دلایل نفرت دانشجویان از دانشگاههایشان
«چه فرق میکرد زندانی در چشمانداز باشد یا دانشگاهی؟ اگر که رویا تنها احتمالی بود بازیگوشانه.» به نظرم این بهترین شروعی است که برای گزارش پیش رو میتوان داشت. این روزها که مصادف است با پایان ترم تحصیلی، اخبار مختلفی از جامعه دانشگاهی کشور میشنویم، از جریاناتی که در دانشگاهها راه میافتند و نهتنها به سود دانشجو نیستند، بلکه میتوانند موجب نفرت دانشجوها از دانشگاه شوند. انگار که دانشگاه میخواهد فراریمان بدهد، همگیمان یک کلام میگوییم که مسئولین ذیربط اعم از کارکنان وزارت علوم، دانشگاهها، دانشکدهها و گاهی گروهها همسو با نیازهای دانشجوها پیش نمیروند و چنان دیوار بلندی بین خودشان و دانشجویان کشیدهاند که صدایشان را هم نمیشنوند، چه برسد به آنکه بخواهند قدمی در راستای بهبود شرایط آنها بردارند.
به بهانه این اخبار، در این شماره از کلاسور درباره چیزهایی که در دانشگاههای دولتی موجب آزار دانشجو و تنفر او از فضای دانشگاه میشود، نوشتهایم. از همه دانشجویانی که در این گزارش همراه کلاسور بودند و به دلایل روشن از یادداشت کردن اسامی آنان پرهیز کردهایم، کمال تشکر و قدردانی را داریم.
آنچه در امیرکبیر میگذرد
بزرگترین مشکل دانشجویان دانشگاه امیرکبیر حراست است. بعد از جام رمضان این دانشگاه تا حدی درباره حراستشان شنیدهایم، چراکه این حراست بود که اجازه نداده بود دانشجویان دختر به تماشای بازیهای فوتبال همدانشگاهیهایشان بنشینند و همین امر منجر به انصراف چند تیم، ازجمله بچههای کامپیوتر شد.
شاید بشود تعطیلی رستوران مشاهیر را هم از اقدامات اخیر حراست امیرکبیر دانست. دلیل حراست برای این تعطیلی همنشینی دختران و پسران در این رستوران ذکر شد. بعدها وقتی دوباره این رستوران گشوده شد، دانشجویان شاهد کشیده شدن پردهای از وسط سالن بودند که تمام پیغامش جدایی بخش زنانه از مردانه بود.
به گفته امیرکبیریها احساس ناامنی به میزانی رسیده که دانشجوها برای عبور و مرور از درهای دانشگاه دچار اضطراب دستهجمعی میشوند. بخش زیادی از گفتوگوهای دانشجویان در گروههایشان به ردوبدل کردن اطلاعات درباره وضعیت استقرار ماموران حراست اختصاص پیدا کرده است، خصوصا برای دختران. ماجرا به تذکر دادن ختم نمیشود. اسامی دانشجویان ثبت میشود و پس از چند مرتبه تذکر دانشجو مجبور است تعهد بدهد، بهعلاوه این تذکرها در پرونده دانشجویی ثبت میشود و این یعنی ستارهدار شدن دانشجو که اصلا اتفاق خوبی نیست و بعدها مشکلاتی را به وجود میآورد.
«ما حق داریم در فضای علمی دانشگاه دنبال یادگیری باشیم و فقط نگران درسها باشیم، نه اینکه هر روز شاهد یک اتفاق تازه از طرف حراست باشیم. گشتهای موتوری همه جا هستند و کارت دانشجویان را به دلایل بیاهمیت مثلا همصحبتی دخترها با پسرها، یا نوع پوشش میگیرند و به دفتر حراست میبرند.
وضعیت حراستهای خانم بدتر است. آنها طوری با دانشجویان دختر رفتار میکنند، انگار دختران ما بزرگترین خطاکاران تاریخایم و این عزیزان باید آنها را ارشاد کنند. این ارشاد کردن همواره با توهین و خرد کردن شخصیت روبهروست. راهکار ما برای در امان بودن از دست ماموران حراست درست کردن گروهها و کانالهاست که اطلاعات مربوط به حراست را در آنها آپلود میکنیم تا دانشجویان با مشکلات کمتری روبهرو شوند.»
هنرهای زیبا، بدون امکانات!
کلیت دانشگاه فاجعه است و رشته ما هم که موسیقی است، وضعیت بهتری ندارد. بنابراین بهترین راه این است که روی جزئیات تمرکز کنیم! در دانشگاه ما توجه چندانی به امکانات خدماتی نمیشود. از بحث سرمایش و گرمایش، نبود یا خراب بودن همیشگی آبخوریها، آسانسور، زبالههای رهاشده در طبیعت هنرهای زیبا گرفته تا وضعیت اتاقهای تمرین، تعداد سازها و…
یک مسئله اذیتکننده که برای بچههای هنر وجود دارد، این است که ما دو ساختمان داریم؛ یک ساختمان در خیابان ایتالیا و دیگری ساختمان اصلی. امکانات ساختمان ایتالیا واقعا کم است و معمولا کلاسهای ورودی جدیدها در ایتالیاست. ایتالیا صرفا یک ساختمان است که چیزی برای ارائه ندارد. قطعا فضای دانشگاه جالبتر است.
مشکل بعدی ما رفتن اساتیدمان از دانشگاه است، مخصوصا آنهایی که هیئت علمی نیستند. اساتید هم به اندازه ما از نبود امکانات در این دانشگاه اذیت میشوند، بهعلاوه آنکه مبلغ دریافتیشان کم است. متاسفانه اساتید به مرور زمان یا کلا نمیآیند، یا اگر میآیند، بیانگیزه و بیاشتیاق میآیند، که به نظر من حق دارند.
تهران میزبان غذاهای بد
«ما در دانشکده همیشه با آموزش مشکل داریم. هیچ نظمی وجود ندارد و همه چیز به طرز وحشتناکی روی هواست و خدا نکند که کار اداریای برایت پیش بیاید. مشکل جدی بعدی غذاست! غذاها با پیمانکار است و پیمانکار تا بتواند، کم میگذارد. مثلا در غذای خوابگاه دختران چمران کرم دیده شده است! یا مثلا بارها شده که در خوابگاه غذا به تعداد دانشجویان نرسد. غذاها بهشدت بیکیفیت است و گاهی شاید غیرقابل خوردن! مشکل پیچیدهای هم نیست، واقعا چطور میشود غذایی مثل مرغ را بد پخت؟!»
در بهشتی دانشجو نفر دوم است
دانشگاه شهید بهشتی دورترین نقطه تهران است. شما حتی اگر از خود ولنجک به سمت دانشگاه راه بیفتید، باز هم به خودتان میآیید و میبینید دو ساعت است در راهید. اولین مشکل هر دانشجویی در بهشتی مسیر و راه است. هیچ مترویی نزدیک به دانشگاه وجود ندارد و رفتوآمد هرروز به دانشگاه واقعا یک معضل است و در بعضی موارد برای اساتید که با ماشین تا درِ دانشکده میروند، غیرقابل درک است و بارها از ورود دانشجویان به کلاسها جلوگیری شده، چراکه دیر به کلاس رسیدهاند.
دانشجویان بهشتی به سه مورد اصلی اشاره کردند؛ راه، کارکنان دانشگاه، خدمات رفاهی.
«کارکنان دانشگاه، خصوصا آموزش، مقاومت خاصی در برابر فهم مشکلات دانشجو دارند و اینکه از آنها توقع حل کردن مشکلی را داشته باشیم، از روی سادگی خودمان است. ازجمله شروط استخدامی در دانشگاه بهشتی همین است که هیچ ارزشی برای دانشجو قائل نشوند! شاید یکی از دلایل عدم پیگیری مشکلات از طرف کارکنان این است که هیچوقت کسی در این دانشگاه به خاطر عدم رسیدگی به حقوق دانشجو مورد مواخذه قرار نمیگیرد. ما همیشه اینجا نفر دومیم!»
دانشگاه شهید بهشتی در ارائه خدمات بسیار ضعیف عمل میکند. این حق دانشجو است که در سطح دانشگاه از سرویس استفاده کند و مجبور نباشد مسیرهای طولانی و سربالایی را پیاده طی کند، اما از دوران پساکرونا چنین امکانی در دانشگاه وجود ندارد. بهعلاوه اخیراً شاهد غیرقابل استفاده شدن بعضی درهای دانشکدهها هستیم، هر دانشکده چند در دارد که از چند نقطه قابل دسترسی است، اما به دلایل نامعلوم از یک تاریخی به بعد فقط یکی از آنها برای دانشجویان قابل استفاده است!
همه چیز در بهشتی دست به دست هم داده تا دانشجویانش فکر کنند در اینجا دانشجو همیشه نفر دوم است و اولویت همیشه چیزهای دیگری است! از نحوه رسیدگی و پاسخ به اعتراضات آموزشی گرفته تا نحوه ارائه خدمات در سلف و کتابخانهها.
نویسنده: هستی عالیطبع
هفتهنامه چلچراغ، شماره ۸۶۸
مشکل من با دانشگاه واکسن زدن زوری و اجباری هست که نمیخوام بزنم