تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۹/۰۲ - ۱۰:۰۲ | کد خبر : 1430

شورش آمریکایی

به دوران پسا ترامپ خوش امدید  فواد شمس انتخاب ترامپ شوک بزرگی بود؛ شوکی که نه‌تنها آمریکا که جهان را تکان می‌دهد. مواضع آتی ترامپ به اندازه رئیس جمهور شدنش برای همه غیرمنتظره و غیرقابل پیش‌بینی است. اما یک نکته در این میان قابل توجه است. آمریکا و مردمش و جهان نیاز به یک تغییر […]

به دوران پسا ترامپ خوش امدید 

فواد شمس

انتخاب ترامپ شوک بزرگی بود؛ شوکی که نه‌تنها آمریکا که جهان را تکان می‌دهد. مواضع آتی ترامپ به اندازه رئیس جمهور شدنش برای همه غیرمنتظره و غیرقابل پیش‌بینی است. اما یک نکته در این میان قابل توجه است. آمریکا و مردمش و جهان نیاز به یک تغییر داشتند. رأی به ترامپ رأی نه به وضع موجود بود. کلینتون نماد وضع موجود بود و ترامپ توانست به راست یا به دروغ خودش را نماد نه به وضع موجود جا بزند. قطعا تغییرات بزرگی در جهان پساترامپی رخ می‌دهد، اما لزوما این تغییر به معنای بهبود وضعیت نیست و لزوما به معنای پایان جهان هم نیست. اما می‌توان پایان یک دوره و آغاز یک دوره تازه را در جهان پسا ترامپ دید.
رأی به ترامپ، رأی نه به نئولیبرالیسم حاکم در سه دهه گذشته بود که در هیلاری کلینتون تجلی پیدا کرده بود. رأی به ترامپ رأی نه به کلان روایت‌های نئولیبرالی بود که فوکویاما روزگاری مدعی بود که پایان تاریخ هستند. حال با ظهور پدیده ترامپ ادعای پایان تاریخ خودش به انتهای خط رسیده است و ما شاهد آغاز یک دوران تازه هستیم. البته در این بین اگر اندکی درایت و اندکی شناخت اجتماعی در میان رهبران حزب دموکرات وجود داشت، می‌توانستیم با امید بیشتری در مورد دوران تازه صحبت کنیم. اگر حزب دموکرات تن به شهوت قدرت‌طلبی هیلاری کلینتون نمی‌داد و به جای او برنی سندرز را نماینده حزب می‌کرد، قطعا سندرز می‌توانست جلوی عوام‌فریبی ترامپ بایستد.

تاوان سنگین خیانت به پیرمرد سوسیالیست
«اگر ترامپ هم‌چنان بخواهد با اظهارات و اقدامات خود علیه اقلیت‌های مذهبی همچون مسلمانان و اقلیت‌های قومی و زنان قدم بردارد، آمریکا را به کابوسی برای او تبدیل می‌کنیم.»
این متن توییتی است که برنی سندرز، سناتور سوسیالیست و نامزد به شکست کشانده‌شده حزب دموکرات در انتخابات درون حزبی ۲۰۱۶ آمریکا هم‌زمان با نخستین دیدار دونالد ترامپ از کاخ سفید نوشت. اما اگر اندکی دوراندیشی در حزب دموکرات وجود داشت، متن این توییت می‌توانست پیام پیروزی سندرز باشد.
پیرمرد سوسیالیست ۷۴ ساله می‌توانست متفاوت‌ترین رئیس جمهور تاریخ آمریکا شود. یک سوسیالیست دموکراتیک که با پرنده صلحش نوید آینده درخشان‌تری به مردم آمریکا و جهان می‌داد. اما متاسفانه شهوت قدرت‌طلبی خاندان کلینتون و شخص هیلاری با زد و بند‌های پشت پرده جلو این رویای زیبا را گرفت و کابوس ترامپ را تحمیل کرد. کار به صورتی پیش رفت که رأی به هیلاری کلینتون دادند تا در انتخابات هشتم نوامبر یک افتضاح بزرگ برای حزب دموکرات به بار آورد. هزینه این اشتباه تاریخی را تنها حزب دموکرات آمریکا نمی‌دهد، بلکه شاید کل جهان هزینه روی کار آمدن شخصی همچون ترامپ را بدهد. کسی که گرم شدن کره زمین را به تمسخر می‌گیرد، زنان و رنگین‌پوستان را تحقیر می‌کند و برای کل جهان شاخ و شانه می‌کشد.
اما اگر حزب دموکرات آمریکا نمی‌خواست نامزدی نهایی‌اش به هر قیمتی هیلاری کلینتون شود، شاهد رقابت درست تغییرطلبان و تحول‌خواهان بودیم. در آن رقابت سندرز پیروز میدان بود. دیگر ترامپ نمی‌توانست کانون اصلی تبلیغات کارزار انتخاباتی خود را روی محور «سیستم فاسد حاکم بر کاخ سفید و واشنگتن» قرار دهد. به سندرز این برچسب‌ها نمی‌چسبید. اما هیلاری کلینتون نماد تمام سیستم فاسدی بود که مردم آمریکا را وادار به شورش کرد؛ شورشی که در رأی به ترامپ تجلی پیدا کرد.
اشتباه بزرگ حزب دموکرات این بود که اجازه نداد رقابتی طبیعی بین سندرز و کلینتون تکلیف نامزد نهایی را معلوم کند و ظاهرا نخبگان و متنفذان این حزب – ازجمله خانواده بسیار متنفذ کلینتون – بر این بوده‌اند تا آرزوی فرستادن نخستین زن رئیس جمهور به کاخ سفید را با وجود تمامی واقعیت‌های روز جامعه آمریکا به هر قیمتی که شده محقق کنند، که درنهایت تاوان این سودای آن‌ها را باید کل جامعه آمریکا بپردازد و چهار سال آینده را شاهد استقرار یک رئیس جمهور «سوپر راست‌گرا» در کاخ سفید باشد.
بدون تردید اگر سندرز نامزد نهایی دموکرات‌ها می‌بود، ترامپ نمی‌توانست با لفاظی و مانور تبلیغی روی فساد واشنگتن و این‌که او نامزدی خارج از این دایره فاسد است، به کاخ سفید راه یابد، چون سندرز به هیچ عنوان نمادی از فساد واشنگتن نبود. اما این اتهام و انگ بسیار به هیلاری کلینتون می‌چسبید، چون او و خانواده‌اش به‌واقع یکی از نمادهای اصلی جریان حاکم بر آمریکا در دهه‌های گذشته محسوب می‌شوند. از سوی دیگر سندرز به‌هیچ‌وجه نامحبوبی هیلاری کلینتون را نداشت و می‌توانست نامزدی محبوب و ترقی‌خواه به شمار رود که با ایده‌های تغییرخواهی جامعه آمریکا به‌خوبی آشناست و در صورت پیروزی در انتخابات آن‌ها را عملی خواهد کرد. این موضوع می‌توانست «امید» زیادی را در رأی‌دهندگان دموکرات و مستقل و اقشار مختلف ایجاد کند.
شکست جریان اصلی رسانه‌ای
انتخابات اخیر آمریکا درس‌های فراوانی دارد که یکی از مهم‌ترین آن‌ها، ضرورت شناخت و همراهی با تغییرات جدید است، چه در غیر این صورت، واقعیات روزی – دیر یا زود – خود را به بدترین شکل ممکن تحمیل خواهند کرد.
پیروزی دونالد ترامپ درواقع شکست بزرگ رسانه‌های اصلی و جریان اصلی رسانه‌ای بود. بر آمدن ترامپ را می‌توان نشانه‌ای از آغاز یک دوران تازه در فضای رسانه‌ای و کنترل افکار عمومی دانست. با وجود این‌که اکثر رسانه‌های بزرگ و تلویزیون‌های جریان غالب در آمریکا و جهان علیه ترامپ تبلیغات می‌کردند، اما نبض شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های مردمی خرد در دست ترامپ بود.
با وجود این‌که رقبای ترامپ هم در مرحله انتخابات مقدماتی و هم در مرحله نهایی میلیون‌ها دلار پول خرج کارهای رسانه‌ای خود کردند، اما درنهایت دونالد ترامپ با کمترین هزینه و با استفاده از رسانه‌های جدید ازجمله توییتر توانست اقبال افکار عمومی را به سمت خود جلب کند. درحالی‌که خاندان بوش و خاندان کلینتون، با استفاده از پول‌های کلان رسانه‌های بزرگ را در دست داشتند، اما در مقابل ستاره نوظهوری به نام ترامپ در شبکه‌های اجتماعی بازی را باختند. قطعا برای تحلیل رئیس جمهور شدن دونالد ترامپ باید از زوایای مختلفی به موضوع نگاه کرد، اما قابل انکار نیست که نقش شبکه‌های اجتماعی به‌عنوان رسانه‌های جدید و نوظهور بسیار مهم بوده است. درحالی‌که تا چند سال قبل رسانه‌های بزرگ به‌خصوص تلویزیون‌ها می‌توانستند افکار عمومی را مدیریت و مهندسی کنند و حتی روی رأی آن‌ها تاثیر بگذارند، اما انتخاب ترامپ نشان داد که دیگر دوران تسلط رسانه‌های جریان اصلی و بزرگ بر افکار عمومی مردم سپری شده است.
انتخابات آمریکا را از این زاویه هم باید تحلیل کرد که توده‌های مردم برخلاف تبلیغات جریان رسانه‌ای غالب رأی دادند. مردم عادی با استفاده از شبکه‌های اجتماعی به‌خصوص توییتر برخلاف تبلیغات رسمی عمل کردند. همان کاری که در اسفند سال گذشته مردم ایران در جریان انتخابات مجلس و خبرگان انجام دادند. درحالی‌که رسانه‌های بزرگ و تلویزیون رسمی به‌ صورت مستقیم و غیرمستقیم از یک جریان خاص حمایت می‌کرد، مردم ایران در شبکه‌های اجتماعی به‌خصوص تلگرام به شکل دیگری عمل کردند و درنهایت روی رأی هم تاثیر گذاشتند.
به نظر می‌رسد وارد عصر تازه‌ای از عملکرد رسانه‌ها شده‌ایم. دیگر رسانه‌های بزرگ نمی‌توانند افکار عمومی را مهندسی کنند. اتفاقا رسانه‌های خرد و شبکه‌های اجتماعی هستند که صدای اعتراض توده‌های مردم را منعکس می‌کنند. انتخاب ترامپ با هر خوبی و بدی که برای جهان و خود آمریکا و ایران داشته باشد، این پیام جدی را مخابره می‌کند که باید نوع نگاه به تبلیغات رسانه‌ای در عرصه مبارزات انتخاباتی را تغییر داد. دیگر با حمایت چند سلبریتی و خواننده و بازیگر و سروصدای جریان اصلی رسانه‌ای و حتی با خرج کردن میلیون‌ها دلار نمی‌توان رأی مردم را جلب کرد. شاید یک اکانت مجانی توییتر بتواند برای شما میلیون‌ها رأی به ارمغان بیاورد.

شماره ۶۸۶

 

برچسب ها: ,
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟