گزارشی از چند روز همسایگی کارنامه سبزها با ساختمان وزارت آموزش و پرورش
سر ظهر است. مقابل ساختمان وزارت آموزش و پرورش دنبالشان میگردم، اما کسی را پیدا نمیکنم. کمی پایین و بالا میکنم تا گوشهای کنار ساختمان وزارت چشمم به آنها میافتد. چند پتو و روفرشی انداختهاند و کولهبارشان را دورتادور چیدهاند. چند لیوان چای با پوست شکلات هم گوشه و کنار دیده میشود. در گوشهای دیگر دیگی روی پیکنیک است و وسایل دیگری که حکایت از اقامت طولانیمدت آنها در این مکان دارد.
چند نفرشان که همگی جواناند، روی یکی از پتوها نشستهاند و صحبت میکنند. وقتی اجازه میگیرم که با آنها صحبت کنم، کارت خبرنگاری میخواهند که نشان از حرفهای بودنشان و داشتن تجربیات زیاد در این راه میدهد. بالاخره نمایندهای از آنها و شاید نمایندهای از سههزار نفری که چشم به آنها دوختهاند، تصمیم میگیرد اینبار به چلچراغ اعتماد کند و بار دیگر تمامی خواستهها و اتفاقاتی را که آنها را به زندگی شبانهروزی کنار ساختمان وزارت آموزش و پروش کشانده است، صحبت کند.
یکی بود یکی نبود…
حکایت آنها از روزی شروع میشود که نتایج هشتمین آزمون استخدامی منتشر میشود و آنها با وجود داشتن نمرههای قابل قبول در کد رشتههای انتخابی و دعوت به مصاحبه درنهایت پذیرفته نمیشوند و به اصطلاح کارنامه سبز میشوند، این اتفاق نه یک بار، بلکه چندین بار طی سالها برای برخی از آنها افتاده است.
نماینده که پسر جوانی است و مهندسی معماری خوانده است، حرفهایش را از ۲۸ فروردین شروع میکند که تجمعات و مطالبهگریشان را شروع کردهاند و در این شش ماه هم ادامه دادهاند و حالا یک ماه است که به صورت شبانهروزی از ۱۳ شهریور به گفته خودشان، تجمع و نه تحصن انجام دادهاند و اسم این کار را تحصن نمیگذارند، چون پیگیر کارهایشان هستند و در همسایگی ساختمان وزارت در پیادهرو روز را شب و شب را صبح میکنند و پیگیر کارهایشان هستند.
او میگوید اگر درصدی میدانستیم که مطالبهگریمان بهحق نیست و اگر آزمون سال ۹۹ با بقیه سالها فرق نداشت، وقت خودمان را شش ماه پای این مطالبهگری نمیگذاشتیم. مطالبهگری ما کاملا بهحق و قانونی است و مدارک و مستنداتی داریم که آزمون ۹۹ را با سالهای قبل کاملا مجزا میکند.
خودیهای بومی و غیرخودیهای غیر بومی
از او میخواهم درباره مدارک و مستنداتی که به آنها اشاره میکند، صحبت کند که با بومیگزینی شروع میکند و هر لحظه برگه دیگری رو میکند. «در آزمون سال ۹۹ قانون بومیگزینی برای اولین بار اجرا شد. وقتی دفترچه ۲۰ شهریور ۹۹ منتشر شد، این قانون در دفترچه وجود نداشت و بعد از یک ماه اصلاحیهای برای دفترچه آمد که این قانون را اضافه کرد. به این صورت بود که ما با زدن یک تیک مشخص میکردیم بومی هستیم یا نه، که در صورت بومی بودن نمره کتبی ما ضریب ۴ میگرفت.»
و در ادامه مثال دو سرعت را برای مقایسه بین فرد بومی و غیربومی میزند: «فکر کنید اگر مسابقه دو سرعت باشد، من که بومی نیستم، در نقطه صفر میایستم، اما شخصی که بومی است، ۴۰ متر جلوتر از من میایستد، حالا من چقدر باید توانایی علمیام را بالا ببرم که به او برسم. هر چقدر هم بالا ببرم، ضریب ۴ ضریب بالایی است تا به آن شخص برسم.»
او اینگونه نتیجهگیری میکند که بنا به این دلایل این آزمون اعتبار و پایایی ندارد. از این جهت که بایستی افرادی که تخصص و علم بالایی دارند، برای حرفه معلمی وارد این سیستم شوند. اما این آزمون این را نمیسنجد، زیرا کارنامهای موجود است که ۹۸ درصد تخصصی زده و رد شده و همچنین کارنامهای نیز موجود است که با منفی۵ قبول شده، حکمش خورده و از اول مهر سر کلاس است.
هرچند به طور کامل بومیگزینی را رد نمیکند و معتقد است: «بومیسازی قانونش درست است، اما اگر بهدرستی اجرا شود. یعنی در ۳۲ استان به صورت مجزا آزمون گرفته شود و من که بومی نیستم، اصلا حق شرکت در آزمون را نداشته باشم. الان نمره مصاحبه ۳۰ درصد کل نمره است و نمره کتبی ۷۰ درصد است که ضریب یک و چهار هم به نفع بومی بودن به آن اضافه کردهاند. بدون اینکه اثبات کنم واقعا بومی هستم یا نه، با زدن یک تیک بومی میشدم و امتیاز را میگرفتم. بعد از آن میتوانستم استشهاد محلی صوری بیاورم. همچنانکه افرادی این کار را کردهاند، قبول شدهاند و سرکلاس درس میدهند.»
یکی دیگر از ناکارآمدیهای این آزمون را سهمیهای میداند که برای کارهای پژوهشی و پایاننامهها در نظر گرفتهاند، زیرا از قرار معلوم مصاحبههای سالهای قبل از ۱۰۰ نمره بوده، اما برای سال ۹۹ را از ۷۵ نمره حساب کردهاند و ۲۵ نمره را به کارهای پژوهشی و پایاننامه اختصاص دادهاند و ناکارآمدی زمانی نمایان میشود که در برخی استانها این امتیازات هم یکسان نبوده، برخی استانها این امتیازات را داشتهاند و برخی نداشتهاند.
کمبود نیرو شاید چاره شود
نکته جالب توجه این است که آنها دیگر از خیر پیگیری این موارد گذشتهاند و میخواهند به صورت دیگری کار آنها پیگیری شود. نماینده جمع کارنامه سبزها میگوید: «درست است که حق با ماست و مستنداتش هم موجود است، اما به هر ارگانی سرزدیم، گفتند که این مشکل باید درونسازمانی حل شود که میبینید الان یک ماه است که به صورت شبانهروزی اینجا هستیم. شش ماه است که رفتیم و آمدیم و تخلفات را بازگو کردیم، اما این ارگان به هیچ عنوان نمیخواهد قبول کند که تخلفی انجام داده است و ما هم دیگر نمیخواهیم به تخلف اشاره کنیم، بلکه میگوییم الان این ارگان ۲۵۰ هزار نیرو کم دارد و ما هم برای معلمی شش ماه است از زندگی گذشتهایم. خود من سه ماه است که خانوادهام را ندیدهام و الان هم یک ماه است با مدارک کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری برای شغل معلمی کف زمین میخوابیم. این ارگان دیگر چه مدرکی میخواهد؟ حتی از دکتری بالاتر؟»
و با جدیت ادامه میدهد: «حرف ما این است که این ارگان کمبود نیرو دارد و ما هم نمره علمی را کسب کردهایم که اینجا هستیم. پس میتواند از ما استفاده کند و ما هم دیگر با هیچ تبصره و قانونی کار نداریم.»
وقتی مسئولان به هیچ صراطی مستقیم نیستند
آنها آنقدری به این شغل علاقه دارند که خودشان دست به کار شدهاند و هر مانعی را که سر راهشان قرار میگیرد، به نوعی نهفقط برای خودشان، بلکه برای وزارت هم از سر راه برمیدارند تا به مقصود برسند.
برای مشکل بودجه این را در نظر گرفتهاند که فقط حکمشان را بزنند و این افراد، یک سال دوره ببینند و از سال ۱۴۰۱ سرکار بروند که مسئولان قبول نکردهاند.
حتی به حکم جایگزین هم قانعاند که طی آن در هر جایی و هر رشتهای که برای تدریس به افراد اعلام شد، تدریس کنند که برای سالهای بعد سازماندهی شود، و باز هم مسئولان قبول نکردهاند. حاجی میرزایی، وزیر قبلی، به امور استخدامی نامه زده است که ۹۸۰۰ ظرفیت خالی وجود دارد که از این ردیف بودجه، ۴۵۰۰ تا برای امور ایثارگران و سهمیهداران است، بیش از ۱۱۰۰ تا برای معلولان است و ۳۷۰۰ تا سهمیه آزاد است.
حال این افراد میگویند اصلا درخواست افزایش ظرفیت هم ندارند، بلکه همین ردیف بودجهای را که برایش مشخص شده و مجوزش داده شده است، به آنها دهند که باز هم دریغ میکنند.
موضوع زمانی پیچیدهتر میشود که در امور استخدامی به آنها گفتهاند وزارت نامهاش را زده که این ظرفیت باقیمانده به کارنامه سبزها اختصاص داده شود، که بعد از چند روز طی اتفاقاتی که کسی از چند و چون آن خبری ندارد، اعلام کردهاند این ظرفیت باید به آزمون استخدامی امسال اختصاص داده شود.
باز هم آزمونی دیگر در راه است
هرچه کارنامه سبزها کوتاه میآیند و با شرایط کنار میآیند، اما تنها حرف مسئولان این است که باید دوباره در آزمون امسال شرکت کنند.
حرف آزمون که میشود، گویی داغ دلشان تازه میشود. «به ما میگویند دوباره باید آزمون دهید. ما شش ماه است فقط سرگردان هستیم و چیزی نخواندهایم و باز هم اگر آزمون دهیم، کارنامه سبز میشویم. علاوه بر این در بخشنامهای که اختصاص به کارنامه سبزها دارد، یعنی ماده ۲۴ و تبصره ۱۰ میگوید که، کارنامه ما دو سال اعتبار دارد و در صورت نیاز و کمبود نیروی انسانی این ارگان میتواند از من استفاده کند. الان چطور شده است این قانون عوض میشود و از ما استفاده نمیکنند؟»
از جهتی دیگر آنها معتقدند این آزمون اصلا قرار نیست امسال برگزار شود و اگر هم برگزار شود، دیگر شامل حال آنها نمیشود. «درخواست ما این است که حداقل کتبی بگویند که آره یا نه. شش ماه است ما را بلاتکلیف نگه داشتهاند. هر روز هم خبر آزمون میآید، اما آزمونی هم درکار نیست، چون هیچ بودجهای برای آن وجود ندارد. دولت تازه سرکار آمده و این وزارت وزیر ندارد و سرپرست آن را اداره میکند. برگزاری آزمون هم روندی طولانی است که هیچکدام تا الان انجام نشده است و همچنان باز هم از آزمون صحبت میکنند. علاوه بر این، ما دوستانی داریم که سنشان بالا رفته و از محدوده سنی مشخصشده گذشته است و پنج سال است پشت سر هم کارنامه سبز میشوند.»
او در ادامه بحث آزمون که دیگر شامل حال آنها نمیشود، اضافه میکند: «بخشنامهای آمده که تا سال ۱۴۰۴ حقالتدریسیها، غیرانتفاعیها و نهضتیهای بعد از ۹۲ را سازماندهی کنند و نیروی رسمی کنند، یعنی علنا دیگر آزمونی برای ماده ۲۸ در کار نیست. فقط قول و وعده به ما میدهند که به آزمون بعدی برویم.»
او میگوید حتی رهبرمان هم گفتهاند مطالبهگر باشید، ما تجمعات ۱۸۰۰ نفره جلوی مجلس و دیوان عدالت داشتیم؛ از ۲۸ فروردین تا الان هشت تجمع گسترده چندین روزه داشتیم. تجمع قبلی ما ۱۰ شبانهروز بود که این ارگان وعدههایی به ما داد که ما هم بیانیهای دادیم که در ایرنا هم منتشر شد و طی آن ۲۰ روز مهلت دادیم که به مشکل ما رسیدگی شود، اما هیچ اتفاقی نیفتاد.
سری را که درد نمیکند، دستمال نمیبندند
آنها که همگی جوان و تحصیلکرده هستند و حاضر شدهاند برای رسیدن به خواستهشان سختیهای زیادی را تحمل کنند، اما موضوع این است که اگر بیخیال این همه تلاش شوند، درنهایت چه اتفاقی خواهد افتاد.
نماینده که میخواهد از زبان همه ۳۰۰۰ نفری که برای این شغل تلاش میکنند، صحبت کند، میگوید: «جوان مردم ۳۵ ساله و مجرد است و حتی متاهل و بیکار است، حتما دردی دارد که میآید و کف خیابان میخوابد، دنبال شغل است و به این شغل هم علاقه دارد. هر کدام ما مشکلی داریم که اینجا هستیم، وگرنه سری را که درد نمیکند، دستمال نمیبندند.
وقتی جوانی، چه دختر و چه پسر، یک ماه در خیابان بخوابد و بعد نتیجه نگیرد، وقتی برگردد، همان آدم قبلی میشود؟ باز هم به این کشور امیدی دارد؟ بسیاری از دوستان ما که کارشناسی ارشد و دکتری هستند، میگویند ما میخواهیم برویم، به چه امیدی در این مملکت بمانیم.»
در راه ستارهدار شدن
یکی دیگر از گلهگیهای اصلی آنها این است که طی این شش ماه هیچ جلسهای همراه با هیچ کارشناسی برایشان تشکیل نشده است، اما چندین جلسه با حضور مسئولان امنیتی برگزار شده است و در این جلسات تهدیدهایی برای ستارهدار شدن و عدم اجازه برای شرکت در آزمونهای بعدی بوده است. اما حرفشان این است چه کار کردهایم که میخواهند ما را ستارهدار کنند.
در آخر پیشبینیاش را از این شش ماه و یک ماه کف خیابان خوابیدن میگوید: «ما به هر ارگانی که رفتیم، گفتند اگر پیگیری کنید، به نتیجه میرسید. ما هم پیگیری میکنیم تا به نتیجه برسیم. و با توکل به خدا امید داریم حالا که تا به اینجا آمدهایم، انشاءالله خدا هم دلرحمی به این مسئولان بدهد که فکری به حال ما کنند.»
نقش زنان در تجمعات کارنامه سبزها
قسمتی از همین محوطه کوچک هم برای خانمهاست، که به گفته نمایندهشان در برخی از تجمعات ۱۸۰۰ نفرهشان ۸۰ درصدشان خانم بودهاند. از خانمها هم کسی نماینده میشود تا صدای دیگران باشد.
او یکی از پیشکسوتان این راه است که شش بار در این آزمون شرکت کرده و هر سال با بهانهای کارنامه سبز شده است. او دیگر مصمم است اینبار این آزمون را به سرانجام برساند. صحبتهایش را از تجربیاتی که در این راه داشته است، شروع میکند و میگوید: «کارشناسی تربیت بدنی داشتم و عاشق معلمی بودم و هرچند سالی که آزمون دادم، قبول میشدم. اما مصاحبه را رد میشدم، به دلایلی مثل اینکه بومی نیستی، فرهنگی نیستی، بههرحال هرطوری بود، نشد.» او که میبیند با این مدرک راه به جایی نمیبرد، تصمیم میگیرد اینبار از در دیگری وارد شود و در مقطع ارشد آموزش ابتدایی را انتخاب میکند و باز هم پشت در میماند.
ادامه میدهد: «من خودم هر شغلی بگویید، رفتهام، ولی آنقدر که این شغل را دوست دارم، هیچ شغلی را دوست ندارم. الان هم معلمهایی از اینجا رد میشوند و میگویند ما معلمیم، خسته شدیم، شغلش خوب نیست و حقوقش کم است. درست است که حقوقش کم است، اما بچههایی که اینجا هستند، یکی اینکه خیلی معلمی را دوست دارند و دیگر اینکه به آن نیاز دارند.»
امید به دولت جدید
او که واقعا از این شرایط و بیخیالی مسئولان برای وضعیت آموزش خسته شده است، پیشبینیاش برای نتیجه این شش ماه تلاش دولت جدید است. «برحسب شعارهایی که آقای رئیسی و وزرایش دادند، امید دارم که واقعا رسیدگی کنند و میبینیم مسئولان دارند به حرف ما گوش میکنند. ولی امیدواریم که این گوش کردن نتیجهای هم داشته باشد.»
نویسنده: طاهره نمرودی
هفتهنامه چلچراغ، شماره ۸۳۶