فرید عطار
زمانی که استاد پیر در ۱۹۷۵ پیشتولید یک فیلم دیگر را آغاز کرد، یکی از خبرنگاران جوان سینمایی، خبرنگاری که ۲۰ و چند سال بعد از ساخت اولین فیلم هیچکاک به دنیا آمده بود، در خبری نوشت: «او هنوز قصد ندارد دست از سر سینما بردارد.» خبر البته با استقبال روبهرو نشد. کسی حق را علنا به خبرنگار جوان نداد. همه ترجیح دادند حرمت یک عمر فیلم ساختن آلفرد هیچکاک، شاهکارهایش، جایزههایی که هرگز نبرده بود، خاطرههایی که نمیشد فراموش کرد و روزگار خوش گذشته را نگه دارند. اما کسی هم مخالفت خاصی با محتوای خبر نداشت. همه انگار ترجیح میدادند در ۷۶ سالگی، او را همان آلفرد هیچکاک «روانی»، «پنجره عقبی»، «شمال از شمال غرب» یا «سرگیجه» به یاد بیاورند. همه ترجیح میدادند خاطره تلخ «توپاز» یا «پرده پاره» تکرار نشود. (این دو فیلم نشان داده بود که هیچکاک چندان توانی برای تغییر دادن محتوای کارش ندارد، هر دو فیلم کند و با حفرههای منطقی داستانی و در عین حال خستهکننده از آب درآمده بودند.) همه ترجیح میدادند «جنون»، فیلمی نهچندان درخشان اما لااقل سرگرمکننده با چند سکانس نفسگیر مرعوبکننده و کیفیتی منطقی، بازگشتی دوباره به انگلستان (مشابه فیلمهای ۲۰ سال قبلی که هیچکاک تازه از انگلستان به هالیوود آمده بود، پایانی برای کارنامه ۵۰ و چند ساله استاد باشد. اما خود او طور دیگری فکر میکرد.
«بله! اگر سوال شما این است، من میتوانم به خانهام بروم و بیرون نیایم یا به ساحل بروم و از پنجره زنها را دید بزنم. به اندازه کافی برای این کار پول دارم. اما مسئله این است که من فقط یک کار بلدم و دلم میخواهد تا زمانی که توان فیزیکی دارم، آن را انجام بدهم.»
هیچکاک تصمیم گرفت برای نوول «توطئه فامیلی» (هنوز بر سر ترجمه نام فیلم اختلاف نظرهایی هست؛ در انگلیسی واژه plot علاوه بر نقشه و توطئه میتواند به معنی مقبره هم باشد و هر دو معنی با توجه به مضمون فیلم منطقی است) سراغ همراهان قدیمی برود. ارنست لمان، نویسنده روزهای خوش گذشته، کار اقتباس از داستان کانینگ را برعهده گرفت. اما بزرگترین ریسک را هیچکاک در انتخاب بازیگران انجام داد. (احتمالا کمبود بودجه هم در این تصمیم بیتاثیر نبود، چراکه فیلم باید با بودجه نسبتا اندک چهار و نیم میلیون دلار ساخته میشد.) استفاده از بروس درن و باربارا هریس در نقش زوج فضول، کمپول و پیگیر و کارن بلک و ویلیام دوان در نقش زوج حقهباز و کلاهبردار برای کارگردانی که روزگاری از جیمز استوارت، کری گرانت، اینگرید برگمن، تیپی هدرن، گریس کلی یا جانت لی برای نقشهای مشابه استفاده کرده بود، از همه نظر یک گام به عقب محسوب میشد، اما هیچکاک ترسی از این ریسک نداشت.
ریسک دوم انطباق او با نسل دهه ۷۰ سینما بود. حقیقت این است که هیچکاک هرگز حاضر نشده بود از فضای دهههای ۴۰ و ۵۰، مردان مرتبی که همیشه کت و شلوار به تن داشتند و کراوات میزدند، زنهایی که دامنهای بلند خوشترکیب میپوشیدند، کلاهبردارهایی که هیچ تفاوتی با آدمهای خوب داستان نداشتند و… بیرون بیاید. اما برای «توطئه فامیلی» او از این قاعده عدول کرد. در این فیلم مردان و زنان او لباسهای دهه ۷۰ را به تن کردند. شلورهای جین، لباسهای رنگی، تیشرت، شلوارهای دمپا گشاد، کلاه کج و یکوری و… چیزهایی بود که هیچکاک در «توطئه فامیلی» از آنها نگریخت.
طنز پررنگ شاخصه دیگری بود که او در فیلم به کار گرفت. (قبلا طنز سیاه «دردسر هری» و چند مورد چاشنی طنز مثلا در «شمال از شمال غرب» یا «پنجره عقبی» نشان داده بود او توان استفاده از موقعیتهای طنز را دارد.) آغاز فیلم با سکانس پیشگویی اغراقشده و جعلی باربارا هریس بسیار جذاب از کار درآمد. در ادامه مسیر پیشرفت داستان و لو رفتن تدریجی قبر خالی شخصیتی که هریس و دوست پسرش قول داده بودند او را بیابند و درگیر شدن آنها در خلافکاریهای زوج جواهرفروش بلک و دوان بهخوبی این بار طنز را حفظ کرد. سکانس نفسگیر زنده بیرون آمدن هریس و درن از ماشینی که در سراشیبی یک کوه عمدا با ترمز دستکاریشده رها شده بود، ریتم تند فیلم را حفظ کرد و آن را به یکی از نمونههای تعادل صحنههای هیجانانگیز و شوخطبعانه در فیلمهای استاد تبدیل کرد. فروش ۱۳ و نیم میلیون دلاری فیلم تنها در اکران اولیه ثابت کرد که استاد پیر همچنان میتواند تماشاگران را به سالن سینما بکشاند. چشمک باربارا هریس در آخرین نمای فیلم رو به دوربین یکی از سرخوشانهترین خاتمههای هیچکاک در فیلمهایش بود. پایانی برای یک کارنامه ۵۰ و چند ساله با یک دو جین شاهکار مسلم!
کسی بهدرستی نمیداند «شب کوتاه» فیلمی که هیچکاک پیشتولید آن را آغاز کرد، اما عمرش به تمام کردن آن قد نداد، چطور فیلمی از آب درمیآمد. اما امروز که به «توطئه فامیلی» نگاه میکنیم، میشود دید که کل فیلم چیزی است شبیه همان چشمک باربارا هریس در انتهای فیلم. شبیه دیالوگ آخر او درباره اینکه «هر چه باشد، من یک پیشگو هستم.» سایه هیچکاک در صحنهای که در فیلم حضور دارد (صحنهای که در فیلمها تکرار میشد و حکم امضای او را پیدا کرده بود) از پشت دری پیداست که روی آن نوشتهاند: «اتاق مرگها و تولدها». میشود صدای هیچکاک را از پشت غبغب بانمکش شنید: «هر چه باشد، من یک پیشگو هستم!»
شماره ۶۹۹