نازنین کاظمی
زنگ ادبیات از خیلی زنگها جذاب تر بود. مثل جغرافی یا ریاضی! هیچوقت این دو تا توی کتم نرفت. اما ادبیات خوب بود. آنقدر خوب که هنوز صدای معلم عزیز توی گوشم است که میگفت به این عبارتهای دو بخشی با علامت سوال میگویند «استفهام انکاری»! انگار که یعنی با سوال کردن ارتباط میان دو کلمه پس و پیش «و» را انکار میکنیم. هر چند که در لحظه اول به نظر میرسد پیوندشان دادیم! حالا به نظر شما «عکاسی و دروغ» یک استفهام انکاری است؟!
عکاسی در ابتدای ظهورش آنقدر واقعنما بود که به نظر میآمد عمر نقاشی به پایان رسیده است. خودتان را بگذارید جای مردم آن دوران. وقتی جزئیاتی که عکاس حتی از آنها خبر ندارد، توی عکس ثبت میشود، چه احتیاجی به صرف ساعتها وقت روبهروی نقاش و بومش؟ و البته درنهایت کمابیش جزئیاتی بود که از قلم میافتاد! عکاسی انگار به مردم میگفت همه چیز دقیقا چطور است. عکس قانونا هم مستند است! هر چند صرفا بر اساس عکس حکم صادر نمیشود، اما عکس میتواند راهنمای قاضی باشد.
این فقط دادگاه نبود که عکاسی با ترفند واقعنمایی پای خود را به آن باز کرد. عکاسی برای ثبت واقعیت از خیابانهای شهر تا خط مقدم جنگ پیش رفت و البته به بازار نیز راه یافت. پیوند محکم عکاسی و تبلیغات در دوره میان دو جنگ جهانی همزمان با ترویج فرهنگ مصرفی اتفاق افتاد. هر خدمت یا محصولی شانس آن را ندارد که از نزدیک با مخاطب مواجه شود. عکس اما میتواند خودش را به هر گوشه و کناری برساند. درنتیجه تبلیغات عکسدار بهتدریج رواج پیدا کرد و آنچنان گسترده شد که امروز دیگر در کوچه و خیابان و فروشگاه اثری از خود کالا نیست!
امروز اگر بپرسیم «از کجا خرید میکنی؟»، جوابهای عجیبی ممکن است بشنویم. دیگر پاسخهای این سوال اسم یک خیابان یا فروشگاه نیست. گزینههای پیش رو نسبت به پنج سال پیش زمین تا آسمان توفیر دارد! جواب این سوال میتواند یک آدرس اینترنتی باشد، یک وبسایت، یک اپ، یا یک صفحه اینستاگرامی! حالا خود کالا کجاست؟! همینجا توی گوشی! خودِ سهبعدیاش بعدا خدمت میرسد! فعلا کالا همین تصویر است! عملا عکسش جایگزینش شده است. و وقتی عکس نقش کالا را بازی کند، یکی از بزرگترین مشکلات بازاریابی دیجیتال حل میشود. حالا کالا به شکل دیجیتال هم میتواند به هر گوشه و کنار موجود یا ناموجودی برسد!
با حرفهایی که تا حالا زدهایم، به نظر میرسد انگار عکسها دارند دنیای ما را میسازند. تصویر خودمان از خودمان، خبرها و اتفاقات مهم و حتی چیزی که میخریم، عکس است. درحالیکه هنوز تکلیف استفهامِ انکاریِ احتمالیِ «عکاسی و دروغ» معلوم نیست. هنوز نمیدانیم «عکاسی و دروغ» درحقیقت یک استفهام انکاری است؟
عکاسی خودش برای این سوال جواب دارد! یادتان هست؟ گفته بودیم انگار عکاسی به همه چیز مربوط است!
این عکسها را حتما دیدهاید. کارگرانی با ارتفاع خو گرفتهاند! به نظر میرسد عکس در یک روز عادی، در جریان یک اتفاق معمول گرفته شده است. بعضی از آنها حتی متوجه حضور عکاس نیستند. اصلا به نظر نمیرسد عکسها برنامهریزی شده باشد، اما خب اینطور نیست. این عکسها تبلیغاتی هستند و بیش از یک عکاس از این صحنه عکاسی کردهاند.
این عکس آبراهام لینکلن است؟ هم هست و هم نیست! عمر دستکاری در عکس هم اندازه عمر عکاسی است. یکی از مشهورترین عکسهای آبراهام لینکلن که کاملا صحیح به نظر میرسد، حاصل یک دستکاری است. اما به واقع سر لینکلن از عکسی در ۱۸۶۰ روی بدن سیاستمدار آمریکایی جان کل هون از عکس در ۱۸۵۰ قرار داده شده است.
به تاریخها توجه کنید. بله! نقاشی سالها قبل از عکس خلق شده است. این عکس اتفاقی نیست. تکتک جزئیات آن بازسازی یا به عبارتی صحنهپردازی شده است. هیج رویداد آنی در کار نیست و ابدا بر خلاف آنچه به نظر میرسد، باد بهناگاه شروع به وزیدن نکرده است. جف وال هفتهها برای وضعیت آبوهوایی مطلوب صبر کرده است و برای ایجاد وزش بادی به این شکل از هلیکوپتر کمک گرفته است. افرادی که در عکس میبینید، بازیگرند.
این عکس داستان غمانگیزی دارد. یک دختر ۱۵ ساله پس از زمین لرزه در هاییتی بهخاطر دزدیدن سه قاب عکس بر اثر گلوله پلیس کشته شده است. پل هانسن بهخاطر این عکس برنده جایزه ورد پرس فوتو در سال ۲۰۱۳ شده است. و اما عکس دوم از کارلوس گارسیا رولین چند دقیقه پیش از آن گرفته شده است. و به نظر میرسد پس از آن عمدا تغییراتی در وضعیت قرار گرفتن دختر کوچک اتفاق افتاده است. شکی نیست که این تغییر عکس را تاثیرگذارتر و البته از آنچه به واقع روی داده بود، دور کرده است.
اما بعضی عکسها هم با صداقت تمام طبیعت را بازنمایی میکنند… اینکه باور کنید یا نه، به شما بستگی دارد!
شماره ۷۱۷