بازگشت سیمرغ به آشیانه تافیها
سام دلیری
در مکتب تافیها پرورش یافت. از تیمهای پایه کارش را شروع کرد و خیلی زود چهره شد و به تیم اصلی اورتون راه یافت. فوتبالدوستان جزیره شاهد هنرنمایی پسربچهای بودند که توپ را میرقصاند و مدافعان قلدر و باتجربه لیگ برتر را سراسیمه و گیج میکرد. پدیده گمنام آبیهای بندر لیورپول در طرفه العینی خار چشم حریفان میشد و دیوار دفاعی رقبای ریز و درشت را بر هم میریخت. با تکنیک ناب توپ را بهآسانی از کانالهای محدود عبور میداد و همچو آب روان از بازیکنان اسم و رسمدار میگذشت. با سرعت اعجابانگیز توفانی خوفناک به راه میانداخت و ریتم و نظم تدافعی تیمهای مقابل را بسیار ساده و ابتدایی به نظر میرساند. بله، درست حدس زدید، گوهر ناب «گودیسونپارک» کسی جز وین رونی نبود.
شتاب خیرهکننده پیشرفت و ترقی سیلی از مقاصد و پیشنهادهای پرجاذبه را به سوی معجزه اورتون روانه کرد و اجازه و طعم نقشآفرینی بیشتر را برای تیم محبوب دوران کودکی گرفت. سرانجام چشمان تیزبین سر الکس فرگوسن شکارش کرد و او را در ۱۸ سالگی با وسوسه فتح عناوین پرزرقوبرق به اولدترافوردکشاند. بیشک رونی متعصب را میتوان بهعنوان نمونهای تمامعیار از بازیکنی حرفهای و جنگنده معرفی کرد. ۱۳ سال حضور رسمی در بین شیاطین سرخ و همراهی با فرگوسن کبیر دستاوردهای بیهمتایی را برای او به ارمغان آورد و نامش را تا ابد در کتاب تاریخ نفیس و پرو پیمان باشگاه جاودانه کرد. وازا ذهنیتی قوی داشت و عاشقانه برای عزت و اعتلای باشگاه مشهور شهر منچستر میکوشید. او بیش از یک دهه رکن اساسی و موثر یونایتد و سه شیرها بود و همواره نقش ممتاز و تعیینکنندهای را در اجرای کمنقص طرحها و نقشههای مربیانش ایفا میکرد. آمار و ارقام بهجایمانده شاهکاری حیرتانگیز بود. شاید فرگوسن هم در تصوراتش نمیگنجید که نوجوان گریزپای اورتونی رکوردهای جزیره را یکی پس از دیگری بشکند. تمام جامهای موجود در رده باشگاهی را بالای سر ببرد و از سوی اهل فن با بابی رابسون و دنیس لاو مقایسه شود. وین ۵۵۹ بازی برای منچستریونایتد انجام داد و ۲۵۳ گل به ثمر رساند و بالاتر از بابی چارلتون بهترین گلزن تاریخ پرشکوه باشگاه شد. افزون بر آن کاپیتان شیاطین سرخ با ۱۰۱ پاس گل پس از رایان گیگز افسانهای و سسک فابرگاس و فرانک لمپارد در رده چهارم بازیکنان لیگ برتری به لحاظ ارسال پاس گل قرار گرفت و در این شگرد ارزشمند چهرهای ماندگار شد.
نوسان ویرانگر یونایتد و سقوط پادشاه
تراژدی پرغصه با بازنشستگی فرگوسن کلید خورد. باشگاه دیوید مویس را به خدمت گرفت و این مربی پس از ۱۰ ماه کابوسوار عزل شد. سپس نوبت به لوئس فان خال کارنامهدار رسید. او نیز پس از دو سال راه به جایی نبرد و منچستر را ترک کرد. با ورود مورینیو به اولدترافود زمینههای نزول کیفیت فنی شماره ۱۰ تسریع شد. زنجیره وقایع پرتلاطم، ترکشهای ویرانگرش را بر عملکرد وین رونی وارد کرد. کارشناسان جزیره، یونایتد مدل ژوزه را تیمی خلاق، منتها فاقد قدرت تمامکنندگی میدانستند. عملکرد ضعیف خط آتش، انگشت اتهام و نکوهش را به سوی رونی نشانه گرفت و باشگاه را ملزم به تقویت نیمههجومی کرد. لازم است اذعان کنیم، سیستم مورد علاقه آقای خاص کار را برای تک مهاجم دشوار میکرد و از رقابت بین هافبکها و مهاجمان نامدار برای قرار گرفتن در جمع ۱۱ نفر اصلی، نبردی نفسگیر میساخت. از سوی دیگر با افت محسوس کاپیتان، منتقدان به سن بالای او اشاره میکردند و دستمزد سنگین وین را هزینهای زیانآور برای باشگاه به شمار میآوردند. رونی به مرور فرصت بازی در ترکیب اصلی یونایتد را از دست داد و بهآرامی به نیمکتنشینی صرف مبدل شد. مورینیو از عدم تناسب منطقی بین دریافتی و کارکرد کاپیتان ناراضی بود و از مدتها قبل او را از چهارچوب برنامههای تاکتیکی خود بیرون رانده بود. سرمربی به دنبال راهی برای عبور کامل از رونی پرآوازه میگشت. او به تمام مسائل ریز و درشت باشگاه اشراف کامل داشت و نیک میدانست که شماره ۱۰ فداکار با کارنامه پربار، مورد احترام و ستایش اهالی اولدترافورد است. بااینحال بدون واکنش ضربتی و به دور از هیاهو و جنجال، سیاستمدارانه پیش رفت. مدام به تمجید از روحیه و رویکرد کاپیتان میپرداخت و به سبب آنکه وین شکوه و شکایت از نیمکتنشینی را بروز نمیداد و چون و چرا نمیآورد، شادمان و خرسند بود. ژوزه فرصتطلبانه از شکاف عمیق بین وازا و دوران طلایی استفاده کرد. بر حافظه تاریخی ضعیف افکار عمومی تکیه زد و با مدیریت ماهرانه فضای رسانهای و اهرم تحسین رونی، سازوکار سقوط منزلت امپراتور را فراهم کرد.
از اواسط فصل گذشته خبر جدایی رونی قوت گرفت و مجال ماندگاری را محال کرد. گمانهزنیهای گوناگونی در مورد آینده مبهم او به گوش میرسید. برخی از وداع قریبالوقوع وازا با فوتبال سخن به میان آوردند و گروهی ادامه فعالیت در لیگ چین را پیشبینی کردند. عدم تمایل مورینیو به ادامه همکاری و قرار گرفتن در لیست مازاد برای رکورددار گلزنی منچستریونایتد اتفاقی تلخ و ناگوار بود. فعل و انفعالات ریز و درشت به سوی وین رونی هجومی همهجانبه آوردند و زمینگیرش کردند. او انگیزه مبارزه و رمق عبور از مخمصه موجود برای بازپسگیری شکوه سابق را از دست داد. نزول اندوهبار سلطان پاس گل بهآرامی و بیوقفه ادامه یافت. او درنهایت تسلیم سرنوشت شد و راه جدایی از جمع شیاطین را در پیش گرفت.
درهمآمیختگی فراغ و وصال
خداحافظی از فوتبال غیرمنصفانهترین تصمیم در مورد آینده بود. کاپیتان اسبق یونایتد لااقل سه سال دیگر تا وداع با فوتبال فاصله داشت. او فرصت تازه و بکری را جستوجو میکرد تا دوباره کیفیت بالای فنی و عیار پرقیمت تجربه و تبحر اعجابانگیز گلزنی را به رخ بکشد. هدف کاملا شفاف و غیرقابل تخطی بود. پایداری پرجلال و بقای باشکوه بایستی تا سال بعد تداوم یابند. در اواخر فصل با گسترش اخبار ضد و نقیص، پیشنهادهای اغواکننده و نجومی تیمهای متمول MLSو سوپر لیگ چین روزبهروز جدیتر شدند و مدیران استوک سیتی ابراز علاقهمندی زیادی برای همکاری نشان دادند. در بین همه باشگاههای مشتاق، اورتون پروپاقرصترین مشتری بود. رونالد کومان بارها نسبت به جذب رونی واکنش مثبت نشان داد و اعتقاد راسخ داشت که او میتواند تافیها را قدرتمندتر کند و عصای دست آنها برای کامیابیهای کمیابتر باشد. تامل و درنگ جایز نبود. بهرغم آنکه بازگشت به «گودیسونپارک» دستمزدش را به نصف دریافتی از یونایتد کاهش میداد و از طرفی کوچ به آسیا و آمریکا او را به پردرآمدترین فوتبالیست جهان تبدیل میکرد، وازا برای بازگشت به تیمی که از دوران کودکی طرفدارش بود، شک و تردید به خود راه نداد. مقصود والا و جسورانه راه را بر روی هر انتخاب دیگری بست. چشمهای تیلهای کاپیتان در افق دور به روسیه خیره است. رونی عزمش را تام و تمام جزم کرد تا به اهالی بریتانیا اثبات کند که کماکان در بالاترین سطح کیفیت فنی قرار دارد و میتواند برای سه شیرها در جام جهانی ۲۰۱۸ مثمرثمر باشد. استقبال گرم و پرشور تافیها مزید بر علت شد و مقدمات ثبت قرارداد با کمترین دستانداز را آماده کرد.
انعکاس آشوب باشگاه بر جایگاه ملی
به موازات نمایشهای پرصلابت باشگاهی، در تیم ملی هم از بهترینها بود. او در کنار نسل طلایی و ناکام سه شیرها خودنمایی را شروع کرد و به مقام ارجمند کاپیتانی رسید. پسرک جوان اورتون نخستین گل ملی را در پاییز ۲۰۰۳ به مقدونیه زد، تا با ۱۷ سال و ۳۱۷ روز اولین رکوردش را به ثبت برساند و رتبه کمسنوسالترین گلزن تاریخ انگلیس را از مایکل اوون برباید. یک دهه محور اصلی برنامههای تهاجمی بود و بالاتر از بابی چارلتون در جایگاه بهترین گلزن تاریخ انگلستان قرار گرفت. با توجه به سابقه درخشان رونی، ساوت گیت به او اعتماد کامل داشت. اما بازیهای مایوسکننده در باشگاه به تیم ملی سرایت کرد. شماره ۱۰ تنها ۳۹ بازی در فصل گذشته انجام داد و در بیشتر آنها بهعنوان بازیکن جانشین و در دقایق پایانی وارد میدان شد. بدین گونه بهآرامی از چشم گیت افتاد و بهآهستگی از تیم ملی دور شد. در چند فهرست اخیر ساوت گیت یا حضوری نصف و نیمه و کمرنگ داشت، یا غایب بود. بیتردید روسیه آخرین شانس وازا برای تکرار معجزه سال ۱۹۶۶ و کسب دومین قهرمانی بریتانیا در جام جهانی است.
اهالی فوتبال جزیره متفقالقول هستند که رونی در چند سال گذشته، دوران مساعد و مطلوبی را پشت سر نگذاشت. منتهای مراتب جولانگاه روسیه عرصه آزمون و خطا نیست و جایگزینی همتراز با کاپیتان وجود ندارد. وین رونی الگوی بازیکنان آیندهدار و کمتجربه سه شیرهاست و با آغوش باز از آنها حمایت میکند. او در خارج و داخل زمین با هنر رهبری منحصربهفرد خود یاور تیم است و در شرایط بحرانی باعث آرامش همتیمیها میشود. ساوت گیت بهطور رسمی اعلام کرد که اگر وین رونی به فرم روزهای طلایی بازگردد، در جام جهانی ۲۰۱۸ نقش لیدر را ایفا خواهد کرد، ولو در تمام بازیها در ترکیب قرار نگیرد. تیفوسیهای پرشور انگلیسی هنوز از بازگشت رونی به شرایط آرمانی ناامید نشدند و ایمان دارند که برای بازیکنی که بیش از ۱۰ سال سلطهگر مطلق یونایتد بود، غیرممکن وجود ندارد. رونی تمنای وصال مجدد پیراهن تیم ملی را دارد و عطش تکرار دوباره روزهای اوج یک لحظه رهایش نمیکند.
شماره ۷۱۶
[…] هفته نامه چلچراغ: در مکتب تافیها پرورش یافت. از تیمهای پایه کارش را شروع کرد و خیلی زود چهره شد و به تیم اصلی اورتون راه یافت. فوتبالدوستان جزیره شاهد هنرنمایی پسربچهای بودند که توپ را میرقصاند و مدافعان قلدر و باتجربه لیگ برتر را سراسیمه و گیج میکرد. پدیده گمنام آبیهای بندر لیورپول در طرفه العینی خار چشم حریفان میشد و دیوار دفاعی رقبای ریز و درشت را بر هم میریخت. […]
[…] هفته نامه چلچراغ: در مکتب تافیها پرورش یافت. از تیمهای پایه کارش را شروع کرد و خیلی زود چهره شد و به تیم اصلی اورتون راه یافت. فوتبالدوستان جزیره شاهد هنرنمایی پسربچهای بودند که توپ را میرقصاند و مدافعان قلدر و باتجربه لیگ برتر را سراسیمه و گیج میکرد. پدیده گمنام آبیهای بندر لیورپول در طرفه العینی خار چشم حریفان میشد و دیوار دفاعی رقبای ریز و درشت را بر هم میریخت. با تکنیک ناب توپ را بهآسانی از کانالهای محدود عبور میداد و همچو آب روان از بازیکنان اسم و رسمدار میگذشت. با سرعت اعجابانگیز، توفانی خوفناک به راه میانداخت و ریتم و نظم تدافعی تیمهای مقابل را بسیار ساده و ابتدایی به نظر میرساند. بله، درست حدس زدید، گوهر ناب «گودیسونپارک» کسی جز وین رونی نبود. شتاب خیرهکننده پیشرفت و ترقی سیلی از مقاصد و پیشنهادهای پرجاذبه را به سوی معجزه اورتون روانه کرد و اجازه و طعم نقشآفرینی بیشتر را برای تیم محبوب دوران کودکی گرفت. سرانجام چشمان تیزبین سر الکس فرگوسن شکارش کرد و او را در ۱۸ سالگی با وسوسه فتح عناوین پرزرقوبرق به اولدترافوردکشاند. بیشک رونی متعصب را میتوان بهعنوان نمونهای تمامعیار از بازیکنی حرفهای و جنگنده معرفی کرد. ۱۳ سال حضور رسمی در بین شیاطین سرخ و همراهی با فرگوسن کبیر دستاوردهای بیهمتایی را برای او به ارمغان آورد و نامش را تا ابد در کتاب تاریخ نفیس و پرو پیمان باشگاه جاودانه کرد. وازا ذهنیتی قوی داشت و عاشقانه برای عزت و اعتلای باشگاه مشهور شهر منچستر میکوشید. او بیش از یک دهه رکن اساسی و موثر یونایتد و سه شیرها بود و همواره نقش ممتاز و تعیینکنندهای را در اجرای کمنقص طرحها و نقشههای مربیانش ایفا میکرد. آمار و ارقام بهجایمانده شاهکاری حیرتانگیز بود. شاید فرگوسن هم در تصوراتش نمیگنجید که نوجوان گریزپای اورتونی رکوردهای جزیره را یکی پس از دیگری بشکند. تمام جامهای موجود در رده باشگاهی را بالای سر ببرد و از سوی اهل فن با بابی رابسون و دنیس لاو مقایسه شود. وین ۵۵۹ بازی برای منچستریونایتد انجام داد و ۲۵۳ گل به ثمر رساند و بالاتر از بابی چارلتون بهترین گلزن تاریخ پرشکوه باشگاه شد. افزون بر آن کاپیتان شیاطین سرخ با ۱۰۱ پاس گل پس از رایان گیگز افسانهای و سسک فابرگاس و فرانک لمپارد در رده چهارم بازیکنان لیگ برتری به لحاظ ارسال پاس گل قرار گرفت و در این شگرد ارزشمند چهرهای ماندگار شد.نوسان ویرانگر یونایتد و سقوط پادشاه تراژدی پرغصه با بازنشستگی فرگوسن کلید خورد. باشگاه دیوید مویس را به خدمت گرفت و این مربی پس از ۱۰ ماه کابوسوار عزل شد. سپس نوبت به لوئس فان خال کارنامهدار رسید. او نیز پس از دو سال راه به جایی نبرد و منچستر را ترک کرد. با ورود مورینیو به اولدترافود زمینههای نزول کیفیت فنی شماره ۱۰ تسریع شد. زنجیره وقایع پرتلاطم، ترکشهای ویرانگرش را بر عملکرد وین رونی وارد کرد. کارشناسان جزیره، یونایتد مدل ژوزه را تیمی خلاق، منتها فاقد قدرت تمامکنندگی میدانستند. عملکرد ضعیف خط آتش، انگشت اتهام و نکوهش را به سوی رونی نشانه گرفت و باشگاه را ملزم به تقویت نیمههجومی کرد. لازم است اذعان کنیم، سیستم مورد علاقه آقای خاص کار را برای تک مهاجم دشوار میکرد و از رقابت بین هافبکها و مهاجمان نامدار برای قرار گرفتن در جمع ۱۱ نفر اصلی، نبردی نفسگیر میساخت. از سوی دیگر با افت محسوس کاپیتان، منتقدان به سن بالای او اشاره میکردند و دستمزد سنگین وین را هزینهای زیانآور برای باشگاه به شمار میآوردند. رونی به مرور فرصت بازی در ترکیب اصلی یونایتد را از دست داد و بهآرامی به نیمکتنشینی صرف مبدل شد. مورینیو از عدم تناسب منطقی بین دریافتی و کارکرد کاپیتان ناراضی بود و از مدتها قبل او را از چهارچوب برنامههای تاکتیکی خود بیرون رانده بود. سرمربی به دنبال راهی برای عبور کامل از رونی پرآوازه میگشت. او به تمام مسائل ریز و درشت باشگاه اشراف کامل داشت و نیک میدانست که شماره ۱۰ فداکار با کارنامه پربار، مورد احترام و ستایش اهالی اولدترافورد است. بااینحال بدون واکنش ضربتی و به دور از هیاهو و جنجال، سیاستمدارانه پیش رفت. مدام به تمجید از روحیه و رویکرد کاپیتان میپرداخت و به سبب آنکه وین شکوه و شکایت از نیمکتنشینی را بروز نمیداد و چون و چرا نمیآورد، شادمان و خرسند بود. ژوزه فرصتطلبانه از شکاف عمیق بین وازا و دوران طلایی استفاده کرد. بر حافظه تاریخی ضعیف افکار عمومی تکیه زد و با مدیریت ماهرانه فضای رسانهای و اهرم تحسین رونی، سازوکار سقوط منزلت امپراتور را فراهم کرد.از اواسط فصل گذشته خبر جدایی رونی قوت گرفت و مجال ماندگاری را محال کرد. گمانهزنیهای گوناگونی در مورد آینده مبهم او به گوش میرسید. برخی از وداع قریبالوقوع وازا با فوتبال سخن به میان آوردند و گروهی ادامه فعالیت در لیگ چین را پیشبینی کردند. عدم تمایل مورینیو به ادامه همکاری و قرار گرفتن در لیست مازاد برای رکورددار گلزنی منچستریونایتد اتفاقی تلخ و ناگوار بود. فعل و انفعالات ریز و درشت به سوی وین رونی هجومی همهجانبه آوردند و زمینگیرش کردند. او انگیزه مبارزه و رمق عبور از مخمصه موجود برای بازپسگیری شکوه سابق را از دست داد. نزول اندوهبار سلطان پاس گل بهآرامی و بیوقفه ادامه یافت. او درنهایت تسلیم سرنوشت شد و راه جدایی از جمع شیاطین را در پیش گرفت. […]
[…] هفته نامه چلچراغ: در مکتب تافیها پرورش یافت. از تیمهای پایه کارش را شروع کرد و خیلی زود چهره شد و به تیم اصلی اورتون راه یافت. فوتبالدوستان جزیره شاهد هنرنمایی پسربچهای بودند که توپ را میرقصاند و مدافعان قلدر و باتجربه لیگ برتر را سراسیمه و گیج میکرد. پدیده گمنام آبیهای بندر لیورپول در طرفه العینی خار چشم حریفان میشد و دیوار دفاعی رقبای ریز و درشت را بر هم میریخت. با تکنیک ناب توپ را بهآسانی از کانالهای محدود عبور میداد و همچو آب روان از بازیکنان اسم و رسمدار میگذشت. با سرعت اعجابانگیز، توفانی خوفناک به راه میانداخت و ریتم و نظم تدافعی تیمهای مقابل را بسیار ساده و ابتدایی به نظر میرساند. بله، درست حدس زدید، گوهر ناب «گودیسونپارک» کسی جز وین رونی نبود. شتاب خیرهکننده پیشرفت و ترقی سیلی از مقاصد و پیشنهادهای پرجاذبه را به سوی معجزه اورتون روانه کرد و اجازه و طعم نقشآفرینی بیشتر را برای تیم محبوب دوران کودکی گرفت. سرانجام چشمان تیزبین سر الکس فرگوسن شکارش کرد و او را در ۱۸ سالگی با وسوسه فتح عناوین پرزرقوبرق به اولدترافوردکشاند. بیشک رونی متعصب را میتوان بهعنوان نمونهای تمامعیار از بازیکنی حرفهای و جنگنده معرفی کرد. ۱۳ سال حضور رسمی در بین شیاطین سرخ و همراهی با فرگوسن کبیر دستاوردهای بیهمتایی را برای او به ارمغان آورد و نامش را تا ابد در کتاب تاریخ نفیس و پرو پیمان باشگاه جاودانه کرد. وازا ذهنیتی قوی داشت و عاشقانه برای عزت و اعتلای باشگاه مشهور شهر منچستر میکوشید. او بیش از یک دهه رکن اساسی و موثر یونایتد و سه شیرها بود و همواره نقش ممتاز و تعیینکنندهای را در اجرای کمنقص طرحها و نقشههای مربیانش ایفا میکرد. آمار و ارقام بهجایمانده شاهکاری حیرتانگیز بود. شاید فرگوسن هم در تصوراتش نمیگنجید که نوجوان گریزپای اورتونی رکوردهای جزیره را یکی پس از دیگری بشکند. تمام جامهای موجود در رده باشگاهی را بالای سر ببرد و از سوی اهل فن با بابی رابسون و دنیس لاو مقایسه شود. وین ۵۵۹ بازی برای منچستریونایتد انجام داد و ۲۵۳ گل به ثمر رساند و بالاتر از بابی چارلتون بهترین گلزن تاریخ پرشکوه باشگاه شد. افزون بر آن کاپیتان شیاطین سرخ با ۱۰۱ پاس گل پس از رایان گیگز افسانهای و سسک فابرگاس و فرانک لمپارد در رده چهارم بازیکنان لیگ برتری به لحاظ ارسال پاس گل قرار گرفت و در این شگرد ارزشمند چهرهای ماندگار شد.نوسان ویرانگر یونایتد و سقوط پادشاه تراژدی پرغصه با بازنشستگی فرگوسن کلید خورد. باشگاه دیوید مویس را به خدمت گرفت و این مربی پس از ۱۰ ماه کابوسوار عزل شد. سپس نوبت به لوئس فان خال کارنامهدار رسید. او نیز پس از دو سال راه به جایی نبرد و منچستر را ترک کرد. با ورود مورینیو به اولدترافود زمینههای نزول کیفیت فنی شماره ۱۰ تسریع شد. زنجیره وقایع پرتلاطم، ترکشهای ویرانگرش را بر عملکرد وین رونی وارد کرد. کارشناسان جزیره، یونایتد مدل ژوزه را تیمی خلاق، منتها فاقد قدرت تمامکنندگی میدانستند. عملکرد ضعیف خط آتش، انگشت اتهام و نکوهش را به سوی رونی نشانه گرفت و باشگاه را ملزم به تقویت نیمههجومی کرد. لازم است اذعان کنیم، سیستم مورد علاقه آقای خاص کار را برای تک مهاجم دشوار میکرد و از رقابت بین هافبکها و مهاجمان نامدار برای قرار گرفتن در جمع ۱۱ نفر اصلی، نبردی نفسگیر میساخت. از سوی دیگر با افت محسوس کاپیتان، منتقدان به سن بالای او اشاره میکردند و دستمزد سنگین وین را هزینهای زیانآور برای باشگاه به شمار میآوردند. رونی به مرور فرصت بازی در ترکیب اصلی یونایتد را از دست داد و بهآرامی به نیمکتنشینی صرف مبدل شد. مورینیو از عدم تناسب منطقی بین دریافتی و کارکرد کاپیتان ناراضی بود و از مدتها قبل او را از چهارچوب برنامههای تاکتیکی خود بیرون رانده بود. سرمربی به دنبال راهی برای عبور کامل از رونی پرآوازه میگشت. او به تمام مسائل ریز و درشت باشگاه اشراف کامل داشت و نیک میدانست که شماره ۱۰ فداکار با کارنامه پربار، مورد احترام و ستایش اهالی اولدترافورد است. بااینحال بدون واکنش ضربتی و به دور از هیاهو و جنجال، سیاستمدارانه پیش رفت. مدام به تمجید از روحیه و رویکرد کاپیتان میپرداخت و به سبب آنکه وین شکوه و شکایت از نیمکتنشینی را بروز نمیداد و چون و چرا نمیآورد، شادمان و خرسند بود. ژوزه فرصتطلبانه از شکاف عمیق بین وازا و دوران طلایی استفاده کرد. بر حافظه تاریخی ضعیف افکار عمومی تکیه زد و با مدیریت ماهرانه فضای رسانهای و اهرم تحسین رونی، سازوکار سقوط منزلت امپراتور را فراهم کرد.از اواسط فصل گذشته خبر جدایی رونی قوت گرفت و مجال ماندگاری را محال کرد. گمانهزنیهای گوناگونی در مورد آینده مبهم او به گوش میرسید. برخی از وداع قریبالوقوع وازا با فوتبال سخن به میان آوردند و گروهی ادامه فعالیت در لیگ چین را پیشبینی کردند. عدم تمایل مورینیو به ادامه همکاری و قرار گرفتن در لیست مازاد برای رکورددار گلزنی منچستریونایتد اتفاقی تلخ و ناگوار بود. فعل و انفعالات ریز و درشت به سوی وین رونی هجومی همهجانبه آوردند و زمینگیرش کردند. او انگیزه مبارزه و رمق عبور از مخمصه موجود برای بازپسگیری شکوه سابق را از دست داد. نزول اندوهبار سلطان پاس گل بهآرامی و بیوقفه ادامه یافت. او درنهایت تسلیم سرنوشت شد و راه جدایی از جمع شیاطین را در پیش گرفت. […]
[…] هفته نامه چلچراغ: در مکتب تافیها پرورش یافت. از تیمهای پایه کارش را شروع کرد و خیلی زود چهره شد و به تیم اصلی اورتون راه یافت. فوتبالدوستان جزیره شاهد هنرنمایی پسربچهای بودند که توپ را میرقصاند و مدافعان قلدر و باتجربه لیگ برتر را سراسیمه و گیج میکرد. پدیده گمنام آبیهای بندر لیورپول در طرفه العینی خار چشم حریفان میشد و دیوار دفاعی رقبای ریز و درشت را بر هم میریخت. با تکنیک ناب توپ را بهآسانی از کانالهای محدود عبور میداد و همچو آب روان از بازیکنان اسم و رسمدار میگذشت. با سرعت اعجابانگیز، توفانی خوفناک به راه میانداخت و ریتم و نظم تدافعی تیمهای مقابل را بسیار ساده و ابتدایی به نظر میرساند. بله، درست حدس زدید، گوهر ناب «گودیسونپارک» کسی بجز وین رونی نبود. […]
[…] هفته نامه چلچراغ: در مکتب تافیها پرورش یافت. از تیمهای پایه کارش را شروع کرد و خیلی زود چهره شد و به تیم اصلی اورتون راه یافت. فوتبالدوستان جزیره شاهد هنرنمایی پسربچهای بودند که توپ را میرقصاند و مدافعان قلدر و باتجربه لیگ برتر را سراسیمه و گیج میکرد. پدیده گمنام آبیهای بندر لیورپول در طرفه العینی خار چشم حریفان میشد و دیوار دفاعی رقبای ریز و درشت را بر هم میریخت. […]
[…] هفته نامه چلچراغ: در مکتب تافیها پرورش یافت. از تیمهای پایه کارش را شروع کرد و خیلی زود چهره شد و به تیم اصلی اورتون راه یافت. فوتبالدوستان جزیره شاهد هنرنمایی پسربچهای بودند که توپ را میرقصاند و مدافعان قلدر و باتجربه لیگ برتر را سراسیمه و گیج میکرد. پدیده گمنام آبیهای بندر لیورپول در طرفه العینی خار چشم حریفان میشد و دیوار دفاعی رقبای ریز و درشت را بر هم میریخت. […]
[…] هفته نامه چلچراغ: در مکتب تافیها پرورش یافت. از تیمهای پایه کارش را شروع کرد و خیلی زود چهره شد و به تیم اصلی اورتون راه یافت. فوتبالدوستان جزیره شاهد هنرنمایی پسربچهای بودند که توپ را میرقصاند و مدافعان قلدر و باتجربه لیگ برتر را سراسیمه و گیج میکرد. پدیده گمنام آبیهای بندر لیورپول در طرفه العینی خار چشم حریفان میشد و دیوار دفاعی رقبای ریز و درشت را بر هم میریخت. با تکنیک ناب توپ را بهآسانی از کانالهای محدود عبور میداد و همچو آب روان از بازیکنان اسم و رسمدار میگذشت. با سرعت اعجابانگیز، توفانی خوفناک به راه میانداخت و ریتم و نظم تدافعی تیمهای مقابل را بسیار ساده و ابتدایی به نظر میرساند. بله، درست حدس زدید، گوهر ناب «گودیسونپارک» کسی جز وین رونی نبود. شتاب خیرهکننده پیشرفت و ترقی سیلی از مقاصد و پیشنهادهای پرجاذبه را به سوی معجزه اورتون روانه کرد و اجازه و طعم نقشآفرینی بیشتر را برای تیم محبوب دوران کودکی گرفت. سرانجام چشمان تیزبین سر الکس فرگوسن شکارش کرد و او را در ۱۸ سالگی با وسوسه فتح عناوین پرزرقوبرق به اولدترافوردکشاند. بیشک رونی متعصب را میتوان بهعنوان نمونهای تمامعیار از بازیکنی حرفهای و جنگنده معرفی کرد. ۱۳ سال حضور رسمی در بین شیاطین سرخ و همراهی با فرگوسن کبیر دستاوردهای بیهمتایی را برای او به ارمغان آورد و نامش را تا ابد در کتاب تاریخ نفیس و پرو پیمان باشگاه جاودانه کرد. وازا ذهنیتی قوی داشت و عاشقانه برای عزت و اعتلای باشگاه مشهور شهر منچستر میکوشید. او بیش از یک دهه رکن اساسی و موثر یونایتد و سه شیرها بود و همواره نقش ممتاز و تعیینکنندهای را در اجرای کمنقص طرحها و نقشههای مربیانش ایفا میکرد. آمار و ارقام بهجایمانده شاهکاری حیرتانگیز بود. شاید فرگوسن هم در تصوراتش نمیگنجید که نوجوان گریزپای اورتونی رکوردهای جزیره را یکی پس از دیگری بشکند. تمام جامهای موجود در رده باشگاهی را بالای سر ببرد و از سوی اهل فن با بابی رابسون و دنیس لاو مقایسه شود. وین ۵۵۹ بازی برای منچستریونایتد انجام داد و ۲۵۳ گل به ثمر رساند و بالاتر از بابی چارلتون بهترین گلزن تاریخ پرشکوه باشگاه شد. افزون بر آن کاپیتان شیاطین سرخ با ۱۰۱ پاس گل پس از رایان گیگز افسانهای و سسک فابرگاس و فرانک لمپارد در رده چهارم بازیکنان لیگ برتری به لحاظ ارسال پاس گل قرار گرفت و در این شگرد ارزشمند چهرهای ماندگار شد.نوسان ویرانگر یونایتد و سقوط پادشاه تراژدی پرغصه با بازنشستگی فرگوسن کلید خورد. باشگاه دیوید مویس را به خدمت گرفت و این مربی پس از ۱۰ ماه کابوسوار عزل شد. سپس نوبت به لوئس فان خال کارنامهدار رسید. او نیز پس از دو سال راه به جایی نبرد و منچستر را ترک کرد. با ورود مورینیو به اولدترافود زمینههای نزول کیفیت فنی شماره ۱۰ تسریع شد. زنجیره وقایع پرتلاطم، ترکشهای ویرانگرش را بر عملکرد وین رونی وارد کرد. کارشناسان جزیره، یونایتد مدل ژوزه را تیمی خلاق، منتها فاقد قدرت تمامکنندگی میدانستند. عملکرد ضعیف خط آتش، انگشت اتهام و نکوهش را به سوی رونی نشانه گرفت و باشگاه را ملزم به تقویت نیمههجومی کرد. لازم است اذعان کنیم، سیستم مورد علاقه آقای خاص کار را برای تک مهاجم دشوار میکرد و از رقابت بین هافبکها و مهاجمان نامدار برای قرار گرفتن در جمع ۱۱ نفر اصلی، نبردی نفسگیر میساخت. از سوی دیگر با افت محسوس کاپیتان، منتقدان به سن بالای او اشاره میکردند و دستمزد سنگین وین را هزینهای زیانآور برای باشگاه به شمار میآوردند. رونی به مرور فرصت بازی در ترکیب اصلی یونایتد را از دست داد و بهآرامی به نیمکتنشینی صرف مبدل شد. مورینیو از عدم تناسب منطقی بین دریافتی و کارکرد کاپیتان ناراضی بود و از مدتها قبل او را از چهارچوب برنامههای تاکتیکی خود بیرون رانده بود. سرمربی به دنبال راهی برای عبور کامل از رونی پرآوازه میگشت. او به تمام مسائل ریز و درشت باشگاه اشراف کامل داشت و نیک میدانست که شماره ۱۰ فداکار با کارنامه پربار، مورد احترام و ستایش اهالی اولدترافورد است. بااینحال بدون واکنش ضربتی و به دور از هیاهو و جنجال، سیاستمدارانه پیش رفت. مدام به تمجید از روحیه و رویکرد کاپیتان میپرداخت و به سبب آنکه وین شکوه و شکایت از نیمکتنشینی را بروز نمیداد و چون و چرا نمیآورد، شادمان و خرسند بود. ژوزه فرصتطلبانه از شکاف عمیق بین وازا و دوران طلایی استفاده کرد. بر حافظه تاریخی ضعیف افکار عمومی تکیه زد و با مدیریت ماهرانه فضای رسانهای و اهرم تحسین رونی، سازوکار سقوط منزلت امپراتور را فراهم کرد.از اواسط فصل گذشته خبر جدایی رونی قوت گرفت و مجال ماندگاری را محال کرد. گمانهزنیهای گوناگونی در مورد آینده مبهم او به گوش میرسید. برخی از وداع قریبالوقوع وازا با فوتبال سخن به میان آوردند و گروهی ادامه فعالیت در لیگ چین را پیشبینی کردند. عدم تمایل مورینیو به ادامه همکاری و قرار گرفتن در لیست مازاد برای رکورددار گلزنی منچستریونایتد اتفاقی تلخ و ناگوار بود. فعل و انفعالات ریز و درشت به سوی وین رونی هجومی همهجانبه آوردند و زمینگیرش کردند. او انگیزه مبارزه و رمق عبور از مخمصه موجود برای بازپسگیری شکوه سابق را از دست داد. نزول اندوهبار سلطان پاس گل بهآرامی و بیوقفه ادامه یافت. او درنهایت تسلیم سرنوشت شد و راه جدایی از جمع شیاطین را در پیش گرفت. […]
دیگه چی داری اینجا؟
جای خالی مسعود
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به مجله 40چراغ است و هر گونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی وب سایت و بهینه سازی وب سایت دنیای وب