جلال امانت
حالا دیگر دو دهه از زمانی که صدا و سیما تصمیم گرفت شبهای ماه رمضان را یکسره وقف برنامههای کلیشهای دهههای ۷۰، مسابقههای یکنواخت و تکراری و موعظههای کمتماشاگر ملالآور نکند، گذشته است. دو دههای که به اندازه تنوع خود صدا و سیما در این سالها متنوع و رنگارنگ از آب درآمد. دورهای از این سالها مصادف با عصر سریالسازی تلویزیون بوده است و دورهای نسبتا طولانیتر مصادف با افول سریالسازی در سالهای اخیر صدا و سیما. سالهای کوچ نیروهای خلاق صدا و سیما به سینما، شبکه نمایش خانگی یا پستوی خانگی. سالهایی که باید به سازمان ثابت کرده باشد چیزی که به ماه رمضانهای تلویزیون رونق میداد، نه کلیت وجود چیزی به نام «سریال»، که نیروهای خلاقی بود که آن سریالها را میساختند. نگاهی به سریالهای در خاطر مانده آن سالها این حقیقت را بهتر نشان میدهد.
آوازهای اسکاری بالقوه
یادداشتهای کودکی
یکی از اولین سریالهای موفق ماه رمضانی تلویزیون «یادداشتهای کودکی» پریسا بختآور بود. سریالی که البته امروز کمی کند به نظر میرسد، اما سریال هنوز هم به لحاظ دراماتیک قابل دفاع و از نظر سنجیدگی کارگردانی قابل تامل است. در نظر داشته باشید سریال ۱۶ سال پیش ساخته شده است و البته بهوضوح بودجه کلانی هم برای آن صرف نشده است. داستان قدیمی و کلاسیک بازگشت به خانه قدیمی پس از سالها که هنوز هم از سوژههای محبوب تلویزیون و سینمای ایران است، در این سریال با چاشنی ملایمی از طنز همراه بود. نکته قابل توجه در مورد این سریال این است که در تیتراژ آن در دو جا نام اصغر فرهادی به چشم میخورد؛ اول در مقام نویسنده که البته برای دنبالکنندگان تلویزیون در آن سالها چندان هم عجیب نیست و دوم در مقام خواننده! بههرحال تماشای این سریال نشاندهنده دو چیز است؛ اول اینکه یک سریال تلویزیونی بهشدت نیازمند یک درام سنجیده و پرکشش است و دوم اینکه اصغر فرهادی از میان دو مسیر پیش رویش مسیر درست را انتخاب کرده است!
آه! آن خندههای بهیغمارفته
خانه به دوش
در اینکه سازمان صدا و سیما استعداد بینظیری در از دست دادن نیروهای توانمندش دارد، تردیدی نیست. سازمان چندین بار این آزمون را از سر گذرانده و هر بار ثابت کرده است ترجیح میدهد با نیروهای متوسط و کمسروصدا کار کند تا با نیروهایی که علاوه بر خلاقیت کمی شور یا سرکشی هم با خود به فضای خموده سازمان میآورند. بااینحال از دست دادن رضا عطاران حتی برای جایی مثل صدا و سیما هم عجیب بود. عطاران چه در مقام بازیگر و چه نویسنده و کارگردان دستپروده خود سازمان بود و درست زمانی که به نظر میرسید به اندازه کافی تجربه به دست آورده و به کارگردانی قابل اتکا تبدیل شده است، سازمان را ترک کرد و دیگر به آن بازنگشت.
بههرحال مردم سه ماه رمضان را با سریالهای عطاران پشت سر گذاشته بودند. سه سریالی که هنوز هم احتمالا بهترین طنزهای تلویزیونی ماه رمضان هستند؛ «خانه به دوش»، «متهم گریخت» و «بزنگاه». اگرچه سریال اول را نمیتوان خالی از ضعفهای دراماتیک تلقی کرد و کلیت داستان آن کمی دچار ضعف است، اما شوخیهای سریال بعد از بیش از یک دهه هنوز هم جذابیتشان را از دست ندادهاند. سریال دوم احتمالا بهترین کار عطاران از میان سه مجموعه بود. «متهم گریخت» داستان مهاجرت خانوادهای نسبتا شلوغ از یک شهرستان به تهران و حوادثی است که برای آنان در تهران پیش میآید. شوخیهای عطاران بهطور عمده بر مبنای موقعیتهای تلخ اما خندهآوری است که در کلانشهر تهران برای مهمانان بیدستوپایش اتفاق میافتد و پس از بیش از یک دهه هنوز هم ذرهای از طراوتش را از دست نداده است.
تراژیکترین سرنوشت اما سهم مجموعه «بزنگاه» بود که در عمل در حکم خداحافظی عطاران با صدا و سیما نیز بود. «بزنگاه» که با شروعی بسیار جذاب میرفت به یکی از محبوبترین مجموعههای تلویزیونی سازمان تبدیل شود، با فشار سازمان برای تغییر خط روایی و تغییر بعضی از شخصیتها عملا در میانه کار از مسیر خود خارج شد و فقط با خلاقیت خود عطاران بود که توانست تا انتها سرپا بماند. فشارهای بیهوده هنگام تولید این سریال احتمالا انگیزه اصلی عطاران برای قطع همکاری با سازمان بود.
شیخ صنعان در تهران
میوه ممنوعه
اگر تصور میکنید تجربه حسن فتحی برای استفاده از تئاتریها برای دیالوگنویسی از «شهرزاد» و نغمه ثمینی آغاز میشود، باید به «میوه ممنوعه» برگردید. حسن فتحی در این مجموعه از تیم نویسندگی علیرضا کاظمیپور و علیرضا نادری استفاده کرد و حاصل کار درامی پردیالوگ از کار درآمد که دیالوگها نقطه قوت آن بودند. «میوه ممنوعه» که برداشتی آزاد از داستان شیخ صنعان بود، یکی از معدود سریالهای ملودرام تلویزیون بود که داستان آن هنوز هم بعد از یک دهه کمابیش جذابیت خود را حفظ کرده است. بهعلاوه استفاده از مجموعه قدرتمند بازیگران نیز کمک زیادی به اجرای صحیح فیلمنامه کرده است. قدر مسلم از دست دادن حسن فتحی برای درامسازی تلویزیون ایران ضایعهای بزرگ است که فعلا بهخاطر سوددهی اقتصادی شبکه نمایش خانگی اتفاق افتاده است. کاری از دست صدا و سیما ساخته است؟ هنوز باید منتظر بود.
جایی برای سفارشیسازها هم هست
صاحبدلان
اطلاق عنوان دینی یا مذهبی به هیچیک از چند مجموعه ذکرشده در بالا منطقی به نظر نمیرسد. اما سریال «صاحبدلان» محمدحسین لطیفی دقیقا با همین سفارش ساخته شده بود. «صاحبدلان» قرار بود بر مبنای داستانهای قرآنی و با هدف ارائه الگوی فرهنگی مناسب ساخته شود و سازمان از پیش با چنین تبلیغاتی باعث شد حجم قابل توجهی از بینندگان سریال ریزش کنند، اما در عمل خود کار بسیار دلنشینتر از تبلیغات سازمان از کار درآمد. کار بههیچوجه گلدرشت درنیامده بود. استفاده از بازیگران قدرتمندی مانند حسین محجوب و باران کوثری در جبهه شخصیتهای مثبت مانع از این شده بود که کار به دام کلیشههای همیشگی این قبیل نقشها بیفتد. بهعلاوه محتوای دراماتیک کار و استفاده از تم داستانی نسخههای خطی آنقدر جذاب بود که نمیگذاشت شعارها آزاردهنده به نظر برسند. بههرحال این مجموعه باعث شد تلویزیون در دام این وسوسه بیفتد که تنها داشتن یک تم دینی قدرتمند برای ساختن سریال کافی است؛ تجربهای که بر خلاف «صاحبدلان» در سالهای بعد بارها شکست خورد.
شماره ۷۰۹