گفتوگو با وکیل محمدرضا شجریان درباره پرونده صدا و سیما
عادل زحمتی
توییت وکیل استاد شجریان ناامیدانه خبر از تشکیل اولین جلسه دادگاه شکایت استاد از صدا و سیما میداد. این توییت را محمدحسین آقاسی، وکیل محمدرضا شجریان، در جریان طرح شکایت ایشان از صدا و سیما پس از وقفه طولانی در روند رسیدگی و راکد ماندن پرونده مذکور و تشکیل اولین جلسه دادگاه منتشر کرده بود.
برای روشنتر شدن این موضوع و همچنین پرسش در مورد مسائل پیرامونی مطرحشده در این پرونده خاص، گفتوگویی با ایشان داشتهایم.
اولین سوالی که ذهن را در مورد این پرونده خاص درگیر میکند، سکوت طولانیتان درباره شکایت و پرنده است. از چرایی این سکوت و روند پیشرفت پرونده برایمان بگویید.
در تیرماه ۱۳۸۸ استاد به من مراجعه کرد و گفت که آثار من را صدا و سیما بدون اینکه از من اجازه داشته باشد یا مالکیتی بر اثر داشته باشد، پخش میکند و من هر چند که به اینها نامه مینویسم و تذکر میدهم، توجه نمیکنند. آیا قانونی هست که بتواند به من کمک کند؟ گفتم بله، قانونی هست؛ قانون حمایت از حقوق مولفان، مصنفان و هنرمندان مصوبه ۱۳۴۸، و استاد از این موضوع خیلی خوشحال شد و گفت که لطفا شکایت کنید. ما در همان تیر ماه شکایت کردیم به دادسرای کارکنان دولت تحت همین عنوان «انتشار آثار هنری استاد شجریان بدون مجوز قانونی»، که طبق ماده ۲۳ همین قانون هر کس این کار را انجام دهد، به شش ماه تا دو سال حبس محکوم میشود. بعد از حدود ۱۰ روز یا شاید دو هفته بازپرس پرونده یک قراری صادر کرد با این استدلال که چون صدا و سیما سوءنیتی نداشته است، به علت فقد عنصر معنوی جرم قرار منع پیگرد صادر میشود. این را هم بگویم هنگامی که بازپرسی قراری صادر میکند، باید آن قرار به دادیار اظهار نظر ارجاع شود و وظیفه دادیار کمک کردن به دادستان برای برسی این مهم است که آیا بازپرس نسبت به شکایت انجامشده به صورت صحیح رسیدگی کرده است؟ و آیا تصمیمی که بازپرس اتخاذ کرده، درست است یا خیر. دادیار اظهار نظر با این استدلال که چون صدا و سیما اطلاع داشته است که این آثار متعلق به آقای شجریان است و بدون اینکه از او اجازه بگیرد، پخش کرده است، بنابراین سوءنیت صدا و سیما محرز است، پرونده را به بازپرس برمیگرداند و دستور ادامه رسیدگی را صادر میکند. در این خلال بازپرس شعبه مذکور عوض شد و بازپرسی به نام آقای فضلعلی آمد که بازپرس بسیار خوبی بودند و بنده طی این مدت به ایشان ارادت پیدا کردم. برای اینکه بسیار دقیق و با جدیت به شکایت ما رسیدگی میکرد. تمام دلایلی که لازم بود برای اثبات اینکه این آثار متعلق به استاد است، ارائه شد و از وزارت ارشاد استعلام کردند. سپس آنها اعلام کردند که این آثار متعلق به شرکت دل آواز است که متعلق به آقای شجریان است و همایون شجریان هم مدیرعامل این مجموعه است. زیرا درست است که صدای محمدرضا شجریان است، اما از طرف شاکی باید مالکیت هم اثبات شود که متعلق به شاکی است.
در مراجعه آقایان به دادگاه هنگامی که احضار شدند، اقرار کردند به اینکه آثار استاد سالهاست که توسط ما پخش میشود، اما استدلال کردند که «چون ما برای مردم اینها را پخش میکنیم، حاکمیتی هستیم و برای ارتقای جایگاه موسیقی سنتی که آقای شجریان شاخص این صحنه است، ما این آثار را پخش کردهایم و احتیاجی به اجازه نیست.» و بازپرس با این نظر مخالفت کرد و گفت که هیچگونه توجیهی وجود ندارد و در قانون پیشبینی نشده است و قیدی نیست که مثلا سازمان صدا و سیما میتواند این کار را انجام دهد و شما هم جزو اشخاص حقوقی هستید که این کار را انجام دادهاید.
بازپرس در ادامه از من خواست که مدیر را معرفی کنم و بنده بررسی و دو نفر را معرفی کردم. تا زمان قطعی شدن حکم از نام بردن از افرادی که گفته شد، معذورم. این دو شخص را بازپرس احضار کرد و از آنها تحقیق به عمل آمد که به همراه وکیل صدا و سیما میآمدند و آنها هم اعلام کردند که پخش شده است، اما مدیران سابق این اجازه را دادهاند و حتی پذیرفتند که ۳۰ سال آثار ایشان پخش میشده است.
با شکایت ما آقای ضرغامی در تاریخ چهارم آذر ماه سال ۱۳۸۸ دستور داد که دیگر آثار استاد را پخش نکنند، ولی تا قبل از این تاریخ چنین دستوری صادر نشده بود و همچنان آثار استاد را پخش میکردند.
دو سال تمام آقای بازپرس این پرونده را بررسی کردند و جالب است که بدانید ۲۴ صفحه قرار صادر کرد، که تا صفحه ۲۱ آن تماما رد مطالب و دفاعیات صدا و سیما و پذیرش و تایید شکایت ما بود. در صفحات پایانی عنوان کردند که تا سال ۱۳۸۳ یعنی پنج سال قبل از سال ۸۸ مشمول مرور زمان شده است، اما از سال ۸۳ به بعد مشمول مرور زمان نشده است. اما بنده سوءنیت احراز نکردم و قرار منع پیگرد صادر میکنم و آقای شجریان میتوانند بروند و از طریق حقوقی اقدام کنند. یعنی پذیرفت که این اتفاقی که بنده عرض کردم، افتاده است، اما گفت که سوءنیتی در کار نبوده است.
در مورد مشمول مرور زمان شدن بفرمایید که در چه صورتی جرمی مشمول مرور زمان خواهد شد و قابل پیگیری نیست؟
بعضی از جرایم بعد از گذشت مقدار معینی زمان دیگر قابل تعقیب و پیگیری نیست و این پرونده تا سال ۸۳ مشمول مرور زمان شده است، ولی از سال ۸۳ تا سال ۸۸ مشمول مرور زمان نشده است و جرم قابل پیگیری است.
این حکم مبنی بر عدم سوءنیت صدا و سیما چه زمان به شما ابلاغ شد؟
در تاریخ خرداد ۱۳۹۰ من به قرار اعتراض کردم و پرونده به شعبه ۱۰۶۰دادگاه کیفری ۲ کارکنان دولت ارجاع شد. شعبه ۱۰۶۰ یک سال طول کشید تا اعتراض به قرار را رسیدگی کند که علت دارد، آن هم اینکه قاضی بسیار خوبی مسئول این پرونده بودند که من از ایشان ممنونم. ایشان رسیدگی کردند و حتی دو بار من را احضار کردند، چون برای ایشان عجیب بود که چرا با توجه به این مدارک، اظهار به عدم سوءنیت شده است. احضار من از آن جهت استثنایی بود که برای رسیدگی به اعتراض به قرار وکیل شاکی دعوت نمیشود. با توجه به اینکه مسئولان میدانستند که این آثار متعلق به آقای شجریان و شرکت دل آواز است، اما هیچ رضایت و موافقتی از ایشان ارائه نکردند. بنابراین مسئله عنصر معنوی جرم در این کار محرز بود، لذا متهمین باید احضار و تفهیم اتهام شوند، که اصطلاحا به آن جلب به دادرسی کردن گفته میشود.
خرداد سال ۹۱ پرونده به دادسرا ارجاع شد که تا اردیبهشت ۹۷ پرونده در دادسرا راکد مانده بود. نهایتا اولین جلسه دادگاه روز ۱۱ شهریور تشکیل شد. بنده که به دادگاه رفتم، یکی از متهمین حضور پیدا کرده بود، به اضافه وکیل صدا و سیما و یکی از مدیران شبکه آمده بود که البته ایشان متهم نبود، اما آمده بود و استاد هم به دلیل کسالت نمیتوانستند حضور داشته باشند.
در این دادگاه قاضی عوض شده بود و قاضی آن سال دیگر نبود. این دادگاه در عرض یک روز رأی را صادر کرد؛ رأی برائت صدا و سیما مبنی بر اینکه سوءنیتی در کار نبوده است. اضافه کنم که قاضی اول پرونده سوءنیت را محرز تشخیص داده بود، اما این قاضی تفسیرش متفاوت بود.
مشخصا پرسش من این است که این پرونده و روند رسیدگی به آن چرا الان به این شیوه رسانهای میشود، بعد از مدتهایی که در سکوت کامل خبری بود؟
آن وقتها رسانهای شد و خیلی هم گسترده بود پوشش خبری این رویداد، ولی در خلال بقیه موارد خیر، چون پرونده راکد بود. اینکه الان میبینید که رسانهای شده است، بنده توییت کردم که جلسه داشتیم و این برد بسیار گستردهای داشت و رسانهها به این قضیه پرداختند.
بی پرده یک سوال دارم که از برخی محافل شنیده میشود که پیگیری این پرونده و رسانهای کردن آن بیشتر برای مطرح شدن خودتان است، چه پاسخی برای این ادعا دارید؟
اگر قرار بر مطرح کردن خودم باشد، من پروندههای متعددی داشتم و از ۱۸ سال پیش تا الان گفتوگوهایی هم با رسانههای داخلی و هم با رسانههای خارجی در مورد این پروندهها داشتم. مدتها کارشناس مجری برنامه حقوقی همین رادیو صدا و سیما بودم، کارشناس مجری نه اینکه در استخدامشان باشم، خیر، در استخدامشان نبودم. هر هفته من یک برنامه زنده درباره مسائل حقوقی داشتم، عضو انجمن صنفی روزنامهنگاران بودم و در روزنامهها قلم میزدم، ستون ثابت داشتم. اینها همه آن چیزی است که من را مطرح کرده است. در سال ۱۳۸۸ لازم بود این مسائل رسانهای شود تا در خاموشی و سکوت فراموش نشود. این مسائل را مطرح کردم تا هنگامی که پرونده اکتیو بود. بعد از اینکه رسیدگیها متوقف بود، بله مصاحبههایی داشتم، نه برای مطرح کردن خودم، بلکه برای مطرح کردن پرونده که مبادا اینکه در سکوت خبری پروندهها فراموش شود. الان هم تا زمانی که دادگاه رأی را صادر نکرده بود، هیچ صحبتی نکردم. من اخطار تعیین وقت رسیدگی را حدود سه ماه پیش دریافت کردم، اما مطرح نکردم. الان هم به حکمی که دادگاه صادر کرده است، قانونا اعتراض خواهم کرد. چگونه ممکن است بپذیریم که یک سازمانی، یک شخص حقیقی یا حقوقی، آثار یک شخصی را که هزینه بسیار کلانی برای تولید آن صرف کرده است، بدون اینکه ذرهای اهمیت حقوقی برای این اثر قائل باشد، مورد استفاده قرار دهد! قانون ما صراحت دارد که هرکس، هر شخص. یک سازمان دولتی، یا صدا و سیما را استثنا نکرده است. برای صدا و سیما بودجه خاصی تصویب میشود و باید این بودجه را صرف انجام وظایفی کند. من روز ۱۱ شهریور در صدا و سیما ک۴گفتم که آقای م.ک در صدا و سیما برنامه میسازد، یک زمان سریال میساخت و اکنون برنامههای دیگری دارد، آیا اینها مجانی است؟ دیگران که برنامه تولید میکنند، چطور؟ بسیاری از برنامههای صدا و سیما را اشخاص حقیقی تولید میکنند و به صدا و سیما میفروشند. البته بنده به دادگاه هم گفتم که منظور این نیست که پولی برای استاد یا دل آواز بگیریم، منظور من این است که ۳۰ سال طبق اقرار خودشان اعم از اداره حقوقیشان، نماینده حقوقیشان و اشخاصی که حضور پیدا کردند، آثار موکل من را پخش میکردند. گفته میشود که سکوت کرده است، پس رضایت داشته است. این در حالی است که در سال ۱۳۷۵ موکل من نامهای مینویسد به رئیس وقت صدا و سیما و صریحا اعلام میکند که آثار من را پخش نکنید، چون راضی نیستم. اما ترتیب اثر داده نمیشود و سپس این نامه را به صورت نامهای سرگشاده در روزنامه سلام منتشر میکند.
ادعا یا دفاع بعضی از افراد این بود که نامه ننوشته است. خوشبختانه یکی از مدیران تایید کرد که بله، نوشته است و من به استناد به این نامه در شبکه خودم پخش نمیکردم. چون متاسفانه نامههایی که استاد به سازمان میدادند، به ایشان رسید نمیدادند. بنابراین صحبت من عشق من به استاد و فعالیتهای هنری ایشان است و دیناری هم نگرفتم و افتخار میکنم که وکالت ایشان را میکنم، و اگر مسئلهای را مطرح کردم، برای روشن شدن آن بوده است و با هیچ رسانهای تماس نگرفتم و رسانهها به من مراجعه کردند، مثل خود شما!
پیگیری این پرونده از جانب استاد به چه شکل است؟ آیا هنوز هم پیگیر این پرونده هستند؟ و برایشان هنوز هم اهمیت دارد؟
استاد همیشه پیگیر این پرونده بودهاند و بنده وظیفه دارم تا زمانی که ایشان کتبا به من دستور توقف رسیدگی ندهد، این پرونده را رسیدگی کنم و هر وکیلی مکلف است که روند رسیدگی به پرونده را تعقیب کند.
ببینید، من زمانی که اعلام وکالت کردم، یا مراجعه میکردم تا شاهد روند رسیدگی به پرونده باشم، نمیتوانم از پرونده کنار بروم، مگر اینکه استعفا بدهم، که چنین کاری نمیکنم، یا اینکه موکلم من را عزل کند، یا دستور به مختومه کردن پرونده بدهد، که هنوز چنین کاری نکرده است.
در همان زمان سال ۸۹ یا اواخر سال ۸۸ بود که بازپرس پرونده، آقای غزنوی، که بسیار انسان خوبی است، تصور میکرد که من خواهان این هستم که این پرونده بسته نشود و میخواست که پرونده با صلح و مصالحه به پایان برسد. به من پیشنهاد کرد که شما پرونده را ببندید و ما هم از صدا و سیما خواستار عدم پخش بدون مجوز آثار استاد خواهیم شد. من در جواب گفتم استاد موافق نیست، چون استاد به من گفته بود که من میخواهم تا آخر این پرونده پیگیری شود. ولی احتمالا چون بازپرس هم همین تصوری را داشت که الان شما دارید، که استاد نمیخواهند این پرونده ادامه پیدا کند، بلکه من میخواهم، به بنده اعلام شد که به اتفاق موکل در جلسه بعدی بازپرسی حضور پیدا کنم. من هم با استاد مطرح کردم و یک روز صبح با همدیگر به جلسه بازپرسی رفتیم. بازپرس با توضیح و تشریح تقاضای خود از استاد و صحبت در مورد مسائل مختلفی از جمله رسانه، هنر و اینها از استاد خواستند که موافقت خود را با بستن پرونده اعلام کنند و در عوض، صدا و سیما دیگر این کار را تکرار نکند. استاد به صورت کاملا محکم و قاطعانه گفتند: «بههیچوجه، من هیچ چیزی نمیخواهم، خواسته من این است که مرجع قضایی اعلام کند که من حق داشتم، اعلام کند که صدا و سیما به حق من دستدرازی کرده است. اگر من این پرونده را ببندم، به جامعه هنری خیانت کردهام و جامعه هنری منتظر است ببیند آیا دستاوردهایش توسط قانون محافظت میشود.» اینها گفتههای استاد است در آن جلسه. بنابراین هرگاه ما ملاقاتی داشتیم، یا یکدیگر را میدیدیم، از پرونده سراغ میگرفتند و پیگیر بودند، ولی از زمانی که درگیر بیماری شدند، ارتباط ما کمتر شده است و از طریق شرکت با ایشان تماس میگیرم.