درباره بیستوسومین جشنواره تئاتر دانشجویی و حواشی آن
هستی عالی طبع
من همیشه از آن آدمهایی بودهام که بعد از مهمانی را از خود مهمانی بیشتر دوست داشتهاند. دقیقا وقتی که مهمانها رفتهاند و تو در حالی که روی کاناپه لم دادهای، به ظرفهای شسته نشده، لیوانهای چای نصفه و خانه به هم ریختهات نگاه میکنی و با خستگی به اتفاقات و حاشیههای مهمانی فکر میکنی. این را گفتم که بگویم حتما میدانید که پس از یک سال وقفه، بالاخره بیست و سومین دوره جشنواره تئاتر دانشجویی برگزار شد. اگر اختتامیه جشنواره بیست و سوم را پایان یک مهمانی در نظر بگیریم، خوب میدانیم که حالا وقت بررسی بالا و پایین و حاشیههای مهمانی رسیده، وقت این که بفهمیم پشت آن همه اجرایی که بدون تماشاچی گسترده برگزار شد، چه داستانهایی بوده و دانشجوها در باره جشنواره امسال که خیلی هم پرماجرا بوده، چه نظری دارند. در این شماره از کلاسور از عینک دانشجوها به روند برگزاری جشنواره تئاتر نگاه میکنیم، پای حرفهای دانشجوهایی که تصمیشان بر شرکت نکردن در جشنواره بوده، مینشینیم و در مقابل به حرف شرکت کنندهها و برگزیدهها گوش میدهیم. خلاصه این که یک مهمانیای هست، روی کاناپهمان لم دادهایم و با هم به اتفاقاتش فکر میکنیم. از آدمهای مهمانی شش تا سوال مشخص میپرسیم و آنها بر اساس تجربه شخصیشان برایمان حرف میزنند. البته قبل از آن یادداشتی از دانشجوهایی میخوانیم که صلاح کار را در شرکت نکردن در جشنواره امسال دیدهاند.
این یک جشنواره دانشجویی نیست
ایلیا گیاهچی، وحید فریدی؛ دانشجوهای کارگردانی تئاتر
این متنی که می نویسم، در ضدیت با جشنواره نیست. بسیاری از کسانی را که در این جشنواره شرکت کردهاند، میشناسم؛ هنرمندانی خلاق و سختکوش که منفعت چندانی هم از شرکت در چنین رویدادی نمیبرند، مگر احتمالی برای کسب نوبت اجرای عموم که آن هم تیری در تاریکی است. باور دارم انگیزه اکثر آنها تنها دیده شدن هنرشان در فضایی جدی و در بین دوستانشان است، در بین کسانی که این هنر را جدی میگیرند و از آن حرف میزنند. در ضدیت با دانشجویان برگزار کننده این جشنواره هم نمینویسم، که به قولی گل به خودی است. برگزارکنندگان جشنوارههای دانشجویی نیز معمولا منفعت چندانی نمیبرند و تنها در پی ایجاد امکانهای تازهاند و اکثر اوقات نیز تنها وقت و انرژی شان فدا میشود. پس ادامه سطور را با احترام به هر دو گروه مینویسم و تنها برای روشن کردن یک وضعیت وقتی از جشنواره دانشگاهی صحبت میکنیم، باید آگاه باشیم داریم از چه وضعیتی صحبت میکنیم، موضعی که ما در برابر این وضعیت میگیریم. به خودمان مربوط است. اما نباید این وضعیت را به طرز دیگری جلوه دهیم و همچنین نباید موضعی را که خود اتخاذ می کنیم، به تمامی دانشجویان تعمیم دهیم، به طور کلی، در این وضعیت چیزی به نام موضع دانشجویی وجود ندارد. به این علت که جشنواره دانشگاهی هیچ نسبتی با فعالیتهای دانشجویی یا تشکلهای دانشجویی ندارد.
جشنواره دانشگاهی مستقل نبوده و نیست. مثل کانونهای تئاتر دانشجویی در سراسر دانشگاههای کشور، وابسته به مجموعه فرهنگی و هنری وزارت علوم است. درباره این جشنواره هیچ اساس نامه مدونی هم که به آن عمل شود، وجود ندارد و تنها اطلاع ما درباره شکل مدیریتی این جشنواره همین وابسته بودنش به وزارت علوم است.
این جشنواره «دانشجویی» هم نیست. دانشجویی یعنی آن که کارگزارانش دانشجو باشند و توسط رای مستقیم یا غیرمستقیم دانشجویان انتخاب شوند و دانشجویان در سیاستگذاریهای کلان مربوط به این جشنواره مشارکت فعال داشته باشند. دانشجویی یعنی آن که شوراهایی از دانشجویان اداره کننده و تصمیم گیرنده برای این رویداد باشند و این شوراها به عموم دانشجویان پاسخگو باشند. دانشجویی یعنی آن که هیچ نهاد دیگری که اعضای آن منتخب دانشجویان نیستند در تصمیم گیریهای مربوط به این جشنواره دخالتی نمیکند و تنها نهادهای رسمی مربوط به دانشگاه یا وزارت علوم نقش حمایتی برای آن ایفا میکنند. مانند ساز و کاری که کانونهای فرهنگی و هنری دانشجویی در کشور دارند، اما هیچ یک از اعضای دبیر خانه یا شورای سیاستگذاری جشنواره دانشگاهی را دانشجویان حتی به صورت غیر مستقیم هم انتخاب نمیکنند. در واقع به استثنای تنها سه کانون دانشجویی (متعلق به دانشگاههای تهران، تربیت مدرس و هنر تهران) هیچ نماینده دانشجویی دیگری در انتخاب دبیر این جشنواره مشارکت ندارد بلکه به صورت کاملا قراردادی و در هر دوره مبنی بر تصمیم معاونت فرهنگی و هنری وزارت علوم هر بار شورایی برای انتخاب دبیر تشکیل میشود و هیچ قاعده رسمی و مکتوبی نیز در این باره وجود ندارد.
این شورا در چند سال گذشته متشکل از این سمتها یوده: نماینده کانونهای تئاتر دانشجویی سه دانشگاه مذکور، نماینده گروه تئاتر این سه دانشگاه، نمایندگان بخش فرهنگی وزارت علوم، دبیران ادوار گذشته این جشنواره، نماینده مرکز هنرهای نمایشی متعلق به وزارت ارشاد اسلامی و رئیس مجموعه تالار مولوی، به غیر از این ساز و کار تیز که مربوط به انتخاب دبیر است، هیچ ساز و کار دیگری برای انتخاب شورای سیاستگذاری جشنواره وجود ندارد. حتی درباره این دوره به طور دقیق نمی دانیم شورای سیاستگذاری متشکل از چه افرادی است، یا آیا اساسا شورایی وجود دارد؟
پس نه تنها دخالت دانشجویی در کار نیست. بلکه دخالت نهادهای دیگری مانند وزارت ارشاد نیز وجود دارد. ایراد کار اما آنجاست که اصلا اگر جشنواره دانشجویی و مربوط به دانشگاهها بود. به قاعده باید بر طبق آیین نامهای که وزارت علوم برای کانونهای فرهنگی و هنری دانشجویی منتشر کرده است، این جشنواره به طور کل زیر نظر این کانونها و توسط آنها برگزار میشد، چراکه کانونهای فرهنگی دانشجویی نهادهای تخصصی در هر رشته دانشگاهی متشکل از دانشجویان منتخب هستند که از وظایف آنها همین برگزاری رویدادهای فوق برنامه فرهنگی و علمی مانند جشنواره هاست. وزارت علوم اما به عنوان نهاد بالاسری کار را از کاردان گرفته است و هر بار سلیقه متفاوتی در ساختار مدیریتی این جشنواره به کار می بندد. دلیل دیگری هم وجود دارد که باعث میشود جشنواره بیست و سوم را به هیچ وجه دانشجویی ندانیم، در شرایطی که دانشگاهها و خوابگاهها تعطیل هستند و عمده دانشجویان جایی برای اقامت در شهر تهران ندارند، چگونه میتوان جشنوارهای دانشجویی و حضوری برگزار کرد؟ جشنوارهای که حتی از یک سالن داخل دانشگاه هم نمیتواند استفاده کند و دبیر خانهاش هم بیرون از دانشگاه است پس فارغ از آن که نظر اکثریت دانشجویان یا دانشگاهیان چه باشد. این جشنواره دانشجویی نیست، بلکه جشنوارهای دولتی است. این حقیقتی است که همه ما چندین دوره است که به آن آگاهیم و البته اگر این وضعیت را بپذیریم و دست به انکارش نزنیم، اشکالی ندارد. ایراد آن جاست که برای توجیه عملکرد خودمان در مقابل گروه های دیگر از لفظ «دانشجویی» استفاده کنیم، همچون کسانی که سعی می کنند با لفظ «مردمی» به عملکرد خود مشروعیت ببخشند از طرفی، عادی سازی شرایط رسالت هر رویداد و جشنواره دولتیای است، جشنواره دانشگاهی در شرایطی برگزار میشود که دانشگاهها تعطیل است و وضع آموزش مجازی اسف بار است در چنین شرایطی یک جشنواره تئاتر، آن هم به صورت حضوری، به این معناست که هیچ اتفاقی نیفتاده و چرخ تولید تئاتر همچنان میچرخد.
یعنی تئاتر هنوز زنده است و عواملش طبق همان روند گذشته کار میکنند، یعنی هیچ تغییری لازم نیست و باید ماند و به همان شکل ادامه داد. خواه این پیام خوبی باشد خواه پیام بد. من فکر میکنم در جایی هستیم که لازم است از هر نهادی که در آن جای داده شدیم، بیرون برویم تا به انحصار وضع موجود در نیاییم. لازم است از مرکز به حاشیه حرکت کنیم و لازم است بالاخره انتخاب کنیم که میخواهیم مستقل باشیم یا نه. وضع موجود هرگز وضع طبیعی نیست. سازوکارهای موجود تنها راه و حتی به نظر من، بهترین راه نیستند. شاید باید به هر نوع اجرایی فکر کنیم که از صحنه رسمی تئاتر و اجرا فاصله میگیرد. ما باید قربانی بدهیم، منطقه امن و قابل کنترلی که روی صحنه رسمی تئاتر کسب کردیم و امکانات آن کوچکترین قربانی است. دادن این هزینه زمانی راحت تر است که بتوانیم اجتماعاتی تشکیل دهیم از افرادی که موضعشان را در مقابل وضع موجود مشخص کردهاند. اجتماعاتی که بتوانند از یکدیگر حمایت کنند. اجتماعاتی از تکثر و گوناگونی در مقابل انحصار و سانسور در وضعیت فعلی هر آن چه در بالا نوشتم، در نهایت قرار است موضع شخصی من را مشخص کند، چون به نظرم در این شرایط دیگر هر حرفی که از جایگاه نمایندگی تمام صداهای دانشجویان یا لزوم اتحاد آنها زده شود، اشتباه محض است و دروغ، چراکه نهاد دانشجویی اصلا دیگر معنا نمیدهد.
آدم های مهمانی
علی زمانی کارگردان نمایش « صندلیها» نوشته اوژن یونسکو مریم خلیلی؛ کارگردان نمایش «هفت تا نه و نیم»، بر اساس داستان ص.ص.م. نوشته عباس نعلبندیان
شایان افشردی، کارگردان نمایش «هملت»، بر اساس نمایشنامه های «هملت» اثر شکسپیر، «هملت ماشین» نوشته هاینر مولر، «روز مرگ در داستان هملت» نوشته ماری کلتس
حسین قاسمی هنر: کارگردان نمایش «سایکوسیس»، نوشته سارا کین
طبق تجربه شخصی شما از شرکت جشنواره بیست و سوم چقدر این
جشنواره را می توان یک جشنواره «دانشجویی» نامید؟
علی:هم میتوانم بگویم جشنواره بیست و سوم دانشجویی بود و هم نبود، دانشجویی نبود، چون دانشگاهها تعطیل بود و دانشجوها حضور نداشتند. اما دانشجویی بوده چون همه به معنای واقعی پای کار آمده بودند. بچههایی که دو سال تمام زحمت کشیدند و بدون هیچ چشمداشتی تمرین کردند و در طول تمام این مدت اجراها مدام کنسل میشدند. به نظرم اگر حرفهایها (به قول خودشان) و غیردانشجوها مشغول کار بودند، خیلی زودتر از این حرفها پا پس میکشیدند. این حضور فقط به واسطه بچههای دانشجو بود. یک نکتهای هست که دلم میخواهد حتما به آن اشاره کنم. راستش اگر قرار است برچسبی روی من باشد، ترجیح میدهم «دانشجویی» کار کردن باشد و نه «حرفهای» کار کردن! چون در اولی شاهد رشد هستیم و در دومی صرف کار کردن مورد توجه است و من قرار است رشد بکنم و فقط کار نکنم. همین است که باعث میشود مدام به آزمایش کردن دست بزنم چون جلوتر رفتن و رشد کردن در فضای دانشجویی محتملتر است و من همیشه دلم میخواهد تئاتر دانشگاهی کار کنم. امیدوارم روزی بالادستیها بیخیال ما شوند و بگذارند تئاتر دانشجویی را به بهترین شکل ممکن پیش ببریم.
شایان: قطعا جشنواره تئاتر دانشجویی، خصوصا دوره بیست و سوم، با انرژی و همه امکانات شخصی خود دانشجوها به دانشجویی ترین شکل ممکن برگزار شد.
حسین: نسبت دانشجویی بودن جشنواره دانشگاهی در دورههای مختلف متغیر بوده، بنا بر شرایط گاهی کمتر و گاهی بیشتر، به نظر من این دوره از جشنواره جزو دستهای بود که کمتر میتوان صفت «دانشجویی» را روی آن گذاشت.
مریم: اخیرا حواشیای پیش آمد که در نتیجه آن عدهای گفتند که جشنواره انگار دیگر دانشجویی نیست. به نظر من این انگاره بیشتر برای کسانی است که از ابتدا در جریان جشنواره بودند، به خصوص بچههای صحنه که حضورشان برای جشنواره مهمتر بود. چون عقب و جلو شدن زمانبندی جشنواره، وعدههایی که بنا بر آنها قرار بود برنامه به پس از بازگشایی دانشگاهها موکول شود. از ابتدای جشنواره وجود داشت و فراخوان بخش ما حدود دو ماه بعد از همه بخشها آمد و این مشکلات کمتر دامنگیر ما شد. به همین دلیل من خیلی نمیتوانم نظر دقیقی بدهم، احتمالا بچههایی که با بخش صحنه بودند و با دبیر و مدیر سالن داشتهاند، بهتر بتوانند نظر بدهند.
فضای جشنواره امسال طوری بود که منجر به شرکت نکردن طیف گسترده ای از دانشجویان شد. با این حال انتخاب شما شرکت در جشنواره بود، چه عاملی شما را به شرکت کردن در جشنواره تشویق کرد؟
حسین: امسال خیلی از دوستان و همکارانم در این جشنواره شرکت نکردند. با درست یا غلط بودن آن کاری ندارم، طبیعی است که هر کس دلایل خودش را دارد. اما تنها دلیل حضور من در جشنواره بیست و سوم زنده نگه داشتن آن بود. زنده نگه داشتن تئاتر شاید ترکیب کاملتری باشد. سوالم این است که به نظرتان با شرکت نکردن ما، شرایط بهتر میشد؟ ممکن بود جشنواره بعدی حال و روز بهتری داشته باشد؟ اصلا چه کسی جز دانشجو دلش برای این جشنواره میسوزد؟ باید ایستاده جنگید و مطالبه کرد. با انفعال چیزی درست نمیشود.
علی: دانشجوها امسال در جشنواره شرکت کردند، ولی کمرنگتر از سالهای قبل و به نظرم اصلیترین دلیل هم کرونا و تعطیلیها بود. البته در ابتدای جشنواره بحثهایی سر انتخاب دبیر پیش آمد و هم بچهها و هم کانونهای دانشجویی معترض بودند، اما دانشجوها ثابت کردند که با وجود همه اعتراضات، باز هم پای کار می ایستند. متاسفانه ما در دورههای قبل هم اتفاقات مشابه داشتیم، این که وزارت علوم هر بار هر طوری دلش میخواهد کار را پیش میبرد و این که کانونهای دانشجویی قدرتی ندارند. همگی به خاطر وجود نداشتن یک قانون درست است. همه اینها وجود دارد، ولی برای ما مهم است که این جشنواره دانشجویی را زنده نگه داریم، چون تنها چیزی است که برایمان مانده و اگر حفظ نشود، به سرنوشت جشنواره تئاتر عروسکی دانشگاه هنر دچار می شود که نابودش کردند و بچه ها پارسال دوباره راهش انداختند. ما شرکت کردیم، چون حالا دیگر فهمیدهایم که باید بمانیم و جشنواره را زنده نگه داریم، تلاش کنیم و اصلاحش کنیم، دلیل بعدیام نیازم به ارتباط با مخاطب بود، چون باید میفهمیدم که واکنش مخاطبم چیست و پروژهام را آزمایش میکردم.
شایا: جشنواره تئاتر دانشجویی آنقدر مهم است که دانشجوها مایل به شرکت در آناند و من هیچ دورهای شاهد شرکت نکردن بچهها نبودم و به نظرم امسال هم به قوه خودش باقی بود.
مریم: به نظر من غر زدن درباره شرایط حال و منفعل بودن کاری از پیش نمیبرد. قطعا میشود به هر جشنواره و هر جریان تئاتری در کشور نقد وارد کرد، ولی با ترک کردن یا تحریم کردن اوضاع بهتر نمیشود. همان طور که در اختتامیه خیلیها توانستند نقدهای سازندهای به جشنواره وارد کنند و به نظر من این خیلی تصمیم بهتری است، چون اگر تحریم میشد، با دومین سالی که جشنواره متوقف شده روبه رو میشدیم. رها کردنش راه غلطی است و کسی که دانشجوی تئاتر است، باید دائم در حال مشق کردن باشد و نباید وقفه بیفتد، خیلی خوب است که گروهها بتوانند همراه هم ایدههایشان را تمرین کنند و سطحشان را ارتقا دهند جشنواره خیلی فرصت خوبی است و تجربه این فضا کنار آدمهای مختلف جالب توجه است، تحریم جواب نمی دهد.
موضوعاتی که در جشنواره امسال، در بخش تجربه های اجرا، روی صحنه رفتند و خصوصا اجرایی که هر کدام از شما روی صحنه بردید، چقدر به اتفاقات و جریانات فعلی جامعه و کشور نزدیک بود؟
على: من همه اجراها را ندیدم و به شدت درگیر اجرای خودم بودم. اما تا جایی که دنبال کردم، امسال یک اجرا داشتیم تحت عنوان «خانه» که درباره فرزند کشی بود. در بخش زیستن در شهر بیشتر به فضاهای محیطی و جریانات فعلی شهر پرداخته شد، اما کار خود من با جریانات امروز جامعه خودمان هم در ارتباط بود و هم نبود، چون این دیدگاه منِ علی زمانی به عنوان کارگردان کار است که چرا در این زمان خاص تصمیم میگیرم این اثر را اجرا کنم. چرا اصلا اوژن یونسکو را انتخاب میکنم و چرا نمایش «صندلیها» را که ابزورد است، انتخاب میکنم. از دید من تازه جامعه ما دارد مفهوم ابزورد را متوجه میشود، تجربهای که اروپا بعد از جنگهای جهانی داشت، باعث شد معنای ابزورد برای اروپاییها روشن شود، ولی برای ما نه. درست یا غلط من تصور میکنم که تازه چند سال است که معناباختگی برای ما در این کشور روشن شده است و اثری که من اجرا کردم، همین است.
مریم: اجرای ما در بخش زیستن در شهر بود و خیلی از ایدهها در ارتباط نزدیکی با سیاست و شهر بود. سیاست در این بخش نقش پررنگی داشت. اجرای ما در حد تعادل به جامعه امروز پرداخت. ما فقط یک تماشاچی داشتیم و تجربه «تنهایی» به خصوص در کرونا همهگیر است و تماشاگر با تنهایی روبه رو میشد و یک جاهایی معذب میشد و میترسید این تجربه به زیست امروز شان نزدیک است. از طرفی، ارتباط ما با تماشاچی غیرمستقیم بود و کل اجرا از طریق بیسیم ردوبدل میشد. و این خیلی به غیر حقیقی بودن روابط ما اشاره میکند. انگار که با یک شبح روبه روییم. اینها به حال امروز ما نزدیک است و تجربه مشترک گروهها و تماشاگر است. اجرای ما بر اساس نوشتهای از عباس نعلبندیان بود و ما واقعا حس کردیم تاریخی که نعلبندیان به نوشتنشان پرداخته، برای ما هم تکرار شده؛ همان نقش سیاست در سرکوب آدمها، تنهایی و سرخوردگی.
کمی درباره تجربه اجرا، موضوع و فضای نمایش هایتان توضیح دهید.
شایان: «هملت» از موقعی برای من و احسان معجونی شروع شد که متوجه شدیم مشتاقیم تجربههایی را روی صحنه پیریم که برای خودمان شگفت انگیز است، ما نمیدانستیم چه اتفاقی قرار است بیفتد، چون بحث فرم و شکل بود، پس در نتیجه دست به انتخاب «هملت» زدیم، چون موضوعیت داشت و داستانش برای همه آشنا بود. مخاطب ما با سه «هملت» درگیر است؛ «هملت» اثر شکسپیر، «هملت ماشین» نوشته هاینر مولر، «روز مرگ در داستان هملت» نوشته ماری کلتس، روند پازلگونه و کلاژشده این سه متن کنار هم برای مخاطب جذاب است، اما هدف اصلی ما دیده شدن آن شکلی است که در ذهن خودمان چیده بودیم.
على: چند سالی است که من درگیر اهمیت مخاطب هستم و در پروژههای مختلف هم سعی کردم با جایگاه مخاطب بازی کنم، «صندلیها» پروژه عملی دفاع من بود و ابتدا از نظر تئوری مطرحش کردم و دلایلم را ارائه دادم و باید یک پروژه عملی هم کنار کارم میبود. من در واقع به نوعی با شرکت در جشنواره بیست و سوم کار خودم را در برابر مخاطبهای مختلف آزمایش کردم این که من بتوانم اجرایی را روی صحنه ببرم که متن نمایشنامه همان طوری باشد که خود یونسکو نوشته و انسانی روی صحنه و در جایگاه بازیگر وجود نداشته باشد.
حسین: «سایکوسیس» بیشتر جنبه و رویکرد روان شناسانه داشت و هم برای دانشجوها و هم برای اساتید متنی آشناست. البته همین کار ما را سخت میکرد. دراماتورژی متفاوتی از آن داشتم و با توجه به آن، سعی کردم مخاطب را درگیر کنم.
دغدغهها و مشکلات گروه شما برای روی صحنه بردن نمایش هایتان در این جشنواره چه چیزهایی بود؟
مریم: اجراهای بخش زیستن در شهر چون در شهر اتفاق میافتادند، هماهنگیهای خیلی سختتری داشتند. در شهر شما نمیتوانی روی همه چیز مسلط باشی، باید با آدمها حرف بزنی و قانعشان کنی که در حال اجرای یک تئاتری، باید امنیت بچه های گروه را تضمین کنی، هر مانعی که در شهر رخ میدهد. تعطیلی شهر و خیلی چیزهای دیگر که دست ما نیست. این چالشها واقعا صبوری میطلبد. اجرای ما در راه آهن بود و تضمین کردن امنیت کمی سخت بوده چون محوطه خیلی شلوغ است و خیلی باید حواست را جمع کنی.
شایان: نه فقط برای اجرای «هملت» خودم، بلکه هر ۱۸ گروهی که من دیدم، به شدت درگیر سالن، امکانات صحنهای سالنها و ساعتهایی بودند که برای اجرا و تمرین میدادند. بچهها واقعا با کلی مشکل توانستند در جشنواره بیست و سوم شرکت کنند.
حسین: مهمترین مشکل کرونا بود. من یک گروه ۱۷ نفره داشتم و همه ما میدانیم که با ماسک نمیشود تمرین کرد. هر چه سعی کنی پروتکلها را رعایت کنی، باز از یک جا بیرون میزند، ما به همدیگر اعتماد کردیم و همه سعی و تلاشمان را کردیم که مبتلا نشویم و خداراشکر اتفاق ناگواری هم رخ نداد. اما استرس ناشی از ابتلا واقعا تمرین را تحت تاثیر قرار میداد.
علی: وقتی شما قبول میکنید تئاتر کار کنید، یعنی قبول کردهاید که سختی بکشید. (می خندد) مشکل ناگهانیای که برای گروه ما پیش آمده بود. این بود که اجرای ما قرار بود در یک تماشاخانه دیگر روی صحنه برود و ما اجرا را بر اساس آن پلاتو طراحی کردیم، تماشاخانه به طور ناگهانی درخواست مبلغ هنگفتی کرد که ما اصلا توان پرداختش را نداشتیم و مجبور شدیم ظرف مدت یک هفته اجرا را تغییر دهیم و متاسفانه معماریهای هیچ کدام از پلاتوها نزدیک به فضای کار من نبود. نزدیکترین معماری را زیر زمین عمارت روبه رو داشت. ما از نو اجرا را چیدیم و همین باعث شد تغییرات اساسیای در اجرا رخ دهد. اصلیترین مشکل ما این بود و جز این بقیه مشکلات مشترک بین همه گروهها بود.
همان طور که می دانید، یکی از حاشیه ساز ترین بخش های جشنواره بیست و سوم هیئت داوران بود. دیدگاه شما نسبت به این انتخاب ها چیست؟
على: در ابتدای بحث، کاری با انتخابهای نهایی داورها ندارم، ترجیح میدهم اول درباره هیئت بازبینی و شورای انتخاب حرف بزنم، به نظرم جز یکی دو نفر در هیئت بازبینی بخش صحنه، حضور سایر این دوستان جای تامل دارد. انگار که یک سری از آدمها از اساس اشتباهی بودند. مثلا ما شاهد آدم اشتباهی هستیم که هر سال هم با عنوانهای مختلف دارد تکرار می شود. فردی که خودش را منتقد مینامد و با نقاب انتقاد در کمال وقاحت به نظرات علیه خودش حمله می کند. جالب است که همین ها هم در نقش شوالیه سفید وارد میشوند و شاکیاند که چرا داورها به این شکل انتخاب شدند. این در حالی است که حضور خودشان در هیئت انتخاب از اساس غلط است، وقتی هم مورد نقد دانشجو قرار میگیرند.، برخوردهای غیر حرفهای میکنند. متاسفانه چند نفری هستند که خودشان را گادفادر تئاتر دانشگاهی کشور میدانند و هر سال خودشان را با یک عنوان متفاوت در تئاتر دانشگاهی جا میدهند. ناگفته نماند که در همین هیئت بازبین شاهد حضور افراد بسیار باسوادی هستیم که متاسفانه در جایگاه اشتباهی قرار گرفته اند. این اشتباه بودن خیلی نمایان است، چون اینها افرادی هستند که میتوانند به عنوان معلمهای شریف در بخش آموزش ظاهر شوند.
از انصاف هم نباید گذشت، چون امسال تجدید نظرهایی شد. مثلا کسی که سلیقه شخصیاش را به شدت در بازبینی آثار تحمیل میکرد، امسال در یک جایگاه درست، یعنی تدریس در ورکشاپ حضور پیدا کرد. به زعم من استفاده اشتباه از این افراد فقط باعث ضربه زدن به تئاتر دانشگاهی و بعضا خیانت به آن میشود. من از دبیر بعدی تمنا میکنم متوجه این انتخابهای غلط و اشتباه باشد و این انتخابها را تکرار نکند. برسیم به بحث داورها، شخصا در بخش صحنه حضور یک سری از افراد را درک نکردم. حضور امیر حسین حریری به عنوان داور واقعا برایم درک نشدنی است. ما میپذیریم که ایشان مدیر هنری است و این را هم میدانیم که در اکثر فستیوالهای جهانی مدیرهای هنری به عنوان داور حضور دارند. اما نباید فراموش کرد که این مدیران جزو مدیران تراز بالا هستند. درست است ایشان به نوعی تنها مدیر سالن تئاتر دانشجویی کشور است (متاسفانه چون فقط یک سالن تئاتر دانشگاهی داریم.) اما آیا واقعا جزو مدیران هنری تراز اول کشور به حساب میآیند؟ اگر قرار بر اجرای اصول جهانی است، ما مدیرهای هنری تراز اول خوش نام و نامی داریم که اتفاقا تا حد زیادی با تئاتر دانشگاهی در ارتباط اند. دوباره به همان بحث انتخابهای درست میرسیم. ما باید کسانی را که میتوانند به دانشجو دید بازتری بدهند و حمایتشان کنند، در بخشهای مختلف استفاده کنیم. البته در همین هیئت هم موارد این چنینی را هرچند کم، ولی داشتیم، مثل کیومرث مرادی عزیز، دقیقا در بخش داوران تجربه های اجرا هم همین آش و همین کاسه بود. با این که مدیر بخش تجربهها زحمت زیادی کشید و انتخابهای درستی برای داوری داشت، اما باز هم این هیئت ضعیف بود، به دلیل کوتاهی در باز کردن افق دید بچهها و همچنین عدم ارتباط تنگاتنگ با تئاتر دانشگاهی این انتخابها واقعا ناقص بودند. مگر ما کسی مثل اصغر دشتی با حمید پورآذری را نداریم؟ یا کارگردان جوانی مثل مهدی مشهور که در بزرگترین فستیوالهای جهانی تئاتر تجربی حضور داشته؟ چرا این افراد جزو داوران نباشند و کسانی دیگر قرار بگیرند؟! این سوال من است.
حسین؛ تیم داوران با هر سلیقه و نظری همیشه برای من محترم هستند، نظری راجع به این قضیه ندارم و هیچ وقت هم نخواهم داشت، دلیل مشخصی هم دارم، چون هیچ وقت کاری را برای جلب توجه داور آماده اجرا نکردهام. همیشه اولویتم مخاطب بوده و هست. با این دیدگاه برای من و گروهم فرقی نمیکند داور چه کسی باشد. هر کس که باشد، احترامش واجب است، اما من کار خودم را می کنم.
شایان: در نهایت جشنواره است. این دیالوگ شاید کلیشهای باشد، ولی ما با شرکت کردن در یک جشنواره داریم همه قوانین، قواعد، هیئت بازبینی و هیئت داوری را قبول میکنیم. درست است که برای انتخاب دبیر و نحوه برگزاری جشنواره خیلی کارها میشود انجام داد تا با روند فعلی جلو نرود، اما من به عنوان شرکت کننده حرف خاصی در این مورد ندارم.
مریم: رأی ما در بخش غیررقابتی بود و اگر کسی در بازبینی ما حضور داشت، به عنوان داور نبوده و بیشتر به گفت و گو و بحث درباره کارها میپرداختیم و جلسهها واقعا جلسههای خوبی بودند، بخش داوری بیشتر به بخش صحنهای مربوط است و بیشتر هم همین بچه ها نسبت به انتخاب داورها اعتراض داشتند، شرایط برای ما خیلی مناسب و درست پیش رفت، چون ما تجربه حضور داوران را در بخش خودمان نداشتیم.
چیزی هست که دلتان بخواهد اضافه کنید؟
حسین: ما ۳۶ اجرا را در طول جشنواره روی صحنه بردیم و فکر کنم از این حیث رکورددار جشنواره بیست و سوم باشیم. از تمام کسانی که در «سایکوسیس» نقشی مستقیم یا غیر مستقیم داشتند و به هر نوعی به ما کمک کردند. تشکر میکنم.
على: درست است که ما وقتی در جشنوارهای شرکت میکنیم، یعنی قوانینش را پذیرفتهایم، اما دلیل نمیشود که مشکلات را مطرح نکنیم. ما پرچمدار جشنواره دانشجویی هستیم و دانشگاهی بودن یعنی دیالوگ کردن بیان مسئله و رسیدن به راه حل، نکته آخر این که من بسیار آدم خوششانسی هستم، چون کسانی در کنارم قرار گرفتهاند که تمام وجودشان را برای پروژه میگذارند، در اصل نمایش «صندلیها» برای علی زمانی نیست، بلکه برای همه بچههای گروه است، از همه آنها قدردانی میکنم و دمشان گرم.