درباره فیلم «برادرم خسرو» ساخته احسان بیگلری
فاضل ترکمن
تمومِ همسایهها فکر میکنن ما دیوونهایم
ما هم فکر میکنیم اونا دیوونهان
هم ما و هم اونا
درست فکر میکنیم!
چارلز بوکوفسکی
مورد خارقالعاده احسان بیگلری. سرشار از استعداد و خلاقیت. بدون ذرهای ادا و اطوار. بدون حاشیه. هم مینویسد. هم کارگرانی میکند. پیش از این در فیلم «درباره الی…» دستیار اصغر فرهادی بوده، اما برخلاف مابقی همنسلانش فیلمی مستقل از سینمای فرهادی و مولفههایش ساخته است. «برادرم خسرو»، اولین فیلم بلند بیگلری. قبل از آن فیلم نیمهبلند کمنظیری با عنوان «کمتر از چند دقیقه» ساخته بود که مجید بهرامی بازی درخشانی در آن داشت.
«برادرم خسرو» یک تریلر روانشناسی خوشساخت است که فیلمنامه بکر و دقیقی دارد. همه چیز در فیلم مثل یک نقشه از پیش تعیینشده، جلو میرود. سکانسها مانند نخ تسبیح به هم متصل هستند و آنچنان انسجام خود را حفظ کردهاند که نمیشود آنها را جابهجا کرد. هوشمندی احسان بیگلری همین است که بهجای سوژههای کلیشهای با تم خیانت، سراغ قصهای خانوادگی رفته. قصه دو برادر به اسم ناصر و خسرو که پدرشان اسامیشان را با توجه به علاقهای که به ناصرخسرو قبادیانی داشته، انتخاب کرده است. یک شغادنامه نفسگیر. قصه نابرادری و نابرابری. قصه «برادرم خسرو» در زمان حال میگذرد، اما مدام ما را به گذشته کاراکترها پیوند میدهد و بدون آنکه فکتهای خاصی درباره رفتارهای پدر با خسرو و فرقگذاری او میان خسرو و برادرش ناصر بدهد، ریشههای کمبود محبت و اختلالات روانی خسرو را در گذشته جستوجو میکند. درست مثل یک قصه پلیسی. احسان بیگلری در مقام نویسنده و کارگردان ذرهبین کارآگاهی خود را روی خسرو و بهطبع آن مابقی کاراکترها گرفته تا نشان بدهد خسرو چگونه و توسط چه کسانی قربانی شده است. در خلال همین قصه آگاتا کریستیوار درمییابیم که ناصر با آن ظاهر معقول و منطقی، متهم ردیف اول است. خطرناکترین است. انگار آنکس که احتیاج به روانپزشک و روانشناس دارد، ناصر است. ناصر که بیماریاش هم مثل خودش مرموز و پنهان است.
«برادرم خسرو» دو برادر را با دو اخلاق و دو خاستگاه متفاوت پیش روی تو میگذارد. یکی ناصر: بسیار جدی، درسخوان و کاری و ناتوان در ابراز احساسات، و دیگری خسرو: مهربان، عاطفی و لطیفالطبع. بیماری روحیاش هم بابت عاطفی بودنش است. بابت نامهربانیهای خانواده. غیر از این حالش بد نیست. غیر از این طبیعی رفتار میکند. یعنی حتی در یک شرایط نیمه نرمال، کاری به کار کسی ندارد و درنهایت مهربانی، شادیهایش را با دیگران قسمت میکند. غرولندها و غرور ناصر را نمیفهمد. اذیتش میکند این نگاه از بالا. این نگاه که خیلی شبیه نگاه پدرش به اوست. خسرو هنرمند است. عصیان دارد و تنها بابت رفتارهای آوانگاردی که نسبت به برادر اتوکشیدهاش دارد، مطرود شده. حالا هم به دنبال جبران نیست. یا حتی به دنبال احیای حق خودش. تنها نمیخواهد گذشته را مرور کند. برادرش اما خودِ خودِ گذشته است. خسرو با خواهرش زندگی میکند. خواهر برای دیدن دخترش مدتی به خارج از کشور میرود و خسرو را در این مدت کوتاه به برادرش ناصر میسپارد. به ناصر که یادآور تمام تلخیها، ناکامیها و عقدههای فروخورده خسرو است. این خسرو است که باید از برادرش و خانوادهاش طلب داشته باشد. ناصر اما در این مدت با برادرش که مهمانش هم هست، طوری برخورد میکند که انگار به تمام خانواده بدهی دارد. کار ناصر همین است. نقش طلبکارها را بازی کردن. ادای آدمهای همهچیز تمام را درآوردن. نقش بر آب میشود، اما… نقاط ضعف ناصر دربرابر خسرو نمود پیدا میکند. عذاب وجدان او و کوتاهیهای خودش و پدرش در برابر معصومیت خسرو بهجای مهربانی و جبران مافات به خشونت بیشتر و پاک کردن صورت مسئله تبدیل میشود. تا کجا؟! تا زمینگیر کردن برادر. به چاه انداختن برادر. همینجاست که دست ناصر رو میشود. دیگر آن چهره اتوکشیده تقلبی چنان رفتارهای نامتعارفی از خودش نشان میدهد که حتی برای همسر و پسر کوچکش قابل باور نیست. خردهشیشههای ناصر مانند پازلی کنار هم قرار میگیرند و آنچه پیکره او را میسازد، یکسره شغاد است. یکسره خودخواهی و خودپسندی و او این کاراکتر را تا مرز نابودی خودش جلو میبرد. تا جایی که اطرافیان از بودن کنارش احساس خطر میکنند. ناصر تبدیل به قاتل چیرهدستی میشود که هیچچیز جلودارش نیست. قبلا تنها قاتل روح برادر بود، حالا او را به تخت میبندد. به قرص… و هر کاری میکند برای اینکه خسرو نباشد. وقتی دیگر پدرش نیست تا نبودن خسرو را تضمین کند. وقتی دیگر پدرش نیست تا او را از خانه بیرون کند. حالا دیگر نوبت ناصر است. ناصر پذیرفته که ظلم به خسرو حق اوست و اصلا متوجه نیست تبدیل به یک بیمار روانی خطرناک شده که برادرش را دیوانه میبیند.
فیلمنامه برادرم خسرو تو را با روح و روانت درگیر میکند. کارگردانی برادرم خسرو روان و بدون دستانداز است. نه سکانسی دارد که گمان کنی وصله نچسبی شده و نه ریتم کندی که جذابیت قصه را بگیرد. فیلم روایتی جذاب از مقابله خیر و شر است. با یک پایانبندی بینظیر و گذشتن خیر از شر. یک فیلم با لوکیشنهای محدود و گستره ذهنی و حسی فراوان. اینها را اضافه کنید به یک ناصر هاشمی درجهیک. یک ظهور شگفتانگیز در بازیگری. یک ایفای نقش تمامقد که گاهی حتی شهاب حسینی را با تمام تواناییهایش و بازی خوبی که در فیلم داشته، به سایه میبرد.
برادرم خسرو بسیار کاملتر است از فیلمهایی که بهرام توکلی با حالوهوای روانشناختی میسازد. این فیلم یک دیوانهبازی مدرن است که نویسنده و کارگردانش میتواند با بالا بردن دوز دیوانگی آثار بعدیاش، فیلمهای دیوانهکننده و ویرانکنندهتری بسازد.
* تیتر: یک مصراع از غزل حسن منزوی
شماره ۷۰۸