تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۲/۲۲ - ۱۵:۴۹ | کد خبر : 10833

شب طولانی خون‌آشام؛ درباره سریال «ایرما وپ»

«ایرما وپ» تازه آسایاس پر است از ارجاع به گذشته، به خودش و به سینما. درواقع فیلم در سه سطح مختلف روایت می‌شود

نسخه سریالی «ایرما وپ» اولیویه آسایاس؛ همان قبلی با پنیر اضافی؟

شبیه تاریخچه

اول.

داستان از سال ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۶ آغاز می‌شود. با یکی از اولین فیلم‌های خون‌آشامی (ومپایری) تاریخ سینما. البته درواقع چیزی مابین فیلم و سریال. یک فیلم طولانی هفت‌ساعته که به شکل یک سریال ۱۰ قسمتی در سینماها پخش شد. (به اجبار. هنوز تلویزیونی اختراع نشده بود.) فیلم فوییاد درواقع ترکیبی ناشناخته از فیلم‌های ومپایری و کارآگاهی بود که هنوز کسی نمی‌دانست قرار است در آینده سینما به عنوان یک زیرگونه نقش مهمی داشته باشد. داستان فیلم امروز کم‌وبیش پیش‌پاافتاده و کلیشه‌ای به نظر می‌رسد، اما در آن زمان قاعدتا غافل‌گیرکننده بوده است.

منتقدان سینمایی سال‌های ابتدایی سینما به خاطر ماهیت غریب و فقدان تکنیک‌های سینمایی مرسوم، زیاد روی خوشی به فیلم نشان ندادند. اما استقبال عامه مردم از فیلم، مثل باقی مجموعه‌های ساخت فوییاد عالی بود. ستاره زن فیلم، موزیدورا، به‌سرعت محبوب شد و گریم و آرایش او تبدیل به چیزی شد که امروز آن را به اسم مد گوتیک می‌شناسیم. بعدها نظر منتقدان درباره «خون‌آشام‌ها» تغییر کرد.

اثر تکنیک‌های فوییاد در ایجاد تعلیق و هیجان روی فریتز لانگ و آلفرد هیچکاک انکارناشدنی بود و به نظر می‌رسید سینمای آوانگارد فرانسه و فیلم‌های اولیه لوییس بونوئل تا حدود زیادی تحت تاثیر آن هستند. امروز کمتر کسی معتقد است لویی فوییاد فیلم‌ساز بزرگی بود، اما تقریبا هیچ‌کس نیست که نقش او را در شکل‌گیری سینمای کلاسیک نادیده بگیرد.

سریال ایرما وپ
صحنه‌ای از سریال «ایرما وپ» به کارگردانی اولیویه آسایاس

دوم.

نزدیک ۸۰ سال بعد، اولیویه آسایاس، با بودجه‌ای اندک، نزدیک به رقمی که معمولا با آن فیلم‌های تجربی را می‌سازند، تصمیم گرفت فیلم فوییاد را بازسازی کند. اما این کار را در قالب یک فیلم در فیلم انجام داد. رنه ودال، کارگردان فرانسوی، قصد دارد فیلمی به نام «ایرما وپ» بسازد که درواقع بازسازی همان فیلم فوییاد است. (ایرما وپ اسم شخصیت موزیدورا در فیلم فوییاد بود.) رنه برای بازی در نقش ایرما وپ بازیگری چینی را انتخاب می‌کند که برای فرانسوی‌ها پذیرفتنی نیست. رفته‌رفته شخصیت رنه و روابطش با بازیگر چینی برای عوامل تولید آزاردهنده می‌شود و دست آخر لو را از فیلم بیرون می‌گذارند و کار را با کارگردان دیگری ادامه می‌دهند.

فیلم آسایاس برخلاف فیلم عظیم فوییاد با هزینه‌ای اندک و فقط در چهار هفته تصویربرداری شد. یک فیلم کوچک به تمام معنا که ستایش و در عین حال پرسشی بود از خود سینما. فیلم توجه منتقدان را جلب کرد و باعث شد آسایاس از آن به بعد بودجه‌هایی بیشتر بگیرد و فیلم‌هایی جایزه‌بگیرتر بسازد.

سوم.

۲۰ و چند سال بعد، خود آسایاس تصمیم گرفت فیلم قبلی را این‌بار در قالب یک مجموعه تلویزیونی هشت قسمتی بسازد. نام سریال همان «ایرما وپ» قبلی بود، با داستانی مشابه همان داستان قبلی. فقط این‌بار رنه بودجه‌ای قابل قبول در اختیار دارد و قرار است فیلمی بزرگ بسازد. البته نه یک بیگ‌پروداکشن واقعی، اما دست‌کم با ستاره‌هایی مطرح و بین‌المللی. برای نقش ایرما وپ این‌بار یک ستاره نوظهور هالیوودی به نام میرا انتخاب شده است که داستان سریال درواقع با او شروع می‌شود.

سریال درواقع بیشتر روی میرا متمرکز است که رفته رفته با شخصیت ایرما وپ یکی می‌شود، اما این رنه است که ایده اصلی سریال را مطرح می‌کند. روح ایرما وپ در فضا جاری است و هر بار در وجود کسی نمایان می‌شود؛ روح سینما.

برای فهمیدن این سطر به کلمه قبلی رجوع کنید

«ایرما وپ» تازه آسایاس پر است از ارجاع به گذشته، به خودش و به سینما. درواقع فیلم در سه سطح مختلف روایت می‌شود. اولی داستان گروهی که در حال ساختن سریال «ایرما وپ» هستند. روابط میرا با دوست سابقش که رابطه‌اش را با او قطع کرده و با کارگردان فیلم قبلی میرا ازدواج کرده است. رنه که کارگردانی است نابغه، اما کمی خل‌وچل که هیچ‌وقت اعتماد کامل تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار را ندارد. روابط میان عوامل تولید و مشکلات آن‌ها و چیزهایی از این دست.

پوستر ایرما وپ
پوستر فیلم «ایرما وپ» (۱۹۹۶)
پوستر ایرما وپ
پوستر سریال «ایرما وپ» (۲۰۲۲)

سطح دوم داستان ساخته شدن خود «خون‌آشام‌ها»ی لویی فوییاد است که در مقاطع کوتاهی روایت می‌شود و در آن‌ها نقش فوییاد را خود رنه بازی می‌کند و نقش موزیدورا را میرا. و در سطح سوم خود داستان خون‌آشام‌ها است که عینا از فیلم فوییاد کپی شده و تنها با ظاهری جدید به دنیای معاصر آمده است.

کاری که آسایاس می‌کند و با آن فیلم را از حد یک فیلم در فیلم ساده فراتر می‌برد، درواقع نشت کردن این لایه‌ها به یکدیگر است. می‌شود دید که لویی فوییاد در رنه حلول کرده و او را عوض کرده است. داستان ومپایری تقریبا همه را تغییر داده، و از همه جدی‌تر «ایرما وپ» است که از عمیق‌ترین لایه، یعنی فیلمنامه فیلم قدیمی خودش را به بالاترین لایه، یعنی زندگی میرا خارج از گروه فیلم‌برداری رسانده و درواقع او را تماما به خود ایرما تبدیل کرده است.

به همه این شبکه‌های ارجاعی می‌شود لایه دیگری را هم اضافه کرد؛ ارجاعات به خود زندگی آسایاس، یا درواقع ایرما وپی که او قبلا ساخته بود. در صحنه‌ای از سریال، رنه که به دیدار روان‌کاوش رفته است، از این می‌گوید که موقع ساخت فیلم تجربی‌اش «ایرما وپ» عاشق بازیگر چینی فیلم شده بود. اتفاقی که برای خود آسایاس افتاده بود و به رابطه‌ای ناآرام و کوتاه‌مدت در زندگی او منجر شد.

من چیزی که خواندید، نیستم

یکی از ایده‌های کارآگاهی فوییاد در «خون‌آشام‌ها» جایی است که شخصیت کارآگاه فیلم متوجه می‌شود «ایرما وپ» یک خون‌آشام است؛ یک ومپایر. درواقع اسم «ایرما وپ» از به هم ریختن حروف کلمه «ومپایر» ساخته شده است. شخصیت اصلی سریال جدید آسایاس هم درواقع صورت دیگری از همین به‌هم‌ریختگی است. میرا به‌هم‌ریخته ایرما است که بازگشته است تا دوباره صورت دیگری از خود او باشد. انگار خود این فیلم‌ها و مجموعه‌ها، هر یک درواقع همان قبلی است که عناصر آن به‌ هم ریخته و دوباره کنار هم قرار گرفته است.

آلیسیا ویکاندر
آلیسیا ویکاندر در صحنه‌ای از سریال «ایرما وپ»

فیلم فوییاد در زمان خودش مورد توجه قرار نگرفت، چون معتقد بودند که عوامانه و فقط سرگرم‌کننده است. اما حالا میرا قصد دارد در بازسازی آن بازی کند، چون یک کار اروپایی روشن‌فکرانه است و می‌تواند او را از فیلم‌های سطحی هالیوودی که تابه‌حال در آن بازی کرده، نجات دهد. کارگردان قبلی او که متخصص فیلم‌های سرگرم‌کننده هالیوودی است، در میانه راه کار را دست می‌گیرد و دارد آن را به مسیر خودش می‌کشد که با تلاش میرا رنه دوباره آن را نجات می‌دهد. بازیگر آلمانی فیلم، از جنونی می‌گوید که سینما برای آن به وجود آمده است، اما حالا دارد زیر بار سرمایه از میان می‌رود.

همان‌طور که ومپایر با به هم ریختن حروفش به «ایرما وپ» یک خلاف‌کار و دوباره با یک تغییر دیگر می‌تواند به «میرا» ستاره هالیوودی تبدیل شود، یک فیلم ومپایری هم در زمینه دیگری می‌تواند یک ضدجریان روشن‌فکرانه باشد. این همان چیزی است که ذات ناآرام سینما را می‌سازد. توانایی همیشگی برای بازگشتن به خود، پرسش از این‌که قرار است چه چیزی باشد و بازتعریف دوباره. سینمای واقعی باید دقیقا چنین چیزی باشد. موجودی که هر لحظه از نو ساخته می‌شود، گیرم با همان مصالح تکراری همیشگی.

هفته‌نامه چلچراغ، شماره ۸۹۵

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟