محمدعلی مومنی
کارتون: لاله ضیایی
شادترین کشور جهان شدیم!
جدیدترین فهرست کشورهای شاد جهان منتشر شد. در این فهرست ما از رتبه ۱۱۵ به رتبه یک صعود کردیم!
سالها بود ما ۱۱۵ بودیم، جم هم نمیخوردیم. پایینتر هم نمیرفتیم که دلمان خوش باشد، تکان خوردهایم. پایین رفتن هم از علایم حیات است. مسئولان این فهرست گفته بودند شما جابهجا بشوید که ما رتبه ۱۱۵ را آب و جارو کنیم، دوباره برگردید سر جای خودتان. ولی ما عادت کرده بودیم و جم نمیخوردیم. حتی قرار بود طرح «قلقلکدهی ملی» اجرا بشود که تکان بخوریم.
دلایل صعود ۱۱۴ پلهای را که شنیدیم، باز هم شاد شدیم! فهمیدیم ما قبل از انتخابات اینقدر شاد نبودیم و هرچه شده، در همین انتخابات شده.
دانشمندان اعلام کردند یکی از دلایل شاد شدن مردم برگزاری مناظره بود. عیبش این بود که هر که بیشتر شاد کرد، کمتر نتیجه گرفت!
دلیل بعد «نتیجه انتخابات» بود. نه که حکم مرگ و زندگی دارد، مردم از اینکه دوباره به زندگی برگشتند، شاد شدند.
دلیلی که ۵۰ پله ما را بالا برد، برگزاری کنسرت مشهد بود. نه اینکه کنسرتش خیلی شاد بود. ۴۹ پله برای برگزار شدن کنسرت، یک پله هم برای شاد بودن آهنگ! حتی اگر آهنگ «عجب رسمیه رسم زمونه» هم میخواندند، باز هم مردم شاد میشدند! مشهد بهتنهایی ما را ۵۰ پله کشیده بود پایین!
پیشنهاد میکنیم در همین چهار سال هی انتخابات برگزار کنیم، هی روحانی پیروز بشود که ما هی شاد بشویم، ذخیره کنیم برای بعد از روحانی!
فضا جای میمونبازی نیست!
روز گذشته تعدادی از جانوران به استقبال میمونی رفتند که چند سال پیش به فضا پرتاب شده بود.
میمون از فضا گزارش داده بود: «ماموریتش با موفقیت به پایان رسیده و به زمین بازمیگردد.» اما درنهایت عین طالبی روی زمین افتاد. جوری که تابلو بود با تیپا از فضا بیرون انداختندش! میمون همانگونه که از زمین به فضا پرتاب شد، از فضا به زمین پرتاب شد!
میمون برای اینکه کم نیاورده باشد، گفت: «موجودات فضایی لیاقت نداشتند. من وقتی در باغوحش بودم، چند نفر رو دیدم که رفته بودن توی فضا و میمونبازی درمیآوردن.»
موجودات مستقر در فضا خواستهاند جای میمون موجود معقولتری به فضا بفرستیم. گفتهاند: «این میمونبازیها برای همون باغوحش مناسبتره!» اما کارشناسان میگویند: «کسی که عاقل باشه، توی فضا نمیره!»
در مدت حضور میمون در فضا مقدار زبالههای فضایی افزایش پیدا کرد. تعدادی از مردم میموندوست در این مدت با استفاده از فضاپیماهای اجارهای مقداری پسته و سیگار برای میمون فضانورد فرستاده بودند.
با پرتاب میمون از فضا به زمین، فضا از هرگونه میمونبازی عاری شد و به روال تحقیقاتی بازگشت!
یکی بخر، سه تا ببر!
یک نفر در پیادهرو ایستاده بود و هی داد میزد: یکی بخر، سه تا ببر!
صدای آقا احمدینژاد بود! زندگی خرج دارد دیگر. یکیاش همین ساختمان محافظها.
اصلا آقا احمدینژاد که اینقدر مردمی است، محافظ میخواهد چه کار؟ که محافظش ساختمان بخواهد چهکار؟!
(صدایی در ذهنم با یک حالت اکویی گفت: «فضولیاش به تو نیامده!»)
جلوتر رفتم، دیدم آقا احمدینژاد را رحیم و حمید همراهی کردهاند. نگاه انداختم به زمین ببینم چی میفروشد؟! نگاهم عین طالبی پخش زمین شد. هیچچیز در بساط آقا احمدینژاد نبود.
فکر کردم شاید واقعا چیزی هست و من نمیبینم. پرسیدم: چی یکی بخریم، سه تا ببریم؟!
گفت: هاله رو ندیدی، من رو که میبینی؟! تا حالا ندیدی از این بساط یکی بخر، سه تا ببرها؟! هر کدوم رو پسند کردی، اون دو تای دیگه هم واسه شما!
تلفن آقا احمدینژاد زنگ خورد: هیس! هیس! از سازمان ملله! الو! خودمم! برای دبیر کلی؟! ما سه نفریم داداش! کارش سنگینه. اون موقع که میخواستم جهان رو مدیریت کنم، یک نفره میشد، الان دیگه عمرا نشه! شما میدونی ما از ساعت چند اینجا وایسادیم؟!
به نفع خودتونه سازمان ملل سه تا دبیر کل داشته باشه. این جهان رو مگه میشه یه لحظه ول کرد؟ بالاخره دبیر کل هم آدمه دیگه. یه وقت یه کار اضطراری پیش میاد، میخواد دو دقیقه بره و برگرده، اون دو تا دبیرکل هستن! بیایم؟! اومدیم!
بهزودی دبیرکلی محمود، حمید و اسفندیار از همین رادیو اعلام میشود!
تهران خالی از سکنه میشود.
شنوندگان عزیز!
۹۶ درصد تهرانیها اعلام کردهاند از تهران میروند و دیگر اینجا جایشان نیست.
میگویند جایی که باقر نباشد، تهران نیست. تهران آنجاست که آن باقر عیار آنجاست!
اصلا تهران در سالهای باقر بلند شد! نه که آقا قالیباف خلبان است! هی اوج گرفت!
۹۶ درصد از مردم گفتهاند ما دیگر نمیتوانیم با این چهار درصد زالوصفت زندگی کنیم.
آقا قالیباف بود و نبودش برای تهران مفید بود. تهران مگر قابل خالیسازی بود؟
زلزله با آن ریشتر خفنش بیخ گوش تهران نشسته، یک نفر هم از جایش جم نخورد که لااقل جانش را نجات بدهد.
این همه در دولت نهم و پس از نهم زحمت کشیده شد، صابونسازها بنزین ساختند، هوای تهران تیر تپر شد، جماعت از دنیا رفتند، از تهران نرفتند!
همین طرح ترافیک جوری کش آمد که طرف توی خانهاش نمیدانست کجا بخوابد که داخل طرح ترافیک نباشد!
این همه خدمات داده نشد که تهران خالی بشود، نشد. تا اینکه معلوم شد، همه بهخاطر گل روی باقر ایستادهاند. باقر حامی ۹۶ درصد شهروندان تهرانی بود.
شاعر هم سروده: وقتی تو نباشی همه پنجرهها بسته میمونه با زمزمه باد صبا حتی قناری نمیخونه.
وقتی تو نباشی
شاعر: بامداد جویباری
آهنگساز: بابک بیات
خواننده: داوود نایبیزاده
فحشها ساماندهی بشوند!
رادیو چل: استاد هدایت صادقی به استودیو رادیو چل آمده. استاد شما چه نسبتی با صادق هدایت دارید؟!
هدایت صادقی: نسبت معکوس! هرچی صادق گفته، من از بیخ و بن باهاش مخالفم.
رادیو چل: مثلا در چه مورد؟!
– مثلا در مورد فحش!
رادیو چل: که بدیم یا ندیم؟!
– بستگی به موقعیت داره. من بحثم فنیه عزیزم. من با صادق هدایت مخالفم که گفته «زبان فارسی اگر هیچ نداشته باشد، «فحش آبدار» زیاد دارد. ما که سر این ثروت عظیم نشستهایم، چرا ولخرجی نکنیم؟!»
نظر من اینه که اتفاقا ما در این زمینه دستمون بسته است و جزو کشورهای فقیر محسوب میشیم.
رادیو چل: اگر فقیریم، چرا اینقدر استفاده میکنیم؟!
– فقیر بودن دلیل مصرف نکردنه؟! آب هم کم داریم، پیادهرو رو آبپاشی نکنیم؟!
رادیو چل: بعضیها میگن ما اونقدر فحش داریم که خودش میتونه یه زبان مستقل باشه.
– پرپکانی نکنید! ما کلا چند تا فحش خانوادگی داریم که فقط همونها رو هی مصرف میکنیم. مثلا اگر یک نفر پول خرد نداشته باشه، با کسی که یهو میدوه وسط خیابون، فحششون یکیه. درحالیکه اگه زبان غنی باشه، برای هر کدوم از اینها باید یه فحش استفاده بشه.
رادیو چل: عضو خانواده رو عوض میکنن توی فحش!
– خانوادهها هم که مثل قدیم پرجمعیت نیستن که تنوع و رنگارنگی فحشی داشته باشیم. هر لحظه و هر اتفاق باید فحش خاص خودش رو داشته باشه. وقتی یه نفر واسه هر اتفاق یه فحش ثابت رو استفاده میکنه، یعنی دستش خالیه!
مثلا وقتی یک نفر بغل رو نگاه نمیکنه و در ماشین رو باز میکنه و موتورسوار میاد در رو از جا میکنه و میبره، به هیچکدوم از اعضای خانوادهاش ربطی نداره. فحش باید دقیق باشه و موقعیت رو تشریح کنه. در این لحظه باید به اون شخص گفت «ابله».
کسی که میخواد در مترو بسته نشه و گردنش رو میذاره لای در، باید بهش گفت «کودن».
تاثیرش ۱۰ برابر فحشیه که بیربط به یکی از وابستگانش بدی.
فحش که از بهر عزیزان بود/ حاتم طایی شدن آسان بود!
رادیو چل: پیشنهاد شما چیه؟!
– فرهنگستان زبان و ادب پارسی فهرست فحشهای پیشنهادی رو منتشر بکنه. فحشهایی که دقیق باشه و بتونه تاثیر بگذاره!
با بنر حتی تشکر میکنیم!
افزایش تولید بنر در کشور نشانه چیست؟!
پاسخ: نشانه قدرشناس بودن و محبت!
این روزها چاپ بنر برای تقدیر و تشکر از هم رونق فراوان دارد.
مردم به نامزدهای پیروز (هنوز هیچ کاری نکرده) انتخاب بهحق و شایستهشان را تبریک میگویند!
نامزدهای پیروز به مردم برای انتخاب درست و دقیقشان دمت گرم میگویند و هوشمندی آنها را «ای جان، ای جان» میگویند.
نامزدهای پیروز برای هر محله و کوچه یک بنر تبریک جداگانه چاپ میکنند که به همه برسد. ممکن است یک بنر تشکر از همه کافی نباشد و دعوا بشود!
مسئولان هم از قافله عقب نمیمانند و با چاپ بنرهایی از اینکه مردم اینقدر خوباند، تشکر میکنند.
با توجه به اینکه در روزهای انتخابات بنرها مورد پارگی حاد قرار میگرفتند، این دل و قلوه دادنهای بنری آدم را یاد آهنگ «در روح و جان من میمانی ای وطن» میاندازد که همراه با تصاویر آبشار و درخت و پرنده پخش میشود.
سخنرانی کفدار
سخنرانی در گذشته اینجوری بود که حضار بعد از هر ۲۰ جمله یک بار کف میزدند که سخنران سرفهای کند.
در حال حاضر سخنرانی فقط شده کف زدن تماشاچیها، سخنران هم اگر وقت شد، آن وسط مسطها دو تا جمله میگوید!
تاریخچه: روزی سقراط به عروسی دعوت شد. وقتی جمعیت حاضر و آمادهای دید، دلش خواست برای آنها سخنرانی کند.
سقراط سخن آغاز کرد. مهمانها فکر میکردند این هم نوعی موسیقی جدید در مایههای موسیقی رپ است! پس با سخنرانی سقراط کف زدند.
سقراط از کرده خود عین چی پشیمان شد. روزی برای شاگردانش سخنرانی میکرد. چند نفر به محفل او وارد شدند و هی کف زدند.
کاشف به عمل آمد که از مهمانهای همان عروسیاند که مشتری شدهاند! سقراط به خواننده عروسی مشهور شد و هر سخنرانیاش با کفزدنها همراه شد.
از این پس کف زدن در سخنرانی مد شد!
شماره ۷۰۹