نگاهی به نهنگ عنبر۲ سلکشن رویا ساخته سامان مقدم
فاضل ترکمن
این اصرار فیلمسازان ایرانی که بعد از موفقیت پارت اول فیلم سینمایی خود سراغ ساخت پارت دوم آن میروند، تبدیل به یک سوءاستفاده بزرگ از اعتماد بیننده و نوستالژی ذهن و قلب او شده است. درست است که این الگو از سینمای هالیوود گرفته شده، اما باید این نکته را درنظر گرفت که در سینمای غرب، تلاش و دقت و خلاقیت در ساخت پارت دوم یک فیلم سینمایی اگر بیشتر از پارت اول نباشد، کمتر نیست. درواقع فیلمسازان خارجی نهتنها از موفقیت پارت اول فیلم خود برای سرهمبندی کردن پارت دوم سوءاستفاده نمیکنند، بلکه کار خودشان را در ساخت پارت دوم اثرشان سختتر میدانند و برای از بین نبردن خاطره خوش قبلی، تلاششان را چندین برابر میکنند؛ درست برعکس فیلمسازان ایرانی. حالا بگذریم از اینکه حتی در سینمای غرب نیز همیشه پارت اول یک فیلم سینمایی چه از نظر منتقدان و چه از نظر مخاطبان، موفقتر جلوه کرده است. چه کسی را سراغ دارید که پارت دوم و سوم «پدرخوانده» ساخته فرانسیس فورد کوپولا را بیشتر از پارت اول آن دوست داشته باشد؟! بنابراین با نگاهی کلی به این نوع رویکرد در سینما، چنین تجربهای آن هم در سینمای مهجور و کوچک ایران، آن هم توسط فیلمسازانی که پارت اول فیلم آنها نیز با اغماض قابل قبول بوده و ارزش یک بار دیدن را داشته، تجربهای از اساس عبث و شکستخورده است. این شکستخوردگی لزوما به فروش گیشه ارتباطی ندارد و بعد از تماشای فیلم و سرخوردگی تماشاگر از اعتمادی که بهواسطه پارت اول فیلم به دست آمده، به وجود میآید. نوعی سرخوردگی که باعث ایجاد جوی منفی علیه فیلمساز میشود و سابقه نسبتا موفق فیلمساز در پارت اول فیلم را نیز از بین میبرد. از نمونههای اخیر این رویکرد در سینمای ایران میتوان به فیلم «گشت ۲» سعید سهیلی و «نهنگ عنبر: سلکشن رویا» سامان مقدم اشاره کرد که البته «نهنگ عنبر ۲» وضعیت بهتری نسبت به وضعیت اسفبار «گشت ۲» دارد.
«نهنگ عنبر ۲: سلکشن رویا» بهطور کل فاقد قصه است. فیلم با توجه به استقبال از بار پررنگ نوستالژی دهه شصتیها در پارت اول خود، تمام تمرکزش را به طرح شوخیهای نوستالژیک و مرور اغراقشده خاطرات جوانان دهه شصتی گذاشته است. یک کولاژ بههمریخته، نامنسجم و گاهی لوس که بیشتر شبیه ویدیوهای طنزآمیز یکدقیقهای در اینستاگرام است که توسط کاربران فضای مجازی ساخته میشود. اصلا هم معلوم نیست چرا باید برای ساخت چنین فیلمی از پروداکشن و جلوههای ویژه به این بزرگی استفاده کرد. هیچکدام از این زرقوبرقها کمکی به ناتوانی فیلم در داستانگویی نمیکند. فیلم سردرگم و سرگردان است و از هر حربهای استفاده میکند تا از بیننده خنده بگیرد. فیلم حتی برخلاف پارت اول خودش نمیتواند تصویر گستردهتری از فضای دهه ۶۰ نشان بدهد و تمام تمرکزش را روی نقیضهسازی موزیکویدیوهای ایرانی و خارجی آن زمان جمع کرده است. این نقیضهسازی در یکی، دو سکانس فیلم خوش نشسته است و لحظات مفرحی را میسازد. بهطور مثال زمان ورزش کردن ارژنگ (رضا عطاران) با حلقهکمرهای دههشصتی و پخش همزمان آهنگ شاد «نامهربون»، اما وقتی سرتاسر یک فیلم تبدیل به پازلی از همین نقیضهسازیها شده و دیگر هیچ حرفی برای گفتن ندارد، باعث کلیشه محتوایی اثر و ساختاری بدون روایت و بدون شخصیتپردازی میشود.
یکی از بزرگترین و پررنگترین ایرادهای فیلم همین شخصیتپردازی کاراکترهاست. بهخصوص شخصیتهای فرعی فیلم که همگی تیپ هستند و در روند قصه، هیچ هیجان و التهابی را ایجاد نمیکنند و بود و نبودشان در فیلم تفاوتی ندارد. از پلیس فیلم (سیروس گرجستانی) تا حاجآقا تحقیقی (علی قربانزاده) و بدتر از همه نقشی که امیرحسین آرمان در شمایل یک جوان جبههای بازی میکند و بعد تحمیل شهادت او به فیلم که هیچ ارتباطی با فضای کمدی فیلم ندارد و بیشتر به نظر میرسد برای عبور از خط قرمز و نوعی تخفیف گرفتن از ممیزان ارشاد باشد که فیلم را از صداقت خودش خارج میکند. یا شاید این بخش از فیلم تحمیل «اول مارکت»، سرمایهگذار فیلم، باشد که به نهادهای دولتی و حکومتی وابسته است.
پایانبندی «نهنگ عنبر ۲» نیز بیشتر از آنکه کمدی باشد، منزجرکننده است. کاراکتر رویا (مهناز افشار) در پارت اول فیلم و بلندپروازیهای او و ازدواجهای مکررش با دلایل منفعتطلبی توجیهشده بود، اما اینکه درست بعد از نجات یافتن ارژنگ از مرگ و درحالیکه او را روی ویلچر حرکت میدهد، با دیدن یک مرد خوشچهره و خوشتیپ که از او میپرسد ساعت چند است؟، آنچنان از خود بیخود میشود که ویلچر را رها میکند، خیلی تلخ است نه طنز. حتی تبدیل به هجو کاراکتر رویا هم نشده و از طرفی با کدهایی که کارگردان درباره رویا میدهد، این حد از بیرحمی از جانب او غیرقابل باور است. بهخصوص که سن رویا بالا رفته و در سکانسهای متعددی از فیلم بابت تنها گذاشتن ارژنگ و بیتوجهیهایی که به او داشته، ابراز پشیمانی و پریشانی میکند. سکانس آخر فیلم تمام حس رمانتیک انسانی و عاشقانه زیبایی را که بین ارژنگ و رویا هست و اتفاقا در یکی، دو سکانس ازجمله سکانسی که ارژنگ سوار بر بالن از رویا جدا میشود، موفق و تاثیرگذار از آب درآمده، خدشهدار میکند و از بین میبرد. انگار نهتنها رویا با احساسات ارژنگ که کارگردان با احساسات بینندهاش بازی میکند و به قواعد کمدی رمانتیک اثر خودش وفادار نمیماند.
«نهنگ عنبر ۲» طبق انتظار با بازی رضا عطاران پیش میرود. هرچند که عطاران فوت و فن تازهای در چنته ندارد، اما فیلم همچنان با توانایی او در اجرای کمدی از ریتم نمیافتد. بازی حسام نوابصفوی استثنائا قابل تحمل است و فاصله زیادی با نقشهای شعارزده و گلدرشت قبلیاش دارد. مهناز افشار ناتوانتر از پارت اول فیلم بازی میکند و در قسمتهایی از فیلم تصنعی به نظر میرسد. ویشکا آسایش نیز تبدیل به کلیشه مابقی فیلمهای کمدیاش شده است.
فیلم یک سکانس غافلگیرانه هم دارد که شاید تنها سکانس خلاق اثر باشد. سکانس کافه و وقتی ارژنگ از صحبتهای رویا با دوستش برداشت دیگری میکند، اما بعدها با تعاریف رویا از آن لحظات متوجه سوءتفاهم و توهم فانتزی خودش میشود!
شماره ۷۱۰