واکاوی مصدق از دل هشتگهای اینستاگرامی
مریم عربی
یک پست اینستاگرامی، یک عکس ساده از جلد کتاب «تراژدی تنهایی» زندگینامه سیاسی محمد مصدق و جملههایی خواندنی که از پیشدرآمد آن انتخاب شده: «او بیشتر از یک سیاستمدار بود و کمتر هم… او قهرمانی بود ازمدافتاده… حقیقت این است که اگر کمتر سرسپرده آزادی بود، غرب بیشتر دوستش میداشت… برای میلیونها هموطنش، هیچکس دیگری بهتر از مصدق، کشورش را صاحب شخصیت نکرد. او خیلی ساده، خودِ ایران بود.» از این انتخاب خوب انتظار داری با یک تحلیل عمیق شخصی مواجه شوی؛ حتی اگر با یک شبکه اجتماعی سطحی طرف باشی که مصداق بارز چیرگی عکس است بر متن. در ادامه اما روح سرکش ظاهربین اینستاگرام کار خودش را میکند و هرچند پای هشتگ، اسم بزرگمردی به نام مصدق خورده، همه چیز در سادهترین شکل ممکن یکباره رنگ و بوی جوانپسند امروزی به خود میگیرد: «پ. ن: چند روز مونده به انتخابات، یه ویدیو دیدم از یه بازیگر خانوم، که میگفت: «من رأی نمیدم، چون از سیاست خوشم نمیاد. ازش چیزی نمیفهمم.» یکی نبود بهش بگه هانی شما از شغل خودتم چیزی نمیفهمی حتی. وقتی فرق فرانسیس فورد کاپولا رو با آلپاچینو نمیدونی، بعد تو شدی الگوی این همه جماعتی که فالوت کردن و قربون صدقهات میرن؟! خلاصه اینکه تو کشور ما کسی نباید روی خودشو از علوم انسانی برگردونه، چون نیاز همهمون همینه. همین آگاهی از علوم انسانیه که ممالک غرب رو نجات داده. یعنی چی آخه اینو دوست دارم و اونو دوست ندارم؟»
هشتگ مصدق، هشتگ جوانی، هشتگ اعتراض
در پیجهای اینستاگرامی بیش از ۱۵هزار پست عمومی با هشتگ مصدق منتشر شده که بخش عمدهای از این پیجها توسط جوانها اداره میشود. این رقم بدون در نظر گرفتن صفحههای خصوصی و همچنین هشتگهای ترکیبی است که با اسم مصدق ساخته شده؛ هشتگهایی مثل مصدق_زمان، مصدق_بزرگمرد_تاریخ_ایران، مصدق_بزرگ، دکتر_محمد_مصدق و باقی بازیهای کلامی که با اسم مصدق انجام شده. اینستاگرام را که نگاه میکنی، میبینی مصدق هنوز برای جوانهای امروزی زنده است. قهرمان ازمدافتاده آن روزها حالا دوباره به روزهای اوج برگشته؛ آنقدر که جوانترها با دیدن یک رفتار یا تصمیم نادرست سیاسی یا یک واقعه دلخراش اجتماعی، همه خشم و اعتراض خود را در یک پست اینستاگرامی بیرون بریزند و کپشن بزنند: «مصدق کجایی؟ دقیقا کجایی؟» میخواهد این پست ساده بهظاهر مضحک در اعتراض به یک سلفی مسخره با موگرینی باشد، یا اعتراض به یک سلبریتی ازهمهجا بیخبر که از سیاست هیچ نمیداند؛ مصدق به گواه شبکههای اجتماعی هنوز برای بسیاری از امروزیها خیلی ساده، خودِ ایران است.
علیه خانهنشینی
به جرئت میتوان گفت اغلب پستهای منتشرشده در اینستاگرام در گرامیداشت ۱۳ مرداد سالگرد حصر خانگی دکتر مصدق یا ابراز تاثر برای نخستوزیری است که در سال ۱۳۳۵ بعد از سه سال زندان به احمدآباد منتقل شد و به مدت ۱۰ سال تا آخر عمر در حصر ماند: «امروز آقا را بردند احمدآباد در باغ خودشان با امنیه و آژان در خانه خودشان حبس کردند؛ خانهای که آرامگاهشان شد.» این دسته پستها و نقلقولها با عکسهای متفاوتی از دکتر مصدق، در دادگاه یا در حصر خانگی همراه میشود و اغلب با سوز و گداز به حمایت از این سیاستمدار مظلوم محبوس میپردازد. این تصاویر در اکثر موارد با روایت نقل قولهایی از فرزندان یا بستگان مصدق درباره تنهاییاش در حصر و دلخوشیاش به دیدارهای خانوادگی در روزهای تعطیل و نامههای دوستان همراه شده است؛ با عکسهایی از مصدق در حال چای خوردن، روی تختخواب، در حال باغبانی و مشغول انجام کارهای روزمره؛ تصاویری از چهره ماتمزده مصدق درحالیکه بعد از دست دادن یاران وفادارش راهی احمدآباد میشود و این جمله آشنا که: «پس از تو یک ایران به حصر رفت.»
به نام روحانی، به کام مصدق
یکی از کارکردهای مرسوم استفاده از هشتگ مصدق، خطاب قرار دادن حسن روحانی و حمایت یا انتقاد از اوست. در روزهای انتخابات یا حالا که بحث کابینه پیشنهادی روحانی داغ است، به میان کشیدن نام مصدق و رجعت به گذشته، دستاویز خوبی است برای مطرح کردن مطالبات جوانان در شبکههای اجتماعی. بعد از انتشار نامه سرگشاده صادق زیباکلام به رئیس جمهور و این جمله جنجالبرانگیز او که روحانی را با مصدق مقایسه کرده و میگوید میدانیم شما مصدق نیستید، استفاده از هشتگ مصدق برای مطرح کردن مطالبات از طریق شبکههای اجتماعی بالا گرفت. اشاره به مصدق بهانهای شد برای انتقاد از نبودن زنان و اقلیتها در کابینه، اعتراض به مشکلات اقتصادی، انتقاد از سیاست خارجی روحانی و نقد عملکرد دکتر ظریف که عدهای او را مصدق زمانه مینامند. به این ترتیب، مرور تاریخ و رجعت به گذشته، رئیس جمهور فعلی را در مقابل قهرمانی ملی قرار میدهد که برای رسیدن به خواستههایش مقابل همه ایستاد. قهرمانی که محبوبترین جمله اینستاگرامی برای توصیفش همان نطق مشهور وینستون چرچیل در مجلس عوام بریتانیاست که میگوید: «ما از هیتلر و ارتش آریاییاش شکست نخوردیم، ولی یک آریایی کچل فقط با یک خودنویس ما را شکست داد و از سرزمینش بیرون کرد.»
یک عاشقانه آرام!
تعدادی از هشتگهای مصدق پای پستهایی خورده که در آن صاحب صفحه یک عکس از چهره متفکر یا حتی غیرمتفکر و الکیخوش خودش یا بدتر از آن، تصویر یک خوردنی خوشآبورنگ را منتشر کرده و معلوم نیست به چه بهانهای پای مصدق مرحوم را به پست بیربط خودش باز کرده است. گاهی هم اسم مصدق پای شعرها و متنهای عاشقانه و سانتیمانتالی ذکر شده که هرچه شعرهای بیوزن و قافیه و متنهای بیسروته را زیرورو میکنی، سردرنمیآوری ماجرا چه ربطی به سیاست و ملیگرایی و مصدق داشته. شاید عشق این سیاستمدار بزرگ به ایران است که دستمایه عاشقانههای آبکی و اینستاگرامی امروزی قرار گرفته و پای سیاست را به زندگی خانوادگی و روابط شخصی افراد باز کرده است. خلاصه اینکه ظاهرا دکتر مصدق هم مثل مرحوم شریعتی، کوروش کبیر و حسین پناهی از چهرههای نامدار ایرانی است که محبوب کاربران شبکههای اجتماعی قرار گرفته و استفاده از اسم و تصویر و نقل قولهایی از او یا درباره او، به ترسیم چهرهای متفکر، دغدغهمند و روشنفکر از آنها در دنیای مجازی کمک میکند.
تیشرت با تصویر مصدق
یکی از جذابترین بخش هشتگهای اینستاگرامی ساختهشده با نام مصدق، پیجهای مخصوص فروش رخت و لباس است که تیشرتهایی فانتزی را با تصویر مصدق به فروش میرساند. این تیشرتها نه فقط در ایران، بلکه در اغلب کشورهای دنیا به فروش میرسد و ظاهرا بین ایرانیهای مقیم همه نقاط دنیا طرفدار دارد. گذشته از این تیشرتها با یک جستوجوی ساده در پیجهای اینستاگرامی با تصاویری از ماگها و فنجانهایی با تصویر مصدق روبهرو میشوید که ظاهرا ۱۷، ۱۸ هزار تومان ناقابل قیمتگذاری شدهاند. اینکه ماگی که هر روز در محل کار چای یا قهوه روزانهات را در آن میخوری، تو را به یاد سیاستمدار بهظاهر محبوبت بیندازد، اتفاقی است که به گواه لایکها و کامنتهای اینستاگرامی همچنان برای امروزیها جذاب است. فروش این تیشرتها و لیوانها بعد از حدود ۶۰ سال شاید گواهی باشد بر توصیف شیرین سمیعی از مصدق که گفته: «مصدق محبوب بود، بهخاطر آنکه در آن دوران به راستی و امانت، همچون او ندیده بودند، و محبوب بماند از برای پایداری، شرف و صداقتش.»
بازی با دم شیر!
به نظر میرسد مهمترین چیزی که جوانان را به یاد کردن از مصدق و انتشار پستهایی که هشتگ مصدق پای آنها خورده ترغیب میکند، زمانی است که پای عزت ملی و مخدوش شدن چهره ایران در نظر کشورهای خارجی به میان میآید. مصداق بارز این مسئله سلفی نمایندگان مجلس با موگرینی است که موج گستردهای از پستهای اینستاگرامی را با هشتگ مصدق به راه انداخت با این هشدار که: «ای کسانی که بر صندلیهای مجلل و سبزرنگ مجلس تکیه زدهاید، به یاد داشته باشید که بزرگانی همچون مصدق روزگاری به چنین صندلیهایی البته از نوع محقرشان تکیه داشتهاند.» در این میان تعدادی عکس و روایت عجیب و غریب هم درباره رفتار مصدق در سفرهای خارجیاش دست به دست میشود که طبق روال شبکههای اجتماعی، حداقل نیمی از آنها زاییده فکر و خیال کاربران است؛ با این مضمون که ببینید از کجا به کجا رسیدهایم. به همین منظور تصویر مصدق را کنار تصویر گاندی قرار میدهند و این جمله حسینن هیکل را با غرور تکرار میکنند: «وقتی کانال سوئز را ملی کردیم، دم شیر را بریدیم، اما قبل از ما #گاندی با استقلال هند یال شیر را بریده و #مصدق با ملی کردن نفت، دندانهای شیر را خرد کرده بود.»
مصدق در یک کلام در شبکههای اجتماعی مترادف با احترام به عشق، آزادی و صلح است. مهم نیست در وصف او هایکو بگویند، یا عکسش را روی لیوان و بشقاب بیندازند تا پیش چشم دوست و آشنا پز وطندوستی و روشنفکری بدهند؛ مهم نیست زیر تصویر ماتمزدهاش شعر مشهور اخوان ثالث را حک کنند یا رباعی شفیعی کدکنی را. آنچه اهمیت دارد، این است که مردم سرنوشت مشترک بانیان حقوق خود را فراموش میکنند و تا ابد نسلها بار دردهایی مشترک را به دوش میکشند.
شماره ۷۱۶