گفتوگویی با عوامل تئاتر شادیآور موسیقایی «شیرهای خان بابا سلطنه»
الهه حاجیزاده
سیدمهدی احمدپناه
احتمالا همه ما تا به حال حداقل یک بار نمایش سنتی سیاهبازی دیدهایم. اما سیاه نمایش «شیرهای خان بابا سلطنه» کمی متفاوت با سیاههای دیگر است. سیاهش را گلاب آدینه بازی میکند که خود قبلا کارگردان نمایشی بوده که سیاهش را فقیهه سلطانی بازی میکرده و حالا در نمایشی بازی میکند که افشین هاشمی آن را کارگردانی میکند که خودش پیش از این، سیاه را در نمایش حمید امجد بازی میکرد. خلاصه اینکه این همه تجربه سیاهبازی، شخصیتی متفاوت پدید آورده که در کنار موسیقی گروه ولشدگان تجربه متفاوتی بر صحنه پدید آورده است. آنچه میخوانید، چکیدهای است از گفتوگو با افشین هاشمی، کارگردان و گلاب آدینه، بازیگر این نمایش.
داستان شیرها در این نمایش، چگونه شکل گرفت؟
افشین هاشمی: علی یداللهی خط ابتداییِ این روایتی را برای من تعریف کرد که دوران ناصرالدین شاه دو شیر قلابی با هم در قفس قرار میگیرند. در اولین جستوجویم درباره این ماجرا دیدم یک روحانی این ماجرا را در تلویزیون تعریف کرده است.
حضور موسیقی در نمایشهای ایرانی اینچنین، چقدر تاثیرگذار است؟
گلاب آدینه: افشین هاشمی جوان بسیار خوش ذوق هستند و ردیف سازی و آواز را خیلی خوب می شناسد. همراه با گروه ول شدگان، گروهی خوبی شکل گرفته است و این گروه کلام را خیلی خوب به موسیقی تبدیل کرده اند. تمام سعی این بوده که در عین این که موسیقی وجود دارد صحبت کردن هم باشد به خصوص در صحنه های تعزیه وار.
با چه ایدهای در این نمایش تصمیم گرفتید از گروه موسیقی ولشدگان استفاده کنید؟
افشین هاشمی: به نظر من گروه موسیقی ولشدگان همان کاری را در موسیقی سنتی میکند، که نمایشهایی از جنس نمایش ما به دنبالش است. ترانههای شادیآورِ عامیانه در گذشته ما ریشه دارد. موسیقیای که در اعیاد و جشنها اجرا میشوند. حتی کسانی مثل عارف و شیدا هم ترانههای اینچنینی میساختند. به نظرم موسیقی مطربی در دهه ٢٠ در ترکیب با اشعار فکاهی خود را در پیشپردهخوانیها پیدا میکند. پس از انقلاب بازمانده این روند در برنامههایی مثل «صبح جمعه با شما» ادامه پیدا کرد، یا مثلا ترانهای مثل «عمله دسته دسته». همه اینها یک جور شوخی با شعر و موسیقی است. به نظرم ارزش گروه ولشدگان این است که گروهی جوان امروزی با تکنیک درجه یک نوازندگی، به جای مثلا شعر حافظ، اشعاری مندرآوردی میخوانند و با جدیت هم این کار را میکنند و به این ترتیب با ترکیب موسیقیِ کاملا جدی درواقع همان کاری را میکنند که ما در نمایشهامان که برگرفته از تعزیه و تخت حوضی است، میکنیم.
شما در این نمایش با استفاده از نور سعی میکنید فاصلهگذاریهای نمایشی ایجاد کنید. آیا این تکنیک در نمایشهای سنتی ما وجود داشته است؟
افشین هاشمی: در تعزیه نیازی به نورپردازی نیست. تعزیه خیلی مدرنتر این کار را میکند و با یک دور زدن میگوید بازیگر از کوفه به شام رفت! نمایش ما اما اینگونه نیست. ما در سالن تئاتر هستیم و بازیگرها دورِ سکو نمینشینند و… در نمایش ما این قراردادها حذف میشود، اما قراردادهایی با همان سادگی جایگزین میکند.
به نظر شما این شهر در نمایش کجاست؟ مابهازای خارجی آن کجاست؟
افشین هاشمی: مشکل اینجاست که ادبیات بهدرستی درک نمیشود و از دیالوگهای ما هم برمیآید. برخی واژهها و کلامها مختص مکانی نیست. در نمایش هم همین صورت است. اتفاقی که سالهای دفاع مقدس در ایران رخ داد، همین وضعیت را داشت. مردم کوچه و بازار از این مردم دفاع کردند. همانهایی که روزی نمیدانستند داخل آدم حساب میشوند، یا نه!
شخصیت سیاه را پیش از این اجرا چگونه میدیدید؟
گلاب آدینه: سیاه شخصیتی نمایشی است که از گذشته بوده و بسیار تماشایی است و به نوعی زبان مردم در برابر اربابان هم هست.
فکر میکنید مابهازای بیرونی سیاه در جامعه امروز ما چه کسانی هستند؟
گلاب آدینه: به نظرم طنزپردازان، کمدین ها و کاریکاتوریست ها هستند.
چرا بازیگر نقش سیاه را خانم انتخاب کردید؟
افشین هاشمی: ابتدا به سراغ بازیگران مرد رفتم که نشد، بعد فکر کردم بازیگری باشد که فارغ از زن و مردی این نقش را واقعا خوب بازی کند. همان لحظه اول حمید جوکار، گلاب آدینه را پیشنهاد داد و من لحظهای تردید نکردم.
خانم آدینه، این نقش هم در کارنامه بازیگری شما نقشی متفاوت است. بهطور کلی دوست دارید چه شخصیتهایی را بازی کنید؟
گلاب آدینه: من اصولا نمایش های پر شور و حرکت را دوست دارم. این آثار پر از نور و رنگ و موسیقی است.برای بازیگری خیلی علاقه ای به نقش های واقع گرایانه و رئالیستی ندارم اما به عنوان تماشاگر، دوست دارم. به این دلیل که اصولا دلم می خواهد نقش های پر تحرک را بازی کنم.
آقای هاشمی، شما تجربه بازی در نقش سیاه را داشتید. چقدر رسیدن گلاب آدینه به نقش دست شما بود و چقدر ایدههای خانم آدینه بود؟
افشین هاشمی: نمایشنامه در سال ۹۱ نوشته شده و پیش از بازی در نمایش سه خواهر و دیگران. آن نقشی که من بازی کردم، ترکیبی بود از من بهعنوان بازیگر و حمید امجد بهعنوان نویسنده و کارگردان. طبیعتا سیاهی هم که گلاب آدینه بازی میکند، ترکیبی از ایدههای خودش و من بهعنوان نویسنده و کارگردان است. گلاب آدینه هم «سلطان مار»ِ بهرام بیضایی را کارگردانی کرده که سیاهش را فقیهه سلطانی بازی کرد. یعنی آدینه که خودش، سیاه را کارگردانی کرده، حالا برای کارگردانی نقش سیاه را بازی میکند که خودش نقش سیاه را بازی کرده. فکر میکنم ما چند نکته داریم؛ شمایل سیاه که تکلیف ما با آن روشن است، متنی که بخشی از پیشنهادها را به بازیگر میدهد، بازیگری داریم که این نوع متن را میشناسند و کارگردانی که علاقهمند به این نوع نمایش است و سیاه را تجربه کرده است. به همین دلایل ما خیلی زود به نتیجه ذهنی رسیدیم و از آنجا به بعد برای اجرای ایدههامان تلاش کردیم.
چرا تصمیم گرفتید بهعنوان نویسنده و کارگردان یک بار دیگر نمایش آیینی سنتی را تجربه کنید؟
افشین هاشمی: چون این اشکال اجرایی را بهشدت دوست دارم. همان چیزی که در موسیقی ایرانی برای من جذاب است، در نمایش سنتی هم هست.
در میانه یک نمایش طنز، سه بازیگر خانم را میبینیم که حرفهایی ناراحتکننده میزنند و تماشاگر توقع ندارد که وسط نمایش طنز ناراحت شود. چرا این کار را کردید؟
افشین هاشمی: به این دلیل ساده که تخت حوضی در عروسیها اجرا میشده، تعزیه در عزاداریها و تعزیه مضحک در جشنها و اعیاد. نمایش ما ترکیبی از این اشکال اجرایی است؛ همانطور که زندگیمان هم ترکیبی از امید و ناامیدی، عزا و شادی است.
این روزها نسبت به گذشته تعداد تماشاگرهای سالنهای تئاتر بیشتر شده. فکر میکنید باید چه خوراکی به این تعداد تماشاگر داد تا از سالن راضی خارج شود؟
گلاب آدینه: من فکر می کنم امروز کشور ما نیازمند همه نوع تئاتر است که سلیقه های مختلف را در بر بگیرد.انواع تئاتر های حماسی،کمدی،رئال،کودکانه،عامه پسندو… همه مورد نیاز ماست. در سالن های تئاتر هر شب هر نوع تئاتری باید روی صحنه باشد.
کار با یک گروه تئاتری جوان چگونه است؟
گلاب آدینه:تجربه خیلی خوبی بود. نه من فکر میکنم آنها فقط یک عده جوان هستند و فکر هم نمی کنم آنها احساس کنند با یک بازیگر سن دار کار می کنند.
شماره ۷۱۷