یادمان نرود که شهر فیلم سینمایی نیست و برخی اشتباهات آن را به نابودی میکشاند
محمدمخبری، شیما طاهری
هرچقدر خواستیم سال جدید را به دور از حواشی دوستان ورزشکار، هنرمند و بعضا بیهنر شورای شهر شروع کنیم، نشد که نشد. البته خیلی هم نباید تعجب کرد، چراکه چربی گوشت شورای شهر آبگوشت خوبی برای افراد سرشناس بوده است. افرادی که بعضا سر این سفره تمام اعتبارات گذشته و آبروی داشته یا نداشتهشان را از دست دادهاند! اما جدا از کاندیداتوری مجدد این عزیزان دلسوز، «چلچراغ» بر آن شد تا در آستانه انتخابات یادآور شود که نشستن این عزیزان بر جایگاه متخصصان مدیریت شهری چه بر سرمان آورده است. فقط همین بس که پلاسکو بخش کوچکی از آوار مدیریتی افرادی است که هیچ درکی از اصول مدیریت شهری ندارند.
لابیگری و ضربه فنی شدن
«آنچه در این چهار سال سعی بر انجام آن داشتم، مجموعه تعهداتی بود که بهعنوان نماینده تمامی شما شهروندان بر دوش داشتم و تا آخرین روز کاری خود را موظف به ادامه همین مسیر میدانم. با توجه به شرایط خاصی که در ماههای اخیر بر شورای شهر حاکم بود و کمابیش در جریان آن قرار داشتید، ادامه این مسیر حداقل با وضعیت خاص خانوادگی کنونی اینجانب، میسر نبود.» این بخشی از صحبتهای رحمتاله حافظی، منتقد اصلی عملکرد محمدباقر قالیباف، است. این یعنی میزان فیتیله پیچها و لابیهای درونی شورای شهر، نماینده مردم تهران را از هرگونه احیای حق نهتنها ناامید، بلکه به کل از کاندیداتوری در انتخابات شورای شهر منصرف کرده است.
شهرداری سه ترم مشروط شده!
در مرور کارنامه شهرداری تهران، بهعنوان بزرگترین شهر ایران، نکاتی به چشم میخورد که هرگز نه روشن شدند و نه حتی کسی جرئت کرد سراغشان را بگیرد؛ «املاک نجومی»، «تفریغ بودجه شهرداری»، «عدم ابلاغ بودجه»، «قراردادهای نجومی» و «استخدامهای نجومی» به این کارنامه، انحراف از بودجه را نیز اضافه کنید که بارها از سوی اعضایی چون رحمتاله حافظی، محمد حقانی و محمدمهدی تندگویان مورد تاکید و تذکر قرار گرفت، ولی هیچگاه به نتیجه مطلوب یعنی شفافیت نرسید و انصافا این نامردی است اگر ما از آقایان…، … و… انتظار پیگیری و حقخواهی داشته باشیم، چراکه از روز نیز روشنتر است که اصولا هیچ توانایی یا تخصصی در این زمینه وجود ندارد و به دلیل فضای موجود در شورای شهر نیز، هرگز نمیتوانند متخصص شوند. اسم… را نیاوردیم، چراکه در کل از ایشان هیچ انتظاری نمیرود جز سلفی گرفتن! کاش یک نفر به دوستان هنرمند، ورزشکار و داورمان گوشزد کند که اگر تخصص ندارید، لااقل انصاف داشته باشید و کاندیدا نشوید.
جای ما را هم خالی کنید!
شاید لزوم کاندیداتوری نسل جوان یکی از نکاتی است که به مذاق خیلیها خوش نمیآید؛ نسلی که هم تشنه ساختن است و هم خسته از فسادها و فرصتسوزی. نسلی که افراد متخصص و دلسوز کم ندارد. فهم متقابل از خواستههای جوانان نیز کمترین چیزی است که این روزها در شوراهای شهر و بهخصوص شهرداریها به چشم میخورد؛ و اگر جوانان نتوانند کاندیدا شوند یا مجموعهای از اقدامات به سوختن فرصتهای پیش روی آنان بینجامد، پس چه زمان قرار است سکان هدایت و مدیریت عرصههای بنیادین کشور به دست آنان بیفتد؟ شاید فعلا بهترین فرصت است که به امثال آقای فغانی و عباس جدیدی بگوییم که جای نسل ما را هم در شورای شهر خالی کنند!
خروس رنگ کنیم، جای مرغ عشق بفروشیم!
آیا بهتر نیست به جای تشکرهای بیمورد از اشخاص از هر جناح یاد بگیریم که باید حقوق حقه خود را از مسئولان مطالبه کنیم و آنها نیز موظف هستند تا این حقوق را ادا کنند؟ اما آنچه نمایندگان مردم در شورای شهرها بهخصوص شورای شهر تهران انجام دادهاند، این است که با در دست داشتن قدرت رسانهای و سیاهنماییهایی که مورد توجه برخی هم واقع شده، کارهای باقیماندهای را که از سالها قبل به گردن مسئولان بوده، ولی با متوسط ۲۰ سال تاخیر، نصفه و نیمه و با مفاسد فراوان اجرا شده، مدام منتشر کردهاند و این در حالی است که در خیلی از کشورهای همسطح با ما، با هزینه کمتر و کیفیت بهتر اجرا شده است.
داریم خفه میشیم
واقعا فکر میکنید تهران پیشرفت کرده است؟ همهمان میدانیم زمانی یک شهر پیشرفت میکند که زیرساختهای آن پیشرفت کند. تهرانی که مدام در حال فروش تراکم باشد و قطع درختان و محیط زیست و آلودگی هوا آن را احاطه کرده، به دلیل تراکم جمعیت قطعا تا ۲۰ سال آینده جای زندگی نخواهد بود و در چنین شرایطی است که شوراهای شهر به کاندیداهایی نیازمند هستند که به داد مدیریت ازدسترفته شهر برسند.
نگذاریم شهر مثل پلاسکو بر سرمان ویران شود
قضایای ساختمان پلاسکو یادمان نرفته است. حال چه رخ داده است که این افراد فکر کردهاند خود تافتهای جدابافته از دیگران هستند و در این عرصه حضور پیدا کردهاند. البته که حضور افراد مشهور تنها به ورزشکاران و هنرمندان خلاصه نمیشود و وعاظ معروفی نیز برای این انتخابات ثبتنام کردهاند. علاوه بر همه عناوین قبلی و افرادی که در زیرگروههای ذکرشده قرار دارند و ثبتنام کردهاند، آقازادههای فراوانی نیز که به واسطه شهرت پدرانشان و مسئولیتهایی که بر عهده داشته و دارند، در انتخابات شورای شهر حضور پیدا کردهاند، جالب است.
پیش خودتان چه فکر میکنید؟
چه چیزی باعث شده است این افراد فکر کنند باید در شورای شهر حضور بیابند؟ یک ورزشکار که اتفاقا رشته تحصیلیاش نیز تربیت بدنی است، تا چه حد میتواند به بهبود اوضاع شهرها کمک کند؟! در تمام این سالهایی که ورزشکاران برای انتخابات شورای شهر اعلام حضور کردهاند، تنها یک نفرشان رشته تحصیلیاش متفاوت از سایرین بوده و اقتصاد خوانده است و حضوری تاثیرگذار در شورای شهر داشته. سایرین خود بگویند چه میتوانند بکنند. آیا تخصصی دارند که به کار بیاید یا تنها شهرت دارند و به قول خودشان احساس تکلیف کردهاند!
شورای شهر کات ندارد!
چرا یک هنرمند موفق نباید به رشته خودش ادامه دهد و به شورای شهر بیاید؟ چه چیزی در شورای شهر تا این حد برای هنرمندان جذاب است؟ وضعیت وعاظ نیز به همین صورت است. آیا تنها مخاطب تلویزیونی داشتن و دغدغهمند بودن کافی است تا شاهد حضور ایشان باشیم؟! یعنی پایگاه اجتماعی منبری و تلویزیونی باعث میشود که یک فرد فکر کند، چون احتمال رأی آوردنش وجود دارد، میبایست در انتخابات حضور پیدا کند؟! میل به قدرت رسیدن، همه چیزدان بودن، متخصص پنداشتن خود در همه زمینهها و بسیاری موارد دیگر را میتوان از عوامل اصلی حضور در انتخابات شورای شهر دانست. بیاییم چشمانمان را باز کنیم و در هنگام پر کردن برگههای رای، شهرمان را از تشک کشتی و زیر بار وزنه بودن بیرون بکشیم. یادمان نرود که شهر فیلم سینمایی نیست و برخی اشتباهات آن را به نابودی میکشاند.
شماره ۷۰۰