چه منطقی پشت باور متفاوت ترامپ و هوادارانش به پدیده تغییرات آبوهوایی پنهان شده است؟
نسیم بنایی
«اَل گور» برای بسیاری از فعالان محیط زیستی نامی آشناست؛ آلبرت آرنولد گور جونیور کسی است که تقریبا همه آمریکاییها و بسیاری از غیرآمریکاییها او را با هشدارهایش درباره گرمایش جهانی و تغییرات آبوهوایی میشناسند. سال ۲۰۰۶ بود که مستند «یک حقیقت ناراحتکننده» را با موضوع اثر گلخانهای و گرم شدن زمین تولید کرد و بهخاطر آن جایزه اسکار بهترین فیلم مستند را هم دریافت کرد. او آنقدر روی فعالیتهای محیط زیستی بهعنوان یک سیاستمدار اصرار کرد تا بالاخره در سال ۲۰۰۷ جایزه صلح نوبل را نیز بهخاطر فعالیتهای محیط زیستیاش به چنگ آورد. البته وقتی این افتخارات را کسب کرد، دست از کار نکشید و چهرهای خلاف عرفِ بسیاری از سیاستمداران از خود به نمایش گذاشت. این فعال و سیاستمدار آمریکایی به فعالیتهایش ادامه داد تا بالاخره در سال ۲۰۱۵ موفق شد رهبران جهان را پای «توافق پاریس» بکشاند؛ توافقی برای نجات زمین از کربنِ کُشنده. از نظر بسیاری از کارشناسان این اتفاق شاید بزرگترین دستاورد گور باشد. اما درست همانجایی که ال گور بهعنوان معاون ریاست جمهوریِ اسبق ایالات متحده آمریکا (بیل کلینتون) تصور میکرد به دلنشینترین موفقیت رسیده، با بزرگترین شکست زندگیاش مواجه شد. دونالد ترامپ، رئیس جمهوریِ تازه به کاخ سفید راهیافته آمریکا، تصمیم به خروج این کشور از توافق پاریس گرفت. البته ال گور تصمیم داشت ترامپ را بر سر عقل بیاورد و به همین خاطر با او دیدار کرد، اما حاصل این دیدار چیزی جز کینه و دلخوری نبود. حالا ال گور بهعنوان عضور هیئت مدیره شرکت اپل و همچنین مشاور ارشد گوگل به دنبال راههایی برای مبارزه با ترامپ است. این شرکتها و بسیاری از دیگر غولهای شرکتی در آمریکا سعی داشتند با توافق پاریس ردپای کربنی خود را پاک کنند و همه چیز را با رنگ سبز شستوشو بدهند. اما تصمیم یکشبه ترامپ نقشههای آنها را نقش بر آب کرد. حالا این شرکتهای آمریکایی بیانیهای دادهاند و گفتهاند: «ما هنوز در توافق پاریس هستیم!» آنها سعی دارند با حرکتهای خودجوش مقابل تصمیم رئیس جمهوری بایستند. اما تصمیم ترامپ، واقعا تصمیم یکشبهای نیست! او حتی در کمپین انتخاباتی خود بارها به این تصمیم اشاره کرد و بهعنوان یک برگ برنده، مرتب از آن یاد میکرد. چه منطقی پشت عقیده متفاوت ترامپ در زمینه تغییرات آبوهوایی و همچنین حمایتها از او وجود دارد؟ چرا با اینکه خودخواهانه بودن و بیمنطقی در ظاهر این ماجرا موج میزند، باز هم اکثریت از او پشتیبانی و راه را برای عملی کردنِ تصمیمهایش هموار میکنند؟ شاید واقعا منطقی قابل درک پشت این عقیدههای افراطی و رویکرد متفاوت ترامپ و حامیانش از تغییرات آبوهوایی باشد که خیلیها از آن باخبر نیستند. در خودخواهانه بودنِ چنین عقاید و تصمیمهایی جای تردید نیست، اما پرداختن به منطقی که منجر به حمایت از این عقاید میشود و چنین تصمیمهایی را توجیه میکند، پدیدهای قابل تامل است که جای بررسی دارد.
بگمبگمهای رسانهای و اصرارهای ترامپ
ماجراهای ترامپ و تغییرات آبوهوایی مربوط به امروز و دیروز نیست، هرچند حالا حسابی برجسته شده و سروصدا کرده است. نگاهی به تاریخ نظرات ترامپ درباره تغییرات آبوهوایی نشان میدهد او نخستین بار در سال ۲۰۰۹ به صورت رسمی در این زمینه ابراز عقیده کرد؛ عقیدهای که ظاهرا بسیار متفاوت از عقیده امروزیاش است. او در یک آگهی تمامصفحه در نیویورکتایمز خطاب به باراک اوباما که در آن زمان ریاست جمهوریِ ایالات متحده آمریکا را به عهده داشت، اعلام کرد مقامات آمریکایی هر چه سریعتر باید برای مقابله با تغییرات آبوهوایی اقدام کنند. حالا اما به نظر میرسد تغییرات بنیادی در افکار ترامپ حاصل شده است. او برای خروج آمریکا از توافق پاریس اعلام کرد به تغییرات آبوهوایی باور ندارد. بلافاصله پس از انتشار این خبر، رسانهها نوشتند: «ترامپ معتقد است تغییرات آبوهوایی حاصل فعالیتهای انسانی نیست.» اما خبرنگار بیزنس اینسایدر و همچنین بسیاری از دیگر خبرنگارانی که در این سالها موضعِ ترامپ را دنبال کرده بودند، به محض انتشار این خبر، اسناد آن زمان که ترامپ، اوباما را به مقابله با تغییرات آبوهوایی فراخوانده بود، برملا کردند. اما این اسناد کفایت نمیکند، چراکه به نظر میرسد ترامپ و هوادارانش دلایل و شواهدی دارند که با تکیه بر آنها از این عقیده افراطی و عجیب و غریب خود دفاع میکنند. هرچه رسانهها بیشتر تلاش میکنند آنها را در موضع عقبنشینی قرار بدهند، کمتر موفق میشوند، و این عدم توفیق احتمالا ریشه در باور خاصی دارد که این دسته از افراد دنبال میکنند.
*در نیویورکسیتی برف میبارد، پس گرمایش زمین حقیقت ندارد
موضع متفاوت ترامپ نسبت به پدیده تغییرات آبوهوایی، بهخاطر ماجرای توافق پاریس حسابی جنجال به پا کرد، اما واقعیت این است که ترامپ کمی پیشتر عقیدهاش را برملا کرد، فقط در آن زمان هنوز رئیس جمهور آمریکا نبود و قدرت عملی کردنِ نظراتش را نداشت. نخستین باری که ترامپ باور متفاوتش را به نمایش گذاشت، نوامبر ۲۰۱۱ بود. سیاستمدار توییترباز که آن زمان بیزنسمنِ توییترباز بود، در یک پیام توییتری اعلام کرد: «گرمایش جهانی حقیقت ندارد.» چراکه در ماه اکتبر در نیویورکسیتی برف آمده است! اما اظهارات کارشناسی و توییتریِ او به همینجا ختم نشد. در سال ۲۰۱۲ او یک سلسله توییتهای جدید به راه انداخت و از اوباما بابت میلیاردها دلاری که صرف پدیده گرمایش جهانی میکند، انتقاد کرد. کمی بعد در سال ۲۰۱۳ موضوع جدیدی را مطرح کرد و گفت: «آنها اسم این مسئله را از «گرمایش جهانی» به «تغییرات آبوهوایی» تغییر دادند، چون فهمیدند اصطلاح گرمایش جهانی جواب نمیدهد. (خیلی سرد بود!)» و به این ترتیب او در ۲۵مارس ۲۰۱۳، پدیده تغییرات آبوهوایی را هم دروغی نامید که درواقع یک ورژنِ جدید از همان گرمایش جهانی است. اما بخشی از منطق او را میتوان در همین توییترش دریافت کرد. مثلا در نوامبر ۲۰۱۲ در یکی از توییتهای معروفش نوشت: «مفهوم گرمایش جهانی را چینیها ساختند تا از این طریق مانع تولید آمریکایی شوند و ما را از عرصه رقابت خارج کنند.» او در بسیاری از دیگر پیامهای توییتریاش نیز به این پدیده اشاره کرد و مفاهیم گرمایش جهانی یا تغییرات آبوهوایی را به چینیها ربط داد. بالاخره در ششم دسامبر ۲۰۱۳ ترامپ رسما اعلام کرد گرمایش جهانی «یک شوخی فریبآمیز و پرهزینه» است. این توییتها آنقدر ادامه پیدا کرد تا بالاخره در زمینه توافق پاریس اعلام کرد: «این توافق ربطی به آبوهوا ندارد، بلکه یک معامله تجاری است که سعی دارد منافع اقتصادی دیگر کشورها را بر آمریکا سوار کند.» ترامپ گاهی تلاش کرده مسئله گرمایش جهانی را به پدیدههای ظاهرا بیربط ارتباط بدهد، مثلا توییتی که در هشتم می ۲۰۱۴ منتشر کرد و نوشت: «آن گرمایش جهانی که باید بابت آن نگران باشیم، گرمایشی است که از تولید سلاحهای هستهای به دست رهبران نالایق یا دیوانه ایجاد میشود.» گاهی هم تلاش کرده مسائل دیگر را مهمتر از پدیده تغییرات آبوهوایی جلوه بدهد. مثلا در سال ۲۰۱۵ در توییتری خطاب به اوباما از او انتقاد کرد که چرا درحالیکه بحث «داعش و ابولا» داغ است و قربانی میگیرد، او روی تغییرات آبوهوایی تمرکز کرده است. درنهایت او با همین اظهاراتی که به نظر میرسد منافع فردی را به منافع جهانی ترجیح میدهد، طرفداران بسیاری برای خود دستوپا کرده است.
واکاوی گرمازدگی زمین در عصر منفعتطلبی
ترامپ در باورهای متفاوتش نسبت به تغییرات آبوهوایی، تنها نیست. بررسیها نشان میدهد هرچند عده زیادی از آمریکاییها معتقدند تغییرات آبوهوایی از فعالیتهای انسانی نشئت میگیرد، عدهای نیز وجود دارند که معتقدند گرمایش زمین ریشه در عوامل طبیعی دارد و حتی برای بخشی از آن هیچ سند و مدرکی وجود ندارد. این اختلاف دیدگاهها باعث شده برای علاج تغییرات آبوهوایی نیز رویکردها و سیاستهای متفاوتی در نظر گرفته شود. حتی نگاه به اثرات این پدیده نیز کاملا متفاوت است. جالب اینجاست که تحقیقات نشان میدهد تعداد کسانی که به ریشههای انسانی در گرمایش زمین باور دارند، با اندکی فاصله، کمتر است. یعنی در آمریکا حدود ۴۸درصد به تاثیر فعالیتهای انسانی روی تغییرات آبوهوایی باور دارند. ۵۲ درصد دیگر معتقد به اثرات انسانی نیستند و ترامپ و طرفدارانش جزو همین ۵۲ درصد هستند. البته از میان این ۵۲ درصد برخی معتقدند عوامل طبیعی دست به دست هم داده و زمین را دچار گرمازدگی کرده و عدهای دیگر نیز معتقدند هیچ سند و مدرکی برای اثبات ریشه این ماجرا وجود ندارد. اما تقریبا همه این افراد بر این باورند که تغییرات آبوهوایی اکوسیستم روی کره زمین را به خطر انداخته است. اما چطور با وجود این نگرانیها باز هم مردم به شکلی متفاوت نسبت به این ماجرا نگاه میکنند؟
نمیتوانم تغییر ایجاد کنم، پس تکذیب میکنم
شاید باورش کمی سخت باشد، اما بررسیهای برخی از دانشمندان نشان میدهد هرچه علم در زمینه تغییرات آبوهوایی قاطعانهتر نظر میدهد و بیشتر اعلام خطر میکند، مردم در دموکراسیهای غربی کمتر احساس نگرانی میکنند. پِر اسپن استوکن، نویسنده کتاب «وقتی سعی میکنیم به گرمایش زمین فکر نکنیم، به چه چیزی فکر میکنیم؟» دلایلی برای این ماجرا دارد. یکی از دلایلی که این اندیشمند به آن اشاره میکند، «فاصله» است. او معتقد است هرچه افراد احساس دوری نسبت به این قضیه کنند، کمتر به آن اهمیت میدهند. درواقع وقتی اندیشمندان از زمانهای نسبتا دوری مثل ۲۰۵۰ و ۲۱۰۰ از تغییرات بزرگ میگویند، افراد تصور میکنند فعلا فقط خرسهای قطبی بهخاطر ذوب شدن یخهای قطب در خطر هستند و تاثیر آن را روی زندگیِ روزمره خود احساس نمیکنند. استوکن در کتاب خود مینویسد: «ما میدانیم که در خطر هستیم، اما به نوعی متفاوت رفتار میکنیم؛ گوشت میخوریم، ماشین سوار میشویم و با هواپیما سفر میکنیم.» درواقع انسانها در این شرایط به نوعی «تکذیب» میرسند. یعنی آنها در برابر دیگران، این قضیه را تکذیب میکنند؛ این دقیقا همان اتفاقی است که برای ترامپ و هوادارانش افتاده است. واقعیت این است که افراد در برابر این تغییرات خود را فاقد قدرت کافی میدانند، پس تنها راهی که برایشان میماند، تکذیب کل ماجراست. در این شرایط تنها یک راهکار وجود دارد؛ «تغییر رفتار». اما سخن گفتن از تغییر رفتارهای انسانی آسان است، درحالیکه انجام آن بسیار دشوار است.
وقتی زمین باید بسوزد و بسازد
همه پژوهشها و بررسیها یککلام نشان میدهد همه آمریکاییها به گرمایش جهانی که در حال رخ دادن است، باور دارند. همه میدانند که باید جلوی انتشار کربن را گرفت و آن را به وضعیتی متعادل رساند. اما واقعیت این است که اکثر آنها معتقدند این تغییرات روی زندگیِ شخصیِ آنها تاثیری نخواهد گذاشت، یا حداقل در آیندهای نزدیک آسیبی به آنها وارد نخواهد کرد. این مسئله در کنار در نظر گرفتن منافع شخصی باعث شده عقیده افرادی مانند دونالد ترامپ در دنیای امروز در اولویت قرار بگیرد. گویی زمین در دست دو طیف مشخص کشیده میشود؛ افرادی که به دنبال منافع فردی خود هستند، بهخاطر خردهمنفعتها از این طرف مقاومت میکنند، و افرادی که به پدیده گرمایش زمین باور دارند، از طرف دیگر با توافقها و قراردادها بر موضع خود تاکید میکنند. اما واقعیت این است که در عصر ترامپ، زمین باید بسوزد و بسازد. منطقِ این افراد شاید «منطقی» نباشد، اما در نظر اکثریت افراد امری کاملا پذیرفتهشده است.
شماره ۷۱۵