هاجر رزمپا
بعد استمرار و پایمردی ورزیدن در هر کاری، آدم میشود خبره همان کار. خواه آن کار هوا کردن آپولو باشد، یا به سیخ کشیدنِ استادانه کباب کوبیده به نحوی که گوشت چرخکرده نریزد روی زغال و حیف و میل نشود. من هم پس از هفت ماه جستوجوی شبانهروزی برای خرید خانه، همنشین شدن با مشاورین املاک و زیر و رو کردن سایتهای خانهیابی، از یک جایی به بعد دریافتم که میتوانم خودم را متخصص شناخت افراد شاغل در حوزه مسکن اعم از «چند ساله سرِپا»، «نوساز کلیدنخورده» و «پیشفروشِ روی خاک» بدانم. با وجود اینکه هنوز تلاشهایم به نتیجه نرسیده و نتوانستهام طرفی از بازار مسکن بربندم، اما از آنجا که زکات علم نشر آن است، به خودم گفتم خوب است که تجربههایم را با شما به اشتراک بگذارم، شاید کز آن میان یکی کارگر شود.
یه کم بیشتر نداری؟
اسم مرحله اول را میگذارم «یه کم بیشتر نداری؟» تا قبل از اینکه بروید سراغ بنگاههای املاک که عموما در محلهای اسمشان «نگین شهر»، «مسکن شما» و «خانه رویا» است، حتما ماشین حساب موبایلتان را باز کرده و برای خودتان چند مرتبه حساب کتابِ چیزهایی را کردهاید، مبلغ وامی که قرار است دو ماه دیگر بگیرید و وجهی را هم که قرار است در قرعهکشی صندوق خانوادگی برنده شوید، نوشتهاید و اینطور نتیجه گرفتهاید که بهتر است هر طور شده، پولتان را جمع کنید و سقفی برای خودتان دستوپا کنید. احتمال میدهم با دو سناریوی Best Case و worst Case نقشه خرید خانه را توی ذهنتان بچینید. در بهترین حالت شما با همان مبلغی که دارید، صاحبِ خانهای رویایی میشوید که تراسِ دلبازش رو به هرکجا که دلتان میخواهد، باز میشود و فروشنده هم چون در نگاه اول شما را میپسندد و به دلش مینشینید، تخفیف جانانهای بهتان میدهد که میتوانید با مازاد آن مبلغ بروید مبلمانتان را هم عوض کنید.
در بدترین سناریو شما با مالک دندانگِردِ طماعی مواجه میشوید که خونتان را توی شیشه میکند، بالاتر از فیِ بازار خانهاش را به شما میاندازد، به نحوی که ناچار میشوید النگو و سینهریز یادگاری مادربزرگتان را بفروشید و تازه این همه ماجرا نیست. تازه بعد از امضای قولنامه و سند وقتی کلید را توی در میچرخانید و وارد خانه خودتان میشوید، چشمتان به چیزهایی میافتد که در بازدید اول و دوم متوجهش نشده بودید؛ چیزهایی مثل قناسی اتاقها، مثلثی بودن آشپزخانه، پوسیدگی لولهکشیها و الی آخر.
میتوانید تا جایی که دلتان میخواهد و تا زمانی که تورم ازتان جلو نزده، خیالبافی کنید و توی سناریوهایی که پروش میدهید، رفتوآمد کنید، اما وقتی دستگیره در آژانس املاک را میچرخانید، وارد دنیای واقعیتری میشوید که هیچ شبیه تصوراتتان نیست. فرقی ندارد شفاهی مشخصات ملک مدنظرتان شامل متراژ، سال ساخت و طبقه را توضیح دهید یا فرم پر کنید. اولین سوالی که مشاور املاک ازتان میپرسد، این است: «یه کم بیشتر نداری؟»
نکته؛ فرقی ندارد دنبال خانه سیصد میلیونی بگردید یا دو میلیاردی، در هر صورت برای رفتن به مرحله بعدی باید جوابی برای این سوال پیدا کنید.
دستت را به من بده
فاز دوم از جایی شروع میشود که لیست مخاطبین تلفن همراهتان پر میشود از اسامی غریبی مانند: «احمدی،۸۰ متری»، «شهابی، املاک نگین»، «موسوی، خیابان دهم»، «جلالی، بنبست»، «کرمپور، همکف، نور از پاسیو» و عباراتی از این دست. روزانه تماسهای مکرری با شما گرفته میشود که بهخاطر ناشی بودنتان ممکن است در روزهای اول یک قرار بازدید را با چند نفر هماهنگ کنید، یا نتوانید در مقابل ادبیات و دایره واژگان املاکیها پاسخگو باشید. آنها شما را که هیچ ایدهای درباره مشخصات فنی ملک ندارید، میاندازند گوشه رینگ، بمباران اطلاعاتیتان میکنند و بعد با صدایی آهسته رو به شما که دارید با حالتی سرسپرده و یکنواخت سر تکان میدهید، میگویند: «تو این وضعیت بازار، فایلی بهتر از این گیر نمیاد. از دستش ندید.»
نکته؛ فرقی ندارد در کدام مختصاتِ نمودار تورم ایستاده باشیم، قبل از برجام باشیم یا بعد از برجام باشیم، تحریمها در مرحله امضا باشند یا اجرا؛ به نظر مشاورین املاک، هر وقت شما قصد خرید مسکن داشته باشید، اوضاع خراب است.
مارخورده افعیشدگانیم
به مرور و پس از نشست و برخاست مکرر با اهالی صنف ملک و مسکن، یاد میگیرید که باید چه اندازه به یک مشاور، اطلاعات بدهید و کدامیک از فایلهایی را که معرفی میکند، ندیده رد کنید. با زبان بدن و لغاتشان آشنا میشوید، با دیدن یک مرد با سررسیدِ جلد چرمی توی دستش وسط یک کوچه در ساعت سه بعدازظهر بهخوبی میتوانید دریابید که او مشاور املاک است. خلاصه اینکه برای خودتان مشاور تمامعیاری میشوید که گرچه به مکتب نرفته و درسش را نخواندهاید، مسئلهآموزِ صد بنگاهی شدهاید. یاد میگیرید توی سرِ ملک بزنید، قیمتگذاری کنید و پشت تلفن سوالهای تخصصی بپرسید: شمالی است یا جنوبی؟ قدرالسهمش چقدر است؟ جنس کابینت؟ پارکینگ مزاحم؟ و…
نکته؛ در این مرحله ممکن است با بیتوجهی و بیاعتنایی از سمت مشاوران املاک مواجه شوید، چراکه در اثر مطرح کردن پرسشها و اظهارنظرهای زیادی، آنها شما را با همکاران و رقبایشان اشتباه گرفته و جوابتان را نمیدهند.
*
این مطلب دنبالهدارتر از این حرفهاست و همانطور که گفتم، چون هنوز نتوانستهام مسکن دلخواهم را بخرم، همچنان در حال تکمیل کردن تجربیاتم هستم. در شماره بعد از نحوه صحیح برخورد با سایتهای خانهیابی میگویم و اینکه چطور «فریب جملات توصیفی و عکسهای شاتراستاک را نخوریم.»