ما انسانها از دو نوع شناخت برخورداریم. نوع اول شناخت حسی نام دارد مثل بویایی، چشایی، بینایی و… که همه آنها نوعی «حس» است. مثلا هنر از شناختِ حسیِ انسانها ناشی میشود. اما در مقابل شناختی وجود دارد به نام شناخت «ادراکی» که در برخی از افراد به تکامل نرسیده است. کسانی که این به اصطلاح «ترولها» را دنبال میکنند، اغلب از شناخت ادراکی برخوردار نیستند و بیشتر از آنکه عقلگرا باشند، بهصورت احساسی فکر میکنند. درواقع میتوان ادعا کرد عقل و منطق در این افراد بسیار کم است. کسانی که جنجال بهپا میکنند و مثلا بهعنوان یک سیاستمدار در مجلس دست به آشوب و ایجاد تنش میزنند، اغلب از منطق چندانی برخوردار نیستند و افرادی کاملا احساسی نیز دنبال آنها به راه میافتند. اگر مخاطبان این افراد شناخت ادراکی داشته باشند یا به عبارتی منطقی فکر کنند و عقلانی بیندیشند، تحت تاثیر چنین رفتار و حرکاتی قرار نمیگیرند. آنطور که ماکس وبر میگوید، این افراد از شناخت عقلانی برخوردارند. وقتی جامعهای به سمت اصلاحطلبی حرکت میکند، درحقیقت عقلانیتر میاندیشد. افراد در چنین جامعهای تحت تاثیر پروپاگاندا قرار نمیگیرند.
کسانی که سروصدا میکنند، درحقیقت سعی دارند از آب گلآلود ماهی بگیرند. اینها «عوامفریب» هستند و از کسانی که احساساتشان بر عقل و منطقشان غلبه دارد، سوءاستفاده میکنند. در سیاست نمونه افراد عوامفریب زیاد است و از آنجا که اغلب افراد درک سیاسی بالایی ندارند یا آگاهی کمتری از مسائل بینالمللی دارند، با چنین افرادی همراه میشوند. علاوه بر آن، فقر سواد و آگاهی میتواند باعث شود مردم با این افراد همراه شوند. افراد عوامفریب اکثرا به لحاظ تربیت خانوادگی و شخصیت طبقاتی در جامعه در سطح پایینی قرار دارند و با این رفتار نیز همین شخصیت خود را نشان میدهند.
«غوغاسالار» این واژهای است که برای توصیف این افراد به کار میرود. غوغاسالاران سعی دارند با سروصدا به راه انداختن و عربده کشیدن توجه را به خود جلب کنند. نمونههای سیاسی افراد در مجلس بهراحتی قابل مشاهده است. عدهای از افراد تلاش میکنند با رفتارهایی مثل برهمزدن مجلس یا داد و بیداد کردن نوعی وجهه عمومی کسب کنند. درواقع آنها تلاش میکنند بگویند: «ما هم هستیم!» از آنجا که «از کوزه همان برون تراود که در اوست» این افراد ماحصل قشر خاصی هستند که در آن رشد پیدا کردهاند و درنهایت نیز همان ریشه خود را نشان میدهند. اما این رفتارها زیر ذرهبین قرار میگیرند و بررسی میشوند. همانطور که مولوی گفته: «واندر آن شهر از قرابت کیستت؟ خویشی و پیوستگی با چیستت؟» روانشناسان و جامعهشناسان این رفتار را بررسی میکنند و ریشههای آن را پیدا میکنند. بههرحال این افراد ممکن است هر جایی ظاهر شوند، گاهی در قالب یک نماینده مجلس و گاهی در قالب لاتی در میدان. اما آنها تنها یک صفت دارند؛ «غوغاسالار».
.
امانالله قراییمقدم، جامعهشناس