سیروس مقدم از خانه «دایی جان ناپلئون» میگوید
فرنوش ارسخانی
خانه اتحادیه برای سیروس مقدم به یکی از خاطرهسازترین لوکیشنها تبدیل شده است. او که فعالیت هنریاش را با سریال «دایی جان ناپلئون» بهعنوان دستیار کارگردان و طراحی صحنه و لباس شروع کرده است، در جریان جزئیات دقیق انتخاب خانه اتحادیه توسط ناصر تقوایی برای ساخت این مجموعه بهیادماندنی قرار دارد و تقریبا موبهمو مراحل پیشتولید این سریال در یادش باقی مانده است. مقدم میگوید هفت ماه کار و تلاش در خانه اتحادیه، عین زندگی کردن یک خانواده در یک خانه باغ باصفا و پر از لحظات مسرتبخش میماند که بعدها تنها سهمشان از این خانه، فقط مرور خاطراتِ خوشِ حضورشان در آنجا بود…
شما یکی از نزدیکترین عوامل سریال «دایی جان ناپلئون» در زمان ساخت این مجموعه بودید و تقریبا در جریان جزئیات دقیقتر و نحوه پیدا کردن لوکیشن خانه اتحادیه قرار داشتید. آقای تقوایی لوکیشن این سریال را چگونه پیدا کرد؟
یادم هست آقای تقوایی در آن زمان، خیلی دنبال لوکیشنی میگشتند که متناسب با قصه این سریال باشد، چون قصه «دایی جان ناپلئون»، درباره سه خانواده در یک خانه باغ بود که با وجود اختلافات بسیار زیاد و سوءتفاهمهایی که نسبت به هم داشتند، ولی مجبور بودند کنار همدیگر زندگی کنند. ما یک مدیر تولید داشتیم به اسم آقای صفوری (یکی از مدیر تولیدهای حرفهای و کاربلد آن دوران) که آقای تقوایی به او ماموریت داده بود که یک خانه باغ با ویژگیهای قصه این سریال پیدا کند. آقای صفوری بعد از رفتوآمد به لوکیشنهای مختلف، درنهایت به لوکیشن خانه اتحادیه رسیدند و وقتی آقای تقوایی به همراه ایشان برای بازدید به این لوکیشن رفتند، متوجه تناسب بسیار زیادی میان خانه اتحادیه با ویژگیهای قصه سریال «دایی جان ناپلئون» شدند. تنها مشکل اصلی ما در زمان مواجهه با این لوکیشن، سکونت خانوادهها در هر یک از خانهها بود. خانواده آقای اتحادیه در هر سه بخش این خانه ساکن بودند و این اتفاق، فیلمبرداری را کمی سخت میکرد. از طرفی، آقای تقوایی قصد داشتند در فضاسازی این لوکیشن تغییراتی بدهند، اما در چنین وضعیتی این کار ممکن نبود…
پس از صحبتها و مذاکرات فراوان با خانواده آقای اتحادیه، درنهایت ساکنین خانه با ما کنار آمدند و موافقت کردند که لوکیشن را در اختیار ما بگذارند و برای چند ماه محل سکونتشان را تغییر دهند. ما حدود شش، هفت ماه در این خانه، کارِ فیلمبرداری سریال را انجام دادیم. این خانه تقریبا به پاتوق ما تبدیل شده بود. تمام کارهای سریال از قبیل گریم در همین خانه انجام میشد.
تمام سکانسهای سریال در خانه اتحادیه فیلمبرداری شد؟
کل سریال به جز یک لوکیشن، همه در خانه باغ اتحادیه فیلمبرداری شد. لوکیشنهایی مثل بازار، محله، کوچه، نان سنگکی، قصابی، خانه اسدالله میرزا و خانههای مختلف، همه در همانجا توسط امیر فرخ تهرانی که تازه از ایتالیا به ایران آمده بود، طراحی و دکورشان زده شد. البته یکی از دکورها را هم ما متناسب با فیلمنامه به لوکیشن اضافه کردیم. مثلا آن آلاچیق نسترنی را که قصه از آنجا شروع میشد، آقای تقوایی گفتند که به دکور اضافه کنیم. یا فرمهای دیگر این مدلی مثل جزئیات خانه مش قاسم.
چقدر در جریان جزئیات اتفاقاتی که بعدها برای سرنوشت خانه اتحادیه افتاد، قرار داشتید؟
من در حد اخباری که هرازگاهی میدیدم و میشنیدم، از سرنوشت این خانه مطلع بودم و بسیار هم تاسف میخوردم، چون یکی از ماندگارترین سریالهای تلویزیون در آنجا ثبت و ضبط شده بود. خانه اتحادیه ارزش تاریخی داشت، چون جزو خانه باغهای مرکزی تهران بود. درختهای ۲۰۰ سالهای در این حیاط وجود داشتند. سیستم آبیاریاش به طریقی بود که از طریق جویهای مشترکی آب به خانهها میرسید. آبانبار داشت. خیلی خانه خاصی بود و تصورم هم این بود که این خانه نگهداری، بازسازی، از مالکینش خریداری و ثبت ملی میشود. ولی اخباری که بعدها درباره این خانه به ما میرسید، اخبار خوبی نبودند. یادم هست یک بار سرزده به آنجا رفتم که بهاصطلاح تجدید خاطرهای کنم. اما خانه، حالوروز خوبی نداشت و حتی آن قسمت پشتش که ما دکور زده بودیم، خراب و ویران شده بود.
فکر میکنید چرا در سینمای امروز ما توجه به چنین لوکیشنهایی کمتر شده و بهندرت آثاری ساخته میشوند که با اتکا به مسئله لوکیشن محوری باشند؟
دلایل زیادی در این زمینه وجود دارد. اولین دلیل این است که کار کردن در لوکیشنهایی که به ثبت ملی و میراث فرهنگی ارتباط داشته باشد، بسیار سخت شده است. خودم بارها تصمیم گرفتم در لوکیشنهای خاص و تاریخی سریال بسازم، اما به دلیل بیتوجهی و بیاحتیاطی که برخی از همکارانم در گذشته داشتند و صدماتی که به آن اثر تاریخی خورده است، اجازه این کار را پیدا نکردم. از طرفی، لوکیشنهای بکر، ناب و خوبی مثل خانه باغ اتحادیه به سرنوشت آن دچار شدند و دیگر کسی نمیتواند در این لوکیشنها فیلم یا سریال بسازد، چراکه به مرور زمان تغییر کاربری دادند و تبدیل به پاساژ یا برج شدند.
البته خود ما فیلمسازها هم در این بیتوجهی مقصر هستیم. متاسفانه قصهها و فیلمنامههای درخشانی مثل «دایی جان ناپلئون» که ماجراهای آن در یک لوکیشن و در یک خانه باغ محوریت پیدا کند و کشش و جذابیت داشته باشد، دیگر نوشته نمیشود. به نظرم کمی راحتطلب شدیم و فقط میخواهیم روی دمدستیترین موضوعات و لوکیشنها سرمایهگذاری کنیم. در صورتی که همانطور که گفتم، آقای تقوایی برای پیدا کردن لوکیشن سریال «دایی جان ناپلئون» چندین ماه چندین تیم را مامور کرده بود تا خانهای را با مشخصاتی که نیاز داشت، پیدا کنند.