ردپای دونالد ترامپ در سینمای آمریکا
مریم عربی
هالیوود از نگاه بسیاری از افراد، بیشتر از آنکه اسباب سرگرمیسازی و هنرنمایی باشد، ابزاری است برای ارائه چهرهای بزککرده از آمریکای مدرن. سینماگران هالیوودی مثل آرایشگری ماهر چهره واقعی آمریکا را با انبوهی از رنگ و سایه میپوشانند و واقعیت زندگی آمریکایی را زیر نقاب زیبای «رویای آمریکایی» پنهان میکنند. با تمام این اوصاف، فیلمها و سریالهایی هم هستند که نهتنها از اصول زیبانمایی به سبک آمریکاییها پیروی نمیکنند، بلکه میکوشند در قالبی مستندگونه، تصاویری سیاه و تلخ را از ایالات متحده و بهویژه فضای سیاسیاش ترسیم کنند؛ تصویری که اتفاقا به باور بسیاری از ضدآمریکاییها، چهره واقعی آمریکای مدرن است. مصداق بارز این مسئله سریال خوشساخت «خانه پوشالی» است که آنقدر در نمایش چهره تاریک آمریکا زیادهروی کرده که با وجود داستان غیرمتعارفش، چند وقتی است با حداقل ممیزی از صدا و سیمای ایران پخش میشود.
هنر معامله از زبان دونالد ترامپ
کمتر کسی است که بداند هالیوودیها در هیاهوی تبلیغات انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا یک فیلم ضدترامپ را با بازی جانی دپ اکران کردهاند. جانی دپ محبوب در این فیلم با گریمی سنگین در نقش دونالد ترامپ ظاهر شده و به مردم هنر مذاکره و باید و نبایدهای سرمایهگذاری در حوزه املاک را آموزش میدهد. «هنر معامله از زبان دونالد ترامپ» یک فیلم پارودی است که در فوریه ۲۰۱۶ به نمایش درآمده است. فیلمنامه این فیلم به نوعی بر اساس کتاب مشهور دونالد ترامپ «ترامپ: هنر معامله» نوشته شده که در سال ۱۹۸۷ منتشر شد و در آمریکا به فروش قابل توجهی دست پیدا کرد. در این فیلم ران هاوارد کارگردان سرشناس در نقش خودش بازی میکند. هاوارد در این پارودی، یک فیلم اتوبیوگرافی را معرفی میکند که در سال ۱۹۸۸ توسط ترامپ نوشته، کارگردانی و بازی شده است؛ فیلمی که بر اساس همان رمان مشهور ترامپ به نام «ترامپ: هنر معامله» توسط این چهره جنجالی عرصه سیاست و اقتصاد خلق شده است. ترامپ همانطور که انتظار میرود، در این کتاب به تعریف و تمجید از خودش پرداخته و خود را بهعنوان یک بیزینسمن باهوش، مدبر و باسیاست معرفی کرده است. همین ستایش از خود به سوژهای مضحک برای تمسخر این کاندیدای ناموجه ریاست جمهوری در فیلم تبدیل شده است.
در صحنهای از فیلم «هنر معامله از زبان دونالد ترامپ» رئیس جمهور جدید آمریکا را در حال جشن گرفتن تولد ۴۰ سالگیاش میبینیم. در همین حین یک مسافر زمان(!) از سال ۲۰۱۶ سر میرسد تا ترامپ را از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در آینده منصرف کند. اما ناگهان ترامپِ سال ۲۰۱۶ ظاهر میشود و مسافر زمان را نابود میکند. ترامپِ ۲۰۱۶ به ترامپِ ۱۹۸۶ اطمینان خاطر میدهد که او بالاخره رئیسجمهور خواهد شد.
در انتهای فیلم ران هاوارد را میبینیم که میگوید فیلم آنقدر بد بوده که شور فیلمسازی را در او از بین برده و بهکلی از فیلمسازی ناامیدش کرده است. ران هاوارد از بینندگان میخواهد که فراموش کنند این فیلم و همچنین دونالد ترامپ زمانی وجود داشتهاند. بعد هم نوار ویدیویی را آتش میزند. حالا این روزها بعد از مشخص شدن نتیجه انتخابات آمریکا، جمعیت زیادی از مردم این کشور آرزو میکنند کاش ترامپ یک کابوس بود که میشد فراموشش کرد، یا یک نوار ویدیویی بود که مثل هاوارد فیلمساز میتوانستند آن را به آتش بکشند و خاطره تلخش را برای همیشه از ذهنشان محو کنند. اما واقعیت، تلخ و گزنده حداقل برای چهار سال متوالی قرار است مقابل چشمهایشان خودنمایی کند.
سینما و تئوری توطئه
سالهاست که مخالفان سینمای هالیوود از دیپلماسی هالیوودی و صادرات فرهنگ آمریکایی از طریق محصولات سینمایی و تلویزیونی گله دارند. رسانههای هالیوودی در تمام ادوار به کنترل اذهان یا به قول نوآم چامسکی به جعل رضایت متهم شدهاند. سینمای هالیوود از نگاه مخالفانش، با تمام قوا در تلاش است تا از آمریکا سرزمین موعودی بسازد که پر از فرصتهای مهیج برای پیشرفت و خوشبختی است. تا پیش از این مصداق بارز این هدایت اذهان، معرفی ابرقهرمانهای هالیوودی بهعنوان منجیان هزاره سوم بود که به نمایندگی از آمریکا، دنیا را از شر اهریمن نجات میدادند. مدیریت اذهان حالا اما وارد فاز جدیدی شده که توهم پیشبینی آینده توسط رسانهها را بیش از هر زمان دیگری در اذهان عمومی تقویت میکند.
بعد از پیروزی باورنکردنی ترامپ در انتخابات، ویدیویی از کارتون محبوب سیمپسونها در فضای مجازی دست به دست میشد که از پیشبینی ریاست جمهوری ترامپ از ۱۶ سال پیش توسط نویسندگان این کارتون حکایت داشت. لیزا سیمپسون، از شخصیتهای اصلی این سریال، اولین رئیس جمهور زن ایالات متحده است که کشوری ورشکسته را از ترامپ، رئیس جمهور نالایق پیشین تحویل میگیرد. دن گرینی، نویسنده سیمپسونها در اینباره گفته: «با این کار سعی کردیم به آمریکا هشدار بدهیم. از همان زمان میشد حدس زد که آمریکاییها در حال حرکت به سمت دیوانگی و جنون هستند. در آن زمان میخواستیم لیزا درگیر مشکل پیچیدهای شود که حل کردنش کار سادهای نباشد. قرار بود همه چیز در بدترین وضعیت ممکن قرار بگیرد. به همین دلیل بود که تصمیم گرفتیم ترامپ را بهعنوان رئیس جمهور قبلی انتخاب کنیم.»
توضیحات نویسنده سیمپسونها به جای آنکه به حرف و حدیثها پایان بدهد، به توهم توطئه دامن میزند. به این مورد عجیب باید کمپینی را هم اضافه کرد که بعد از پیروزی ترامپ در فضای مجازی به راه افتاده و از میشل اوباما دعوت میکند تا از حالا برای انتخابات بعدی آمریکا آماده شود و لقب اولین رئیس جمهور زن ایالات متحده را به خود اختصاص بدهد. با این حساب اگر پیشبینی نویسندگان کارتون پرطرفدار سیسمپسونها درست باشد، آینده دردناکی در انتظار آمریکاییها خواهد بود که تنها راه نجات از آن پناه بردن به دامان مادرانه میشل اوباماست.
شماره ۶۸۶
خرید نسخه الکترونیک