داستان جلد
فاضل ترکمن
برداشت اول:
فکر و ذکرش شده سیمرغ بلورین. یک بار در نشست مطبوعاتی جشنواره فیلم فجر در پاسخ به خبرنگاری که گفت: «چرا همه نقشهای شما مثل همدیگر است؟!»، خیلی عصبانی شد و برخورد تندی کرد. یعنی معتقد بود همه بازیهایش مثل هم نیست؟! حمید گودرزی را میگویم. از تلویزیون آمد. از یک سریال عروسکی با عنوان «دانی و من». توی آن سریال هم بیشتر از آنکه بازی کند، آواز میخواند! کاش لااقل خواننده میشد! اما نمیخواست فقط شنیده شود. میخواست هم دیده و هم شنیده شود! منتها سهمش در تلویزیون هم به سریالهای بالیوودی قاسم جعفری ختم شد. «مسافری از هند» پررنگترین سریالی است که بازی کرده. توی این سریال هم نقش مکمل داشت! این وسط گاهی نیز علیرضا افخمی برای سریالهای سفارشیاش سراغ او میآمد. مثلا سریال «پنجمین خورشید» که در ماه رمضان پخش میشد. لابد از همکاری با افخمی خیلی خوشحال بود و به خودش افتخار میکرد! با محمدحسین لطیفی در سری اول «قلب یخی» همکاری نصفهنیمهای داشت که اصلا دیده نشد. بعد با سریال «زمانه» حسن فتحی دوباره به تلویزیون آمد. «زمانه» اتفاقا جزو کارهای ضعیف فتحی بود و بیشتر به مدل کارهای قاسم جعفری نزدیک بود تا سبک سریالسازی حسن فتحی. بااینحال پریناز ایزدیار خودش را از همین سریال بالا کشید. چرا؟! چون تواناییاش را در بازیگری نشان داد و در یک سریال ضعیف، با یک بازی قدرتمند، بار عمده سریال را به دوش کشید. در این سریال هم نقش حمید گودرزی به یاد نماند. حتی امید روحانی بیشتر تبدیل به کاراکتر شده بود تا حمید گودرزی! درواقع هیچکدام از نقشهایش برجسته و کالت نشدند. چه در سریالها و چه در فیلمهای سینمایی. درنهایت اگر کسی بخواهد او را به یاد بیاورد، باید آدرس «مسافری از هند» را به او داد و اگر بختبرگشتهای پیدا شود که تمام سریال را نگاه کرده باشد و هیچکدام از قسمتها را جا نینداخته باشد، باید بگوییم توی این سریال، یک نقش کوچک داشت، نقش پسر کوچک مجید مشیری! حمید گودرزی بازیگری است که حتی در سریال «بچههای نسبتا بد» سیروس مقدم هم بازی استانداردی از خودش به نمایش نگذاشت. آن هم کارگردانی که در گرفتن بازی از ناتوانترین بازیگران نیز تواناست! و بازیگران زیادی را به سینمای ایران معرفی کرده است.
برداشت دوم:
تنها با مرور کارنامه حمید گودرزی و نگاهی به عناوین فیلمهایش که در فرمت فیلمفارسی و بالیوودی ساخته شدهاند، میتوان متوجه شد که سلیقه این بازیگر و نگاه او به بازیگری چگونه است. فیلمهایی از جمله:
قتل آنلاین (مسعود آبپرور)
گناه من (مهرشاد کارخانی)
بیوفا (اصغر نعیمی)
تلافی (سعید اسدی)
کیش و مات (جمشید حیدری)
داماد خجالتی (آرش معیریان)
زنها شگفتانگیزند (مهرداد فرید)
دزدان خیابان جردن (وحید اسلامی)
و…
وجه مشترک تمام این فیلمها یک حمید گودرزی یکسان و بدون کوچکترین تغییر حتی در گریم چهره یا طراحی لباس اوست. گودرزی حتی در حد و اندازه تیپهای فیلمفارسی هم تبدیل به کاراکتر نمیشود. در اندازه رضا بیکایمانوردی حتی! که لااقل ابایی از پذیرفتن نقشهای چرک و پلشت یا گریمهای سخت ندارد! چراکه درک کرده بود بازیگری یعنی همین و قرار نیست تنها با چهرههای اتوکشیده و لباسهای رنگی جلوی دوربین ظاهر شد که اگر این بود، مدلینگهای برنامهها و کانالهای فشن بسیار بازیگران بهتری بودند از حمید گودرزی و امثالهم!
برداشت آخر:
بازیگری با پذیرش نقشهای متنوع و کاراکترهای گوناگونی که هیچکدام ارتباطی به یکدیگر نداشته باشند، معنا پیدا میکند. بازیگری یعنی پذیرفتن گریمهای سنگین و تیپهای متفاوت، آنگونه که بازیگر در نقش تازه پوست بیندازد. نقشهای ننهگیلانه و نوبر کردانی هر دو با بازی فاطمه معتمدآریا در فیلمهای «گیلانه» و «روسری آبی» رخشان بنیاعتماد یا نقشهای مش حسن و عباس آقا سوپر گوشت با بازی عزتالله انتظامی در فیلمهای «گاو» و «اجارهنشینها» چه شباهتی به هم دارند؟! هر دو بازیگر با پذیرش گریمهای سخت و تیپهای متفاوت و عمیق شدن در شخصیتپردازی چنان بازیهای متفاوتی از خود ارائه دادند که تمیز دادن این نقشها از همدیگر ممکن نیست. بازیگری در بازی این نوع از بازیگران یافت میشود. در تکتک بازیهای بهروز وثوقی خلاصه میشود. در نگاه هادی اسلامی. در بیان خسرو شکیبایی و… در نسل جدید نیز برگ برنده با بازیگرانی است که فارغ از توجه به خوشتیپ یا بدتیپ بودن خودشان در یک نقش، ریسک سختی یک کاراکتر چرک را میپذیرند. نقش محسن با بازی چشمگیر نوید محمدزاده در فیلم «ابد و یک روز» سعید روستایی یکی از همین ریسکهای بزرگ است که این بازیگر بهخوبی از عهده آن برآمد و انگشتشمار بودند تعداد کسانی که لابد به دلایل فرامتنی سیمرغ نقش مکمل آن سال جشنواره را حق کسی جز نوید میدانستند. با این تعاریف، بحث و جدلهای اخیر چه معنی و مفهومی دارد؟! چرا حمید گودرزی از یکطرف روند سریالسازی جم تیوی را مورد نقد قرار میدهد و از طرف دیگر روش بازیگریِ بازیگران همین شبکه را میپسندد؟! احتمالا همه اینها ریشه در روند تخریب الگوهای موفق برای بولد شدن دارد. روشی که مسعود فراستی با تخریب بزرگترین کارگردانهای ایرانی پیش گرفت، حالا گریبانگیر بازیگران سینما و تلویزیون شده است. با این تفاوت که اگر فراستی خردکشرری هم در چنته دارد که از مطالعاتش در سینمای کلاسیک غرب میآید، بازیگر مذکور ما از همان هم برخوردار نیست و تنها با حاشیهپراکنی قصد رسیدن به متن را دارد که ممکن نیست.
تیتر: حافظ
شماره ۷۰۱