خوزستان، استادیوم و دلنگرانیهای همیشگی
نگار مفید
استادیوم آزادی روز ۱۹ اسفند میزبان مسابقه بین پرسپولیس و استقلال خوزستان است؛ یکی از آن مسابقههای هیجانانگیز لیگ که بهسادگی نمیتوان از کنارش گذشت. از آن مسابقهها که اگر به استادیوم نروی، غیرت خوزستانیات خدشهدار میشود و سوالهای بیراه از خودت میپرسی. آنجا، جایی است که خوزستانیهای مقیم تهران حمایت خودشان را از تیم سختیکشیده نشان میدهند، برایش هورا میکشند و برای موفقیتهایش در آسیا تشویقش میکنند. میدانید دیگر، خوزستان استان هشتگخیزی است، میشود برای گله به گلهاش هشتگهای مختلف ساخت. هشتگهایی که بهسادگی از یاد نمیروند، حتی اگر دلواپسیهای ما برای خوزستان فراموش شوند.
برگردیم به مسیر اصلی، به مسابقه فوتبال بین پرسپولیس با استقلال خوزستان. یا نه، صبر کنید اول یک خاطره دیگر بگویم. در خوزستان، فوتبال شبیه به استانهای دیگر نیست، یعنی آنقدر که شما فکر میکنید زنانه – مردانه نیست. بهطور میانگین از هر ۱۰ خانم اهل خوزستان، ۸ نفر پا به توپ شدهاند و فوتبال بازی کردن در کوچههای خاکی چندان مردانه نیست. به محض اینکه یک توپ وسط بیاید، فوتبال بازی کردن در جمع خانوادگی هم هست. همین بازیهای نوروزی خانوادگی مثلا. مثل «درباره الی…» که والیبال بازی میکنند، شما در جمعهای خانوادگی خوزستانیها فوتبال میبینید و احتمال فراوانی وجود دارد اگر کسی تکل خطرناک میزند، یک انتقام خواهر برادری در کار باشد.
بههرحال اینطوری است دیگر، از آن فرهنگهای زیرزمینی. شما اگر در یکی از خیابانهای خوزستان، حالا هر شهری، بهخصوص اهواز یا آبادان از یک خانم بپرسی چقدر از فوتبال سررشته داری، میگوید هیچ، اما دستکم اسم بازیکنهای اصلی استقلال خوزستان یا صنعت نفت آبادان را میداند، از قوانین کلی باخبر است و در زمینه آفساید هم حرفهای است. دلیلش را کسی نمیداند، اما اینطوری است دیگر.
در نظر داشته باشید که در این میان استقلال خوزستان با استقلال تهران زمین تا آسمان متفاوت است. شما میتوانی استغفرالله از بین تیمهای تهرانی طرفدار پرسپولیس باشی، اما استقلال خوزستان و صنعت نفت آبادان وضعیتشان در جدول ردهبندی احساسی بالاتر از پرسپولیس است. به همین خاطر امکان حضور در مسابقه پرسپولیس – استقلال خوزستان در استادیوم آزادی، یک امکان بینظیر است. قطع به یقین شما هم آن یک صندلی خالی پشت دروازه در میان هواداران استقلال خوزستان توجهتان را جلب نکرده، خب یک صندلی است دیگر، توجه مرا هم جلب نمیکرد اگر ۱۰ هزار تومان پول بلیت بابتش نداده بودم. اما شنیدههای من حاکی از این بود که با کد ملی خانمها میتوان برای ورود به استادیوم آزادی بلیت خرید. شنیدههای من اما منبع موثقی نداشت و چهره آدمی که با ذوق برای من تعریف میکرد که یک مرتبه با کد ملی ملی خانمش بلیت خریده، چندان موجه نبود. پس وقتی کار به بازی استقلال خوزستان کشید، چارهای بهجز ریسک امتحان کردنش نبود.
دست به کار شدم. ابتدای مسیر که شبیه به خرید بلیت سینما بود، شما بگو پردیس کوروش یا پردیس زندگی، با این تفاوت که در پردیسهای سینمایی و موقع خرید بلیت سینما از شما کد ملی نمیپرسند. یا اگر بپرسند، شما دست و دلت نمیلرزد که نکند بهخاطر خانم بودن مرا به سینما راه ندهند.
مرحله بعدی اما هیجانانگیزتر، خندهدارتر و جذابتر بود. وقتی که پرسیدند جنسیت شما چیست و من گزینه «خانم» را انتخاب کردم. هر لحظه منتظر بودم گوشه تصویر یک پیغام قرمزرنگ بیاید که «در حال حاضر امکان ورود شما به استادیوم وجود ندارد، لطفا بعدا مراجعه نمایید!» پیغامی که هیچ وقت روی تصویر نیامد.
برای شما که هیچوقت سراغ وبسایت نرفتهاید، باید بگویم که مرحله بعدی انتخاب جایگاه و صندلی است که بنده از آنجایی که هیچوقت به استادیوم نرفتهام، هیچ نظری درباره خوبی و بدی صندلیها و جایگاه و کریخوانیها ندارم. شنیدههایم میگویند بین این جایگاه و آن جایگاه و مهمان یا میزبان بودن تفاوت از زمین تا آسمان است، اما چه میدانم؟ مثلا شما اگر به من بگویی در سالن طبقه ۷ سینما آزادی کدام ردیف بهتر است، میتوانم بگویم، اما در استادیوم؟ نه واقعا. هیچ ایدهای درباره کریخوانیها ندارم، پس به حکم منطق یکی از صندلیهای پشت دروازه مخصوص طرفداران استقلال خوزستان را انتخاب کردم. در وبسایت هم فقط توضیح دادهاند که در مسابقاتی که پرسپولیس میزبان است، کدام جایگاه مخصوص آنهاست و در مسابقاتی که استقلال تهران میزبان است، کدام جایگاه. از این منظر شانس آوردهام که بلیت مجوز ورود احتمالی من در جمع طرفداران پرسپولیس نیست، والا حتی تصورش هم باعث میشود به رگ غیرت آبیپوشم بربخورد.
مرحله بعد پرداخت پول است که آن هم مشکلی ندارد. دقیقا مثل سینما، به شبکه شتاب متصل میشوید و پرداخت صورت میگیرد. هیجانانگیزتر از بلیت سینما زمانی است که یک بلیت به اسم شما در استادیوم آزادی صادر میشود. یعنی آن یک صندلی خالی در مسابقه بین استقلال خوزستان با پرسپولیس، اولین بلیت استادیوم بود که به نام من در کل دنیا صادر شد. در لحظه صدور بلیت به برادرم گفتم من یک بلیت دارم برای مسابقه استقلال خوزستان، میروی؟
سریعترین بذل و بخششی بود که بعد از خرید بلیت میشد انجام داد، در همان لحظه اما نظرم عوض شد، به نظرم چه امکان خوبی است، نرفتن به استادیوم.
این احتمال که چه دعواها بهخاطر حضور خانمها در استادیوم پیش میآید، نظرم را عوض کرد. اول اینکه باید برای نرفتن به استادیوم بهانه میآوردیم، چون قطعا رگ خوزستانی خانوادهام هم متوجه این امکان میشد و نصف قرار مدارهای خانوادگی در استادیوم اتفاق میافتاد. مثلا خالهام دعوت میکرد تماشای بازی استقلال خوزستان. از سه روز قبل باید کد ملیمان را دست به دست خاله میرساندیم تا ما را مهمان کند.
در مرحله بعد رفقا را چه میکردیم؟ احتمالا برای تمام مسابقهها باید به دنبال بهانه میگشتیم. مثل سینما رفتن میماند دیگر. حالا در سینما شما میگویی از فلان فیلم خوشم نمیآید، یا از فلان بازیگر خوشم نمیآید و نمیروی.
برای تماشای مسابقه فوتبال که نمیتوانی از این بهانهها بیاوری. نمیتوانی بگویی از دروازهبان پرسپولیس خوشم نمیآید، چون خب همه از دروازهبان پرسپولیس خوششان نمیآید و خیلیها به همین خاطر میروند استادیوم تا خوش نیامدنشان را نشان دهند.
از آن خندهدارتر وقتی است که قرار عاشقانه در سینما اتفاق میافتد. مثلا شما میروی سینما و «قصهها» میبینی، از سالن بیرون میآیی و میگویی دوست نداشتم. آنجا یک فیلم است، طرف مقابل ممکن است نظرش را تغییر دهد و آب از آب تکان نخورد. اما شما برو استادیوم، نمیتوانی بگویی من از پرسپولیس بدم میآید و انتظار داشته باشی طرف مقابل با اکراه بگوید: «اِ! چیز! منم…» خب پس پیراهن قرمزی که با آن آمدهای استادیوم چه میگوید؟
در طی این مسیر بود که به این نتیجه رسیدم اصلا همان بهتر که ما را استادیوم راه نمیدهند. چه کسی تحمل دارد نصف روز برای تماشای یک مسابقه فوتبال وقت بگذارد، ترافیک تحمل کند، کل کل کند، جنگ کند؟ در حال حاضر که از تمام جذابیتهای ورود به استادیوم، همین صدور نخستین بلیت ما را بس.
شماره ۷۰۰
من یک دختر اصالتا اهوازی ساکن تهران هستم که سالهاست فوتبال را بلدم.از بچگی.از خیلی قدیم.وقتی که پدر و دایی ها و عموها عصرها با ظرف تخمه جلوی تلویزیون بودند.
از وقتی که با برادرم میکرو و سگا و بعدها پلی استیشن بازی میکردم و من طرفدار فیفا بودم.
چند شب پیش با دوستی بحث شد که چرا عید وقتی تو آبادان بودی با گرایش قرمز بودن از برد صنعت خوشحال بودی و به من فخر میفروختی.
من بعد از نیم ساعت نتوانستم ثابت کنم
تو میتوانی طرفدار بین قرمز و آبی طرفدار قرمز باشی ولی هر وقت قرمز با فولاد و صنعت بازی داشت با تمام وجود تیم مقابل پرسپولیس را تشویق کنی.
خانم نویسنده مچکرم
چقدر خوب حس دختر جنوبی که فوتبال دوست دارد را نوشتید.
چقدر غم بعد از خواندن سراغم آمد
به اندازه ی عصر روزی که صنعت نفت به پرسپولیس گل زد و من تنها در خانه خوشحالی کردم و فیلم برادرم از ورزشگاه را دیدم.