تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۶/۲۴ - ۱۹:۴۳ | کد خبر : 9666

نگاهی از روی حیرت به سریال «خاتون»

نگاهی به سریال خاتون؛ اثری که در زمان می‌ماند

اثری که در زمان می‌ماند

سریال «خاتون» ساخته تینا پاکروان به‌ظاهر تمام شد. اما در ذهن‌ها هم‌چنان جاری و ساری است و خواهد ماند، تا هفته‌‌ها و ماه‌ها و شاید سالیان سال. اثر هنری را نمی‌شود در زمانه خود شاهکار خواند. برای نشاندن اثری در قفسه شاهکارها، حتما عنصر زمان سنگ محک است. به تعبیری این کش‌وقوس با دشواری‌های زمان است که اثر هنری را صیقل و جلا می‌دهد و اصل و فرع را سرند می‌کند.

داوری تاریخ است که سره را از ناسره جدا می‌کند. بااین‌حال، «خاتون» دست‌کم در زمانه‌ای که در آن زیست می‌کند، کم از یک شاهکار ندارد. برای شاهکار نامیدن «خاتون» باید کمی پرهیزگارانه‌تر رفتار کرد، اما این اثر تصویری اسباب لازم یک شاهکار را دارد و هر چه زمان می‌گذرد، تر و تازه‌تر می‌شود.

نگار جواهریان
اشکان خطیبی و نگار جواهریان در سریال خاتون

اگر بتوان به «گمان» اعتماد کرد، می‌شود با تجزیه و تحلیل و بررسی تک‌تک عناصر داستانی‌ سریال به این نتیجه رسید که خاتون یک شاهکار تصویری است که در تاریخ می‌ماند و آیندگان به آن بازخواهند گشت. یک اثر مرجع. چه میان اهالی سینما و سریال‌سازان و چه در بین مردمی که سال‌ها با یادآوری داستانش، شخصیت‌ها و لحظه‌های داغ و هیجانی عاشقانه‌اش زندگی خواهند کرد.

«خاتون» عناصری دارد که ماندگاری‌اش را تضمین می‌کنند. یکی وجود بن‌مایه‌ عشق است. همان قصه مکرر همیشه تازه. قصه‌ای به کهنگی تاریخ و به تازگی انسان. قصه‌ای که اگر از نگاه تازه‌ای به آن نگریسته شده باشد، می‌تواند هر داستان، فیلم یا سریالی را جاودانه کند. در «خاتون»، قصه عشق، در قامت عشق مثلثی شکل گرفته است که خوب روایت شده و خوب‌تر پیش می‌رود.

در آغاز داستان، عشق میان خاتون و شیرزاد شروع می‌شود و به اوج می‌رسد و بعد در نقطه‌ای ظاهرا به پایان می‌رسد و بیننده اسیر هیجانات عشقی این دو شخصیت می‌شود. اما وقتی رضا فخار طی حوادثی وارد داستان می‌شود، میان رضا و خاتون عشقی دیگر ریشه می‌گیرد و ضلع سوم مثلث عاشقانه را می‌سازد. در قالب کلام این داستان همان تکرار مکرر به نظر می‌آید، اما وقتی در بستر تاریخ و در بطن داستان بازگو می‌شود، بدیع و نو جلوه می‌کند.

شخصیت‌های سریال
برخی از شخصیت‌های سریال خاتون

عنصر دیگری که به «خاتون» رنگ درخشش داده، تاریخ است. تاریخ به خودی خود برای هر کسی، با هر ظنی، جذابیت خودش را دارد. اما انتخاب مقطعی از تاریخ که در آن ایران به اشغال متفقین درآمده است، جذابیت دوچندانی دارد. قصد و نیت سازنده، البته به هیچ عنوان روایتی دقیق از تاریخ ایران نیست، آن هم روایت تلخ اشغال و سلطه اجنبیان. بااین‌حال، تماشاگر در عین حال که داستانی را به تماشا می‌نشیند با مضامین عشق، گذشت و میهن‌پرستی، برگ‌هایی از کتاب تاریخ پردرد سرزمینش را هم مرور می‌کند.

حضور یک زن در مقام قهرمان داستان، دیگر مایه‌ای است که «خاتون» را از خیل رقبای هم‌عصرش جدا می‌کند. زن در این سریال در قامت قهرمان ملی و میهنی قد می‌کشد و رفته رفته جنبش زنان پیش‌رو در داستان به نمایش درمی‌آید. در عمده سریال‌های تا پیش از این، زن در کنار مرد است که به قوام می‌رسد، اما در «خاتون» زن، به‌تنهایی، با تمام ابعاد شخصیتی‌اش خودنمایی می‌کند. از دلایل آن یکی شاید این باشد که سازنده اثر خود نیز زنی است هم‌جنس قهرمانش.

حضور یک زن در مقام قهرمان داستان، دیگر مایه‌ای است که «خاتون» را از خیل رقبای هم‌عصرش جدا می‌کند. زن در این سریال در قامت قهرمان ملی و میهنی قد می‌کشد و رفته رفته جنبش زنان پیش‌رو در داستان به نمایش درمی‌آید.

نگاهی به سریال خاتون

در دهه گذشته شاید فقط چند سریال باشند که توانستند ذهن و روح مخاطب را به خود مشغول کنند و شاید بخت ماندن در تاریخ و نشستن در میان شاهکارهای بصری زمانه را داشته باشند. «شهرزاد»، «می‌خواهم زنده بمانم» و سریال خاطره‌ساز «خاتون»؛ هر سه عاشقانه‌هایی ماندگار و هر سه روایتی از عشق‌های مثلثی. اما آ‌ن‌چه «خاتون» را از باقی اسم‌های این سیاهه متمایز می‌کند و گوهر آن را درخشان‌تر، این است که در کنار عشق مثلثی شیرزاد، رضا فخار و خاتون، عرق ملی، در صورتی حماسی و میهن‌پرستانه، تبلور پیدا کرده است.

«خاتون» با الهام از واقعه‌ای تاریخی و در بستر داستانی عاشقانه پرداخته شده است. همه عناصر داستانی آن به‌خوبی چیده شده‌اند و در ریخت‌شناسی داستانی و نمای کلی آن، قصه جذابیت ویژه‌ای پیدا کرده است. ریتم و تمپوی داستان مناسب قالبی است که برای آن نوشته شده و به همان اندازه خود سریال هم خوش‌ریتم است. دور از تصور نیست که تدوین‌گر در کنار هم گذاشتنِ قاب‌های اثر کار سختی نداشته، چون همه چیز آن از پیش، شبیه یک طرح مهندسی منظم طراحی شده و یک بار در ذهن سازنده به تمامی پرداخته شده است.

سریال خاتون
سریال خاتون ساخته تینا پاکروان

«خاتون» به همان اندازه که دغدغه‌مند است، خوش‌رنگ‌ولعاب است و خوش‌آهنگ و خوش‌نوا. همه چیز آن به‌اندازه است. حوادث اصلی و برش‌های فرعی داستان درست چیده شده است. ورود شخصیت‌ها در طول سریال با تدبیر انجام شده و در طول سریال و در روند پیشبرد داستان خوب حفظ شده است. یکی از هنرمندانه‌ترین اتفاقات سریال حفظ وضعیت شخصیت‌های سریال تا آخر آن است. همه شخصیت‌ها تعریف درستی دارند. پرداخت خوب شخصیت‌ها و حفاظت از آن‌ها در رسیدن به انتهای داستان هوشمندانه و هنرمندانه است.

به همین خاطر ادعای گزافی نیست اگر بگوییم سریال «خاتون» به لحاظ حال‌وهوایی که دارد، پهلو می‌زند به ادبیات داستانی و رمان‌های کلاسیک. «خاتون» مثل آثار ادبی ماندگار جهانی، تا حدود زیادی به لایه‌های زیرین دسترسی پیدا می‌کند. از این بابت بر «خاتون» از چند زاویه متفاوت می‌توان نور انداخت؛ ساختار یک‌دست آن، داستان جذاب و پر از تعلیقش و دست آخر محتوای بسیار به‌روز آن از ایران و جهان که ما‌به‌ازای بیرونی دارد.

اگر از ساختار یک‌دست آن می‌گوییم، اشاره ما به دکوپاژ، میزانسن و فضاهای درهم‌تنیده است. داستان در پهنه‌های گونه‌گونی از جغرافیای سرزمین ایران رخ می‌دهد. اما سازنده اثر با تسلط بر پایتخت آن روزگار و فضای شهری و روستایی دیگر، و به‌ویژه جغرافیای چشم‌نواز شمال ایران، توانسته در کل اثر همگنی خاصی ایجاد کند.

پوستر خاتون
پوستر مجموعه «خاتون»

تنها چیزی که در این میان قدری ذهن بیننده را آشفته می‌کند، آشنا بودن بعضی از شخصیت‌های سریال است که از فیلم‌ها و سریال‌ها و شخصیت‌های داستانی معروف وام گرفته شده‌اند. به عنوان نمونه شخصیت جهانگیر روزبه، دایی خاتون، تداعی‌گر شخصیت فیلم «فهرست شیندلر» را می‌کند.

در فیلم «فهرست شنیدلر» اسکار شیندلر تاجری است معمولی که به حزب نازی پیوسته است. او به یمن طبع خوش‌گذران و عیاش خود و با توجه به دوستی‌اش با مقامات رده بالای ارتش که بیشتر بابت سخاوتش است، موفق می‌شود کارخانه‌‌ای را با پول یهودیانی که در خفا با آنان شریک شده‌ است، بخرد. از سر همین روابط و نفوذ، یهودیان را به عنوان کارگر در کارخانه به کار می‌گیرد. رفته رفته این کار راه فراری برای بعضی از یهودیانی می‌شود که در قرنطینه مانده‌اند و خطر مرگ هر لحظه آنان را تهدید می‌کند. شخصیت پسر روزنامه‌فروش هم که رابط میان رضا فخار و خاتون است، شمایی است از شخصیت نوجوان رمان «بینوایان».

با این همه، این خرده‌گیری‌ها و اشکالات تنها غبارهایی است نشسته بر گوهری درخشان که اگرچه از زیبایی آن کم می‌کند، اما خللی در ارزش آن وارد نمی‌کند. «خاتون» اتفاق مبارکی است. این را به حتم می‌شود گفت، و بعید است بشود به این زودی‌ها چشم‌انتظار مجموعه‌ای هم‌سنگ آن بود.

نویسنده: مهرداد غفارزاده

هفته‌نامه چلچراغ، شماره ۸۵۵

برای دیدن فهرست مطالب و خرید شماره ۸۵۵ چلچراغ به این لینک بروید: مجله چلچراغ ۸۵۵

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟