تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۷/۲۰ - ۰۷:۰۶ | کد خبر : 3922

آن‌ها رپ را زندگی می‌کنند

نسیم بنایی دلشان حسابی پر است؛ از همه کسانی که علایق و سلایقشان را دست‌کم می‌گیرند. بعضی‌هایشان طرفدار پروپاقرص رپ هستند، با بغضی که کلماتشان را تند و تیز می‌کند، از علاقه خودشان دفاع می‌کنند؛ و البته دفاع از چیزی که دوستش دارند، کاملاً طبیعی به نظر می‌رسد. در میان همین جماعتِ همیشه معترض و […]

نسیم بنایی

دلشان حسابی پر است؛ از همه کسانی که علایق و سلایقشان را دست‌کم می‌گیرند. بعضی‌هایشان طرفدار پروپاقرص رپ هستند، با بغضی که کلماتشان را تند و تیز می‌کند، از علاقه خودشان دفاع می‌کنند؛ و البته دفاع از چیزی که دوستش دارند، کاملاً طبیعی به نظر می‌رسد. در میان همین جماعتِ همیشه معترض و پرانرژی، عده‌ای هم هستند که رپ را دوست ندارند؛ بی‌پروا آن را نقد می‌کنند و صادقانه بی‌میلیِ خود را به این سبک موسیقی نشان می‌دهند، اما اصرار دارند که سلیقه موسیقایی هم‌سالانشان محترم است. برای نسلی که این‌چنین پشت هم ایستاده‌اند، ریتمی صاف که واژه‌ها مسلسل‌وار روی آن ادا می‌شوند، بیش از یک ژانر موسیقی است. برای آن‌ها رپ «گوش دادنی» نیست، «زندگی کردنی» است.

برو بریم آآآ! سیجلِ جی جیِ لیتوی آآآ! خل و چلیم ما ما ما… 

نگین سردارنژاد/تهران/۸۰
صدای موزیک از سیم‌های هندزفری بالا می‌رفت، آرام آرام توی مغزم می‌ریخت، سرم را روی بالش گذاشتم و چشمانم را بستم و همراه آهنگ خواندم: «موزیکام جاوندانستو/ جهت می‌ده مثل بادبان نسلو … ما نابِ نابِ نابِ نابیم …»
رپ! چیزی که مثل اکسیژن دنیای ما نوجوان‌ها را پر کرده، یک واژه قدرتمند که «مثل بادبان به نسل ما جهت می‌دهد» اگر در اینترنت این واژه را سرچ کنید، احتمالا به چنین چیزی دست می‌یابید: «نوعی موسیقی گفتاری همراه با ریتم که در آمریکا به‌عنوان سلاحی برای اعتراض به تبعیض نژادی به‌وجود آمده‌است.» اما این روزها رپ برای ما نوجوان‌ها مفهوم دیگری دارد، برای ما یعنی «دنیایی که در آن زندگی نداشته و حرف‌های نزده‌مان را جست‌وجو می‌کنیم.» رپ برای ما یعنی صدای فریادمان را از زبان یک ‌نفر دیگر بشنویم. ساده و روان است و فهمش دشوار نیست، ما را درک می‌کند و می‌داند چه چیزی کم داریم و همان را به ما می‌دهد.
ما نوجوان‌ها به‌ دنبال هیجان و آزادی هستیم و این ‌دو، همان چیزهایی است که در این موسیقی پیدا می‌شود؛ رپی که غیرمجاز است و در زیرزمین‌ها ضبط می‌شود و با فیلترشکن دانلود می‌شود. رپی که شاید غیر از خودمان یعنی ارتش عظیمی از نوجوان‌ها، هیچ‌کس دیگر منظورش را یا معنی کلمات رمزی‌اش را نمی‌فهمد. می‌دانید من معتقدم این رپ است که ما را پیدا کرده، صدایمان شده و به افکارمان جهت داده، تا قبل از آن هیچ‌کس به ما نمی‌گفت چه نوع موسیقی برایمان خوب است، یا چه آهنگی را گوش کنیم. اگر هم می‌گفت، فکر آن را نمی‌کرد که ما دیگر بچه‌های دهه شصتی نیستیم که با آهنگ «باز منو کاشتی رفتی…» ذوق کنیم، حتی خیلی‌ها سعی می‌کردند گوش ما را با موسیقی غریبه کنند، مبادا به بیراهه کشیده شویم!
آن‌جا بودکه رپ ما را پیدا کرد، آزاد و رها از هر قید و بندی، امروزی و مدرن و آشنا با دق‌دلی ما و به قول خودمان کول و شاخ!
رپرهای گنگی و اعتراضی‌خوان که برخلاف ما نوجوان‌ها صدایشان بلند بود، خیلی زود برایمان تبدیل به اسطوره شدند. پیشرو، قاف، بهرام، سورنا، هیچکس… و کلی آدم دیگر که درد مشترک ما را داشتند، به دنبال آزادی بودند، به دنبال جایی که استعدادهایشان هدر نرود، آن‌ها به زیرزمین پناه آوردند و ما به آن‌ها…
حالا این وسط برخی از کارشناسان و صاحب‌نظران می‌گویند این‌ها را گوش ندهید، بی‌معنی است، کلیشه‌ای است، زرد است، نمی‌دانم فلان است. نمی‌گویند اگر ما سراغ این‌ها نرویم، پس چه کار کنیم؟ کجا حرف‌هایمان را بزنیم؟ مگر به غیر از موسیقی راه دیگری برای ابراز نوجوانان باقی مانده ‌است؟ ما نوجوانان‌ها از نصیحت و حرف‌های تکراری خسته شدیم، ما «گفتآواز» نمی‌خواهیم، ما «رپ فارس» می‌خواهیم، به همان باشکوهی و زیبایی!
به مطالباتمان بها بدهید و ما را به حال خودمان رها نکنید!
#رپ#رپ_فارس#گنگ#شاخ#زد#گربه_های_ایرانی#گفتاواز#دیس

رپ؛ موسیقی‌ای که دوست دارم…

بردیا زندیان/تهران/۸۳
ساده اگر بخواهید، رپ گوش می‌دهم چون رپ را دوست دارم. اما اگر دلیل اصلی را بخواهید، صداقتی است که در تک‌تک کلمات این نوع از موسیقی به کار رفته. اولین بار این سبک را از پسرعمه‌ام شنیدم و از همان موقع به آن علاقه‌مند شدم. این کلمه‌ها که تندتند خوانده می‌شد، خیلی برایم جالب بود: «با رپ می‌شه در جنگ تاخت/ با رپ می‌شه فرهنگ ساخت/ با رپ می‌شه رویا رو نشون داد/ با رپ، با کلمه می‌شه دنیا رو تکون داد» و بعد دلم می‌خواست این شکل از موسیقی را دنبال کنم.
حالا انواع مختلفی از رپ را گوش می‌دهم و نوع مورد علاقه‌ام گنگ و ریتمیک است. نوع رپ کردن رضا پیشرو و هیچکس را هم دوست دارم. هرچند پیش از رپِ پیشرو به رپ یاس علاقه داشتم. رپ خارجی هم گوش می‌دهم، چون زادگاه رپ در کشورهای غربی است. از میان رپ‌های خارجی، رپ کردن امی‌نم (eminem) را خیلی دوست دارم. اما اصلی‌ترین دلیلی که برای گوش دادن رپ دارم، این است که نوعی اعتراض خاص در آن می‌بینم؛ انگار که خواننده رپ می‌خواهد یک پیغام اعتراضی به مخاطب بدهد. به قول یکی از خواننده‌های مشهور رپ، که در یکی از آهنگ‌هایش می‌گوید، این کلمه‌هایی که توی موسیقی رپ می‌آید، فقط برای وزن و قافیه به هم وصل نمی‌شوند، بلکه مفهوم خاصی برای خود دارند و می‌خواهند حقیقتی را بیان کنند. من زیاد به پیاده‌روی می‌روم و یکی از سرگرمی‌هایم موقع راه رفتن این است که با هندزفری به موسیقی رپ گوش کنم؛ این‌طوری پیاده‌روی خیلی بیشتر خوش می‌گذرد و لذت‌بخش می‌شود.
*البته من غیر از موسیقی رپ، موسیقی سنتی هم گوش می‌دهم، مثلا صدای همایون شجریان را خیلی دوست دارم. اما رپ چیز دیگری است.

من چیزی از رپ نمی دانستم

مبینا سادات یاسینی/تهران/۸۳
پیام دبیر را که حاکی از موضوع جدید است، می‌خواند. به گوشه‌ای از دیوار زل می‌زند. عمق فاجعه را درک می‌کند. فریاد می‌زند: بابا من هیچی از رپ نمی‌دونممم… البته بعد از چند ساعت، به سراغ تحقیق و تفکر درباره رپ می‌رود. حاصل کار این می‌شود:
می‌توان حرف‌های اعتراضیِ خواننده‌های زیادی را در متن آهنگ‌هایشان پیدا کرد، ولی آن‌ها رپرهای واقعی هستند، کسانی که از جامعه و سیاست می‌خوانند، نه کسانی که از دعوا با مامانشان تا شکست احساسی‌شان می‌خوانند.
سیاه‌پوستان آمریکایی در سال ۱۹۶۰ برای تبعیض‌های نژادی که در آن زمان رایج بود، نوع جدیدی از موسیقی را ابداع کردند و از آن به‌عنوان سلاحی برای بیان مشکلاتشان استفاده می‌کردند، ولی شاید خودشان هم فکر نمی‌کردند که در سال‌های بعد این سبک گسترده شود و طرفدار پیدا کند.
اما چرا نوجوان‌ها رپ دوست دارند؟ درباره بیشتر نوجوان‌ها این جریان صدق می‌کند که ما دنبال آزادی و یک‌جورهایی یاغی‌گری هستیم. پس چنین نوجوانی دوست ندارد حامد همایون گوش بدهد! چنین نوجوانی می‌رود سمت رپ؛ چیزی که سعی می کند حقیقت و مشکلات را بگوید.
فکر می‌کنم رپ فقط یک سبک موسیقی نیست، یک سبک زندگی است و شاید ما این را یک جنبش برای انقلاب فکری می‌بینیم. کمتر کسانی هستند که دنبال رپ واقعی باشند و واقعا معنی رپ را درک کنند و اغلب مردم برای خوشی‌های گذرا این موسیقی را گوش می‌دهند. رپ واقعی چیزی نیست که برای خوش‌گذرانی گوش داد. رپ واقعی آنی است که بعد از گوش دادن یک جرقه در مغزت برای مستقل شدن و ایده‌آل‌گرا بودن و البته رد شدن از اشتباهات ایجاد کند، درکل شما می‌توانید با رپ بزرگ شوید.
با همه این‌ها افرادی هم هستند که علاقه چندانی به رپ ندارند و اغلب آن‌ها را پدرها و مادرها تشکیل می‌دهند و این سبک را چرت‌وپرت می‌نامند.
قطعا روی مخ‌ترین اتفاقی که می‌شود برای یک «رپ فن» بیفتد، این است که وقتی آهنگ رپ پلی می‌شود، شاهد جملاتی مانند «این‌ها چیه گوش می‌دی» یا «چرا وقتتو برای این‌ها می‌ذاری» باشند. شاید کسانی که از رپ خوششان نمی‌آید، هنوز به تعریف درستی از رپ نرسیده‌اند. مثل من که قبل از این‌که درباره آن تحقیق و تفکر کنم، فرق رپ و هیپ‌هاپ یا معنی درست رپ و شاخه‌های آن را نمی‌دانستم. (کلا آدم جاهلی بودم، می‌دانم.)
راستش را بخواهید، من خودم موسیقی پاپ دوست دارم، مثل اکثر مردم. ولی سعی می‌کنم آهنگ‌های خوبی از سبک‌های دیگر را هم گوش بدهم. من موسیقی ایرانی را دوست ندارم، ولی هیچ‌وقت علایق خودم را به دیگران تحمیل نمی‌کنم. هرکسی بسته به روحیه و علایق خودش سبک خاصی از موسیقی را انتخاب می‌کند.
درست است که هنوز هم چیز زیادی درباره رپ نمی‌دانم، ولی این را می‌دانم که باید به هر سلیقه‌ای احترام گذاشت. البته اگر سلیقه شما تتلو باشد، من دیگر حرفی ندارم!

مردی که با خودش حرف می‌زد و جواب خودش را نمی‌داد!

بهار خادمی/قم/۸۰
(راوی در این متن خودش را جای پسری به نام امیر گذاشته ‌است)
جمله‌های زیادی را برای شروع این متن امتحان کردم. هیچ‌کدامشان روحم را ارضا نکرد. اما می‌بایست از جایی شروع کرد، نه؟! باید یک جوری حرف را زد. آهسته و خواب‌آلود، تند و با داد، بالاخره باید حرف را زد. چراکه اگر برای مدت زیادی توی گلو بماند، فاسد می‌شود و جز کشتن صاحبش، انتظار دیگری از آن نمی‌رود.
طبقه بالا را به جوانی مغموم اجاره داده بودیم که غیر از تعداد انبوهی دفتر و کتاب، اسباب و اثاثیه خاصِ دیگری نداشت. هیچ‌وقت نفهمیدم چرا این‌قدر گرفته است؛ شاید فقط مدلش این‌طوری بود.
به‌ندرت از خانه بیرون می‌آمد. تنها زندگی می‌کرد، اما شب‌ها از اتاقش صدای مردی را می‌شنیدیم که مدام حرف می‌زد. وقتِ اجاره دادن که شده بود، ادعا می‌کرد تنها زندگی می‌کند و تا حالا حتی یک نفر هم پایش را به خانه‌اش نگذاشته و نمی‌خواست پول بیشتری بدهد. (پدرم شرط کرده بود اگر کسی را برای ماندن به آن خانه بیاورد، به اجاره اضافه می‌کند.)
گذشت و صدای آن مرد علاوه بر شب‌ها، صبح‌ها و ظهرها و حتی بعد از ظهرها هم می‌آمد.
یک شب مادر کاسه آشی داد دستم و گفت تا به بهانه آن بروم و سر از کارهای جوان دربیاورم.
هر پله که به در نزدیک‌تر می‌شدم، صداها واضح‌تر می‌شد: «راز باش ولی فاش‌نشدنی… تو قفس باش ولی رام‌نشدنی. حتی اگه دوس داری عکس همه باش ولی قاب‌نشدنی!»
دو تقه به در زدم. جوان سریع در را باز کرد و با لبخند به کاسه آش نگاهی انداخت: «به به! آقا امیر!»
صدا هنوز هم می‌آمد: «مثل آدم‌های بد، خوب، حرف نزن. واسه هر مزخرفی الکی کف نزن!»
مردد بودم، بالاخره پرسیدم: «صدای کیه؟!» جوان خنده‌ای کرد و گفت بیای تو.
آدم‌های زیادی را دیده بودم که همیشه می‌گفتند: «بفرمایید تو!» اما فقط تعارف می‌کردند و از ته دل نبود. نمی‌دانم چرا فکر کردم این یکی واقعا می‌خواست بروم تو!
توی اتاق هیچی برای توصیف کردن وجود نداشت، نه مبلی، نه میزی، نه گلدانی، هیچی!
آن‌قدر توی فکر رفته بودم که نفهمیدم دیگر صدای آن مرد نمی‌آید. جوان انگار که از اول قصدم را از آش آوردن فهمیده بود، تکیه‌اش را داد به دیوار و گفت: «آدم وقتی تنهاست، نباید بگذارد که با خودش حرف بزند. بهش اتهام دیوانه بودن می‌زنند. مردم دوست دارند برای هرچیزی حرف دربیاورند. اغلب از این آهنگ‌ها گوش می‌دهم.. تا حالا نشنیده بودی؟! بهش می‌گویند رپ؛ خواننده اش یکریز حرف می‌زند. آن‌قدر تند که نمی‌فهمی. بعضی اوقات هم حرف دلم را می‌زند!» بعد از مکثی اضافه کرد: «این‌طوری احساس تنها بودن نمی‌کنم.»
آن شب جوان کلی برایم حرف زد.
می‌گفت: «همه ما داریم سعی می‌کنیم که بالاخره یک جوری صدایمان را به گوش دیگران برسانیم… حالا هنرمندها یک قدم جلوترند‌‌‌. نویسنده‌ها با نوشتن، رپِرها با رپ.»

در معیت پلنگان و شیران

عرفان میرزایی/اراک/۸۰
در یک برهه از تاریخ آموزش و پرورش این مرز و بوم، از هر دانش‌آموز دبیرستانی که احوالش را می‌پرسیدی، خیلی ریتمیک و ضربی جواب می‌داد: داداش دارم یه تکست آماده می‌کنم، تا آخر هفته رفته استودیو، مطمئن باش بیرون بیاد ایران رو منفجر می‌کنم.
یعنی در زنگ‌های تفریح در هر گوشه حیاط یک نفر متنی را با عجله از روی کاغذ می‌خواند و دو نفر هم در کنارش با دهان مبارکشان بیت باکسینگ می‌کردند. (این واژه بیت‌باکسینگ هم از آن کلماتی است که آرزو می‌کنم هیچ‌وقت به دست فرهنگستان ادب فارسی نیفتد که مشخص نیست چه سرنوشت شومی در انتظارش باشد، در بهترین حالت معادلش می‌شود بر جعبه ضرب زدن یا چنین چیزی.)
حالا عده‌ای از همان دبیرستانی‌ها که سودای رپر شدن به سر داشتند، با ممارست و اهتمام‌ورزی بسیار به هنرمندانی مستقل تبدیل شده‌اند و همگی به زعم خودشان پدران رپ فارسی‌اند، جوری که تعداد پدران در این زمینه از فرزندان بیشتر شده ‌است.
نوجوان‌های نسل ما هم که انگار کاهلی در خونشان سرشته شده، همین رپ شنیدن را به رپ خواندن ترجیح می‌دهند؛ به غیر از مواردی خاص که با زبردستی بسیار، جمجمه را به قمقمه و بالعکس تبدیل می‌کنند و مورد توجه هم قرار می‌گیرند.
از مهم‌ترین دلایل نفوذ موسیقی رپ در میان نسل ما، تصویرگریِ آمال و آرزوهای نوجوانی در متن‌های این قبیل آهنگ‌هاست. یعنی دانش‌آموزی که تا الان فقط در مدارس پسرانه تحصیل کرده و چشمش نهایتا به دو تا آهوی تیزپا افتاده، با چنان توصیفاتی از پلنگ مواجه می‌شود که خودبه‌خود به سمت این‌گونه از درندگان جذب می‌شود.
یا نوجوانی که رویایی‌ترین روز زندگی‌اش را در سرزمین موج‌های آبی گذرانده، در برابر تصاویری بدیع و دل‌انگیز از دراز کشیدن روی شن‌های ساحل و سواری گرفتن از موج‌های مکزیکو قرار می‌گیرد و طبعا لجامش از کف می‌رود.
منتها ما خودمان هیچ‌وقت از حامیان رپ نبوده‌ایم، یک دلیلش هم شاید این باشد که بدنمان را به دراز کشیدن روی شن‌های ساحل و معیت پلنگان و شیران عادت نداده‌ایم که ایمان داریم امساک و تکلف جلادهنده روح و تن آدمی‌اند و ضامن سلامت و سعادت بشر.

شماره ۷۱۸

برچسب ها: ,
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟