گزارش میدانی چلچراغ از مرگهای لاکچری
نسیم بنایی
«فروش کفن ضد عذاب قبر، یک میلیون و ۳۷۲ هزار تومان»! چندی پیش بود که در فضای مجازی خبر فروش کفنهای ضد عذاب قبر در یک فروشگاه اینترنتی منتشر شد! البته کمی بعد ادعا شد این خبر شایعه است و اصلا چنین فروشگاهی در اینترنت وجود ندارد. در خبر از یکی از اشخاص معروف نیز نام برده شده بود. ظاهرا خبر فروش این کفنهای قلابی نخستین بار در ترکیه منتشر شده و مربوط به سال ۱۳۹۳ است. هرچند خبر کفن ضد آتش و عذاب قبر صحت ندارد و بعید به نظر میرسد کسی یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان بابت کفن ضدعذاب خرج کند، اما هستند کسانی که میلیونها تومان صرف مراسم ختمِ عزیز ازدسترفته خود میکنند و مرگهای لاکچری را رقم میزنند. از سنگ قبر گرفته تا خودِ قبر؛ از خوراکیهای مراسم گرفته تا خودِ مراسم ختم بر سر مزار یا در مسجد؛ همه اینها میشود با هزینهای نسبتا معقول انجام شود، یا با هزینههایی سرسامآور که همه از جیب صاحبعزا میرود.
بازار مردگان
بهشتزهرا جایی است که اکثر مسافران آن دنیا در تهران راهیاش میشوند. من هم برای اینکه بفهمم در بازار مردگان چه خبر است، به بهشتزهرا میروم. چند نفر در محلی نشستهاند؛ روی شیشه اتاقکی که چند مرد در آن نشستهاند و ساعت چهار بعد از ظهر در آرامش قبرستان ساندویچ میخورند، نوشته «محل تحویل برگه شستوشو». هزینه شستوشو ظاهرا برای هر کسی که فوت کرده، در حال حاضر با نرخ سازمان بهشتزهرا ۲۰۰هزار تومان است. کسانی که داخل این اتاقک نشستهاند، اطلاعات کمی درباره قیمت قبرها دارند. میگویند باید صبحها به بهشتزهرا بروم، چون مسئولان قبرها فقط صبح تا ظهر آنجا هستند. یکی از آنها که ظاهرا بیشتر از بقیه اطلاعات دارد، گازی به ساندویچش میزند و با دهان پر میگوید: «قبر خوب اما معمولی ۱۰میلیون تومنه؛ یعنی سه طبقهش در میاد ۳۰ تومن. ۱۸ تومنی هم هست که سه طبقه میشه ۵۴ میلیون.» از بهترین قطعهها و قیمتهای آنها میگوید: «بهترین قطعهها قطعه ۴۸، ۶۶، ۷۰ و ۸۰ هستن؛ چون دسترسی بهشون خیلی راحته. اونجا قبر هر طبقه حدودا ۴۰ میلیون تومنه.» البته در جستوجوهای اینترنتی میتوان مبالغ هنگفتی پیدا کرد. مثلا مبلغ یک قبر ۷۰۰ میلیون تومان در امامزاده صالح، یا ۷۱ میلیون تومان برای قبرهای معمولیتر در بهشتزهراست. اما آنچه ساکنان خود بهشتزهرا میگویند، کمی معقولتر به نظر میآید؛ دستکم قیمتهایی که خودشان میگویند، آنقدر نجومی نیست، هرچند پایین هم نیست و برای طبقه متوسط رقمی بالا به شمار میآید. در مورد آرامگاههای خانوادگی هم میگوید: «از ۵۰۰ تومن هست تا ۷۰۰ تومن. هر آرامگاهی ۲۴ نفر جا داره.» باز هم میتوان در جستوجوهای اینترنتی با قیمتهای میلیاردی برای آرامگاهها مواجه شد. مثلا آرامگاه ۱۵میلیارد تومانی هم برای فروش وجود دارد. بههرحال مردهها پیش از آنکه به قبر برسند، باید با ماشین به بهشتزهرا بروند که آن هم خودش هزینهای دارد.
مشایعت با ماشینهای آخرین مدل
دو مرد مقابل هم ایستادهاند، یکی در پشتی ماشین را میبندد. دیگری میپرسد: «امشب مرده میبری؟» مرد در پاسخ میگوید: «نه، میرم خونه، خستهام.» قبل از اینکه متوفی به مرحله شستوشو برسد و قدم به قبر بگذارد، باید با ماشین به سالنهای معراج برسد. از آنها درباره ماشینها میپرسم. یکی از آنها میگوید: «بهترین ماشین همین النود است. تویوتا هم داریم. البته اگر مرده از فرودگاه میآورید، به تویوتا اجازه نمیدهند. تویوتا فقط مال شهره.» ظاهرا چون خودش النود دارد، ترجیح میدهد بهترین ماشین همین النود باشد. درباره قیمت حمل متوفی با ماشین میگوید: «قیمت سازمانی ۲۴۰ هزار تومنه. حالا بستگی داره. اما همین حدوده.» دست آخر میگوید: «خانم! مرده شما میخواد بره زیر خاک، چه با این ماشین چه با اون ماشین.» البته راست هم میگوید، مرده قرار است بالاخره در قبر بخوابد، حالا چه فرقی دارد با تویوتا مشایعت شود یا النود یا حتی بنز؟ اما گویا برای بعضی افراد فرقهایی دارد؛ اگر فرق نداشت، ماشینهای لوکس برای حمل فرد متوفی وارد کشور نمیشد. در بهشتزهرا که نتوانستم از این ماشینهای لوکس برای حمل مردههای خاص پیدا کنم، اما در اینترنت انواع مختلفی از ماشینهای لوکس وجود دارد که اصطلاحا نقش نعشکش را ایفا میکنند. پورشه پانامرا و مازراتی گیبلی هم جزو ماشینهایی هستند که برای حمل فرد متوفی از آنها استفاده میشود. قطعا دیگر قیمت آنها ۲۴۰هزار تومان نیست و فردی که با آن حمل میشود، یک فرد معمولی نیست، یکی از ما بهتران است. آخر سر مردی که قرار نیست امشب مردهای ببرد و قصد دارد به خانه برود، میگوید: «فعلا که میگید مردهتون خارجه هنوز نیاوردنش. بذارید برسه. اگه وضع مالیش خوبه دیگه قیمت مهم نیس.» درست هم میگوید؛ برای کسی که وضع مالی خوبی دارد، مهم این است که عزیز ازدسترفتهاش را با پوشه پانامرا یا خودروی لوکس دیگری مشایعت کند، قیمت برایش چه اهمیتی دارد؟
از مرمر هرات تا مرمر صورتی
سنگها را جمع کرده و تنها چند سنگ در بیرون مغازهاش دیده میشود. میگوید: «فعلا سنگها رو جمع کردیم. حالا چه رنگی میخواید؟ مشکی؟» میگویم: «فرقی نمیکنه، بهترینشو میخوام.» شروع میکند به توضیح دادن: «سنگ برزیلی مشکی داریم حدود سه میلیون و ۸۰۰ هزار تومن فقط هزینه سنگش میشه. مرمر هم داریم از شش میلیون شروع میشه. البته شش تومنیه با نصبش حدود هفت میلیون و ۵۰۰ تومن میشه.» اصرار دارد سنگ مشکی بهتر از سفید است: «هم محکمتره هم رنگش عوض نمیشه.» میگویم میخواهیم سنگ قبر خیلی شیکی باشد. میگوید: «پس مرمر بگیرید. مرمر صورتی داریم حدود ۱۲میلیون تومنه. رگههاش اگه کمتر باشه، گرونتر میشه، اما اگه رگههاش بیشتر باشه، ارزونتره.» شمارهای میدهد و میگوید پیامی در تلگرام به او بدهم تا نمونهها را در تلگرام بفرستد. تاکید میکند که باید خیلی زود تصمیم بگیریم، چون آمادهسازی سنگ حدود یک هفته طول میکشد. روی سنگ مرمر صورتی کرمان پافشاری میکند؛ همان که ۱۲میلیون تومان است. بعد هم میپرسد متوفی خانم است یا آقا، وقتی میگویم خانم، در پاسخ میگوید: «چه بهتر، صورتی بیشتر برای خانمها میبرن؛ سنگ خاصیه.» مغازه دیگری در ابتدای بهشتزهرا سنگ مزار میفروشد. فروشنده از سنگهای ارزان شروع میکند تا به گرانها برسد: «سفید دوامی نداره، به مرور زمان زرد میشه. مرمر سنندج داریم یک میلیون و ۸۰۰ تومن، گرانیت نطنز هم هست که یک میلیون و ۳۰۰هزار تومنه.» قیمتهایی که میگوید، با حکاکی و نصب است. ادامه میدهد: «۵۰ هزار تومن هزینه عکس میشه. سنگ سبز هندی داریم دو میلیون و ۵۰۰ تومن. سنگ نروژی هم برای شما سه میلیون و ۸۰۰ تومن میشه. مرمر هرات داریم که سنگ خیلی خوبیه، درمیاد چهار میلیون و ۲۰۰.» درنهایت بهترین سنگش مرمر عادی است، سنگی یک متر و ۸۰ سانتیمتری که قیمت آن با نصب و حکاکی حدود پنج میلیون و ۸۰۰ هزار تومان میشود. بازار سنگ مزار قدری پیچیده است، ضخامت و رنگ سنگ، جنس آن، چاپ عکس و نوشته، قرنیز کنار سنگ و نصب پلکانی سنگ همگی جزو مسائلی است که روی هزینه آن تاثیر میگذارد. هر چند گرانترین سنگ قبری که ما پیدا کردیم، مرمر صورتیِ ۱۲میلیون تومانی است، اما این بازار انتها ندارد، میتوان همینطور سنگهای گرانتر و عجیبترِ خارجی و داخلی پیدا کرد.
میگویم میخواهیم سنگ قبر خیلی شیکی باشد. میگوید: «پس مرمر بگیرید. مرمر صورتی داریم حدود ۱۲میلیون تومنه. رگههاش اگه کمتر باشه، گرونتر میشه، اما اگه رگههاش بیشتر باشه، ارزونتره.» شمارهای میدهد و میگوید پیامی در تلگرام به او بدهم تا نمونهها را در تلگرام بفرستد. تاکید میکند که باید خیلی زود تصمیم بگیریم، چون آمادهسازی سنگ حدود یک هفته طول میکشد.
مراسم خوشگلِ یادگاری سر مزار
در بهشتزهرا روی کیوسکی نوشته: «رزرو اکو و مداح»؛ هزینه را میپرسم. اول میگوید یک هفته قبل باید هماهنگ کرد، بعد هم اضافه میکند قیمت سازمانی برای ۲۰ دقیقه مداحی ۱۲۰هزار تومان است. به او میگویم قصد داریم غوغایی سر مزار به پا کنیم و مراسمی آبرومندانه داشته باشیم. شمارهای روی کاغذ مینویسد و نام فرد را میگوید: «به این آقا زنگ بزن؛ همه چی رو بهت توضیح میده.» با شماره تماس میگیرم. فردی که قرار است این کارها را انجام بدهد، پشت فرمان نشسته و در راه شمال است. به محض اینکه میگویم برای مراسم تماس گرفتهام، مثل ضبط صوتی که روشن شده باشد، شروع میکند: «گروه اکو، مداح و نی داریم؛ همراه با سیستم دف البته اگر به سلیقه شما بخوره. شمعآرایی و گلآرایی سر مزار داریم؛ پذیراییکنِ آقا و خانم. چادر هم میزنیم با صندلی و پخش نسکافه.» وقتی تاکید میکنم بهترین مراسم را میخواهم، میگوید: «بهترین هزینهش زیاد میشه. مثلا اکو و مداح و نی به مدت ۴۰ دقیقه خوندن حداقل ۷۵۰ تا ۸۰۰ تومن باید هزینه کنید. اگر دف هم بخواید، باید ۱۵۰ تومن بیشتر هزینه کنید تا برنامهای باآبرو برگزار بشه.» البته به گفته این شخص که از صفر تا صد ماجرای ختم سر مزار را انجام میدهد، برخی بخشها تعرفه دارند؛ یعنی سازمان بهشتزهرا برایش هزینهای را تعریف کرده مثلا ۱۲۰ تومان برای ۲۰ دقیقه مداحی عادی. اما وقتی مراسم پیچیده و بزرگ میشود، قیمتها از حدود تعریفشده سازمان خارج خواهد شد. یعنی وقتی صاحبعزا تقاضای چیزهای خاصی میکند، هزینه از روال عادی بیشتر میشود. فرضا طبق تعرفه هزینه چای برای ۸۰ نفر، ۸۰ هزار تومان است. اما گاهی افراد نسکافه، شیرکاکائو، شربت و چیزهای دیگری میخواهند؛ اینها هزینههایی متغیر است. درباره شمعآرایی و گلآرایی سر مزار میگوید: «بستگی به سلیقه شما داره. هزینه شمعآرایی بسته به فاصله و تعداد شمعهاست. هفته پیش مراسمی داشتیم که هم شمعآرایی داشتن هم گلآرایی، گلشون هم گلایول و رز هلندی بود. پذیراییکننده آقا و خانم هم داشتن که هر کدوم نفری ۷۰ هزار تومن طبق تعرفه سازمان میگیرن.» میپرسم مراسم کامل چقدر میشود؟ پاسخ شستهرفتهای میدهد: «گلآرایی و شمعآرایی، اکو، مداح، نی، دف، چادر و شیرکاکائو و پکِ میوه، پنج میلیون تومن حدودا باید هزینه کنید. یه مراسم خوشگل میشه که یادگاری میشه براتون.» به اینجا که میرسد، یادش میآید که میشود از این مراسم فیلمبرداری هم کرد؛ اضافه میکند: «فیلمبرداری خوب داریم از خوشوبش کردن تا شروع مراسم و دورشمعی؛ همه رو میگیره، یه سیدی هم آخر کار تحویلتون میده، کلش میشه ۴۰۰تومن. حالا من حدودش رو بهتون گفتم. شما هم یه مشورتی بگیرید که ما شرمندهتون نشیم و برنامه رو خوشگل ببندیم. فقط ۹۹درصد تهران میندازن پنجشنبه بعدازظهر. به نظر من شنبه تا چهارشنبه هر ساعتی بندازید، بهتره، هم مهموناتون به ترافیک نمیخورن و همه میرسن به مراسم، هم خودِ مراسم خوب و آبرومندانه برگزار میشه.» در پایان هم تاکید میکند حالا در مسیر شمال است و نمیتواند درست صحبت کند، بهتر است فردا صبح با او تماس بگیرم تا جزئیات بیشتری از مراسمی بدهد که قرار است یادگاری ماندگارِ سر مزار باشد.
از همه چیز بهترش برای شما
یکی از معروفترین مسجدهای بالاشهر تهران است؛ تلفن میکنم، یک بوق میخورد، بلافاصله مردی با صدایی که میخورد دستکم ۶۰ یا ۷۰ساله باشد، گوشی تلفن را برمیدارد. میگویم برای مراسم ختم تماس گرفتهام و میخواهم هزینهاش را بدانم. با آبوتاب تمام این چند کلمه را میگوید: «یک میلیون و ۸۰۰ تومن با پول واعظ، قاری، مداح و مسجد.» مسجد رو طوری تلفظ میکند که انگار حرف جیم تشدید دارد. میگویم ما بهترین مراسم را میخواهیم، با همان آبوتاب میگوید: «از همهچیز بهترش رو براتون مهیا میکنیم.» البته این یک میلیون و ۸۰۰ تومان فقط هزینه مسجد است برای برگزاری دو ساعت مراسم. هزینه خوراکیها سواست. میگوید: «یه نفر اینجا که آبرومندانه تموم میکنه براتون؛ الان هم اینجاست؛ گوشی رو میدم بهشون که حرف بزنید.» موقع دادن گوشی به فرد دیگر باز هم با آبوتاب میگوید: «حفظ آبرو باشه هر کاری از دستمون برمیاد، انجام میدیم. این آقا هم همه کارها رو انجام میده براتون.» مردی جوانتر گوشی را میگیرد؛ سلام و احوالپرسی میکنم، میگوید: «ممنون که در این شرایط حال منم میپرسید.» از او درباره کارهایی که میکند، توضیح میخواهم. ابتدا یادآور میشود که پریروز همینجا ختم داشتند و علاوه بر بسته میوه، بسته غذا هم به مهمانها دادهاند. میگویم ما هم چنین مراسمی میخواهیم برای ۱۵۰ نفر. توضیحاتش را شروع میکند: «من همیشه ۳۰ تا ۳۵درصد اضافه شارژ میکنم. اول مراسم یه نماینده از طرف شما میاد کیفیت کار ما رو میبینه. اگر آخر مجلس چیزی باقی بمونه، ما کم میکنیم. شاید کسی پک میوه نبرد؛ یا الان هوا رو به سردیه، ۱۵۰ تا آب مصرف نمیشه، ما آخرش حساب میکنیم.» میگویم مشکل مالی نداریم و فقط میخواهیم همه چیز آبرومندانه باشد. ادامه میدهد: «به شما شماره واتساپ میدم، پیام بدید نمونهها رو ببینید. پک میوه من اگه مورد تایید شما باشه، این شکلیه: موز اکوادور، نارنگی مجلسی، خیار مجلسی، آبمیوه برند (م)، با پک کار کریستال و نمک و خلال.» هزینه این بستهای که توضیح میدهد، برای هر نفر هشت هزار تومان است. یعنی برای ۱۵۰ نفر حدود یک میلیون و ۲۰۰هزار تومان فقط هزینه همین بستهها میشود. میپرسم سیب نمیگذارید. بلافاصله میگوید: «به انتخاب شماست. اگه بخوایم بذاریم باید سیب قرمز استخونی، اصطلاحا آبدار باشه. اینا که من گفتم هم پوست کندنش آسونتره هم خوردنش. اگه سیب بخواید، هر پکی ۱۷۰۰تومن بهش اضافه میشه. اینم بگم، موزی که من داخل پک میذارم، سه هزار و ۳۰۰تومن فقط برای خودم تموم میشه، چون موز ریز یا موز هندی نمیذارم.» درباره حلوا و خرما هم میگوید: «حلوا و خرما هر سینی ۷۰ تومن میشه. چهار تا برای ۱۵۰ نفر کفایت میکنه، اما من شش یا هفت تا سینی میارم. آب معدنی هم برند (ل) هست که ۱۲۰۰تومن بازاره. اگه شربت بخواید، ۵۰۰ سیسی خونگی، پلمپشده، درمیاد هر کدوم چهار هزار تومن. مهماندار هم نفری ۶۰ تومن. البته یکی برای خانمها کافیه که حواسش باشه. مسجد خودش خدامه داره.» اصرار دارم که بسته غذایی هم به مهمانها بدهیم. میگوید: «اگه مراسم ظهر باشه، از برند معروف (ف) غذا میارم، جوجهکباب با تمام مخلفات در میاد هر بسته ۳۶هزار تومن. حالا صحبت کنید، منم نمونهکار براتون میفرستم که تصمیم بگیریم.» صحبتهایم را با او تمام میکنم و به رستورانی زنگ میزنم که کارش در زمینه مراسم ختم است؛ هم تالار دارد هم رستوران است. زنی مودبانه پشت تلفن میگوید: «رستوران فقط ۱۰۰ تا ۱۲۰ نفر پذیرش داره، اما تالار برای حدود ۲۲۰ تا ۲۳۰ نفر مهمان جا داره.» درباره قیمت غذاها میگوید: «منوی ما از ۷۵ هزار تومن شروع میشه به بالا، ۱۰درصد سرویس، ۹درصد هم مالیات. حلوا و خرما باید خودتون بیارید.» درباره سقف قیمتهایش میپرسم، میگوید: «هرچه اضافه کنید؛ بالاتر میره تا ۲۰۰ تومن هزینهها بالا میبره.»
در پایان برای اینکه یک حساب کلی داشته باشیم، برای یک مراسم ختم ۲۰۰نفره، با این هزینهها بهاضافه هزینه کفنودفن متوفی، باید بالای ۱۰۰میلیون تومان هزینه کرد. هزینهها همینطور ادامه دارد. گاهی میتوان با صرف چند میلیون مراسم را به پایان رساند، گاهی هم میتوان بیش از دو سه میلیارد تومان خرج کرد و مراسمی را برگزار کرد که به قول آن دوستمان «خوشگل و آبرومندانه باشه و یادگاری بمونه». در این بین عدهای هم مجبورند هزینههای دیگر کنند. نمونهاش تاج گل که یک گلفروشی معمولی در مرکز شهر تهران میگوید: «سه طبقه، گلایول و لیلیوم میزنم سه میلیون تومن.» همان تاج گل را در بهشتزهرا میفروشند ۵۰۰ هزار تومان و گلفروشهای بین راهیِ بهشتزهرا با ۱۰۰تومان هم میتوانند آن را تهیه کنند. اما مسئله این است که در مراسم لوکس، تاج گل هم باید لوکس باشد، هرچند به حال فرد متوفی هیچ فرقی ندارد، بالاخره او باید زیر خاک آرام بگیرد؛ این مراسم احتمالا بیشتر از آنکه برای مردهها باشد، برای زندههاست.
- منبع چلچراغ ۷۴۹