نگاهی به مجموعه فیلمهای کوتاه اکران شده در بخش هنر و تجربه
شکیب شیخی
امسال نوروز تصمیم جالبی گرفته شد و آن اینکه پنج فیلم کوتاه منتخب در کنار هم وارد اکران هنر و تجربه شوند. البته بار اول نبود که فیلمهای کوتاه به صورت مجموعهای اکران میشدند، اما گنجاندن آنها در اکران نوروزی عملی شایسته بود و استقبال خیرهکننده مردم هم پاسخی درخور به این اکران بود. پنج فیلم کوتاهی که به آنها خواهیم پرداخت: «حیوان» ساخته بهرام و بهمن ارک، «وقت ناهار» ساخته علیرضا قاسمی، «شب تولد» ساخته امید شمس، «هنوز نه» ساخته آرین وزیردفتری و «روتوش» ساخته کاوه مظاهری. البته پیشتر در چلچراغ ۷۲۱ به فیلم «حیوان» به صورتی مبسوطتر پرداخته بودم، به همین خاطر در این یادداشت بخش کوتاهتری را به آن اختصاص خواهم داد.
حیوان
ایده جذابی که تا انتهای منطقیاش پیگیری میشود، ساخت بسیار باکیفیت و وسواس فنی فیلمسازان جوان این فیلم باعث شده که «حیوان» در بالاترین سطح استاندارد جهانی قرار بگیرد. پایانبندی این فیلم و نگاه خیرهای که آهوهای معصوم به شخصیت اصلی داستان میکردند، فضایی رویاگونه را رقم میزد که در آن دگردیسی انسان به حیوان بسیار شدنی و قابل هضم بود. فکر میکنم تنها اشاره به همین صحنه از فیلم و اصرار بر دقتی که در طراحی نور و رنگ به کار گرفته شده بود، کفایت میکند.
وقت ناهار
همه چیز فیلم خوب بود، مخصوصا ایده آن، اما تناقضی که در موقعیت قرار داشت، باید وارد شخصیت دختر هم میشد. یعنی دختر نوجوان از یک سو باید ناراحت و عزادار میبود و از سوی دیگر فرصتطلب و تقریبا منفعتجو و این چیزی است که نیاز به بازیگری یا بازیگیری در بالاترین سطح ممکن دارد. نتیجه کار خیلی بد از آب در نیامده بود، اما این کاستی هم چیزی نبود که نادیده بگیریم.
ما زمانی که دو عنصر متضاد را با هم جمع کنیم، میتوانیم به چیزی متناقض برسیم. اگر این توانایی تجمیع وجود نداشته باشد، به جای تناقض، به پراکندگی خواهیم رسید. ضعف پرداخت فیلم در این زمینه باعث میشد که شخصیت اصلی فیلم به جای اینکه متناقض به نظر برسد، بیشتر شخصیتی آشفته جلوه کند که بنا بر آشفتگیاش نیازمند چیزی بیش از یک پایانبندی است. ما دیگر با انسانی روبهرو نبودیم که در عین عزاداری فرصتطلب هم هست، بلکه با دو انسان روبهرو بودیم که یکی فرصتطلب و دیگری عزادار و درمانده است و این یعنی میبایست دو پایانبندی هم داشته باشیم که اساسا در فیلم شدنی نیست. تقلای دختر پیش از سوار شدن بر موتور و تمرکزی که بر آن تکه کاغذ قرار گرفت، اما تلاشی شایسته بود که برای قابل هضم کردن فیلم صورت گرفته بود.
شب تولد
چقدر نادر فلاح خوب است. این اولین چیزی بود که موقع دیدن فیلم به ذهنم آمد. اصلا آنقدر بازیاش غلظت و جان دارد که انگار بریده و دوخته شده است برای فیلم کوتاه. چیزی که میگویم، ابدا یک موضوع پیش پا افتاده و ساده نیست، چون «شب تولد» بیش از هرچیزی در پرداخت خود از بازی پرکشش نادر فلاح سود برده بود.
خود مسئله پول که بین دو شخصیت اصلی مورد صحبت قرار میگرفت، در کنار جادهای آنچنانی در شب و آن ماشین و چهره نادر فلاح در نماهای نیمرخ زمانی که به صورت عصبی سیگار میکشید، گامی مناسب بود برای ساختن فضایی جادویی و دلیلی خوب به دستمان میداد تا همراه شویم با داستانی که روی کاغذ بسیار ساده است. این عنصر جادویی که از آن صحبت میکنم، در سالن سینما مرا به یاد نوشتههای سیامک گلشیری انداخت، که در آن چیزی شبیه یک «وهم واقعی» تولید میشود.
هنوز نه
با اینکه بههرحال خیلی بد نبود، اما به نظر من بین این پنج فیلم ضعیفترین آنها به حساب میآمد. ایدهای مانند تقسیم تصویر و درنهایت به هم چسباندن آن، با اینکه شاید ایدهای جالب باشد، اما به خودیِ خود نهایتا به درد ساختن «کلیپهای مفهومی» میخورد و نمیتواند بار یک «اثر» را به دوش بکشد.
مشکل اصلی فیلم در اینجا بود که بین دیالوگهای شخصیتها و حرکت بصری یک تناظر ساده خطی ایجاد کرده و بعد از گذشت دو دقیقه از تقسیم شدن تصویر مخاطب را به این فکر میانداخت که «خب آخرش که چی؟ یا میچسبونیش به هم یا یه جور کاملا منفکش میکنی!» شاید اگر این تناظر به یک اینهمانی صرف تبدیل نمیشد، میتوانستیم چیزی بهتر ببینیم و نیازمند یک «مفهوم» نباشیم که بدل به قاب پایانی شود. نمای از بالای دختری در حال دوچرخهسواری و یکی شدن دو تصویر لابد با ارجاع به کودکی دختر خودشان.
روتوش
بهترین فیلم این مجموعه «روتوش» کاوه مظاهری بود. اجازه بدهید به ۱۷ سال پیش بازگردیم. یعنی سالی که برادران کوئن شاهکاری به نام «مردی که آنجا نبود» را ساخته بودند. جاناتان روزنبام، منتقد مشهور آمریکایی، نوشت که این فیلم تصویری کامل از این است که زندگی چگونه میتواند ناگهان بسیار وحشتناک شود. فکر میکنم بهترین جمله برای توصیف «روتوش» کاوه مظاهری هم همین باشد.
یک نصفه روز را باید همراهی میکردیم با خانمی –با بازی فوقالعاده- که گرچه عملی خلاف قانون انجام نداده بود، اما قطعا خلاف اخلاق عمل میکرد و در عین حال با مشاهدهای که از همسرش داشتیم، شاید میتوانستیم به زن حق هم بدهیم. این ترکیب پیچیده را زمانی در نظر بگیرید که قرار است شخصیت اصلی مانند یک انسان معمولی زندگی روزانهاش را انجام دهد و کاملا بهعنوان یک انسان نرمال اجتماعی برای مخاطب پذیرفته شود.
بازی کردن با اینکه حرفه اصلی شخصیت داستان «روتوشکاری» است هم ایده خوبی بود که در پایانبندی و تمرینِ او برای جیغ و فغان کردن بهخوبی پاسخ خود را پیدا و به انسجام یافتن اثر کمک میکرد. با این فیلم قطعا جای کاوه مظاهری در فهرست نهایی فیلم کوتاه اسکار ۲۰۱۸ خالی بود.
Shakib Sheikhi