وقتی هواخواهان دست به قلم میشوند
مریم عربی
کسانی که در دوران نوجوانیشان رمان پرطرفدار «اسکارلت» را خوانده باشند، با لذت مواجهه با دنبالهای مهیج بر داستان مورد علاقهشان آشنا هستند. اسکارلت آمده بود تا سرنوشت مبهم شخصیت اصلی دوستداشتنی رمان «بربادرفته» را باب میل نویسنده جدیدش رقم بزند. اسکارلت اوهارای الکساندرا ریپلی با اسکارلتِ مارگارت میچل تفاوتهایی آشکار داشت، اما همچنان پرطرفدار بود. ریپلی که از هواداران پروپاقرص «بربادرفته» بود، دوست داشت کاراکتر مورد علاقهاش همان راهی را برود که او میخواهد؛ مسیری که به عاقبتبهخیری او منجر شود. این بود که از پایان باز رمان «بربادرفته» استفاده کرد تا داستان خودش را بگوید. از این بابت الکساندرا ریپلی را شاید بتوان مشهورترین نویسنده فنفیکشنهای پرطرفدار یا همان داستانپردازیهای طرفداران دانست؛ خردهفرهنگ پرطرفداری که این روزها بیش از هر زمان دیگری در دنیا همهگیر شده است.
این خردهفرهنگ اصلا برای کسانی خلق شده که عاشق و شیفته مفهوم «طرفداری» هستند. آنها به معنای واقعی کلمه از دنبال کردن جزئیترین اخبار مرتبط با آثار مورد علاقهشان لذت میبرند. حاضرند چند شبانهروز مقابل یک کتابفروشی صف بکشند تا جزو اولین نفرهایی باشند که کتاب مورد علاقهشان را میخرند، یا فیلم محبوبشان را تماشا میکنند؛ یک هواداری شیفتهوار و گاه جنونآمیز که به آنها دلیلی برای زندگی میدهد.
سرگرمی دلنشین و جوانپسند
عبارت فنفیکشن یا داستانپردازی هواداران در سال ۱۹۳۹ به وجود آمده و به داستانهای علمی-تخیلی آماتوری اشاره داشته که در نشریات عامهپسند منتشر میشده است. فنفیکشننویسی یک سرگرمی جالب و تا حدی عجیب و غریب است که آدمهایی با شخصیتها و سلیقههای مختلف را به خود جذب میکند. هنرنماییهای طرفداران حالا در همه حوزهها خودنمایی میکند؛ از ادبیات و سینما گرفته تا گیم و موسیقی و کمیک و انیمیشن. اغلب این داستانها فقط بهخاطر سرگرمی نوشته میشوند و کمتر کسی است که قصد کسب شهرت و درآمدزایی را از این راه داشته باشد. بااینحال فنفیکشنهایی مثل «پنجاه طیف خاکستری» نوشته ای. ال. جیمز هم هستند که آغازگر مسیری سراسر ثروت و شهرت برای خالقانشان میشوند. همین نوشتن از سر شور و علاقه و خالی از جاهطلبیهای مرسوم نویسندههاست که فنفیکشنها را برای مخاطبان عام جذاب و خواندنی میکند.
نویسندگان فنفیکشنها به دنبال سرقت ایدههای دیگران نیستند، بلکه با نوشتن دنبالهای بر آثار مورد علاقهشان ارادت خاص خود را به هنرمند یا نویسنده محبوبشان نشان میدهند. نوشتن دنباله بر آثار مشهور درواقع به نویسندهها این امکان را میدهد که آمال و آرزوهای خود را به دنیای قصهها و افسانهها ببرند و خودشان را به جای شخصیتهای محبوبشان در داستانها قرار بدهند. آنها زمان زیادی را صرف تحقیق و نگارش پلات داستان خود میکنند و کار خود را جدی میگیرند. البته در این میان داستانها و داستانکهای بیسروته فراوانی هم در شبکههای اجتماعی پیدا میشود که مخاطب چندانی ندارد.
اغلب فنفیکشننویسها دانشآموزان دبیرستانی و دانشجویان فیلمبین و کتابخوان و گیمبازی هستند که به آثار روز توجه نشان میدهند و تمام آثار شخصیتهای مورد علاقهشان را با جزئیات دنبال میکنند. درنتیجه حرفهایی میزنند که به مذاق جوانترها خوش میآید و با آن احساس راحتی میکنند. به بیان دیگر سادگی فنفیکشنها چون از دل برمیآید، به دل هم مینشیند. بااینحال این داستانها فقط برای مخاطبانی جذاب است که جزو طرفداران اثر اصلی باشند و کاراکترها و ماجراهای آن را خوب بشناسند.
هواداری غیرمنفعلانه
بخش اعظم داستانهایی که توسط طرفداران نوشته شده، اغلب به صورت رسمی منتشر نشده و در بهترین حالت در نشریات عامهپسند جای گرفته است. اما در سالهای اخیر، شبکههای اجتماعی به فنفیکشننویسها فرصتی خوب برای دیده شدن داده است. از روزی که اینترنت پا به عرصه وجود گذاشت، شکل هواداری ما از آثار فرهنگی و هنری محبوبمان هم تغییر کرد. دنیای مجازی اول از طریق وبلاگها و بعدتر از طریق شبکههای پرطرفدار اجتماعی به آدمها عرصهای برای اظهارنظر کردن و دیده شدن داد. هر کس رسانهای با پتانسیل جذب میلیونها هوادار در اختیار داشت و میتوانست با تولید محتوای مناسب، به اندازه یک نویسنده یا فیلمساز برای خودش طرفدار جذب کند. این بود که اعتمادبهنفس هواداران بالاتر رفت و کمکم دست به کار نقد نوشتن روی آثار پرطرفدار روز شدند. وبلاگنویسها و طرفداران پروپاقرص دنیای مجازی دیگر نمیخواستند بهعنوان تماشاگرانی منفعل به مواجهه با محصولات فرهنگی و لذت بردن از آن بهعنوان مخاطب بسنده کنند و اظهارنظرهایشان به تعریف و تمجیدهایی در حلقه دوستانشان خلاصه شود، بلکه دوست داشتند درباره همه چیز آثار مورد علاقهشان، از سرنوشت کاراکترها تا نحوه روایت قصه، نظر بدهند و نظرات خود را برای عموم مردم منتشر کنند. اینگونه بود که مسئله هواداری در شکل و شمایل مدرنش از نوشتن نقد روی آثار مهم روز آغاز شد و به نوشتن دنباله برای قصهها و روایت داستانها از زاویه دید مخاطب گسترش پیدا کرد. مخاطب دانای کلی شد که سرنوشت کاراکترهای محبوبش را در دست داشت.
سیر تکاملی فنفیکشنها
فنفیکشنها تا همین چند سال پیش چندان جدی گرفته نمیشدند و جز در فضای شبکههای اجتماعی، هواداران قابل توجهی نداشتند. تنها داستانهایی طرفدار پیدا میکردند که پر از صحنههای غیراخلاقی و خشن بودند و با عبور از خط قرمزها برای خود مخاطب دست و پا میکردند. این اوضاع اما بهتدریج تغییر کرد و بالا رفتن کیفیت دنبالههای آثار مهم روز باعث شد در فضاهای دانشگاهی و ادبی و هنری، جشنوارهها و پانلهایی برای تحلیل فنفیکشنها و ارزیابی و رتبهبندی آنها برگزار شود و آثار برتر، در محافل رسمی صاحب اعتبار و ارزش شوند. کار به جایی رسیده که نویسندگان فنفیکشنها حالا محافل حقیقی و مجازی فراوانی برای تبادل نظر در اختیار دارند و روز به روز هواداران بیشتری پیدا میکنند.
فنفیکشننویسی در شکل مدرنش در دهه ۱۹۶۰ و در جریان داستانپردازیهای هواداران مجموعه فیلمهای پیشتازان فضا یا استار ترک باب شد. طرفداران استار ترک نسخههایی از داستانهای کوتاه خود را به صورت افست چاپ میکردند، یا برای دیگر هواداران میفرستادند، یا آنها را به قیمتهایی ناچیز در جشنوارههای ساینس فیکشن به فروش میرساندند. گفته میشود که در سال ۱۹۷۰، ۸۳ درصد از نویسندگان فنفیکشنهای مبتنی بر استار ترک، زن بودند و این رقم در سال ۱۹۷۳ به ۹۰ درصد رسید.
فنفیکشنها حالا یکسوم محتوای موجود در اینترنت در ارتباط با کتابها را تشکیل میدهند. در سال ۱۹۹۸ سایت مشهورFanFiction.Net راهاندازی شد که به کاربران اجازه میداد بهآسانی فنفیکشنهای خود را در این سایت آپلود کرده و به آرشیوی غنی از هنرنماییهای هواداران دسترسی پیدا کنند. در ماه می۲۰۱۳ هم سایت آمازون یک سرویس جدید به نام کیندل ورلدز را راهاندازی کرد که امکان خرید و فروش فنفیکشنها را فراهم میکرد.
بازی تاج و تخت در نارنیا!
بررسیهایی که روی مشهورترین سایتهای فعال در زمینه آرشیو فنفیکشنها انجام شده، نشان میدهد که فنفیکشننویسها بیشتر از هر چیزی به تلفیق داستانها و کاراکترهای مختلف علاقه دارند. مثلا دوست دارند اسپایدرمن را به سرزمین نارنیا ببرند یا جان اسنوی سریال «بازی تاج و تخت» را به قهرمانان فیلمهای «اونجرز» اضافه کنند. دختربچههای دبیرستانی هم دوست دارند سرنوشت کاراکترهای محبوبشان در سریالهای تلویزیونی پرطرفدار عاشقانه را مطابق میلشان تغییر بدهند و دوز سوز و گداز و عشق و عاشقی داستانهای مورد علاقهشان را دوچندان کنند. این پژوهش همچنین نشان میدهد که اغلب فنفیکشنهای منتشرشده در فضای مجازی کوتاه و زیر هزار کلمه هستند و نویسندگان این داستانها بهندرت به داستانپردازیهای طولانی تن میدهند. نتیجه بعدی پژوهش انجامشده این است که بخش زیادی از فنفیکشنهای منتشرشده در فضای مجازی، نیمهتمام میماند و خوانندههای محدودی دارد. فقط تعدادی از فنفیکشنها این شانس را دارند که خوانندههای میلیونی پیدا کنند و بین هواداران محبوب شوند؛ مثل دنبالههایی که بر مجموعه فیلمهای خونآشامی «گرگ و میش» نوشته شده است.
سه دلیل وابستگی فرهنگ پاپ به داستان پردازی هوادارن
اغلب کاربران دنیای مجازی فنفیکشنها را داستانهایی آماتوری و دستدوم میدانند که ایده منحصربهفردی ندارند و پلات و کاراکترهای خود را از فیلمها، برنامههای تلویزیونی و بازیهای ویدیویی کپی میکنند. اینکه موزیک یک آهنگساز را برداری و به ناشیانهترین شکل آن را ریمیکس کنی و ترانههای خودت را روی آن بگذاری، برای هرکسی خوشایند نیست. بااینحال فنفیکشنها حالا همه جا هستند و هر یک از ما به طریقی مخاطب آن قرار میگیریم. در ادامه به سه دلیل وابستگی فرهنگ پاپ به فنفیکشنها اشاره میکنیم.
۱. یک گونه هنری چندصد ساله است
برای ما آسانتر آن است که تصور کنیم اعضای این خردهفرهنگ کودکان غیراجتماعی و بدقلقی هستند که بخش عمدهای از زمان خود را در زیرزمین خانههای والدینشان سپری میکنند. یا زنان میانسال سرخوردهای که زندگی ناخوشایندی دارند. اما حقیقت این است که ما سالهاست مخاطب فنفیکشنهاییم و شاید از آن لذت میبریم. همچنین اینکه منظور از فنفیکشن فقط اضافه کردن زامبیها به رمانهای جین آستین نیست.
۵۰ سال بعد از اینکه اولین نسخه «شاه آرتور» در سال ۱۱۳۸ منتشر شد، یک نویسنده دیگر داستان را بازنویسی و شخصیت مورد علاقه خودش را به داستان اضافه کرد. این شخصیت شوالیه جذابی بود که عشق آرتور را از او میدزدید! ۳۰ سال بعد، نویسنده دیگری تصمیم گرفت شخصیت تازهای را به داستان اضافه کند که یک قدیس بود. از آن به بعد داستان شاه آرتور توسط نویسندههای مختلفی از مارک تواین گرفته تا سی. اس لویس روایت شده است و این بازنویسیها همچنان تا امروز که ۸۰۰ سال از این داستان میگذرد، ادامه دارد.
قبل از قرن هجدهم قانون کپیرایت وجود نداشت. هر کس داستان یا آهنگ یا شعری را میشنید، بهراحتی میتوانست به دلخواه خودش آن را تغییر دهد و اثر را به نام خودش ثبت کند. حالا قانون کپیرایت برداشت از اثر را تا ۷۰ سال بعد از مرگ نویسنده محدود میکند. بااینحال، اغلب اقتباسهایی که از داستانهای مشهور انجام میشود، نوعی فنفیکشن است و این موضوع قدمتی چندین و چند ساله دارد.
۲. تمام کتابفروشیها را فراگرفته است
فنفیکشنها بخشهایی از داستانها را روایت میکنند که در نسخه اصلی وجود ندارد. مثلا فنفیکشنهای نوشتهشده بر مبنای هری پاتر بر جزئیات روابط عاشقانه ران و هرماینی تمرکز میکند؛ مسئلهای که در هیاهوی جادو و جنبلهای جادوگران داستان مغفول میماند. این رویکرد برای اغلب طرفداران دوآتشه مجموعه هری پاتر جذاب است. نوشتن فنفیکشن مثل زمانی است که قرار است فیلمنامهای اقتباسی از یک داستان پرطرفدار نوشته شود. فیلمنامهنویس سعی میکند جذابترین بخشها و کاراکترهای داستان را نگه دارد و بر ماجراهایی تمرکز کند که برای مخاطب سینما جذابتر است. درنتیجه فیلمنامههای اقتباسی از این بابت شاید شبیهترین نوشتهها به فنفیکشنها باشند.
این روزها پای بازنویسیها و فنفیکشنها به اغلب کتابفروشیهای حقیقی و آنلاین باز شده و تقریبا درباره هر داستان پرطرفداری حداقل یک فنفیکشن منتشر شده است. این مسئله از فراگیری این خردهفرهنگ در سطح جهانی حکایت میکند. حتی اگر طرفدار این سبک نباشیم، باز هم به صرف کتابخوان بودن، مخاطب یکی از این فنفیکشنها قرار میگیریم.
۳. خود رویایی ما را ترسیم میکند
شخصیت اصلی یک فنفیکشن تجسم شخصیتی است که نویسنده آرزوی تبدیل شدن به آن را دارد. بخش عمده این شخصیتها باهوش و خوشقیافهاند و اسامی نامتعارف و جذابی دارند. شخصیتهای اصلی فنفیکشنها اغلب توسط آدمهایی احاطه شدهاند که دائما به آنها یادآوری میکنند چه موجودات شگفتانگیزی هستند. معمولا درنهایت هم یک کاراکتر همه چیز تمام یک دل نه صد دل عاشق آنها میشود. این طرح داستانی هرقدر هم که احمقانه به نظر برسد، در میان عامه مردم طرفداران فراوانی دارد.
نویسندگان زیادی هستند که دوست دارند خودِ رویاییشان را به داستانهایشان راه بدهند. مثلا آگاتا کریستی در داستانهایش یک رماننویس زن دارد که در بعضی موقعیتها برای حل معما به داستان وارد میشود. استیفن کینگ هم گاهی در نوشتههایش ظاهر میشود و ماجراجویی میکند تا به خوانندهها ثابت کند چه آدم جذابی است.
همه ما، چه بخواهیم چه نخواهیم، هواداران دنیایی افسانهای هستیم که آرزوی زیستن در آن را داریم و مهمتر از آن، عاشق خودمان هستیم. شخصیتهای فنفیکشنها به ما این امکان را میدهد که برای ساعتی از شر کمبودها و محدودیتهایمان رها شویم و به اتوپیایی قدم بگذاریم که در آن بخت با ما یار است و شاهزاده همهچیزتمام قصهها، عاشق و شیفتهمان میشود.
شماره ۶۸۱
تهیه نسخه الکترونیک