فلانی رو یادته؟ پسر خانم فلانی، همون که با داداشش خونه مادریشون رو فروختن زدن به کار؟ آره یه آژانس زده بودن. دوستاش هم شده بودن راننده آژانس. طفلکی هفته پیش سکته کرد. آره طفلی. پسر نازنینیه. خیلی دلم سوخت. از وقتی این چیه اسمشون؟ استوپ اومده، چون ارزونه و همه جا هست، همه از اون استفاده میکنند. بیچاره شدن. کسبوکارشون نابود شد.
این بقالی سر کوچه کجاست؟ مگه نشنیدی خانم؟ پیرمرد مغازه رو فروخته خونهنشین شده. چرا؟ درآمد نداشت، اون فروشگاه بزرگ رو میبینی سر کوچه؟ همون که مال فلانیه. آره بابا همه میدونن. کجای کاری؟ آره خلاصه. اون اوضاعش رو به هم ریخت. همه چی داره. همه خریدهاشون رو از اونجا میکنن. این پیرمرد هم انقدر وضعش خراب شد که فروخت به یه برج ساز و نشسته خونه داره قرض و بدهیهاش رو میده. تازه من خودم جزو کسایی بودم که نسیه ازش خرید میکردم. مگه میشه از این فروشگاهها نسیه خرید. هرچی میگی میگن قیمت مقطوع است. مثل ماشین میمونن. اصلا خیلی پیرمرد خوبی بود. آدم شده واسه معاشرت هم میرفت اونجا. یادم باشه بدهیهام رو بدم به پیرمرد بیچاره. «این یک داستان واقعی است»
شمیم شرافت
اگر شروع مهاجرتها از روستا به شهر و توجه ویژه به شهر را از دوران مشروطه بدانیم، دهههای ۴۰ و ۵۰ اوج مهاجرت را شامل میشدند. در دوران پهلوی تهران به شهری مدرن که در آن عمده مراکز تفریحی وجود داشت تبدیل شد و سینما و تلویزیون نیز در خدمت ترویج سبک زندگی مدرن تهران را به الگویی تبدیل کردند که آرزوی روستاییان و مردم دیگر شهرها بود. بعد از انقلاب نیز پس از جنگ هشت ساله، سیر مهاجرت از روستاها به شهرها و بهخصوص تهران رو به فزونی رفت. تهران اکنون به کلانشهری پر از مهاجر تبدیلشده که در حاشیهها بیشترین سکونت را دارند و خانههای چندین میلیاردی در بالاترین نقاط شهر بیسکونت باقیماندهاند. غرض از ذکر این مراحل، نمایش تغییر شکل بازار به پاساژ و پس از آن مال است. بازار که محل ملاقات کسبه و اعضای محل، محل تجمع، محلی زیبا و تاریخی برای بازدید به خاطر سبک معماری بدیع خود و یا محل اعتراض و شاید نوعی حوزه عمومی بود، امروز به مالهایی سرشار از مردم غریبه و گیج تبدیل شده است که پلهبرقیها را باعجله طی میکنند تا از حراج عقب نمانند. رشد مگا مال در سراسر جهان نشاندهنده گسترش تسلط فرهنگ سرمایهداری و تلاش برای کنترل سلیقه و سبک زندگی در بیشترین حد خود است؛ و از دهه ۹۰ نیز ایران را درگیر خود کرده است. سبک زندگی در حال تغییر است و «مگاها» در حال تغییر این سبک به مصرف و خرید و پوچی هستند.
کسبوکار سنتی، کسبوکار کوچک شخصی است. همچون تاسیس مغازه، بوتیک شخصی و یا آژانس مسافربری. مگاها در مقابل این کسبوکارهای سنتی هستند. خرید یک مگا مال یا خرید یک بوتیک در مگا مال، هزینه زیادی در بردارد. تاسیس سیستم ارتباطی گسترده در سطح شهر برای مسافربری، کار یک فرد نیست، هزینه زیادی را در بردارد. فروشگاههای زنجیرهای نیز. در همین حال، مغازهها، خردهفروشها، آژانسها در حال نابودیاند. تعداد دستفروشها در مترو افزایش مییابد و مردم همچنان سرگردان در مگا مالها از مغازهای به مغازه دیگر میروند. با دستخالی.
مگا بقالی!
آخرین باری که از مغازه سر کوچه خرید کردهاید چه زمانی بوده است؟ خواربارفروشی کوچکی که اقلام مورد نیاز شما، همچون شیر و تخممرغ و… را فراهم میکرد. تا چه حد از فروشگاههای زنجیرهای خرید میکنید؟ درست است. فروشگاههای زنجیرهای به خدمت شما درآمدهاند تا نیاز شما را از خرید هرروزه از بقال سر کوچه برطرف کنند. شما میتوانید به علت مشغله کاری که از ویژگیهای جامعه جدید است، به فروشگاه زنجیرهای بروید. کارتان دست خودتان نیست؟ بیش از اندازه کار میکنید؟ درست است. کار بیشازاندازه، اضافهکاری و همچنان نداشتن سرمایه کافی، سرمایهای که دست کارفرمایی است که شما برای او کار میکنید و هر ماه در ازای هشت ساعت کار شما مقدار اندکی پرداخت میکند و اضافهکاریهایتان را هرچند وقت یکبار برایتان واریز میکند؛ تا شما به فروشگاه زنجیرهای بروید و این چرخه باطل را ادامه دهید. شما زمان ندارید. جامعه جدید زمان را از شما گرفته است. درست است که شما این جامعه را ساختهاید، اما امروز این جامعه است که بر شما فرمانروایی میکند؛ بنابراین با توجه به کمبود وقت، فروشگاههای زنجیرهای در خدمت شما هستند. شما شاید برای خرید شیر و تخممرغ به فروشگاه سری بزنید، اما زمانی که به محل پرداخت میرسید، سبدی پر از کالاهای رنگارنگ در دست خود میبینید که بدون آنها هم زندگیتان ادامه مییافت. اینجا است که شما در بند مصرف شدهاید. هرچه داشتید خرج کردهاید و باید باز هم اضافهکاری کنید! اما بقال پیر سر کوچه، امروز خانهنشین شده است و در حال پرداخت بدهیهایش است. پیرمرد خواربارفروش نمیتواند مگا بقالی! تاسیس کند. او سرمایه لازم را ندارد. شما هم ندارید. هزاران منع قانونی در برابر شما ظاهر میشود.
مگا مال
خرید شب عید را به یاد دارید؟ یا خرید برای مدرسه؟ اما امروز خرید امروز تنها شامل شب عید و مدرسه نیست. هر روز، روز خرید است. سر کوچه شما مگا مال تاسیسشده است. پر از لباسهای رنگ و وارنگ. اصلا اگر خرید نداشته باشید، برای تغییر حال و هوایتان نیز میتوانید سری به مگا مال بزنید. سر هر کوچهای امروز یک مورد هست. مگا مال یک مکان دربسته است. شما عملا جایی برای هواخوری ندارید. این فضای بسته امکان مدیریت بهتر جمعیت را دارد. وجود سالنهای تودرتو و مارپیچ و گیجکننده راه هرگونه تجمعی را برای افراد میبندد. کنترل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شما در دست مگا مال است. شما فکر میکنید آزادید، درواقع هر گوشه پر از دوربینهای مداربستهای است که حرکات شما را ضبط میکند. اگر مغازهای کوچک داشتید و در آن لباسهای روزمره مردم را به فروش میرسانید امروز با ورشکستگی دستوپنجه نرم میکنید.
در مگا مالها به شما گفته میشود، چه بخرید، چگونه بخرید و چه میزان. با خرید یک مورد یکی را با تخفیف دریافت کنید، از کارت اعتباری خود برداشت کنید و متوجه نشوید که در حال تبدیلشدن به بنده مصرفگرایی هستید. این سیاستی است که در کشورهای غربی بهکار گرفتهشده است و ایران نیز با تمام سرکوبها و نفیهایش از سبک غربی، این روش را اتخاذ کرده است. کارت اعتباری مظهر جامعه مدرن است. وسیلهای که با آن خرید میکنید و خرید میکنید و خرید میکنید بیآنکه متوجه شوید چه بر سرخود آوردهاید.
مگا تاکسیها
حالا چند ماهی است پس از فروشگاههای زنجیرهای، مگا مالها، شاهد وسایل حملونقلی هستیم که به همین شیوه مدیریت و سازماندهی یافتهاند. اگر شما تا دیروز با تاکسی خود مسافرکشی میکردید، امروز باید ماشین خود را در گوشه خانه گذاشته و ناظر بلعیده شدن سلیقه جامعه به مگا تاکسیها باشید. پدیدهای جدید و همچنان کپیبرداری شده برای نابودی کسبوکار خرد. سریع و آسان به مقصد برسید. چراکه شما لایق بهترینها هستید.
ضرورتا نقد بر مگامال به معنای ستایش هزینههای گزافی که برخی خواربار فروشیها و یا آژانسها از مشتریان خود میگیرند نیست. اما بلعیده شدن کسب و کار خرد توسط توانمندان اندک نیز راه حل مناسبی نیست.
مگامالها در تهران از اساس برای تخریب آمدهاند. حضور این مالها در مناطق مسکونی باعث تغییر شکل محلات به مکانهای تجاری شده است. تبدیل منطقه مسکونی به منطقه تجاری باعث کاهش جای پارک، شلوغی منطقه و تغییر کاربری آن میشود. این در حالی است که در همان الگوهای غربی وام گرفته شده، مالها در فضاهای حاشیه شهر و یا مناطق غیرمسکونی ایجاد شدهاند و البته جای جای شهر را فرا نگرفتهاند.
همچنین تلاشها برای خریدهای اینترنتی همچنان با شکست مواجه شده است، چراکه انسانها نیاز دارند برای تفریح با یکدیگر معاشرت کنند. اما مشکل اینجا معاشرت، مصرف، رفت و آمد و زندگی کنترل شده است.
افراد بیآنکه بدانند توسط دوربینهای نظارتی مورد مشاهده قرار میگیرند و به سمت هدف مورد نظر پیش میروند. مصرف بدون تامل. پوچی و انفعال.
شماره ۷۰۷