر موزیسین است که لحظات در کنار هم بودنشان و تنش جاری بر صحنهها، مانند یک قطعه موسیقی ما را با خود همراه میکند. آنچه خواهید خواند، گفتوگویی است با جلال تهرانی و بهاره رهنما، کارگردان و بازیگر نمایش «سونات پاییزی»، برای آشنایی بیشتر با ویژگیهای این مواجهه.
وقتی از نمایش جلال تهرانی صحبت میکنیم، یکی از ویژگیهای بارزی که خیلی سریع از ذهن میگذرد، شیوه بیانی خاصی است که بازیگرانش از آن استفاده میکنند. از چه زمانی و با چه رویکردی به این شیوه علاقهمند شدید؟
جلال تهرانی: این یک شیوه خاص و تکراری نیست. هر بار به تناسب پروژه ممکن است شیوهای در بیان اتخاذ شود. در زبان، زنجیرهای از قویترین قراردادهای ارتباطی هست و این قراردادها در بیان، به لحن نیز تسری مییابد. دست بردن در این قراردادها هنگام نوشتن کار من است. اما به وقت کارگردانی، به آنچه در متن اتفاق افتاده، بسنده نمیکنم. گاهی در لحن نیز دست میبرم. آویختن به قراردادهای موجود با آنچه من بهعنوان تئاتر به رسمیت میشناسم، نمیخواند.
بهعنوان بازیگر، این شیوه چه چالشها و جذابیتهایی برای شما داشت؟
بهاره رهنما: من از فضای کاملا رئال به فضای این نمایش پیوستم و برایم کمی سخت بود. به این دلیل که سبک بازی من و نمایشهایی که تا به حال تجربه کردهام، متفاوت بوده است. بههرحال این تجربه برایم جالب بود، به این دلیل که فضاهای تازه، کلیدهای حسی را درونم روشن میکرد.
شما جایی گفتید نقشی که در نمایش «سونات پاییزی» بازی میکنید، سختترین تجربه بازی برای شما تا به حال بوده است. واقعا اینطور است؟
بهاره رهنما: بله، واقعا اینطور بوده و هر روز هم بیشتر میفهمم که این نقش چقدر مهم، سخت و جذاب است. من دوست داشتم با دکتر تهرانی کار کنم و به این دلیل که شیوه کارش برایم آشنا نبود، تجربه کردن این کار بسیار جذاب بود. وقتی در سینما و تئاتر دست به انتخاب نقش میزنم، به این دلیل که خودم هم کارگردانی میکنم، کار با کارگردانهای دیگر به کار خودم هم کمک میکند. نقشی که بازی میکنم، یک زن موزیسین سرد، خوددار و افسرده است که فرزندش را از دست داده است، و از هر نظر از من دور بود. ما هر شب بدون هیچگونه گریم روی صحنه میرویم و دکتر تهرانی هم تاکید بر دیده شدن تمام خطوط و حالات طبیعی چهره ما دارند.
کار کردن با گلچهره سجادیه چطور بود؟
بهاره رهنما: او یکی از بازیگرانی بود که همیشه دوست داشتم در کنارش کار کنم. از نظر من، خداوند بازیگران را برای بازی در تئاترها انتخاب میکند و در این نمایش هم گلچهره سجادیه بهترین گزینه بود.
آیا شخصیت واقعی شما به شارلوت نزدیکتر نیست؟ با توجه به اینکه خودتان هم یک سلبریتی هستید و هم یک دختر دارید؟
بهاره رهنما: اعتراف میکنم اگر قرار بود واقعگرایی را در نظر بگیریم، جدا از تفاوت سنی من و شارلوت، فکر میکنم نزدیکی بین من و شارلوت بود، اما برای من جالب است که دکتر تهرانی در دورترین حالت ممکن از من بهعنوان بازیگر استفاده کرده است و…
ما در این نمایش شاهد هستیم که خیلی از عناصری که میتوانست در این نمایش وجود داشته باشد، از صحنه حذف شدهاند. با چه نگاه و رویکردی به این سادگی در نمایش رسیدید؟
جلال تهرانی: تئاتری که برای دستیابی به آن تلاش میکنم، تئاتر آماتور است. این تئاتر در دستاندازی به خیلی عناصر صحنه با احتیاط عمل میکند.
اگر این عناصر از صحنه حذف نمیشدند، کار شما بهعنوان بازیگر سادهتر نبود؟
بهاره رهنما: بههرحال وقتی آکسسوار کم میشود، ابتدا بازیگر فکر میکند کارش سختتر شده است. من وقتی خودم هم کارگردانی میکنم، طرفدار صحنه بیچیز هستم و تا جایی که ممکن است، صحنه را مینیمال تر در نظر میگیرم. پیش از این با شیوه کار آقای تهرانی آشنایی داشتم و فکر میکنم در این شیوه، بازیگر تکیهگاههایش را از دست میدهد و مستقلتر وارد ذات بازی میشود و درنهایت نتیجه هم متفاوتتر میشود.
یکی از نقاط قوت این نمایش، استفاده از لباس تمرین در حین اجراست که باعث میشود فاصله نمایش با فیلم آن، در ذهن بیننده حفظ شود. آیا از ابتدا و در متن اولیه، این رویکرد را نسبت به طراحی لباس داشتید؟
جلال تهرانی: اجرا در این پروژه مرحلهای از تمرین است. در این مرحله بسیاری از طراحیها ازجمله طراحی لباس در اوایل شکلگیری خود هستند.
بهاره رهنما: دکتر تهرانی از همان ابتدا به ما گفت که نمایش «سونات پاییزی» را کار نمیکنم، بلکه در واقع مواجههای با این متن داریم که برگمان هم یک فیلم درخشان از آن ساخته و یکی از بهترین نوشتههای اینگرید برگمان هم بوده. لباس تمرین به ما در این حسوحال و نگاه به متن کمک میکند و حس میکنیم لحظاتی از متنی درخشان در تاریخ تئاتر جهان را بازسازی میکنیم.
در این نمایش میبینیم که شخصیتهای دیگری که در فیلم حضور دارند، از نمایشنامه حذف شدهاند، فکر میکنید حضور آنها در روند مواجهه شخصیتها با کنش متن موثر نبوده؟
جلال تهرانی: ویکتور بهعنوان راوی و هلنا بهعنوان عنصر فضاساز یا دلغشهآور، به ترتیب، وجوه قصهگو و ملودراماتیک این تئاتر را تقویت میکردند. وجود آنها میتوانست برای طیف وسیعی از مخاطبان تولید هیجان و جذابیت احساسی و عاطفی هم بکند. من چند سالی هست که دیگر به اقناع عواطف طیف وسیع فکر نمیکنم.
بهاره رهنما: آقای تهرانی در تئاتر یک چهره منحصربهفرد است، روش و سبک خودش را دارد و حذف شخصیتها در کار او چیزی شبیه به همان حذف آکسسوار از صحنه و لباس و گریم و… است و به ادامه نگاه تهرانی به این متن کمک میکرد.
روابط در فیلم «سونات پاییزی» و بهطبع آن، در نمایش شما بیشتر مبتنی بر گذشته است. از سوی دیگر شما نیز این نمایش را در گذشته نوشته بودید و امروز دوباره با آن مواجه شدهاید. بهطور کلی گذشته تا چه اندازه در زندگی امروز شما دخیل است؟
جلال تهرانی: هیچ اندازه. گذشته اهمیتی ندارد. ضمنا این متن را برگمان نوشته است. من فقط آن را برای صحنه تنظیم کردهام.
بهاره رهنما: فکر میکنم در زندگی من و همه انسانهایی که در زمینه ادبیات کار میکنند، گذشته سایه پررنگی دارد که هم میتواند مثبت باشد هم منفی. از متنهایی که مینویسم هم فکر میکنم پیداست که درگیر گذشته هستم، اما سعی میکنم این درگیری را کنترل کنم و در بستر ادبیات از این گذشته بهره ببرم، چراکه بیشتر از این من را به اضمحلال روحی میکشاند.
اگر امروز این امکان برای شما بهوجود بیاید، چه بخشی از گذشته خود را تغییر خواهید داد؟
جلال تهرانی: این سوال خیلی کلی است. من فقط در زمینه تئاتر به آن پاسخ میدهم: اگر همه چیز همانطور باشد که بوده است، من هم هیچ بخش آن را تغییر نخواهم داد.
بهاره رهنما: اصولا انسان حسرتخواری نیستم و به این دلیل که با برنامهریزی زندگی میکنم، تقریبا از هیچکدام از اتفاقت زندگیام پشیمان نیستم، اما حالا به این دلیل که در سنی هستم که قدر پدر و مادر را بیشتر میفهمم، با کار در این نمایش که با وجدان انسان در برابر خانوادهاش سروکار دارد، شاید لحظههایی را که با پدر و مادرم تندی کردهام، حذف کنم. در این سن انسان بیشتر متوجه این مسائل میشود. باور دارم هرنقشی برای من مثل معلم معنوی است که قرار است به من نکاتی را یاد بدهد و نقش ایوان در نمایش سونات پاییزی این حس را به من انتقال میدهد.
در این نمایش دو شخصیت زن به ظاهر به هم علاقهمندند، ولی در باطن فاصله زیادی با یکدیگر دارند. این چنین روابطی را تا چه اندازه در جامعه امروز و بین نسل امروز مشاهده میکنید؟
جلال تهرانی: من این فاصله را نهتنها میان نسلهای متوالی، بلکه میان اعضای یک نسل هم عمیقا احساس میکنم.
بهاره رهنما: خیلی زیاد. فاصله بین نسلها در همه جهان خیلی بیشتر شده است و با گذشته خیلی فرق کرده. شاید یکی از دلایل تغییر روابط در فضاهای مجازی و… باشد. والد و فرزند همیشه رابطه جزر و مدی دارند و لحظات مختلفی در زندگی آدمها وجود دارد و هر کس این نمایش را میبیند، با بار فکری خودش و روابطش با خانواده خودش روبهرو میشود.
مشکل درک نسلهای مختلف از یکدیگر یکی دیگر از پیرنگهای این نمایش است. شما خودتان با نسل قبل از خود درباره چه مسائلی اختلاف داشتید، یا آنها را درک نمیکردید؟
جلال تهرانی: درک نسل گذشته به نظر بعید میرسد. من از نسلی هستم که نسل گذشته را بیحرف و حدیث هضم میکردند.
بهاره رهنما: بیشترین مسائل همنسلهای ما مسائل سنت بوده است و ما از این هنجارها گریزان بودیم و میخواستیم تابو را بشکنیم. من همیشه تلاش میکردم از تصویر تکراری زن و شمایل کاغذی که از هنرمند در جامعه دیده میشود، دوری کنم.
آیا با نسل بعد از خود هم این مسائل را دارید؟ مثلا با فرزندان؟
جلال تهرانی: سعی میکنم انتظاری نداشته باشم.
بهاره رهنما: من بین دوستی و مادر بودن با پریا دست به انتخاب زدم و دوستی را انتخاب کردم. اختلافات بین من و پریا کم است، ولی نمیتوانم بگویم بین ما هیچ اختلافی وجود ندارد.
خیلی از افراد مانند شخصیت شارلوت در «سونات پاییزی» که در زندگی حرفهایشان موفق هستند، در زندگی خانوادگی با مسائلی مواجه میشوند که شاید افراد عادیتر کمتر با آن رودررو باشند و در خیلی از موارد نمیتوانند از پس حل کردن آن مسائل بربیایند. فکر میکنید این افراد، چرا قدرتی را که در مواجهه با کار دارند، در رویدادهای خانوادگی ندارند؟
جلال تهرانی: افرادی مانند شارلوت فرزندانشان را عمیقتر بار میآورند، با توقعاتی عمیقتر. و گاهی حتی لوستر. مشکلات خانوادگی در همه اصناف وجود دارد. شارلوت و دخترش بلدند که درباره آن حرف بزنند. میتوانند خود را و رابطه خود را عمیقتر بررسی کنند. شاید اغلب دیگران چنین توانی ندارند.
بهاره رهنما: نمیتوان گفت این قدرت در آنها وجود ندارد. انسانهای عادی هم گاهی نمیتوانند بین زندگی شخصی و کاری موازنه و تعادل برقرار کنند. در کل به نظرم هر تصمیمی در دنیا، چیزهایی به انسان میدهد و چیزهایی را از او میگیرد. بههرحال بحث تمرکز کردن است که در دنیا میگویند کسانی که خیلی در کارشان موفق هستند، با شغلشان ازدواج کردهاند و اولویت آنها شغل آنها شده است و انسانهای خیلی زبده و برتر در هنر و علم اصولا انسانهای تنهایی بودهاند و نمیتوانند اطرافیانشان را برای مدت طولانی کنار خودشان نگه دارند، به این دلیل که وقتی کار یک انسان جهانی و شاخص میشود، انرژی و وقت فرد را میگیرد، اما بههرحال استثنا هم وجود دارد و به انرژی افراد هم بستگی دارد.
شماره ۷۰۲