به بهانه اجراینمایشی متفاوت درتالار سنگلج
در فرهنگنامه دهخدا معاشر به کسی گفته میشود که با انسان نزدیکی و ارتباط دارد. یعنی کسی که با دیگری در ارتباط است و این ارتباط تعریف مشخصی ندارد. این تعریف، سرآغاز نمایش «معاشر» است که روابطی از این دست را محوریت روایت خود قرار داده و در سالنی که پیشتر آن را با نمایشهای ایرانی و سنتی در یاد داشتیم، به روی صحنه میرود. آنچه خواهید خواند، چکیدهای است از گفتوگو با کارگردان و بازیگران نمایش «معاشر» که این روزها در تماشاخانه سنگلج به روی صحنه است.
الهه حاجیزاده، سیدمهدی احمدپناه
احسان حاجیپور، کارگردان:
فرار از واقعیتهای تکراری
فکر میکنید چرا امروز باید «معاشر» روی صحنه برود؟
یک لحظاتی دغدغه شخصی است و لحظاتی دیگر دغدغههای گسترده و وسیعتر است. بخشی از «معاشر» هم برآمده از همین دو مسئله است. در بروشور هم نوشتهایم که داستان نمایش واقعی نیست، اما آدمهای آن واقعی است. این آدمها خودمان هستیم. خیلی اتفاقات عجیب و غریبی در صحنه نمیافتد و این آدمها را همه جا میبینیم. پس «معاشر» برای من دغدغه روز است. اینکه چرا باید روی صحنه برود، به این دلیل است که فکر میکنم جامعه امروز دچار چنین ماجرایی است، شاید اولویت اول نباشد، اما هست. من قصد روایت داشتم و هیچ چیزی را قضاوت نکردم.
چه رویکردی نسبت به بچهها در نمایش داشتید؟
این یک واکاوی است بین نسل دهه ۶۰ و امروزیها. اینکه چرا بچهها را با این شکل و فرم آوردیم، به این دلیل است که میخواستیم تماشاگر غافل نباشد از کاری که بچههای این دهه انجام میدهند و فکر و تاثیراتشان. گاهی ما آنها را دستکم میگیریم یا نمیبینیمشان. این نسل بسیار پیچیده است. در نمایش «معاشر» هم پیچیدهترین قسمت زمانی است که بچهها وارد میشوند و داستان را پیش میبرند. این نسل یکسری مفاهیم کلیدی و اساسی برایش اهمیتی ندارد. برای سادهترین مسئله بنیان خانواده را به هم میریزند. خانواده داستان ما ۱۶ سال زندگی کردهاند و اتفاقی میافتد که حتی دیگر نمیتوانند به شب قبل برگردند.
تا به حال مرسوم نبوده که چنین نمایشهایی در تالار سنگلج به روی صحنه برود، رویکرد جدید این سالن را چگونه ارزیابی مینید؟
فکر میکنم اینجا، جای بسیار مهمی است. بهعنوان قدیمیترین تماشاخانه فعال شهر تهران، اوایل دهه ۴۰ که کارش را آغاز میکند، با نمایشهای ایرانی اجراهایش را آغاز میکند. افرادی در این صحنه نمایش اجرا بردهاند و کسانی در این تماشاخانه کار کردهاند که هنوز هم از نتایجش بهره میبریم. سنگلج از یک سال و نیم پیش اتفاق جدیدتری را تجربه میکند، اینکه نگاهش به نمایشهای ایرانی تغییر کرده و گستردهتر به نمایش ایرانی نگاه میکند. همراه کردن مخاطبان بههرحال سخت است. هر کسی که نوع دیگری از نمایش ایرانی را در سنگلج کار میکند، بههرحال برای آشنا کردن مخاطب مشکلاتی دارد که امیدوارم بهزودی حل شود.
لیلا برخورداری:
فرار از دروغهای تکراری
چه موضوعی در نمایش «معاشر» شما را به خود جذب میکند؟
خوشایند من نیست گفتن این حرف، اما مسائلی که در نمایش گفته میشود، آنقدر واقعی بود که بازی در این نمایش را برای من جذاب کرده بود. این مباحث آموزشی و تحلیل ماجراست. بررسی دقیق نیاز به نگاهی جامعهشناسانه و روانشناسانه دارد. این نوع نمایشها نوعی زنگ خطر است تا یادآوری کند که کجا میرویم؟ فکر میکنم شنیدهام که میگویند ایران دومین کشوری است که آمارش بیداد میکند. وقتی یک مسئله تکرار میشود، قبح آن میریزد و بعد از آن فکر میکنند اتفاق مرسومی است و… امروز افرادی را میبینیم که خیانت را توجیه میکنند و برایشان خیلی عادی است. امیدوارم بتوانیم جلوی آن را بگیریم. اینکه انسان دیگر نتواند بهراحتی اعتماد کند، وحشتناک است. همین که سوءظن باشد، یعنی همه چیز خراب شده است.
در این نمایش خانوادهای را میبینیم که شاید نمونهاش را خیلی زیاد در بین اطرافیانمان میبینیم. به دلیل زیاد شدن بحث دروغ و خیال چنین مسائلی را بیشتر میبینیم. ساقی در نمایش «معاشر» زنی است که درس و دانشگاه نداشته و ازدواج کرده. هرچه که هست، ساقی زنی امروزی است. او از اطرافش اطلاع دارد و پیرامونش را میشناسد. او حالا به جایی رسیده که نمیتوان ثابت کرد واقعا خیانتی صورت گرفته یا نه! آن چیزی که در گفتوگوها به آن رسیدیم، این بود که خیانت صورت گرفته و به دلیل گذشته این زندگی چندان عجیب هم نیست. در جایی از نمایش ساقی به همسرش میگوید ببین چه کار کردهای که حتی در مورد مشکلات دخترم نمیتوانم با تو صحبت کنم. یعنی همه نشانههایی است که در این زندگی و زندگیهای دیگر وجود دارد و فاصلهها همینطور کمکم ایجاد میشود و انسانها از هم دور میشوند.
شما هم فکر میکنید در داستان نمایش خیانت رخ داده؟
نظر کارگردان این است که خیانت اتفاق افتاده، ولی من فکر میکنم پایان این قصه برای تماشاچی باز است و میتواند تصمیم بگیرد که خیانت اتفاق افتاده باشد یا نه. رفتاری که با زن میشود، میتواند او را توجیه کند. من بهعنوان ایفاکننده نقش میگویم اینکه دو نفر در خانه نشستهاند، دلیل بر این نمیشود که حتما خیانتی صورت گرفته باشد. شاید آن دو نفر فقط حرف زدهاند و اتفاق خاصی نیفتاده. ساقی مدام به همسرش میگوید بیا صحبت کنیم، اما همسر گوش نمیدهد و شاید به همین دلایل میتوان به ساقی حق داد. فکر میکنم مثل ساقی در این شرایط، یعنی زن خانهدار امروزی کم نیست. مسئله خیانت هم که در جامعه ما بیداد میکند و وجود دارد.
سیدجواد یحیوی:
فرار از اجراهای تکراری
اگر در زندگی واقعی در شرایط نقشی که بازی میکنید قرار بگیرید، چه واکنشی خواهید داشت؟
فکر میکنم اگر من هم در همین شرایط باشم، واکنشم همینطور خواهد بود. شخصیت آرمان به این دلیل که دوست زن و شوهر قصه است، میتواند به راحتی با هردو آنها صحبت کند. او همه چیز را خیلی جدی نمیگیرد و ساده با مشکلات کنار میآید. آرمان کار خاصی نمیکند، فقط آنها را توجیه میکند که بفهمند همه ابعاد قصه این نیست که شما راجع به آن حرف میزنید. نمایش «معاشر» میخواهد بگوید این مسائل زیرپوست زندگی همه ما هست و چه خوب چه بد، ما را تهدید میکند. آرمان هم نمیتواند چیزی را تغییر بدهد، اما نگاه متفاوتی دارد. آرمان سرد و گرم چشیدهتر است و بحران و التهابات اینچنینی را گذرانده. برای همین خیلی برایش پیچیده نیست، ولی بهخاطر حال گرفته دوستانش ناراحت است.
جواد یحیوی را بیشتر بازیگر بدانیم یا مجری؟
در حال حاضر که حجم بازیهای من خیلی بیشتر از اجراست و خودم هم دوست دارم بازی کنم. اجرا به خصوص اجرا در تلویزیون که روزی برایم پوزیشن حرفهای را تعریف کرده، هنوز شکلی از آن برای مردم مرسوم است که باشی و کار کنی و دیده شوی. از آنجایی که نه تلویزیون من را خیلی دوست دارد، نه من علاقه به کار در تلویزیون دارم، این اجرا برای من منسوخ شده، ولی اجرا در رسانههای دیگر را تجربه میکنم.
غیر از تئاتر در سینما هم فعالتی دارید؟
بله. فیلم «برادرم خسرو» آماده اکران است. غیر از این برای بازی در فیلم سینمایی «بن بست مستوفی» قراردارد دارم که کست و فیلمنامه خوبی دارد. در حال حاضرهم سر فیلمبرداری سریال «پیکسل» هستم سریال اینترنتی ۱۵ دقیقهای است و شیوه جدیدی دارد. «آپاراتچی» هم اجرا میکردم که به تازگی از آن خداحافظی کردم. بنابراین در رسانههای مختلف کار میکنم. اگر قرار باشد من هر نقشی بازی کنم بازهم بگویند این همان مجری است، هرچه رشتهایم پنبه میشود. امروز باید همان آرمان را بپذیریم که روی صحنه است و…
نفیسه روشن:
فرار از نقشهای تکراری
این اولین تجربه بازی تئاتر برای شما بود. برایتان سخت تر از تجربههای دیگر نبود؟
تنها تئاتر نیست که سختی دارد. فکر میکنم سینما، تلویزیون، رادیو و… همه سختیهای خودش را دارد. این توجیه برای من وجود دارد که وقتی عاشقی، سختیها برایت شیرین است. خوبی تئاتر این است که مخاطب روبهروی تو ایستاده و انرژیها را میگیری و تکراری وجود ندارد و باید یک ساعت و نیم تا دو ساعت بازی خوبی ارائه داد. این باعث میشود تسلط بازیگر بالا رود. تئاتر واقعا هنر است و سینما صنعت و قابل مقایسه نیستند. این تجربه برای من خیلی لذتبخش بود.
چه دلیلی وجود داشت که برای اولین تجربه بازیگری در تئاتر، این نقش را انتخاب کردید؟
به این دلیل که اکثر نقشهای من در سریالها اصلی بود و وقت زیادی میگرفت. برای بازی در فضاهای دیگر باید کار قبول نمیکردم. متاسفانه مدتی بود که میگفتند به نفیسه روشن بازی در تئاتر و سینما پیشنهاد نمیشود و… ولی واقعا اینطور نیست. من امسال دو سریال خیلی خوب را رد کردم و احساس کردم نقشها تکراری است و همیشه دختر خانوادهای است که به او ظلم میشود، حرفگوشکن است و… تصمیم گرفتم برای دوری از این تکرار مدیومهای دیگر را تجربه کنم. قبول دارم که در سالهای گذشته اشتباهاتی داشتم، ولی بههرحال باید رو به جلو حرکت کرد و… سر سریال «یک تکه زمین» دو فیلم سینمایی به من پیشنهاد شد که متاسفانه درگیر کار بودم. من فرزند تلویزیون هستم و شهرتم را از «اغما» دارم. اگر نقش خوبی در تلویزیون پیشنهاد شود، حتما میپذیرم. فعلا از شرایط راضیام و نمایش «معاشر» هم اثر خوبی است که در زندگی همه با این سوژه آشنایی دارند. من سال قبل در زندگی یکی از نزدیکانم این مسئله را لمس کرده بودم. قطعا با حالوهوای من در این سن و سالم مطابقت داشت و قصه را خیلی دوست داشتم.
معاشر یعنی چه؟
فکر میکنم یعنی کسی که با او همصحبت میشویم.
فریدون محرابی:
فرار از خطاهای تکراری
یک نقش بایستی چه ویژگیهایی داشته باشد تا شما آن را برای بازی انتخاب کنید؟
برای من بیشتر موضوع اثر اهمیت دارد. این سوژه را دوست ندارم، اما فکر میکنم امروز در جهان خیلی از افراد درگیر آن هستند. بد نیست گاهی از اتفاقاتی که اطرافمان میافتد، حرفی بزنیم که موضوعش به زندگی واقعی نزدیک باشد.
حس میشود در بخشهایی از نمایش مرد هم در رابطه لنگ میزده و خودش هم اشتباهاتی داشته و حالا با این رفتار میخواهد خطاهای خودش را پنهان کند. شما چطور فکر میکنید؟
بههرحال این ایده مربوط به کارگردانی است. نویسنده و کارگردان میخواستند تکبعدی نبینیم و نشان دهیم که همه این افراد در منجلابی گرفتار هستند و مشکل دارند. آدمها به هم دروغ میگویند. در رابطه زن و شوهری میبینیم که افراد به هم خیانت میکنند، شاید نتوانند ثابت کنند، اما حس میکنند و متاسفانه این حس گاهی درست از آب درمیآید. ما میخواستیم همین باشد و اگر این درآمده، کارمان را خوب انجام دادهایم.
پیشنهادهای من و تئاتر
«مرگ زنان زرد» نوعی از تئاتر بیچیز است که از هرگونه موارد غیرضروری صحنه به عمد پرهیز میکند تا توانایی بازیگران و کارگردان برای مصور کردن وقایع و پلانهای این اپیک سوریالیستی تخیل تماشاگر را به تمامیت بهکار گیرد. این تکنیک تخیلپروری در این نوع تئاترها موجب این میشود که تماشاگر علاوه بر دیدن فعل و انفعالات بالقوه درام در صحنه از تصاویر نوستالژیک ذهن خود نیز که معمولا ویترین فراموش شده درونی است بهره ببرد، یعنی اتفاقات صحنه زنگ خلق تخیل را به صدا در میآورد، همذاتپنداری و عمقگرایی شکل میگیرد تا تماشاگر بسان کاراکترهای این تئاتر به کاتارسیس و رستگاری برسد، هدف از این ماتریس تئاتر بیچیز برای تئاتر مرگ زنان زرد تقویت تخیل تماشاگرانش است که همانا تخیل یکی از ارکان و عناصر اصلی تفاوت مابین انسان و حیوانات است که سرانجام منجر به رویا و بهخاطر آوردن و اصالت اراده میشود که استنتاج و هدف و امید به زندگی را در انسان ماشین زده امروز ازدیاد میبخشد.
این تئاتر با طراحی و نویسندگی و کارگردانی امین ابان و با بازی نیلوفر مرادی، شیرین عطااللهی، سپیده ساعدی، فاطمه اریا، مهسا کامیابی، سهیل برخورداری و امین آبان به تهیه کنندگی سهیل برخورداری هر روز ساعت ۱۶ در سالن ارغنون روی صحنه میرود.
شماره ۶۸۷
خرید نسخه الکترونیک