درباره فیریلنسرها و کار بدون کارفرمای ثابت
پانیذ میلانی
شاید چند سال پیش اینکه خودت هر وقت بخواهی بتوانی مکان و زمان کارت را تغییر دهی، چیزی شبیه رویا بود. شاید هیچوقت هیچکس فکرش را هم نمیکرد بتواند چنین امکانی را به کارش اضافه کند، اما الان این امکان نهتنها وجود دارد، بلکه خیلی هم مورد استقبال قرار گرفته، خصوصا بین ۲۰ تا ۳۰ سالهها.
چند سالی میشود که بازار کار «فیریلنسرینگ» پا گرفته است. «فیریلنسرینگ» به این معنی است که نیروی کار دیگر لازم نیست در زمان مشخصی در مکان مشخصی برای کارفرمای مشخصی حاضر باشد، بلکه میتواند از طریق فضای آنلاین همان کارهایی را که در محیط کار ثابت انجام میدهد، انجام دهد و حقوق همان پروژه را بگیرد. مثلا به جای اینکه در یک دارالترجمه کار کند، همان کار ترجمه را بدون حضور در محیط کار و در خانه بدون اینکه برای شخص خاصی کار کند و استخدام باشد، انجام میدهد. بااینحال اما فیریلنس کار کردن هم مشکلات خود را دارد، مثل اینکه هیچوقت نمیتوانی روی درآمدت حساب قطعی باز کنی، چون معلوم نیست بعد از تمام شدن پروژهای که الان درگیرش هستی، پروژه دیگری هم نصیبت میشود یا نه. با وجود تمام اینها، هر روز بیشتر به دایره کسانی که ترجیح میدهند فیریلنس کار کنند، اضافه میشود. فکر میکنید علت تمایل به آزاد کار کردن که روز به روز هم بیشتر میشود، چیست؟
طومار بلندبالای گوگل
وقتی عبارت «استخدام فیریلنسر» را در گوگل سرچ میکنید، طوماری از سایتهای استخدام فیریلنسر روی صفحه نقش میبندد. تعدادشان آنقدری هست که وقتی به دنبال این سایتها هستید، فکر نمیکنید این تعداد سایت استخدام فیریلنسر وجود داشته باشد. چند سایت اول اما مرتبطترین چیزی هستند که دنبالشان میگردم. کاربرد اکثر آنها شبیه به هم است، اما با یکدیگر در برخی جزئیات کوچک متفاوت هستند. اکثر این سایتها یک قسمت دارند مخصوص کسانی که میخواهند پروژه ثبت کنند و یک قسمت هم مخصوص کسانی که میخواهند پروژه بگیرند و فیریلنسر شوند. پروسه آنلاین کار کردن در بعضی از سایتهای استخدام فیریلنسر در حدی است که حتی شماره تماس هم روی سایت نگذاشتهاند. سایتهای استخدام تایپیست، استخدام مترجم، استخدام گرافیست، طراح سایت و… جزو دستهای هستند که کمی تخصصیتر عمل میکنند.
در قسمت پروژهها، افراد و کارفرمایانی که به متخصص یا فیریلنسر احتیاج دارند، پروژه مدنظرشان را روی سایت میگذارند تا افرادی که در این زمینه تخصص دارند، اعلام آمادگی کنند. مثلا روی یکی از این سایتها، پروژه «ویرایش صوت جهت انتشار به عنوان پادکست» قرار دارد، یا در سایت دیگری که مربوط به استخدام تایپیست فیریلنسر است، پروژههای تایپ به ترتیب با قیمت پیشنهادی ردیف شدهاند و کنار اسم کارفرمای پروژه هم امتیاز او قرار دارد و کارفرمایان هم بر اساس امتیازهایشان طبقهبندی شدهاند.
در یکی دیگر از سایتهای استخدام مترجم فیریلنسر، آزمونی برای سنجش ترجمه و سطح زبان وجود دارد که فیریلنسرها در این سایت بر اساس امتیازی که در این آزمون به دست میآورند، دستهبندی میشوند. در یکی دیگر از سایتهای استخدام فیریلنسر، نمونهکارهای فیریلنسرها، از طراحی لگو یا ترجمه کمیک استریپ کنار هم قرار گرفته تا کارفرما قدرت انتخاب بیشتری در انتخاب فیریلنسر داشته باشد. در واقع میتوان گفت در سایتهای استخدام فیریلنسر هم درست مثل چیزی که در محیطهای کاری غیرآنلاین اتفاق میافتد، افراد تا حدودی با موقعیت، شرایط و سطح کارفرما یا نیروی کار آشنایی پیدا میکنند و گزینههای زیادی برای انتخاب وجود دارد.
فیریلنسر بودیم
وقتی فیریلنس مد نبود
داریوش ۲۹ ساله است. حدودا ۱۲ سال است که عکاسی میکند. رشته دبیرستان و دانشگاهش هر دو معماری بوده و از همان دوره دبیرستان، از سن ۱۷ سالگی، عکاسی میکرده. اما وقتی دبیرستانی بوده، برای تفریح و دلخوشی عکاسی میکرده و در آن دوره هدف خاصی نداشته. کمکم حرفهای میشود و سطح عکسهایی که میگیرد، بالا میرود، جوری که خودش میگوید از اواسط سالهای دانشجوییاش دیگر رایگان برای کسی کار نکرده. داریوش میگوید: «من فیریلنس کار میکردم وقتی فیریلنس مد نبود! من خیلی سال است که کار آزاد میکنم. از پروژههای دانشجویی و حتی پروژههای هنرستان شروع کردم و در کنار آنها عکاسی هم میکردم. در این دوره عکاسی کاملا برایم تفریحی بود و درآمدم از همان پروژههای معماری بود که میگرفتم. فیریلنس کار کردن در عکاسی برای من توفیق اجباری شد. من میخواستم در عکاسی به قاعده و روشی برسم و تجربه کسب کنم و به سمت عکاسی صنعتی بروم. به خاطر همین برای دوستانم عکاسی میکردم و همه اینها برای من رزومه شد. کمکم شروع کردم به آموزش و مطالعه درباره عکاسی صنعتی و کارم هم حرفهای شد. از جایی به بعد دیگر رایگان کار نکردم و حتی به دوستانم که برایشان کار میکردم، گفتم بهتر است درباره مبلغ کار صحبت شود تا من کار باکیفیتتری را به شما تحویل دهم. الان سطح عکاسی من به جایی رسیده که بسیار بالاتر از چیزی است که همان دوستانم که در ابتدای کار برایشان رایگان عکاسی میکردم، میخواهند. مثلا آنها نمیتوانند برای هر فریم عکس بیشتر از ۱۵ هزار تومان هزینه کنند، اما الان من برای هر فریم عکسم، حتی با تخفیف برای دوستان و آشنایان، کمتر از ۵۰ هزار تومان نمیگیرم.»
از نظر داریوش درست است که فیریلنسر بودن باعث میشود خلاقیت بیشتر شود و مثل کار اداری به مغز قاعده نمیدهد، اما فیریلنس بودن معایبی هم دارد. مثلا همین الان بسیاری از پروژههایی که او کار میکرده، موقتا تعطیل شده است و حالا مجبور است برای عمویش در یک خراطی کار کند. هر چند که میگوید خراطی را هم دوست دارد و درآمدش هم خوب است، اما پشیمان است که کار ثابتی را که دو سال پیش داشته، رها کرده. او میگوید: «الان به خاطر کرونا خیلی از پروژههایم را از دست دادم و خراطی را هم برای اینکه بتوانم کرایه خانهام را بدهم، انجام میدهم. این عیب قضیه است که تو امنیت شغلی نداری. نمیتوانی حساب کنی که در آخر ماه این مقدار پول برایم میآید. البته پروژههایی بوده که من با یک کارفرما داشتهام و دو سال سر موعد برایم پول آمده است. این پروژه، یک پروژه مربوط به مد و شو لباس بود. من سال پیش برای یک سایت برندینگ و واردات لباس کار میکردم و بیمه هم داشتم. اما چون آدم قاعدهپذیری نیستم و حسی زندگی میکنم و گاهی اصلا حس کار کردن ندارم و مغزم یاری نمیدهد، به خاطر همین زندگی کارمندی و کار کردن در یک ساعت خاص برایم سخت بود. به همین دلیل از کار بیرون آمدم. اما خوبی آنجا این بود که من حقوق ثابت داشتم. شش ماهی که آنجا کار میکردم، میتوانستم برنامهریزی کنم که سر ماه این مقدار پول وارد حسابم میشود و این مقدار پول باید خرج کنم. در واقع حساب و کتاب خرج و دخلم را داشتم.»
داریوش یکی از خوبیهای فیریلنس کار کردن را آزادی در انتخاب موضوع کار میداند. البته به شرطی که اوضاع بازار کار خوب باشد، نه مانند اوضاعی که الان میبینیم!
از او میپرسم با تمام چیزهایی که گفتی، چرا بعضیها فیریلنسر بودن را به کار ثابت ترجیح میدهند؟ میگوید: «خوبی فیریلنسر بودن به قاعده نداشتن کار است. اما این بازه زمانی اصلا زمان فیریلنس کار کردن نیست. من اگر میتوانستم چنین شرایط و اوضاعی را با آمدن کرونا پیشبینی کنم، از بانیمد بیرون نمیآمدم. همان حالت کارمندی را تحمل میکردم، چون اگر این انتخاب را میکردم، رزومه سنگینی برای خودم دستوپا میکردم و هنوز هم در کار عکاسی فعالیت میکردم و یک حقوق خوب هم داشتم که سر ماه در حسابم میآمد.»
داریوش در آخر میگوید: «در کل فیریلنس کار کردن خیلی لذتبخشتر از کار ثابت و سفارشی است، هر چند که دیر به درآمد میرسد. وقتی که کارها و پروژههای فیریلنس خصوصا در حوزههای هنری مثل اکیپهای فیلمسازی، به سمت قاعدهمندی و چهارچوب داشتن میرود، همه کسانی که در این حوزه فعالیت میکنند، اذیت میشوند و نمیتوانند درست کار کنند، چون اکثر افراد از همان تیپ آدمهایی هستند که گفتم در چهارچوب و کارمندی کار کردن برایشان سخت است.»
شغل محبوب برجنشینان
پریسا ۲۷ ساله است. چند سالی است که از شیراز به تهران آمده و الان مستقل زندگی میکند. نویسنده است و به صورت فیریلنس تولید محتوا میکند. البته میگوید در کنار کار ثابتش فیریلنس کار میکند، چون حقوق ثابت کفاف زندگی مستقل در تهران را نمیدهد. درباره فیریلنسرها از او سوال میکنم. میگوید: «من در بازار کار فیریلنسری در شیراز فقط پنج ماه کار کردم و خیلی خوب نتوانستم بازار کار آنجا را بشناسم، اما در بازار کار فیریلنسری در تهران دو دسته آدم وجود دارد. یکی افرادی هستند که خانواده ثروتمندی دارند و حمایت آنها را دارند. مثلا کسی را میشناسم که پدرش برایش یک واحد در برج آ.اس.پ خریده است و به او داده تا در آن زندگی کند. او اجاره خانه ندارد و صرفا کار میکند که کار کرده باشد. گرافیست است و این سبک زندگی دقیقا مناسب اوست. ماهی سه، چهار میلیون درآمد دارد، بهترین لپتاپ و گوشی را دارد و هر چیزی را هم بخواهد، خانواده برایش فراهم میکنند. زندگی فیریلنسری برای این افراد مناسب است، چون محدودیتی پیدا نمیکنند. دسته دیگری فیریلسنر هم وجود دارند که شرایط عادی دارند، حمایت عجیب و غریبی از خانواده ندارند و هزینه زندگیشان را با همان کار فیریلنسری درمیآورند. مثلا من یک دوست گرافیست دارم که سه، چهار جا کار میکند که هر کدام به او برای هر پروژه یک تا دو میلیون دستمزد میدهند که اینطوری درآمد خوبی دارد و زندگیاش میچرخد، اما اگر هر کدام از این کارفرمایان دستمزدش را دیر بدهند، یا پروژه را کنسل کنند، نمیتواند هزینه زندگیاش را تامین کند.»
او حرفهایش را اینطور ادامه میدهد: «فیریلنسری شغلی است تابع بازار. اگر یک روز بازار خراب شود، بازار فیریلنسری اولین جایی است که تحت تاثیر قرار میگیرد و تویی که به عنوان فیریلنسر ضرر میکنی. البته بستگی دارد از کدام دسته فیریلنسرها باشی؛ دسته اول یا دسته دوم. من خودم همیشه کار ثابت داشتم، جز یکی دو ماه در دو سال اخیر که چون شرکتمان ورشکست شد و من بیرون آمدم، مجبور شدم چند ماه به عنوان فیریلنسر کار کنم تا شغلی برایم پیدا شود. من همیشه فیریلنسری را به عنوان شغل دوم در کنار شغل ثابتم داشتهام و هیچوقت فیریلنسر خالص نبودهام. اگر کارهای فیریلنس نباشد، من از گشنگی نخواهم مرد، ولی سطح زندگیام بهشدت پایین خواهد آمد. خیلیها را مثل خودم میشناسم که هم کار ثابت میکنند هم کار فیریلنس.»
میپرسم آدمهای دسته دوم که خودت میگویی خیلی تحت تاثیر بازار هستند، چرا باز هم میخواهند به صورت فیریلنس کار کنند؟
میگوید: «چون کارهای ثابت را محدودکننده میدانند و واقعا هم همینطور است. من میتوانم آنها را درک کنم. کارهای فیریلنس آرامتر است. در چند ماه اخیر من به خاطر شیوع کرونا دورکار شدهام. شاید از اینکه در خانه هستم، حوصلهام سر برود، یا کلافه شوم، یا بخواهم بروم بیرون، چون چاق شدم و از این ناراحت هستم. اما آن استرسی را که رفتوآمد در شهر به من میدهد که برای کار کردن بهناچار باید آن را تحمل کرد، الان ندارم. شلوغی مترو، بوی بد، آزارهای خیابانی، صدای زیاد، سردرد و… هم در این استرسم بیتاثیر نیست. همین دوستی که صحبتش را کردم، وقتی از طرف یک شرکت خوب پیشنهاد کار گرفت، گفت که بیشتر از دو روز نمیتواند به سرکار بیاید. فکر میکنم چون آن استقلالی را که در خانهات داری، نمیخواهی از دست بدهی.»
پریسا میگوید کارفرماهای پروژههای فیریلنسر، عین کار ثابت هستند. به این معنی که هم آدمهای خوب بین آنها پیدا میشود و هم آدمهای بد. او میگوید: «ایده کارفرماها درباره کارهای تولید محتوا و ترجمه این است که من خودم هم میتوانستم این را بنویسم! درباره کارهای گرافیکی معمولا این اتفاق نمیافتد، چون کارفرما چیزی سر درنمیآورد و قیمت کارهای گرافیکی مثل طراحی لوگو مشخص است و آنها صنف دارند. به تعداد تارهای موهای سرم برایم پیش آمده که با چنین کارفرماهایی کار کردهام. مثلا اوایل کار که ترجمه میکردم، خیلی از کارفرمایان انتظار داشتند با دستمزد کلمهای ۱۰ تومان برایشان ترجمه کنم. یعنی یک متن سههزار کلمهای را در ازای ۳۰ هزار تومان ترجمه کنم! مبلغی که من برای دستمزد میگفتم، واقعا بالا نبود، اما از حد تصور کارفرما بالاتر بود. مثلا یک بار کارفرمایی میخواست من متنی هفتهزار کلمهای را در ازای ۱۰۰هزار تومان ترجمه کنم که من قبول نکردم و سر دستمزد به نتیجه نرسیدیم. او متن را به کسی که حاضر بود با این مبلغ کار کند، سپرد و وقتی دید کیفیت ترجمه آن چیزی نیست که در نظر دارد، پیش من بازگشت و با همان مبلغ راضی شد. طرز تفکر خیلی از آنها اینطور است که با منت حق و حقوقت را میدهند! انگار تو چیز اضافهای طلب میکنی! خیلی از کارفرمایان هم هستند که فکر میکنند خودشان از پس کار برمیآیند. فیریلنسرهایی که صفحات اینستاگرام را میچرخانند، بهوفور با این افراد سروکار داشتهاند. مثلا فرد کپشنی برای یک پست مینویسد و به محض اینکه حق و حقوقش را طلب کند، کارفرما میگوید من میتوانم چنین چیزی را بنویسم. »
پریسا یکی از معضلات فیریلنسری در حوزه محتوا را این میداند که در حوزه محتوا تصور درستی وجود ندارد. او میگوید: «هیچکس به یک گرافیست فیریلنسر پیشنهاد طرح لوگو در ازای ۱۰۰هزار تومان را نمیدهد، چون خیلی واضح است که قیمت لوگو از یک میلیون تومان شروع میشود. اما کسانی که در حوزه تولید محتوا فعالیت میکنند، مواجه میشوند با کسانی که انتظار دارند در مقابل تولید محتوای نوشتاری و عکس برای یک صفحه اینستاگرام، ماهانه ۵۰۰هزار تومان دریافت کنند. درنهایت هم کارفرما میگوید کار خاصی نمیخواهی انجام دهی، دو تا کامنت میخواهی جواب دهی.»
البته او اضافه میکند همانطور که کارفرمای بد در بازار کار فیریلنسرها وجود دارد، کارفرمای خوب هم وجود دارد. مثلا میگوید بارها پیش آمده با کارفرمایانی مواجه شده که با اطلاع از اینکه یک فیریلنسر چه چیزهایی را احتیاج دارد، به او پیشنهاد کار دادهاند. پریسا میگوید: «بعضی از کارفرمایان آنقدر محترم هستند و آنقدر به فیریلنسر اعتبار میدهند که حتی اگر دستمزدت را هم کمتر بدهند، گلهای نمیکنی، چون میدانی این مشتری، ثابت است و کار کردن با او رزومهای قوی برایت دارد.»
چرا باید بسوزم و بسازم؟
ساناز ۲۴ ساله است. او روزنامهنگار فیریلنسری است که به گفته خودش دلیلش برای انتخاب کردن این شغل این است که حوصله این را ندارد که پشت میز بنشیند. ساناز میگوید: «من شغلی را دوست دارم که هیجان داشته باشد، حتی اگر درآمد کمی داشته باشد. خودم هم حوصله راه انداختن یک کسبوکار جدید را ندارم. به همین خاطر فیریلنسر شدم.»
ساناز درباره روتین کاریاش میگوید: «اکثر کارهای من بدون رفتن به محل کار انجام میشود، مثلا مصاحبه گرفتن یا گزارش نوشتن را میتوانم در خانه انجام دهم. اخیرا هم از طرف انجمن نویسندگان بیمه شدهام و مشکل بیمه هم ندارم. اگر هم وضع بازار خراب شود و کار به من ندهند، انتخاب خودم بوده و باید بهایش را بپردازم. درآمد من هم بسته به وضع بازار است. گاهی میتوانم با درآمدم سرپا باشم، گاهی هم اوضاع خوب نیست و درآمد خوبی ندارم.»
ساناز یکی از خوبیهای کارهای فیریلنسری را این میداند که کسی بالای سرش نیست تا مدام سر او غر بزند یا دستور بدهد؛ چیزی که به نظرش در کارهای معمولی زیاد اتفاق میافتد. او میگوید نکات منفی کار فیریلنسری بیشتر از کار ثابت نیست و ادامه میدهد: «مثلا جاهایی که نیروی کار ثابت میخواهند، مدتهاست دیگر استخدام ندارند. چرا باید یک جا ثابت بمانم و اگر شرایط آنجا بد شد، بسوزم و بسازم. حالت معلق به نظرم به ریسکش میارزد. البته اگر سعی کنی در کارت بهترین نتیجه را ارائه دهی، تا شناخته شوی.»
حورا هم یکی دیگر از نویسندگانی است که به دلیل تطبیق نداشتن زمان دانشگاه با زمان کار ثابت، فیریلنسر شده است. حورا ۲۱ ساله که دانشجوی دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز است، میگوید: «اولین بار وقتی به سرم زد فیرلینسر شوم که بعضی وقتها مثل زمان امتحانات میدیدم زمانی برای کار ثابت ندارم. برای همین تصمیم گرفتم سراغ کاری بروم که زمان آن دست خودم باشد.»
حورا دلیل این را که دیگر نمیخواهد کار ثابت داشته باشد، این میداند که در فضای کار ثابت چون سن پایینی دارد، کسی او را جدی نمیگیرد. او میگوید: «من اوایل خیلی دوست داشتم در محیط کار ثابت استخدام شوم و قرارداد ببندم، اما وقتی وارد محیط کار ثابت شدم، دیدم هم سنم کمتر است و هم تجربهام به اندازه کسانی که از من بزرگتر و باتجربهتر بودند، نبود. به خاطر همین مرا جدی نمیگرفتند. بعد از مدتی که پیشرفت کردم، متوجه شدم به خاطر دانشگاه نمیتوانم هر زمان هر کاری را که بخواهم انجام دهم، مثلا در زمان امتحانات وقت کار کردن نداشتم.»
حورا میگوید درست است که درآمد فیریلنسری جوری است که نمیشود روی آن حساب باز کرد، اما شما دامنهای از افراد را به دست میآورید که از کار شما راضی هستند. به خاطر همین میتوانید روی پروژههایی که آنها به شما میدهند، حساب باز کنید و اینطوری میتوانید پسانداز داشته باشید. حورا تصمیم دارد همین راه را ادامه دهد و حتی اگر دوران دانشجویاش هم تمام شد و خواست مستقل شود، باز هم دنبال کار ثابت نمیرود و فیریلنسری را ترجیح میدهد.
کار بینالمللی با کمترین امکانات
امیرحسین ۲۳ ساله است. به صورت فیریلنسر طراحی سایت و اپلیکیشن انجام میدهد. او دلیل انتخابش بین کار ثابت و کار فیریلنس را در یک کلمه «آزادی» میداند. او میگوید: «دلیل اولم این است که در هر مکان و هر زمانی که بخواهم، با کمترین امکانات یعنی یک لپتاپ و اینترنت میتوانم کار کنم. وقت من دست خودم است و هر وقت و هر طور که بخواهم، میتوانم تقسیمبندی کنم. هر وقت بخواهم، میتوانم کار کنم و هر وقت هم بخواهم، میتوانم آزاد باشم. دلیل بعدی این است که درآمدم دست خودم است. یک ماه ۱۰ میلیون و ماه دیگر پنج یا شش میلیون تومان درآمد دارم. یک نکته مثبت دیگر در کار من این است که من میتوانم کارفرمایم را خودم انتخاب کنم. لازم نیست کارمند کسی باشم و از کسی سفارش و دستور بگیرم. حتی میتوانم بینالمللی کار کنم. مثلا من که طراح سایت و اپلیکیشن هستم، میتوانم یک پروژه از خارج از ایران بگیرم که درآمد آن به ارز باشد، و دلیل آخرم هم این است که ایدهها و مهارتهای خیلی بیشتری را نسبت به کار ثابت یاد میگیری و میتوانی خودت را ارتقا دهی.»
از امیرحسین میپرسم وقتی بازار کار ایران اینقدر پرتلاطم است و هیچ درآمد ثابتی وجود ندارد، باز هم ترجیح میدهی برای خودت کار کنی؟ با اینکه ممکن است هیچ پیشنهادی نگیری؟ میگوید: «این امکان اصلا وجود ندارد که هیچ پیشنهادی نگیری. مگر میشود در تمام دنیا هیچ پروژهای وجود نداشته باشد. البته این بستگی به مهارتهای فردی و اجتماعی خود شخص هم دارد. بله، ممکن است شخص از این مهارتها کامل برخوردار نباشد و قاعدتا لنگ هم میماند. این اتفاق معمولا برای کسانی که در حوزه فیریلنسینگ کمتجربه هستند، اتفاق میافتد. ولی مدتی که بگذرد، ارتقا پیدا میکنند و دیگر این مشکل برایشان پیش نمیآید که لنگ بمانند.»
روایتهای بالا فقط بخشی از خوب و بد دنیای بزرگ فیریلنسینگ یا اگر بخواهیم به فارسی بگوییم، «خویشفرمایی» را نشان میدهد. دنیایی که اینروزها مخصوصا با همهگیری جهانی ویروس کرونا، بزرگتر و بزرگتر میشود و درهایش را به روی آدمهای بیشتری میگشاید. باید صبر کرد و دید آیا فیریلنسینگ هم مثل همه اتفاقاتی که با تکنولوژی رقم میخورند، در دنیای بشر جای خودش را پیدا خواهد کرد و تغییراتی که باید را ایجاد میکند، یا این کار ثابت است که با شیوع فقر و بیکاری، پرطرفدارتر میشود؟