گفتگو با مسعود میرطاهری پیرامون روش« متداکتینگ»
الهه حاجیزاده
سیدمهدی احمدپناه
اگر به بازی و بازیگری علاقهمند باشید، حتما اسم «متد اکتینگ» را شنیدهاید، یا بحثهایی که عشق فیلمها و عشق بازیگرها درباره بازیگران محبوب خود و شیوههای بازیگری میکنند، احتمالا بارها درگیرتان کرده. اما واقعا این متد اکتینگ چیست که تمامی آموزشگاههای بازیگری در سراسر دنیا روی آن تاکید میکنند و به نوعی بخشی از پروسه آموزش بازیگری شده و گویی یک هنرجوی بازیگری گریزی از آموختن آن ندارد. برای اینکه بیشتر با این روش آشنا شویم، گفتوگویی داشتیم با مسعود میرطاهری، بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون، که خود سابقه طولانی در آموزش این روش داشته و چکیده آن پیش روی شماست.
به نظر شما بازیگری چه تعریفی دارد؟
در تعاریف مدرن، بازیگری حرفهای است شیوهمند و دانشبنیاد که تکنیکها و شیوههای متعددی دارد و اکتسابی است. استفاده از شیوههای مختلف بازیگری باعث ظهور بازیگران نامآور بیشماری در دنیای بازیگری شده. اگر از یک بازیگر ایرانی شیوه و تکنیکش را پرسش کنید، احتمالا پاسخ روشنی برای پرسش شما ندارد، اما بازیگران تراز اول دنیا چون دنیرو و پاچینو، به شیوه و تکنیکشان معروفاند و حتی لازم نیست به زبان بیاورند که از چه تکنیکی استفاده میکنند، منتقدان مولفههای تکنیک را در بازیهای آنها بهراحتی تشخیص میدهند. آنها خود را بازیگران بالفطره نمیدانند، آنها خود را دانشآموختگان آکادمیک شیوه میدانند. بازیگری که از شیوهای برای بازیگری بهره میبرد، برای هر حرکتش در صحنه دلیل و توجیهی دارد و هیچکس نمیتواند عملکرد او را زیر سوال ببرد، چراکه شیوه برای هر پرسشی، پاسخی از قبل تعیینشده دارد. امروزه تمامی هنرآموزان بازیگری دنیا به جز ایران حتما بازیگری را بر اساس شیوه مشخصی میآموزند و این امر برای آنها افتخار بزرگی است و مهمتر از همه داشتن شیوه و متد بازیگری معیاری برای سنجش بازیگران است، هرچند امروزه تعدادی از عزیزان مدرس تلاش بر این امر دارند که شیوهها را آموزش دهند و این جای امیدواری دارد. بازیگر بدون یادگیری شیوههای بازیگری تاریخ مصرف دارد.
فکر میکنم در ابتدا باید بدانیم متد اکتینگ که همان متد لی استراسبرگ است، چیست؟
این متد شیوهای برای بازیگری است که در دنیا بسیار مشهور بوده و بازیگران بزرگی آن را آموخته و به کار گرفتهاند. به زبان ساده بازیگری به شیوه متد، یعنی بازیگری «واقعی». در این شیوه بازیگر با استفاده از خاطرات و تجربیات حسی و احساسی برگرفته از زندگی و تجربیات حقیقیاش، تجربیات حسی و احساسی کاملا موازی و واقعی را برای کاراکتر روی صحنه خلق میکند. برجستهترین ویژگی یک بازیگر متد، باورپذیر بودن اوست. او بازیگر نیست، بازی نمیکند، او کاملا «واقعی» است.
اصلا هدف و کلید اصلی استفاده از روش متد چیست؟
کلید اصلی متد اکتینگ توجه به این نکته است که «تماشاگر بسیار باهوش و محترم است». او تفاوت «نمایش» با «واقعیت» را کاملا میفهمد. او از اینکه بازی داده شود، لذت نخواهد برد و از تماشای «دروغ و تظاهر» منزجر خواهد گشت. به همین دلیل برای بازیگر متد اولین قدم بستن این عهد است: «من به تماشاگرم دروغ نمیگویم! و برای اینکه مجبور به دروغگویی نشوم، باید او را بهطور کامل نادیده بگیرم و روی صحنه بهطور کاملا واقعی زندگی کنم!» بدین صورت است که تماشاگر درست در لحظهای که متوجه شود هیچ دروغی در کار نیست، با قرار گرفتن در جایگاه یک شاهد عینی برای یک زندگی واقعی، لذت بیاندازهای خواهد برد.
فکر میکنید دلیل جذابیت این متد چیست و چرا تا این اندازه در جهان معروف شده؟
متد اکتینگ به شما بهعنوان یک بازیگر، ابزار بازیگری شما یعنی بدن و احساسات شما و تماشاگر بستگی دارد که هر سه به سمت یک هدف، یعنی خلق واقعیت صریح و بیپرده و درک و دریافت صحیح آن نشانه رفته است. پس کار شما بهعنوان بازیگر فقط این نیست که تجربیاتی را که کاراکتر شما روی صحنه تجربه میکند، درک کنید، یا آنها را «بازی» کنید. شما باید آنها را مجددا «تجربه» کنید، مجددا «خلق» کنید. در این صورت نمایش شما برای تماشاگر، نه فقط یک نمایش، بلکه برشی واقعی از یک زندگی واقعی است.
دلیل اینکه ما از تماشای بازی بازیگرانی چون رابرت دنیرو، داستین هافمن، آل پاچینو، مریلین مونرو، اسکارلت جوهانسون و… لذت میبریم، این است که این بازیگران متد کار، بههیچوجه بازی نمیکنند، آنها در همان حالی که ما مشغول تماشایشان هستیم، در حال زندگی کردن لحظه هستند. آنها باورپذیرند، چون واقعیاند. آنها دوستداشتنی و فراموشنشدنی هستند، چون دروغ نمیگویند و سعی در فریب دادن ما ندارند.
به نظر شما مهمترین مشکلات بازیگران جوان ما چیست؟
یکی از مشکلات اساسی هنرجویان و علاقهمندان بازیگری این است که در امر آموزش و یادگیری، عشق و علاقه لازم کم است. آنها میخواهند بدون زحمت زیاد و تمرین و تلاش بسیار، سریع به مرحله اجرایی برسند، واقعا یک هنرجو چگونه میتواند بازیگری را بیاموزد، حرفهای که چموخمهای خود را دارد و باید ساعتها هنرجویان تمرین کنند و در کلاسهای آموزشی تمرینات لازم را ببینند، ابزار بازیگر بدن و بیان و احساس اوست و یک بازیگر مدتها باید کار کند تا یاد بگیرد از این ابزار به بهترین شکل استفاده کند. یک هنرجوی موسیقی که تصمیم میگیرد نواختن سازی را بیاموزد، تا لحظهای که روی صحنه و در قالب ارکستر بنوازد، باید سالهای متمادی آموزش ببیند و در تمرینات خود ممارست به خرج بدهد تا در استفاده از ابزار خود یعنی ساز تبحر پیدا کند. مسلما هیچ هنرآموز موسیقی به محض یاد گرفتن جای نتها روی ساز توقع حضور بر صحنه را ندارد، اما عیب بزرگ بازیگری در این است که هنرآموز بازیگری، قبل از پایان ترم اول توقع اجرای عموم یا حضور جلوی دوربین را دارد و خود را بازیگر مینامد.
شما تاثیر کلاسهای بازیگری حرفهای و غیرحرفهای را در ارتقای سطح سینما و تئاتر را چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظرم دلیل این امر این است که آموزش بازیگری در جامعه ما لازمه بازیگر شدن نیست، بلکه بازیگری را امری ذاتی و استعدادی میدانند، درحالیکه اگر کسی استعدادی دارد، بدون پرورش و هدایت در مسیر صحیح امکان شکوفا شدن ندارد. دلیل دیگر مسائل حاشیهای بازیگری است و این امر باعث شده هنرجویان آموزش را سطحی نگاه کنند و اساسا امر یادگیری را بیمورد بپندارند. او فکر میکند با یک بار روی صحنه رفتن فاتحه آموزش را باید بخواند و فورا خود را در گروه بازیگران قرار دهد. کاش به مرحلهای برسیم که مثل دیگر کشورهای مطرح نگذاریم کسی بدون آموزش اصولی وارد دنیای بازیگری شود. وقتی بازیگران برای حرفه خود احترام و ارزش قائل نشوند، حتما دامنه بیسوادی در بازیگری گستردهتر و وسیعتر میشود و هر کسی توقع دارد که چون من به خیال خودم مستعد هستم، پس بهراحتی میتوانم بازیگر شوم. ولی یک هنرجوی موسیقی بدون شک میداند حتی دست گرفتن یک ساز مستلزم طی کردن زمانی طولانی برای آموزش و تمرین است، حتی اگر بر این تصور باشد که خیلی استعداد دارد. برای آموزش بازیگری ارزش قائل شویم.
افراد مختلف روشهای متفاوتی را برای تدریس این متد استفاده میکنند، روش شما برای تدریس این روش چگونه است؟
مسعود میرطاهری: من تلاش میکنم به صورت شیوهمند این متد را آموزش دهم، حدود ۳۰ بازی را که در آکادمیهای بازیگری معتبر دنیا برای آموزش اصول متد اکتینگ، با هنرجویان کار میشود، تمرین میکنم، و تکنیکهای اولیه – ریلکس کردن، مهارت استفاده از حافظه حسی، تمرکز، تخیل و تصویرسازی- و تکنیکهای ثانویه متد را که برگرفته از سرفصلهای آموزشی آکادمی گروپ تئاتر آمریکاست، آموزش میدهم.
تجربیات شخصی خودتان چقدر در انتقال تجربه موثر بوده است؟
من از کلمه اولین نفر زیاد خوشم نمیآید، اما من و همسرم پوپک رحیمی که محقق و مترجم است و بخش تحقیق و پژوهش پیرامون تکنیکهای این شیوه را به عهده دارد، با هم طرح درس و روند آموزش را پیریزی میکنیم. باید عرض کنم به این شکل مدون و شیوهمند برای اولین بار است که کلاس بازیگری را پیش میبریم. تفاوت ما در این است که برای هر جلسه طرح درس داریم و کاملا بر اساس سرفصلهای متد کار میکنیم. اکتفای من تنها به انتقال دانستهها و تجربیاتم به دانشجویانم نیست، خاطره تعریف نمیکنم، یا تجربه کاری خود را آموزش نمیدهم. من هر روز منابع جدید متد را مطالعه کرده و دانشجویانم را در جریان آخرین تکنیکها و جدیدترین بازیها قرار میدهم. من ندیدم و نشنیدم که کسی به این صورت متد درس بدهد. بههرحال ۲۶ سال است که کار آموزشی انجام میدهم و میدانم تدریس و آموزش صرفا عملی، با آموزش تئوری که خیلی جاها انجام میدهند، دو مقوله جدا از هم است.
البته باید متذکر شوم که من در دورههایم آموزههای استلا آدلر را که یکی از بزرگترین معلمهای متد است، تدریس میکنم. هرچند نگاه استلا آدلر با لی استرابرگ که هر دو در این زمینه روشهای بینظیری را ارائه دادهاند، مقداری اختلاف دارد، اما شهرت استلا آدلر در این است که او تمرینات خاص و بسیار کاربردی برای آموزش تکنیکهای متد ارائه کرده و بازیگران بزرگی کلاسهای او را راهگشای خود در عالم سینما بیان کردهاند.
شماره ۷۱۹