گفتوگو با منیر قیدی، کارگردان فیلم «ویلاییها»
فرنوش ارسخانی
عکس: امیرحسین شجاعی
«ویلاییها» اولین ساخته منیر قیدی، به تازگی در میان انبوهی از فیلمهای اکران دوم نوروزی قرار گرفته است. فیلمی که قرار است مرهمی برای مهجور ماندن زنها در ژانر دفاع مقدس باشد. حکایت ساخت فیلم ویلاییها از سالهایی آغاز میشود که سینما مضمون جنگ را بدون حضور زنها کلید زد و فیلمهایی از جنس قهرمانهای سنگر و میدان نبرد ساخته شدند. زنها در این فیلمها در سکانس ابتدایی فیلم، همسر یا فرزندانشان را از زیر قرآن رد میکردند، پشت پای آنها آب میریختند و در پایان بر سر مزار او مینشستند و زار زار گریه میکردند.
حضور منفعل و خنثی زنها در ژانر دفاع مقدس حتی به سریالها و فیلمهای کوتاه هم سرایت پیدا کرد و با این وجود هیچ فیلمسازی از مفهوم جسارت برای واکاوی محدودیت زنها در این نوع آثار بهره نبرد. شاید سیاستهای مبهم دولتهای مختلف بر سینما و محدودیت سینما دلیل اصلی فاصله گرفتن سینمای دفاع مقدس برای خلق قهرمانهای تازه و بیبدیل در این ژانر شده بود و اهمیت این موضوع را برای سینماگرها به خط قرمز تبدیل کرده بود. با شرایط رو به بهبود سینمای ایران در دولت یازدهم اما این اتفاق بالاخره توسط یک سینماگر زن جوان (منیر قیدی) اتفاق افتاد. با نگاه به این موضوع و مهجور ماندن زنها در سینمای دفاع مقدس به سراغ فیلم «ویلاییها» رفتیم و پای صحبتهای منیر قیدی کارگردان و پریناز ایزدیار، بازیگر اصلی فیلم نشستیم.
سینمای دفاع مقدس همواره در این سالها با ساختار و پرداخت متفاوتی از سوی فیلمسازان مواجه بوده است. شاید تنها وجه اشتراک فیلمهایی هم که در این حوزه ساخته شدند، نادیده گرفتن و مهجور ماندن حضور زنها طی هشت سال دفاع مقدس است. این موضوع نهچندان با اهمیت در سینمای جنگ، اما امروز زمینهساز و بستر اصلی فیلم «ویلاییها»، اولین ساخته شما شده است. چطور این موضوع فراموششده برای شما قابل اهمیت شد و این تم را، بهعنوان اولین تجربه فیلمسازیتان انتخاب کردید؟
من از طریق یکی از دوستانم که خودش بازمانده جنگ بود، با این موقعیت و آن مجتمع فیلم که واقعی است، آشنا شدم. این موضوع اینقدر برایم جذاب و قابل اهمیت بود که چند سال مجبور شدم بهخاطر ساخته نشدن آن صبوری کنم. این فیلم بخش نادیدهای از هشت سال دوران دفاع مقدس است و به نظرم تمام جذابیتش، اهمیت حضور زنها در این برهه زمانی است.
فکر میکنید چرا این نوع زنها در سینمای ما نادیده گرفته شدند؟
متاسفانه یک مسئله ابدی و ازلی در مملکت ماست که الزاما مختص به آن دوران نیست. چون بیتوجهی به حقوق زنها در جامعه امروز هم وجود دارد. مثلا جشنواره فیلم فجر ما که با شعار انقلاب برگزار میشود و در دهه فجر اتفاق میافتد، بهراحتی از کنار این فیلم میگذرد و موضوع آن را نادیده میگیرد. اما نادیده گرفتن این فیلم در این جشنواره، نادیده گرفتن قیدی نیست، نادیده گرفتن همسران و مادران شهداست. جالب اینکه یکی از داوران محترم مصاحبه میکنند و میگویند ما نمی خواستیم افتخار جایزه دادن به ویلاییها را از خودمان دریغ کنیم. داور محترم افتخار واقعی از آنِ شیر زنان این سرزمین است که ۸ سال قهرمانانه دوشادوش مردان شان ایستادند و همواره در طول این سالها نادیده گرفته شدند. شما نمی توانید با یک سیمرغ… آن را از آن خود کنید.
کاراکترهایی که در این فیلم خلق شدند، اغلب فرمانده و همسر شهدا هستند و برای اولین بار است که مخاطب با قهرمانهای زن اینچنینی مواجه میشود. خلق این کاراکترها چگونه شکل گرفت؟
طی تحقیقها و پژوهشهایی که برای ساخت این فیلم داشتیم، ما یکسری خاطره و مصاحبه از زنهای آن دوران جمعآوری کردیم که یکی دو تا از شخصیتهای فیلم از دل همان تحقیقات بیرون آمدند و خلق شدند. مثلا شخصیت فرمانده (پریناز ایزدیار) که از ابتدا در فیلمنامه وجود داشت، مابهازای بیرونی داشت، ولی شخصیت عزیز (ثریا قاسمی) و سیما (طناز طباطبایی) ساخته و پرداخته ذهن خودم بود و اصلا حضور واقعی در آن مجتمع نداشتند. ما این دو شخصیت را خلق کردیم تا بتوانیم یک کنشی را در داستان به وجود بیاوریم و فضای کار را از یکدستی خارج کنیم. چون تمام زنهایی که در فیلم وجود داشتند، دارای عقاید همراه و همگون بودند و خیلی تفکر و ایدئولوژی متفاوتی نداشتند. به نظرم شما وقتی فیلم میسازید، نمیتوانید خیلی به واقعیتها پایبند باشید، چون ممکن است آن واقعیت خیلی دراماتیک نباشد..
شنیدم چند بار فیلمنامه از سوی ارشاد رد شده است. دلیل مخالفت ارشاد با این فیلم چه بود؟
ما از سوی ارگانهای مربوطه با مخالفت رو به رو شدیم. آنها موضوع این فیلمنامه را غیردراماتیک میپنداشت و معتقد بود تا زمانی که او مسئولیت ارشاد را به عهده دارد، اجازه ساخت این فیلم را نخواهند داد. آن آقا معتقد بودند که این فیلم بار منفی دارد و خانمها در آن زیاد منفعل هستند. متاسفانه در آن دوران هیچیک از ارگانهایی که میخواستند حامی مالی پروژه ما باشند، کاری انجام ندادند و ما تا دولت یازدهم برای ساخت این فیلم صبر کردیم و درنهایت با کمک فارابی و آقای تابش موفق به ساخت این فیلم شدیم.
شما خودتان بچه زمان جنگ هستید، از آن دوران چه تصویری یادتان است؟
فکر میکنم تمام کسانی که در آن دوران زندگی کردند و متولد شدند، مهمترین دوره زندگیشان، دهه ۶۰ و زمان جنگ بوده است. خاطرات آن دوران خیلی پررنگتر از بقیه سالهای زندگی آدم است. بخش زیادی از این فیلم بر اساس خاطرات آن دوران شکل گرفته است و این موضوع به رئال شدن فضای کار خیلی کمک کرد.
یکی از نکات بالقوه فیلم به تصویر کشیدن احساسات زنانه فیلم به اقتضای سن شخصیتهاست. چطور خودتان توانستید این احساسات مختلف شخصیتها را درک کنید و آنها را به مخاطب انتقال دهید؟
یکی از اتفاقاتی که اصولا در حین کار برای من میافتد، این است که من تا زمانی که مابهازای بیرونی برای شخصیتهایم نداشته باشم، نمیتوانم آنها را خلق کنم. در این فیلم هم تقریبا سعی شده برای تمام کاراکترهای فیلم یک مابهازای بیرونی وجود داشته باشد. فکر میکنم یکی از ویژگیهای اصلی فیلم هم همین بود و ما کاراکترها را بر اساس شخصیتهایی واقعی که از آنها الگو گرفته بودیم و در خاطرات باقی مانده بود، خلق کردیم. تمام سعیمان هم این بود که همه چیز این فیلم به زندگی واقعی شباهت داشته باشد. حتی دیالوگهایی که احساس میکردیم ممکن است به شکل دیالوگ صرف گفته شود، بلافاصله حذفشان میکردیم.
با توجه به اینکه تمام کاراکترهای فیلم زن هستند و مردها حضور کوتاهی نیز در آن دارند، اما احساس میکنم همان حضور اندک مردها در فیلم، الکن و غیرقابل باور درآمده است و شاید اگر دو شخصیت الیاس (علی شادمان) و آقای خیری (صابر ابر) در این فیلم وجود نداشتند، مسیر فیلم مستقیم و سرراستتر درمیآمد…
فکر میکنم شخصیت الیاس شامل این موضوع نباشد و مخاطب با این شخصیت ارتباط برقرار میکند. اما با توجه به اینکه شما دومین نفری هستید که نسبت به حضور آقای خیری در فیلمنامه انتقاد دارید، من موافق حضور او در این فیلم هستم. من همه کارهای صابر ابر را دوست دارم و به نظرم حضور در این فیلم، هم بهاندازه و هم درست است. شاید چیزی که پس ذهنم من بود و ناخودآگاه تاثیرش را در فیلم گذاشت، باعث شده است که برخی از مخاطبها نسبت به کاراکترهای مرد فیلم چنین برداشتی داشته باشند. چون من همیشه معتقدم بخش عمدهای از فیلم وامدار کاراکتر خود کارگردان است و همیشه یک چیزی از کارگردان خیلی ناخواسته و بدون انگیزه قبلی در فیلم جاری میشود. من همواره در طول نگارش فیلمنامه دوست داشتم که مردها و رزمندهها را نبینیم و تماشاگر فقط یک تصور ذهنی نسبت به آنها داشته باشد، اما روند ساخت فیلم به گونهای پیش رفت که عدم حضور آقای خیری در داستان اجتنابناپذیر بود. برای همین مجبور شدیم این شخصیت را وارد فیلم کنیم.
پرسوناژ بسیار متفاوت فیلم که بار اصلی داستان را به دوش میکشد، شخصیت فرمانده یا همان خانم خیری است. فرمانده جدا از مقام، مسئولیت و جذبهای که دارد، اما گاه همانند همه انسانها دچار اشتباه میشود و از حالت خوب بودن مطلق درمیآید. حتی میبینیم از اینکه خبر شهادت شوهر زن دیگری را به جای خبر شهادت همسر او آوردهاند، به شکل پنهانی خوشحالی میکند. خودتان چطور به این شخصیت رسیدید و نقاط مثبت و منفی او را در فیلمنامه لحاظ کردید؟
نکته قوت شخصیت خانم خیری در همین خاکستری بودنش است. اگر ما این شخصیت را مثبت مطلق خلق میکردیم، مسلما این فیلم هم شبیه فیلمهای دفاع مقدسی دیگر درمیآمد و مخاطب از تماشای آن خسته میشد. اگر من فقط به ویژگیهای مثبت این شخصیت میپرداختم، تبدیل به کاراکتر نمیشد و مخاطب در همان ۱۰ دقیقه اول فیلم، آن را پس میزد.
در این فیلم از ترکیب متفاوت بازیگران سینما و تئاتر استفاده کردید که در رأس آنها پریناز ایزدیار، ثریا قاسمی و طناز طباطبایی قرار دارند. چطور به این بازیگرها رسیدید؟
ما از ابتدا قصدمان استفاده از بازیگران سینما برای ایفای نقشهای اصلی فیلم نبود و بهتدریج بازیگران سینما برایمان اولویت پیدا کردند. از سوی دیگر، طبیعتا استفاده از نابازیگر هم با توجه به بودجه و زمان اندکی که ما داشتیم، در این کار امکانناپذیر بود. شاید اگر برای این فیلم از نابازیگر استفاده میکردیم، کل فیلم جور دیگری درمیآمد و شاید بهتر یا بدتر میشد. اما ما کاملا از انتخاب بازیگرهایمان راضی بودیم و به نظرمان بهترین انتخابها بودند.
از تجربه همکاری با ثریا قاسمی بهعنوان بازیگر پیشکسوت این کار بگویید.
خانم قاسمی برگ برنده این کار بود و بسیار خالصانه با ما همراه شد. او بدون هیچ نوع انرژی منفی و مخالفتی خودش را در اختیار کار قرار داد و خیلی خوب به درک نقشش رسید. وقتی ما سر صحنه با او کار میکردیم، تفاوت سلیقهای آنچنانی با هم نداشتیم و در چند جلسه اول فیلم با هم به توافق رسیده بودیم. فکر میکنم بخشی از همراهی خالصانه او، به همان تربیت بازیگری در همان سینمای گذشته برمیگردد، چون الان واقعا بازیگرها به این شکل نیستند.
فیلم «ویلاییها» با این شعار که فیلم را به همراه خانواده در سینما ببینید، اکران شده است. فکر میکنید در شرایط فعلی اکران و نمایش فیلمهایی مثل «نهنگ عنبر» که با فروش یک روزه خود رکورد تاریخ سینمای ایران را میشکند، خانوادهها برای تماشای این فیلم تمایلی از خودشان نشان بدهند؟
زمانی که ما این فیلم را میساختیم، میدانستیم که به اندازه فیلمهای کمدی و بفروش سینمای ایران مخاطب نخواهیم داشت. ضمن اینکه مخاطب این فیلم با یک کارگردان جدید مواجه است که هیچ ذهنیتی نسبت به او ندارد. تماشاگر الان با یک بسته سربسته مواجه است که کارگردانش را نمیشناسد و به نظرش موضوع فیلم هم موضوع خستهکنندهای به نظر میرسد. اما با همه این تفاسیر، من نسبت به وضعیت اکران این فیلم راضی هستم و خدا را شکر میکنم که نسل جوان هم توانستند با این فیلم ارتباط برقرار کنند؛ این برای من خیلی باارزش است.
ارتباط مردها با این فیلم چگونه بوده است؟
خیلی خوب، حتی بعضی مردها آنقدر تحت تاثیر فیلم قرار گرفته بودند که بغض در چشمانشان جاری شده بود. یکی از آنها چند روز پیش عکسی از دستش را برای من فرستاده بود که آنقدر در حین تماشای فیلم عصبانی شده بود و استرس داشت که تمام گوشههای دستش را کنده بود و زخم شده بود. خوشبختانه مردها با این فیلم نامهربان نبودند.
شماره ۷۰۷