تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۶/۱۷ - ۲۳:۴۱ | کد خبر : 9613

درباره کتاب «جامعه‌نگاری عهد قاجار»

معرفی کتاب «جامعه‌نگاری عهد قاجار» نوشته پریسا کدیور

جامعه‌نگاری عهد قاجار

سعی کنید برای یک لحظه تمام چیزهایی را که از تاریخ عهد قاجار خوانده‌اید، به یاد بیاورید. از همه جا. کتاب درسی، سریال‌های تلویزیون، برنامه‌های متعدد بررسی تاریخی و… چه به یاد می‌آورید؟ کشتارهای آغامحمدخان قاجار، جنگ‌های ایران و روسیه، قراردادهای گلستان و ترکمانچای، آب رفتن مرزهای وطن، قتل قائم‌مقام، اصلاحات امیرکبیر، قتل امیرکبیر، سفرهای خارجی ناصرالدین شاه، قتل او، بیماری مظفرالدین شاه، امضای فرمان مشروطه، به توپ بستن مجلس و استبداد محمدعلی‌شاهی، احمد شاه «شاه بدنوم‌کن» و دست آخر انقراض. تاریخ قاجار شامل همین‌هاست؟ با همین‌ها به اندازه کافی درباره یک دوره از تاریخ کشورمان اطلاعات داریم؟

در آن دوره مردم از چه راهی نان می‌خوردند؟ میانگین درآمد مردم چقدر بود؟ لباس‌هایشان را از کجا تهیه می‌کردند؟ خودشان نان می‌پختند، یا آن را می‌خریدند. چقدر به حکومت مالیات می‌دادند؟ شهرها را کی تمیز می‌کرد؟ اصلا چند شهر وجود داشت که واقعا شهر باشد؟ وظیفه تامین امنیت جاده‌ها با کی بود؟ مردم وقتی خوشحال بودند، چطور جشن می‌گرفتند؟ موقع عید مراسم‌ چطور بود و موقع عزا چطور؟

جامعه‌نگاری عهد قاجار
معرفی کتاب «جامعه‌نگاری عهد قاجار»

این‌ها بخشی از تاریخ هستند که معمولا در روایت کلان و رسمی تاریخ جایی ندارد. بخشی از تاریخ که می‌شود به‌اختصار آن را تاریخ اجتماعی نامید، یا اگر با قصد نگرش طبقاتی مشکل نداشته باشیم، تاریخ از پایین. تاریخ از پایین مختصاتی یک‌سره متفاوت از تاریخ رسمی دارد. در تاریخ از پایین دوره‌های تاریخی لزوما با رفتن این شاه یا آمدن آن یکی تغییر نمی‌کنند. بازه‌های تحول بسیار طولانی‌ترند و جغرافیا در آن نقش مهم‌تری دارد تا خود تاریخ.

در تاریخ از پایین درباره چیزهایی حرف می‌زنند که برای مورخان بزرگ چندان مهم نبوده است، اما احتمالا نقش اول را در امور کشور داشته‌اند. علت؟ مورخین هم باید نان می‌خوردند و کسی که نانشان را می‌داد، برایشان مهم‌تر از باقی مردم بود. کسی که نانشان را می‌داد، تعیین می‌کرد چی بنویسند. حتی به فرض وجود وجدانی بیدار، دست‌کم این باقی می‌ماند که کسی که نان آدم را می‌دهد، تعیین می‌کند که چی مهم است و باید در کتاب از آن یاد شود.

پریسا کدیور
پریسا کدیور، نویسنده کتاب

به این ترتیب، منبع تاریخ از پایین احتمالا نمی‌تواند همان منبع تاریخ رسمی باشد. اگر این‌طور است، منبع تاریخ از پایین چیست؟ منابعی معمولا کمتر دیده‌شده، پراکنده، کم‌عمق و خرده خرده که فقط با جمع‌آوری جمع انبوهی از آن‌ها در کنار هم می‌توان به تصویری نسبتا واضح رسید؛ خاطرات فلان بازرگان، سفرنامه فلان پزشک که دو ماهی را در تهران مانده است، خاطرات یک سرباز زخمی جنگ روسیه که چند ماهی در خانه یک تبریزی پناه گرفته بوده. خاطرات شفاهی که سینه به سینه به ما رسیده‌اند و ممکن است لزوما چندان هم دقیق نباشند. از این نظر نگارش تاریخ از پایین معمولا هم کار دشوارتری است و هم کار کم‌سودتری.

از این نظر همین که دغدغه پریسا کدیور نوشتن تاریخ اجتماعی و زندگی روزمره مردم در دوران قاجار بوده است، به‌خودی‌خود می‌تواند کتابش را صاحب حرف‌هایی تازه کند. به همین خاطر بعید است مخاطب عام کتاب را دست بگیرد و از خواندن آن خوشش نیاید، یا چیزی پیدا نکند که تا حالا نمی‌دانسته و نتواند آن را برای دیگران تعریف کند.

مثلا خواندن این‌که یک زن فرنگی با چه تعجبی ابروهای کلفت زنان قجری را توصیف کرده است که تازه با ضرب و زور وسمه کلفت‌تر هم می‌شود، لابد برای بسیاری جذاب و خواندنی است. یا مثلا تاریخ تسطیح خیابان‌ها و شوارع به طوری که بشود با کالسکه و درشکه لااقل به بخش قابل توجهی از شهر دسترسی داشت. یا مثلا این حقیقت که حتی شخص خود شاه هم با دست غذا می‌خورد، چه برسد به رعیتی که کلا به‌زور غذایی داشت تا بخورد.

کتاب جامعه‌نگاری عهد قاجار
دغدغه پریسا کدیور نوشتن تاریخ اجتماعی و زندگی روزمره مردم در دوران قاجار بوده

همه این‌ها اطلاعاتی خواندنی و جذاب است، اما آیا همین کفایت می‌کند؟ برای یک کتاب عمومی، شاید بله. برای ورق زدن کتاب در اوقات فراغت و مترو و کسب اطلاعات جدید و جذاب حتما، و برای لذت بردن از کتاب تاریخ. اما برای عنوان پرطمطراق «جامعه‌نگاری عهد قاجار» روی جلد کتاب چطور؟ در این یکی باید کمی تردید کرد.

حقیقت این است که به نظر می‌رسد کتاب بدون یک دید آکادمیک درست نوشته شده است. درواقع کدیور ترجیح داده است کتابی جالب بنویسد تا کتابی علمی. پژوهش علمی مختصاتی ویژه دارد که در این کتاب نمی‌توان آن را دید. اطلاعات منابع مختلف بدون آن‌که لزوما به هم ارتباط چندانی داشته باشند، کنار هم قرار گرفته‌اند و کلیت منسجمی را نمی‌سازند. این را از فصل‌بندی کتاب هم می‌شود فهمید.

مثلا خواندن این‌که یک زن فرنگی با چه تعجبی ابروهای کلفت زنان قجری را توصیف کرده است که تازه با ضرب و زور وسمه کلفت‌تر هم می‌شود، لابد برای بسیاری جذاب و خواندنی است.

درباره کتاب «جامعه‌نگاری عهد قاجار»

برای مثال، نویسنده در بخش اول از نظام طبقاتی دوره قاجار حرف می‌زند، اما به‌زودی معلوم می‌شود که منظور او از طبقه چیزی جز منزلت شغلی شغل‌های مختلف نیست. در عوض، در فصل بعدی که ظاهرا درباره ساختار اقتصادی است، صحبت از نظام فئودالی به میان می‌آید که دقیقا به معنی نظام طبقاتی است.

نقطه ضعف دیگر کتاب نسنجیدگی نسبی منابع است، به‌طوری‌که منابع با ارزش‌های استنادی متفاوت در کنار هم قرار گرفته‌اند و به گزارش‌های همه آن‌ها به یکسان توجه شده است. در کنار این دو مورد مشکل دیگر کتاب فقدان وجود یک نگاه هدفمند و کلی بر کتاب است که بتواند اطلاعات فراهم‌شده را سامان دهد و مرتب کند.

جامعه‌نگاری عهد قاجار، پریسا کدیور، نشر ققنوس، ۱۴۰۰

نویسنده: ابراهیم قربان‌پور

هفته‌نامه چلچراغ، شماره ۸۵۵

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: ابراهیم قربان‌پور

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟