پربینندهترین شوهای جهان را بشناسید تا شاید سرگرمی نوروزی جدیدی دست و پا کنید
مریم عربی، نسیم نمازی
نزدیک عید نوروز که میشود، صدا و سیماییها به تکاپو میافتند تا بهترین گزینههایی را که در آستین دارند، رو کنند و به هر ترتیبی شده، لااقل در این چند صباح تعطیلات دل بینندهها را به دست بیاورند. اما به جز پخش چند فیلم خارجی و اسکاری و بهروز و شاید یکی دو سریال متوسط، باقی برنامههای نوروزی اغلب چنگی به دل نمیزند. نه تاک شوهای صدا و سیما به معنای واقعی کلمه تاک شو است، نه برنامههای خبریاش خلاق و مخاطبپسند است و نه سریالها و فیلمهایش آنطور که باید، در جذب مخاطب موفق عمل میکند. این قحطی ایده و خلاقیت در حالی در تلویزیون ملی موج میزند که شبکههای تلویزیونی بزرگ دنیا روزانه از دهها ایده خلاقانه رونمایی میکنند که هر کشوری مطابق با فرهنگ و سلیقه مردمش، آنها را بازتولید و بومیسازی میکند؛ البته با پرداختن حق پخش یا فرانچایز. این همان اتفاقی است که برای لیپ سینک بتل خارجی و لبآهنگ داخلی افتاد و تجربه نسبتا موفقی را در جذب مخاطب ثبت کرد.
در سالهای اخیر، تب تماشای فیلمها و سریالهای تلویزیونی روز دنیا بدجور به جان کشور افتاده و تقریبا همه اقشار را با هر تیپ شخصیتی و موقعیت اجتماعی درگیر کرده است. اما کمتر کسی با ریلیتی شوهای جذاب و تاک شوهای مشهور بینالمللی آشناست؛ برنامههایی که اتفاقا تماشایشان هم به اندازه فیلم و سریالهای روز، مفرح و سرگرمکننده است و هم دانش مخاطب را در بعضی زمینهها بالا میبرد. در پروندهای که پیش رو دارید، تلاش کردهایم یک کنداکتور ویژه و جذاب و جمعوجور برای یک روز از تعطیلات نوروز پیشنهاد بدهیم که هم فیلم و سریالهای جذاب دارد، هم ریلیتی شوهای پربیننده. برنامههای خبری و تاک شوهای دیدنی را هم در آن گنجاندهایم که در این روز خاص از دنیا بیخبر نمانید. در ادامه، تعدادی از جذابترین و پربینندهترین ریلیتی شوهای دنیا و آیتمهای جذاب تاک شوهای مشهور را مفصلتر معرفی کردهایم تا اگر از ایده آنها خوشتان آمد، در برنامه فشرده نوروزیتان زمانی را برای تماشای آنها در نظر بگیرید. در بخش سریالهای تلویزیونی هم تلاش کردهایم سریالهایی را پیشنهاد بدهیم که کمتر دیده شده؛ یعنی فرض را بر این گذاشتهایم که «بازی تاج و تخت» و «خانه پوشالی» را تا جایی که پخش شده، نه یک بار، بلکه چند بار تماشا کردهاید و برای تعطیلات نوروزیتان به دنبال یک ایده و پیشنهاد تازه هستید. این شما و این گلچین نوروزی ما از پربینندهترین برنامههای تلویزیونی دنیا.
شرکتکنندگان در مسابقه «نجاتیافته» گاه تا چندماه زندگی بدوی دارند
پاداش یک میلیوندلاری برای بقا در قبیله
Survivor
خالق: Charlie Parsons سرگرمی، مسابقه ریلیتی ۱۹۹۷ تاکنون
فرض کنید مثل رابینسون کروزوئه در یک جنگل یا جزیره یا جایی که هیچ رنگوبویی از تمدن انسانی ندارد، گرفتار شدهاید و ناچارید درست مثل انسانهای اولیه برای بقا با انواع مصایب دستوپنجه نرم کنید. همه امور ساده روزمره از غذا خوردن و آب نوشیدن گرفته تا پیدا کردن جای خواب برایتان یک چالش بزرگ است. این همان وضعیت مهیج و اضطرابآوری است که خالقان مسابقه ریلیتی «نجاتیافته» یا همان Survivor به شرکتکنندگان این مسابقه عرضه میکنند تا تجربه ناب و وهمآلود زندگی به سبک انسانهای اولیه را برای ماجراجوترین آدمهای امروزی فراهم بیاورند.
«نجاتیافته» ایده اصلی خود را از یک مجموعه تلویزیونی سوئدی به نام «سفر رابینسون» وام گرفته است که پخش آن از سال ۱۹۹۷ در سوئد شروع شد. کسانی که به سری فیلمهای «بازی گرسنگی» و پیچوتابهای هیجانانگیز داستانی آن علاقه دارند، از «نجاتیافته» هم لذت خواهند برد. هرچند خشونت افسارگسیخته این مجموعه فیلمها طبیعتا در دنیای واقعی قابل پیادهسازی و اجرا نیست، اما این مسابقه هم در به چالش کشیدن شرکتکنندگان و بازسازی فضاهای بدوی در دنیای امروزی، چیزی کم از رابینسون کروزوئه و خانواده دکتر ارنست ندارد.
همزیستی غیرمسالمتآمیز در جزیره
شرکتکنندگان این شوی تلویزیونی در یک جزیره دورافتاده رها میشوند و گروهی که بهکلی با هم غریبه هستند، در یک محیط ایزوله ناچارند برای حدود ۲۰ تا ۱۳۴ روز با هم سر کنند؛ آن هم زیر ذرهبین دوربینهایی که جزئیترین رفتارهای آنها را به بینندهها نشان میدهد. شرکتکنندگان در کنار هم باید برای تامین غذا، آب، آتش و سرپناه تلاش کنند. آنها باید در موقعیتهای چالشبرانگیزی که توسط خالقان مسابقه طراحی شده، خوب عمل کنند تا از حذف نجات پیدا کنند؛ اینجاست که ابعاد پیچیدهای از شخصیت شرکتکنندهها برای بیننده برملا میشود. جالبترین نکته این مسابقه این است که گروه شرکتکنندگان خودشان باید درباره کسی که قرار است از مسابقه حذف شود، تصمیم بگیرند. آخرین کسی که در مسابقه باقی میماند، لقب «تنها نجاتیافته» را به خودش اختصاص میدهد و برنده جایزه بزرگ یک میلیون دلاری میشود.
از چالش تا بقا
در هر فصل از این مسابقه ۱۶ شرکتکننده یا بیشتر، به دو یا چند قبیله تقسیم میشوند و در یک لوکیشن عموما استوایی باید برای بقا تلاش کنند. چالشهای فیزیکی و فکری مختلفی برای این قبایل طراحی شده تا تیمها را بهخاطر دریافت جایزه به جان هم بیندازد. تصمیم درباره کسی که باید از مسابقه حذف شود، در شورایی به نام شورای قبیله صورت میگیرد. وقتی نیمی از شرکتکنندهها حذف شدند، قبیلهها با هم ترکیب میشوند و در قالب یک قبیله واحد به کار خود ادامه میدهند. از اینجا به بعد حذف شرکتکنندهها از طریق یک هیئت ژوری اتفاق میافتد. این مسابقه پر از جزئیات و غافلگیری و تغییر مدل است تا شرکتکنندههای جدید نتوانند استراتژیهای بهکاررفته در فصلهای قبلی را تکرار کنند. خالقان «نجاتیافته» تلاش کردهاند که برنامه تلویزیونیشان پر از هیجان و طراوت باشد، اما مثل سایر ریلیتی شوهای پرطرفدار، عامل اصلی جذابیت این برنامه به رفتارهای پیشبینیناپذیر شرکتکنندگان در جریان مواجهه با چالشهای پیش رو برمیگردد.
«نجاتیافته» در کشورهای مختلفی تولید و پخش شده، اما طبق معمولِ ریلیتی شوها، نسخه آمریکاییاش از همه پرطرفدارتر بوده است. ۱۱ فصل ابتدایی این مسابقه در طول زمان پخش جزو ۱۰ شوی پربیننده سال بوده و برخی آن را قویترین ریلیتی شوی آمریکایی میدانند. این مسابقه تا به حال چندین بار نامزد جایزه امی شده و در سال ۲۰۰۷، در فهرست ۱۰۰ برنامه تلویزیونی برتر همه دورهها به انتخاب نشریه تایم جای گرفته است.
اگر از Survivor خوشتان آمده، این ریلیتی شوها را هم به شما پیشنهاد میکنیم:
Big Brother
«برادر بزرگ» یک مسابقه از جنس ریلیتیشو است که در آن شرکتکنندگان ناچارند در یک خانه دورافتاده از دنیای خارجی، با هم همخانه شوند. رفتار آنها در این خانه به صورت دائم از طریق دوربینهای زنده رصد و ضبط میشود. شرکتکنندگان هر بار باید یکی را حذف کنند تا درنهایت یک نفر باقی بماند و برنده جایزه نقدی بشود.
The Real World
«دنیای واقعی» یک ریلیتیشو است که در آن هفت یا هشت جوان بهعنوان شهروندان یک شهر جدید باید در کنار هم زندگی کنند؛ جزئیات رفتار و زندگی آنها زیر ذرهبین دوربینهای زنده است. در این برنامه مسائل ویژه جوانان مثل ازدواج، تعصب، دین، بیماری، مرگ و سیاست مورد بحث قرار میگیرد. دلیل شهرت این برنامه، به نمایش گذاشتن زوال ارزشهای اخلاقی در میان جوانان بود.
Fear Factor
فیرفاکتور یک گیمشوی مشهور است که شهامت و جسارت شرکتکنندگان را در عرصههای مختلف محک میزند. شرکتکنندگان ناچارند برای برنده شدن دست به کارهای محیرالعقول بزنند.
ریلیتی شوی «پلیسها» گزارشی کاملا واقعی از تعقیبوگریزهاست
اکشن؛ بدون دیالوگ ، با سرب داغ
Cops
خالق: John Langley، Malcolm Barbour مستند، سریال ریلیتی ۱۹۸۹ تاکنون
روی صفحه تلویزیون این جمله به نمایش درمیآید: Cops در لوکیشنهایی فیلمبرداری شده که در آن مردان و زنان پلیس مشغول عملیات هستند. همه متهمهای حاضر در سریال تا زمانی که جرمشان در دادگاه ثابت نشده، بیگناه هستند. بعد صدای برت لنکستر بازیگر مشهور آمریکایی را میشنویم که میگوید: «Cops درباره آدمهای واقعی است و جرمهای واقعی.» کمی بعدتر آهنگ «Bad Boys» پخش میشود و هیجان واقعی آغاز میشود؛ روایتی بیپرده از زندگی روزمره نیروهای پلیس.
تماشای تعقیب و گریزهای نیروهای پلیس و جزئیات عملیات دستگیری مجرمان آنقدر برای مردم عادی جذاب است که فیلمها و سریالهای ساختهشده در ژانر پلیسی را به یکی از پرمخاطبترین ژانرها تبدیل کرده است. همین میل وافر به تماشای صحنههای اکشن پلیسی بود که برنامهسازان شبکه Fox را به فکر انداخت تا یک سریال تلویزیونی مستندگونه از جنس ریلیتی شو را روی آنتن ببرند؛ سریالی که جزئیات هیجانانگیزترین و ماجراجویانهترین عملیات پلیسی را به شکلی مستند به بینندهها نشان میدهد و آنها را در لذت و هیجان یک تعقیب و گریز یا درگیری واقعی سهیم میکند.
اکشن پلیسی به سبک سینما وریته
سریال ریلیتی «پلیسها» یا Cops افسران پلیس و ماموران امنیتی را در جریان عملیات واقعیشان دنبال میکند. این برنامه پر است از صحنههای تعقیب و گریز، دستگیری مجرمان، درگیری با توزیعکنندگان و فروشندگان مواد مخدر و هر اتفاق مهیج دیگری که نیروهای پلیس در روزهای کاریشان با آن درگیرند. Cops حدود ۲۸ سال است که از شبکه Fox پخش میشود و یکی از طولانیترین برنامههای تلویزیونی در تاریخ تلویزیون آمریکاست. فرمول ساخت این برنامه تلویزیونی سینما وریته است و هیچ نریشن یا دیالوگ نوشتهشدهای را دربر نمیگیرد و بهکلی بر پایه رفتارها و دیالوگهای پلیسها و مردمی که در جریان عملیات با آنها در ارتباط هستند، بنا نهاده شده است. درنتیجه علاوه بر هیجان دنبال کردن عملیات پلیسی، اتفاقهای پیشبینینشدهای را شاهد هستیم که در نتیجه رفتارهای شخصیتهای حاضر در هر قسمت شکل میگیرد.
وقتی فیلمبردارها پلیسبازی میکنند
تیم فیلمبرداری Cops از دور نیروهای پلیس را تعقیب میکند تا حضورش برای پلیسها حس نشود و نظم عملیات در حال انجام را برهم نزند. بااینحال، در طول این سالها بهکرات اتفاق افتاده که اعضای تیم فیلمبرداری برای نجات جان پلیسها یا مردم عادی حاضر در صحنه دست به کار شدهاند و صحنههای جالبی را خلق کردهاند. بهعنوان مثال، در یکی از پربینندهترین قسمتهای این سریال یکی از فیلمبردارها دوربین خود را زمین گذاشت و برای دستگیری مجرم تحت تعقیب به پلیس کمک کرد. این اتفاق هیجانانگیز در حالی رخ داد که صدابردار حاضر در صحنه دوربین فیلمبردار را به دست گرفت و صحنه مداخله عوامل صحنه در دستگیری مجرم را ثبت کرد. گاهی هم تیم فیلمبرداری در تعقیب مجرمان از نیروهای پلیس پیش میافتند. مثلا در یکی از اپیزودهای این سریال درحالیکه عملیات دستگیری یک متهم تجاوز جنسی در حال انجام بود، پلیس حاضر در صحنه از مجرم در حال فرار جا ماند، اما فیلمبردار به صورت اتفاقی با مجرم روبهرو شد و بهتنهایی او را تعقیب کرد، تا زمانی که پلیس از راه رسید و مجرم را دستگیر کرد. عجیبترین صحنه این سریال تلویزیونی اما در سال ۲۰۱۴ و در حادثه تیراندازی در رستورانی واقع در نبراسکا اتفاق افتاد و صدابردار برنامه در نتیجه اصابت گلوله جان داد. این صدابردار ۳۸ ساله هفت سال با سریال Cops همکاری کرده بود و فقدانش تیم تولید سریال را بهشدت تحت تاثیر قرار داد. در نتیجه این اتفاق تلخ، یک اپیزود ویژه یکساعته از این سریال روی آنتن رفت که بهترین بخش از کارهای این صدابردار را معرفی میکرد.
Cops تا به حال در ۱۴۰ شهر آمریکا و در هنگکنگ، لندن و روسیه فیلمبرداری شده و هر قسمت آن حدود ۲۲ دقیقه است.
اگر از Cops خوشتان آمده، این ریلیتی شوها را هم به شما پیشنهاد میکنیم:
America’s Most Wanted
«تحت تعقیبترین آمریکایی» برنامهای است برای معرفی خطرناکترین جرم و جنایتهای آمریکا و تلاش برای پیدا کردن مجرمان فراری از طریق مصاحبه و تحقیقات میدانی. این برنامه در اولین روزهای پخش خود به دستگیری دهمین فرد مهم تحت تعقیب در فهرست افبیآی منجر شده است.
The Hills
«هیلز» یک ریلیتی شو آمریکایی است که برشهایی از زندگی حرفهای و شخصی چند زن جوان ساکن لسآنجلس را نشان میدهد.
نگاهی به ریلیتی شوی کسبوکاری «کارآموز»
از ترامپ تا آرنولد
the apprentice
خالق: Mark Burnett مسابقهای، ریلیتیشو ۲۰۰۴ تاکنون
تک و پاتکی بود که خوراک همه رسانههای جهان شد. دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا پشت تریبون قرار گرفته تا دعای صبحگاهی را به جا بیاورد. با لحنی سرد از یک برنامه محبوب تلویزیونی میگوید که پیش از رسیدن به ریاست جمهوری مسئولیت آن را بهعهده داشته و بهخاطر شغل جدیدش مجبور شده آن را رها کند و بعد میگوید: «آنها به جای من یک ستاره سینمایی خیلی بزرگ آوردند، آرنولد شوارتزینگر. حتما همه میدانید که چه اتفاقی افتاده است. رتبه برنامه بهشدت کاهش پیدا کرده و به یک فاجعه بزرگ تبدیل شده است. حالا دیگر مارک (خالق برنامه) هیچگاه مقابل ترامپ نخواهد ایستاد.» به محض اینکه ویدیوی دعا کردن ترامپ برای نجات برنامه پخش میشود، آرنولد واکنش نشان میدهد. او در ویدیویی که در توییتر دستبهدست شد، میگوید: «هی دونالد! من پیشنهاد خوبی دارم. چطوره جاهامونو عوض کنیم؟ تو دوباره بیای تلویزیون تا رتبهها بالا بره و من میام به جای تو تا مردم دوباره بتونن شب با خیال راحت بخوابن!» پُستی که آرنولد در توییتر گذاشت، بر اساس گزارش گاردین تنها در ۳۰ ثانیه بیش از ۱۰ هزار مرتبه مجددا توییت شد. برنامهای که ترامپ از آن صحبت میکرد، «کارآموز» نام دارد؛ یکی از محبوبترین ریلیتیشوهای آمریکایی که کسبوکار را هدف قرار داده است.
رویای ۲۵۰ هزار دلاری
«کارآموز» درحقیقت یک گیمشو است و شرکتکنندگان در آن با هم مسابقه میدهند. مسابقه بر سر مهارت در کسبوکار است و جایزه بسیار بزرگی هم برای برنده به همراه دارد. مارک برنت، تهیهکننده متولد بریتانیا که در تلویزیون آمریکا مشغول به کار است، جرقه این برنامه را زد. او در ژانویه ۲۰۰۴ برای نخستین بار این برنامه را از شبکه انبیسی روی آنتن برد. معمولا ۱۶ تا ۱۸ نفر از اهالی یا علاقهمندان کسبوکار به این برنامه میآیند و در طول یک فصل با یکدیگر رقابت میکنند تا درنهایت یک نفر به جایزه بزرگ دست پیدا کند. شرکتکنندگان معمولا به دو گروه تقسیم میشوند و هر کدام یک سرگروه دارند که باید وظایف را مدیریت کند. آنها باید کارهایی مانند فروش کالا یا کسب درآمد برای خیریه را انجام بدهند، یا حتی کارآفرینی کنند. هر بار یک نفر اخراج میشود تا اینکه درنهایت یکی باقی میماند که به جایزه یعنی همان قرارداد ۲۵۰هزار دلاری برای راهاندازی یکی از شرکتهای زیرمجموعه کمپانی دونالد ترامپ دست پیدا میکند. اما از زمانیکه ترامپ برای ریاست جمهوری آمریکا اقدام کرد، آرنولد شوارتزینگر جای او را گرفت و از ژانویه ۲۰۱۷ برنامه «کارآموز» با میزبانی آرنولد برگزار میشود.
تولد ترامپونومیکس
دهه ۹۰ میلادی با شکستهای مالی بسیاری در ایالات متحده آمریکا همراه بود. ترامپ هم یکی از کسانی بود که تصمیم داشت استراتژی کسبوکار خود را تغییر بدهد تا بازنده این بازی نباشد. در همین سالها بود که مارک برنت از او خواست بهعنوان تاجری موفق با سبک زندگی تجملاتی خود در این برنامه حضور پیدا کند. ترامپ بالاخره پیشنهاد را پذیرفت و در اولین مجموعه قرار شد هر کسی که برنده این مسابقه شد، در پایان فصل بهعنوان رئیس یکی از بخشهای شرکت بزرگ ترامپ مشغول به کار شود. البته این قرارداد ۲۵۰ هزار دلاری برای یک سال بسته میشد و تمدید آن به عملکرد آن فرد بستگی داشت. دقیقا در همین دوره بود که اصطلاح ترامپونومیکس یا همان اقتصاد ترامپ شکل گرفت. این اصطلاح بهعنوان یک مفهوم از تلویزیون به دنیای مردم آمریکا راه پیدا کرد. اما اصطلاح اقتصاد ترامپ تنها موفقیت ترامپ نبود، او بعدا اعلام کرد که بهخاطر این برنامه در طول ۱۴ فصل بیش از ۲۱۴ میلیون دلار سود کرده است. در کنار همه اینها بهعنوان نامی بزرگ نیز به دنیا معرفی شده است.
کارآموز بریتانیایی
برنامه «کارآموز» در بریتانیا نیز پخش میشود و در آنجا دیگر خبری از دونالد ترامپ نیست. در «کارآموز» بریتانیایی، تعدادی از مردان و زنان فعال در حوزه کسبوکار مقابل یکدیگر قرار میگیرند و درنهایت اگر برنده شوند، بهعنوان کارآموز در شرکت لرد آلن شوگر، تاجر بریتانیایی، مشغول به کار میشوند. تهیهکنندگان این برنامه با دقت خاصی از میان نامزدها، شرکتکنندگان را برای برنامه انتخاب میکنند. این کار از طریق مصاحبههای حرفهای انجام میشود. در پایان ۱۴ تا ۱۶ نفر به لندن میروند تا مسابقه را آغاز کنند. آنها در طول یک فصل حدود ۱۰ وظیفه مشخص خواهند داشت که باید به انجام برسانند. هر بار که کسی نتواند وظیفهای را انجام بدهد، از مسابقه حذف میشود. در مرحله پایانی، حذف نفرات آخر از طریق مصاحبه انجام میشود. این برنامه یکی از بخشهای خود را به سلبریتیها اختصاص داد که در نوع آمریکایی آن نیز انجام شد. البته این فصل بیشتر جنبه طنز داشت و جزو قسمتهای اصلی نبود.
اگر از the apprentice خوشتان آمده این ریلیتیشوها را هم به شما پیشنهاد میکنیم:
The Simple Life
زندگی ساده یک ریلیتیشو است که سلبریتیهای ثروتمند را در حین انجام مشاغل ساده و کمدرآمد نشان میدهد؛ کارهایی مثل نظافت منازل، کار در مزرعه و پیشخدمتی.
Martha Stewart
مارتا استوارت یکی از گیمشوهای اقتباسی از ریلیتیشوی کارآموز است. نام برنامه از مجری آن گرفتهشده و وظایفی که هر یک از افراد باید انجام بدهند متناسب با شغل و حرفه مارتا استوارت در رسانه است.
در ریلیتی شوی «بازندگان بزرگ» هر کسی بیشتر وزن کم کند برنده است
توده چربی، سیری چند؟
The biggest loser
خالق: Dave Broome مسابقهای، رقابتی ۲۰۰۴ تاکنون
۵ تا ۱۰ کیلوگرم در هفته؛ تمام تلاش شرکتکنندهها در این برنامه برای از دست دادن وزن است و در ازای آن پول نقد دریافت میکنند. ظاهر قضیه به نظر مثبت میآید، اما باطن آن با چالشهای بسیار زیادی همراه است. برنامهای که شرکتکنندهها را به کاهش وزن برای سلامتی سوق میدهد و در ازای این کار به آنها پول میدهد، در عین حال سلامتی شرکتکنندگان را به خطر میاندازد. کسانی که در این برنامه شرکت میکنند، گاهی ۱۰ کیلوگرم در یک هفته کم میکنند، درحالیکه طبق اصول پزشکی تنها اجازه یک تا دو کیلوگرم کاهش وزن دارند. گاردین در یکی از گزارشهای خود برای آغاز فصل جدید این برنامه در سال ۲۰۱۶ نوشت: «اینکه کسی هنوز نمرده، معجزه است.» اما شرکتکنندگان چگونه در معرض خطر قرار میگیرند؟
بازنده بزرگ، برنده است
اینجا کسی که بیشتر از دست بدهد، در پایان جایزه به دست میآورد. بازنده بزرگ، برنده است. «بازنده بزرگ» یک ریلیتی شوی آمریکایی است که از ۱۹ اکتبر ۲۰۰۴ پخش میشود. تمرکز این برنامه روی مسئله چاقی و اضافه وزن است. تمام کسانی که در این مسابقه شرکت میکنند نیز بر سر کاهش وزن با یکدیگر رقابت میکنند. در پایان کسی برنده است که نسبت به وزن اولیه خود بیشتر از همه وزن کم کرده باشد. هر فصل از این برنامه با وزن کردن شرکتکنندهها شروع میشود تا بدانند وزن ابتدایی که با آن در مسابقه شرکت کردهاند، چقدر است. سپس شرکتکنندهها به گروههای سهنفره تقسیم میشوند و هر کدام پیراهنی به یک رنگ میپوشند. این گروهها مربیهایی دارند که به آنها فهرستی از برنامههای غذایی و ورزشی میدهد. درواقع مربی، اصول کار را به آنها آموزش میدهد و شرکتکنندهها باید آن کار را عملی کنند. هر قسمت با چالشهای مختلفی همراه است و ابزاری برای ترغیب شرکتکننده دارد. در پایان هر هفته، اعضای تیم دوباره وزن میکنند تا کاهش ورزن خود را بدانند. خط زردها و خط قرمزهایی در این بازی تعریف میشود که افراد باید خودشان را از آنها عبور بدهند. یعنی اگر فرد همچنان در محدوده قرمز باقی بماند، به صورت اتوماتیک از بازی حذف میشود. این وضعیت تا جایی ادامه پیدا میکند که همه به خانه رفته باشند و یکی باقی مانده باشد؛ او ازدستدهنده بزرگ نام میگیرد و جایزهای را که همان پول نقد است، دریافت میکند.
کاهش وزن به چه قیمتی؟
رقابت برای کاهش وزن به همان اندازه که میتواند خوب باشد، امکان دارد مخرب و مضر باشد. منتقدان این برنامه میگویند: «تاکید بیش از حد این برنامه از نظر علم پزشکی و تغذیه، نگرانکننده است. رقابتکنندهها در همان هفته نخست برای بیشترین کاهش وزن شدید با یکدیگر رقابت میکنند، این در حالی است که طبق اصول پزشکی هر کسی میتواند مقدار مشخصی وزن در هر هفته کم کند.» این مسئله برای سازندگان این برنامه چالش ایجاد کرده است. برخی از منتقدان حتی ادعا کردهاند که تمامی راهنماییهای مربی در این برنامه با ایراد و اشکال همراه است. مسئولان برنامه برای اینکه مشکل را برطرف کنند، این اطلاعیه را در پایان هر قسمت پخش میکردند: «شرکتکنندگان در این برنامه زیر نظر پزشک هستند؛ برنامه رژیم آنها مطابق با شرایط و نیازهای خودشان طراحی شده است. پیش از آنکه این رژیمها را دنبال کنید، با پزشک خود مشورت کنید.» درضمن، شرکتکنندگان همگی باید رضایتنامهای را امضا کنند که در آن فرد باید مسئولیت کاری را که انجام میدهد، بپذیرد. برخی از منتقدان میگویند کاهش وزن با اصول این برنامه باعث افتادگی عضلات قلب میشود. علاوه بر آن، چون هر شرکتکننده اگر وزن خود را کاهش ندهد، ممکن است حذف شود، گاهی سلامتی خودش را به خطر میاندازد. رایان سی بنسون، یکی از برندگان این مسابقه، اقرار کرده بود که رژیمش آنقدر سخت بوده که در پایان برنامه در ادرار خود خون میدیده است. اکثر کسانی که در این برنامه وزن خود را کم کردهاند، به فاصله چند هفته بعد از پایان برنامه، دوباره وزن اضافه کردهاند.
محبوبیتی که از دست میرود
«بازنده بزرگ» با وجود همه نقدها، هنوز ساخته میشود و بسیاری از افراد در آن شرکت میکنند. براساس گزارش گاردین، نرخ محبوبیت این برنامه ۳۰ درصد کاهش پیدا کرده، اما تولیدکنندگان سعی دارند با کنار زدن چالشها، به ساخت برنامه پرسود خود ادامه بدهند. اما رسانهها دست از تلاش برای تعطیل کردن این برنامه برنداشتهاند. آنها با برندگان این مسابقه مصاحبه میکنند و همگی از این کار خودت بهعنوان بزرگترین اشتباه زندگی خود یاد میکنند. آنها واقعا خودشان را بازنده بزرگ میدانند. با وجود همه این نقدها، عکسهای وسوسهبرانگیز قبل و بعد و جایزه نقدی بزرگ، افراد را وسوسه میکند که در این برنامه شرکت کنند و مخاطبان هم به تماشای آنها مینشینند.
اگر از The biggest loserخوشتان آمده این ریلیتیشوها را هم به شما پیشنهاد میکنیم:
Hell’s Kitchen
«آشپزخانه جهنمی» یک مسابقه آشپزی از جنس ریلیتیشو است. در این برنامه دو تیم متشکل از سرآشپزها برای به دست آوردن شغل سرآشپزی یک رستوران مهم با هم رقابت میکنند.
Top Chef
سرآشپز برتر یک مسابقه تلویزیونی است که در آن سرآشپزها برای کسب عنوان آشپز برتر با یکدیگر رقابت میکنند. داوری مسابقه توسط گروهی از سرآشپزهای برتر بینالمللی انجام میشود. برای نسخههای مختلف این برنامه در کشورهای متفاوت، جوایز متنوعی در نظر گرفتهشده که خلاقانهترین آنها خودروهای سیار فروش غذای خیابانی به شرکتکننده برتر است.
Fear Factor
فیرفاکتور یک گیمشوی مشهور است که شهامت و جسارت شرکتکنندگان را در عرصههای مختلف محک میزند. شرکتکنندگان ناچارند برای برنده شدن دست به کارهای محیرالعقول بزنند.
ریلتی شوی «مادر نوجوان» از مادرانی میگوید که قبل از شانزده سالگی باردار شدهاند
نامه به کودکی که خیلی زود زاده شده!
teen mom
خالق: Lauren Dolgen ریلیتیشو ۸ دسامبر ۲۰۰۹
۱۵ سال پیش که حالا کمکم میشود ۱۶سال پیش، رسول صدرعاملی در «من، ترانه، ۱۵سال دارم» به این موضوع در ایران پرداخت. آن زمان هنوز خبری از این ریلیتیشوی آمریکایی نبود. آن زمان عکس ترانه بهعنوان دختری که در نوجوانی مادر بودن را تجربه میکرد، روی جلد چلچراغ نشست. ترانه آن روزها، دختری خیالی نبود، مختصِ جامعه ایران هم نبود. لیش مسر و بسیاری از لیش مسرها در یک شوی واقعی آمریکایی به نام Teen MOM پرده از دردی مشترک برداشتهاند.
ترانههای واقعی
دوقلوهایش تازه به دنیا آمدهاند؛ پیش از آنها یک دختر با ناتوانیِ نادر داشت. این ازدواج دوم قرار بود او را خوشحال کند، اما تنها شش ماه دوام آورد و حالا لیش مسر، مادری نوجوان است که دو بار طلاق گرفته و سه دختر کوچک دارد. بچهها تا نصفهشب شام نخوردهاند، صبحانه نخورده و دیر راهی مدرسه میشوند، مادرشان هنوز گیج خواب است که آنها را به مدرسه میبرد و در طول مسیر درحالیکه با یک دست رانندگی میکند، با دست دیگر پیام میدهد و کاملا واضح است که تجربه دو بار شکست در سن نوجوانی به همراه سه دختر کوچک او را از پا درآورده است. اینها یک فیلم یا داستان تراژیک نیست، بلکه زندگی واقعی مادری نوجوان است که در برنامه Teen MOM (مادران نوجوان) به تصویر کشیده شده است. قصه لیش مسر یکی از دهها قصهای است که در این ریلیتیشو روایت میشود.
این مادران نوجوان
از دو میلیون و ۱۰۰هزار نفر شروع شد و در فصل دوم به پنج میلیون و ۶۰۰ هزار نفر رسید. یک ریلیتیشو با تمرکز بر روابط خانوادگی و عاطفی دختران نوجوانی که در سنین کمتر از ۱۶ سالگی باردار میشوند، در سال ۲۰۰۹ در آمریکا روی آنتن رفت. استقبال از این برنامه به قدری زیاد بود که تولید آن همچنان ادامه دارد و مجموعههای جدیدِ آن ساخته میشود. تولیدکنندگان این برنامه معتقدند هدف از ساخت این مجموعه و دلیل استقبال از آن کاملا واضح است؛ دخترانی که پیش از تکامل تجربه دختر بودن باید مادری کنند. البته در آمریکا اکثر این دخترها بر خلاف ترانه، صیغهنامهای ندارند که ثابت کنند پدر بچه آنها کیست و با مشکلات بسیاری روبهرو میشوند که درنهایت ناگزیر تصمیم میگیرند کودکشان را بهتنهایی بزرگ کنند. اما همه قصه این نیست و با پستیها و بلندیهای بسیاری همراه میشود. این مجموعه در ابتدا «۱۶ساله و باردار» نام داشت، اما بعدا نام آن به «مادران نوجوان» تغییر کرد. هر قسمت از این برنامه ۴۲دقیقه است و به زبان انگلیسی پخش میشود.
قصههای تلخ و شیرین
آرزوهایش از مدال طلا در ورزش به مراقبت از بنتلی کوچک رسید، اما این اتفاق در ۳۰ سالگی نیفتاد. وقتی تنها ۱۶ سال داشت، مجبور شد درس و مدرسه را رها کند و به فکر نوزادی باشد که پدرش هنوز خامیهای پسرهای نوجوان را دارد. شرایط زندگی، مکی و رایان را وادار کرد که در سن پایین ازدواج کنند. آنها خانوادهای معتاد داشتند و با ازدواج زودهنگام خود تلاش میکردند خودشان را از وضعیت دردناک خانه نجات بدهند، اما ناگهان سروکله بنتلی کوچک پیدا شد و تصور آنها را در مورد زندگی عوض کرد. مکی جزو نخستین کسانی بود که در برنامه مادران نوجوان شرکت کرد. او در مورد حضورش در این برنامه میگوید: «فقط میخواستم به دخترهای همسنوسال خودم نشان بدهم که پدر و مادر نوجوان چه معنایی دارد.» مکی حالا بزرگ شده، خبرنگاری را بهعنوان شغل آینده خود انتخاب کرده و قصد دارد قصه خودش را در کتابی با همان عنوان ۱۶ ساله و باردار منتشر کند. بزرگترین اندوهی که مکی دارد، این است که نتوانسته خودش فرزندش را بزرگ کند و به همراه رایان مجبور شدهاند او را به مرکزی برای سرپرستی بدهند. البته آنها میدانند که بهترین راه را انتخاب کردهاند و حالا دومین فرزند خود را بزرگ میکنند، اما سختیهای آن زمان را فراموش نمیکنند و به همین خاطر مکی میخواهد کتابی در اینباره بنویسد.
مادرها بزرگ میشوند
یکی از بخشهای جذاب این برنامه در فصلهای بعد این است که به سراغ همان مادرهای ۱۶ساله میرود و آنها را چند سال بعد در ۲۰ سالگی یا ۲۲ سالگی نشان میدهد. در این سالهایی که مجموعه مادران نوجوان پخش شده، نخستین شرکتکنندگان آنقدر بزرگ شدهاند که حالا کودکشان به مدرسه ابتدایی میرود و همین دنبالهدار شدنِ قصهها، مخاطبان را به تماشای ادامه برنامه میکشاند. آنها جریان زندگی این مادران را دنبال میکنند.
اگر از Teen MOMs خوشتان آمده این ریلیتیشوها را هم به شما پیشنهاد میکنیم:
The Real World
«دنیای واقعی» یک ریلیتیشو است که در آن هفت یا هشت جوان بهعنوان شهروندان یک شهر جدید باید در کنار هم زندگی کنند؛ جزئیات رفتار و زندگی آنها زیر ذرهبین دوربینهای زنده است. در این برنامه مسائل ویژه جوانان مثل ازدواج، تعصب، دین، بیماری، مرگ و سیاست مورد بحث قرار میگیرد. دلیل شهرت این برنامه، به نمایش گذاشتن زوال ارزشهای اخلاقی در میان جوانان بود.
The Hills
«هیلز» یک ریلیتی شو آمریکایی است که برشهایی از زندگی حرفهای و شخصی چند زن جوان ساکن لسآنجلس را نشان میدهد.
شماره ۷۰۰