مدایح بیصله
فاضل ترکمن
سردبیر خوشگل و خوشتیپ (درست برعکس ابراهیم قربانپور مشکل و بدتیپ!) گیسوان خودش را اصلاح کرده است، چرا؟! چون آدم اصلاحطلبی هست! (هاهاها! چهقدر بیمزه شدم من!). چون آدم خوشتیپی است و میداند که مثل انشاهای مدرسه کاملاً واضح و مبرهن است که اگر مدل موهایش مثل ابراهیم، فرفری و بلند و وزوزو باشد، بدتیپ میشود! این مدل مول با نوع راهرفتن خرامانخرامان سردبیر (برعکس ابراهیم که با این حجم از اضافه وزن بدو بدو راه میرود!) بسیار هارمونی دارد و حتی آرش تنهایی میتواند باتوجه به این هارمونی، یک نوع انسجام در طراحی و آثار گرافیکی خود ایجاد کند! (خب! این هم مدح این شماره سردبیر که اگر باز هم بدون صله، باقی بماند؛ دفعه بعد تبدیل به ذم نمیشود باز تا چشم سینا قلیچخانی دربیاید!).
آزادی بیان بهروایت آرش تنهایی
آرش تنهایی در کنار تمام قابلیتهایی که دارد، میتواند بهتنهایی روایتگر خیلی از مسائل «اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر» و از این واژگان قلمبه و سلمبه باشد! بهعنوان مثال امروز علاوه بر هزاران بحث دیگری که در تحریریه صورت گرفت و باعث شد «بازم مدرسهم دیر شه!» (چهقدر آدم میتونه بیمزه باشه؟!) و مطالبم دیر به صفحهآرایی برسه، بحث «آزادی بیان» را مطرح کردم! آرش از آن دسته آدمهایی آزادهای است که اعتقاد دارد آزادی بیان حد و مرز ندارد و برای همین قبول کرده که وقتی من همراه سینا و ابراهیم و نادر قبلهای و سعید بختیاری و آقای اسماعیلی به پیچ او در اینستاگرام حمله کردیم و فحشش دادیم و گفتیم همه پوسترها و جلدها و کارهایی که طراحی کردی، برایت مهم نباشد؛ برایش مهم نباشد! (جمله فلسفی شد! چند بار بخونین!). خودش اینطور خواست! خیلی هم راضی بود که این چهره از خودش را به ما نشان داد! خیلی سعی کردم که متقاعدش کنم آرش جان حتی تئورسینهای مهم آزادی بیان معتقد هستید مرز آخر و کوچه بنبست این زبان دراز و برهنه، وقتی است که به خود کسانی که صاحب زبان و دهان و دندان و بیان (بشر درواقع!) هستند، آسیب روحی برسد! یا زندگیاش بابت آزادی بیان یکنفر دیگر دچار تزلزل و تششع و از این کلمات بشود! اما قبول نکرد! حتی مثال آوردم که فلان بازیگر عزیز و مهربان که دوست من است روزی چند وعده صبح، ظهر، غروب و شب بابت فحشهای بیدلیلی که در کامنتهای اینستاگرام تقدیم به او میکنند، گریه میکند و حتی مدتی دچار آسیب روحی و کاهش اعتمادبهنفس شدید شد، اما باز هم قبول نکرد و گفت نباید برایش مهم باشد! خلاصه اینکه تا هفته بعد به آرش فرصت میدهیم، اگر از نظراتش برگشت که هیچ! اما اگر برنگشت، آدرس اینستاگرامش را همینجا مینویسم تا شما میزان تحمل او را در آزادی بیان مطلق بسنجید! یک همچین دوستان و همکاران خبیثی هستیم ما!
…
میزگرد فروشنده با اسانس حامد توکلی!
اگر فکر کردید نخبه چلچراغ فقط مسعود رئیسی است، سخت در اشتباهید! حامد توکلی در تحریریه چلچراغ، حکم سید محمد غرضی در میان نامزدهای انتخاباتی دوره یازدهم ریاستجمهوری را دارد! برای همین همیشه از طبع لطیف و ظریف و شریف و مابقی ایفهای او (بابا بامزه!) لذت میبریم! از جمله امروز که تا آمد شروع کرد به نقد کردن اصغر فرهادی و فیلم «فروشنده». یعنی حرفهایی زد که من به مسعود فراستی امیدوار شدم! اینکه مثلاً «فروشنده» و کلاً اصغر فرهادی موج است و میآید و میرود! بعد در ادامه فرمود چون موج است، چلچراغ نباید قاتی این موج شود! گفتم: «حامد جان! رفیق! قرار نیست هر چیزی که طرفدار داشته باشد، موج محسوب شود لزوماً! و گاهی مثل مورد اصغر فرهادی میتواند دلیلِ استقبال گسترده و تعداد زیاد طرفداران، کیفیت اثر و صاحب اثر باشد!» و در همین لحظه او پاسخ دندانشکنی به من ارائه داد: «حالا چهارشنبهسوریش یهذره بد نیست!». از آن جملاتی که اگر مسعود فراستی بخواند، صددرصد از حامد برای شرکت در برنامه «هفت» استفاده میکند! یکبار دیگر بخوانید و دقت کنید: «حالا چهارشنبهسوریش یهذره بد نیست!». در ادامه گزارش ابراهیم قربانپور را که از کامران نجفزاده هم گزارشگر بهتری است، تقدیم چشمان شما میکنیم.
شماره۶۷۸
نسخه الکترونیک مجله را میتوانید از آدرس زیر تهیه کنید