محمدمبین مرادی
دانشجوی سال ششم پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
گامهای استاندارد خصوصیسازی اینچنین است:
عدم تخصیص بودجه، اطمینان یافتن از اینکه کارها پیش نمیروند، عصبانی شدن مردم و درنهایت اعطای آن به سرمایه خصوصی.
نوام چامسکی
جستار اول: دانشجو به کجا میروی؟
اگر به سایت امور دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی تهران مراجعه کنید، در جایی که وظایف این بخش از معاونت دانشجویی فرهنگی شرح داده شده است، عبارت تامین سه وعده غذا برای دانشجویان را مشاهد خواهید کرد.
دانشجوی پزشکی و بهطور کل دانشجوی رشتههایی که قسمتی از تحصیلشان را در بیمارستان میگذرانند، کمی شرایطشان متفاوت است.
این تفاوت از آنجا آغاز شد که تغذیه بیمارستانها به چنگ شرکتهای خصوصی طویلالاسم افتاد. هر کدام از این شرکتها که آشپزخانههای بیمارستانها را فتح کردهاند، اسمشان اندازه یک جمله است. از اسمهای عجیب و غریبشان بگذریم، چیزی که ما دانشجویان را آزار میدهد، این بند از قراردادهایشان است که ذکر شده آنها فقط وظیفه تامین غذای بیماران بستری و کارکنان بیمارستان را دارند. دانشجوی پزشکی که در مقطع کارآموزی باید به بیمارستان برود، بهخاطر دانشجو به حساب آمدنش دیگر مستحق غذای رایگان نیست. یعنی حدفاصل ترم ۵ تا ۱۲.
البته فقط پولی شدن غذا تنها مسئله ناخوشایند نیست. در مواردی شرکتها مازاد غذا و متعلقات آن را به صورت محدود به دانشجویان میفروشند. برای خود من پیش آمده است که تهدیگ و سوپ، بدون قاشق و چنگال گیرم آمده و بهسان کارگران گولاگ تهدیگ را در سوپ کممحتوا میزدم و کوفت جان میکردم. البته بعضی بیمارستانها حتی در ازای پول نیز به دانشجویان غذا نمیدهند. انگار دانشجوی پزشکی تا قبل از اینترن [بخوانید برده] شدن یک موجود اضافی است. اما از این مسائل جالبتر راهکارهای دادهشده توسط دانشگاه و بیمارستانها هستند. بعضی از بیمارستانها گروههای آموزشی را مجبور کردهاند که دانشجویان را حداکثر تا ساعت یک و نیم بعد از ظهر نگه دارند تا در جواب دانشجوی گرسنه بگویند: برو خونهتون.
گروهی دیگر از بیمارستانها که از نظر مکانی به دانشگاه نزدیکترند، فرصتی یک ساعته میدهند که شما به سلف دانشکده بروید و در آنجا غذای نهچندان جذاب و کمحجمی را میل کنید و دوباره به بیمارستان برگردید.
به یاد دارم روزی بعد از خوردن غذا از سلف دانشکده در بولوار کشاورز به سمت بیمارستان امام خمینی میرفتم و اتفاقی یکی از دوستانم را دیدم که با راه رفتنی بهسان دویدن به سمت دانشکده میرفت. من نیز بهسان پترس بعد از رهایی از صلیب که در خروجی روم مسیح زندهشده صلیب به دوش را دید، گفتم: به کجا میروی؟
منتظر بودم جواب بدهد میروم که در دانشکده دوباره به صلیب کشیده شوم. اما دستی تکان داد و رفت. پیش خودم حساب کردم با توجه به اداره تغذیه هر وعده غذای دانشگاه ۵۰۰ تا ۶۰۰ کالری انرژی دارد و از آن طرف او برای طی کردن فاصله رفت و برگشت ۳/۵ کیلومتری بین دانشکده و بیمارستان با چنین سرعتی حدود ۳۰۰ کالری میسوزاند و تنها چیزی حدود ۲۰۰ کالری برایش باقی میماند. یعنی اندازه دو لیوان نوشابه.
جستار دوم: زیر ایرج
اگر احیانا در بولوار کشاورز دنبال جایی برای غذا خوردن باشید و از قضا از نرمافزار Foursquare استفاده کنید، یکی از گزینههای پیشنهادی جایی خواهد بود به اسم زیرج. اتیمولوژی زیرج بسیار ساده است.
زیرج: زیر+ایرج ؛ رواج کلمه از سال ۹۲
اگر دانشگاه تهرانی باشید، چه پزشکی و چه غیر آن، احتمالا اسم ایرج و زیرج برایتان آشناست. این دو بوفههایی در شمال شرق دانشگاه تهران در مجاورت دانشکده پزشکی هستند که با توجه به قدمت بوفه ایرج و اهمیت آناتومی و سنت تجربهگرایانه در علم پزشکی بوفه دومی زیر ایرج یا به اختصار زیرج نامیده میشود.
برای دانشجویان سرمایهدار و متمول اسم این دو تداعیگر املتها، ساندویچها و آبمیوههای خوشمزه است. علت استفاده از لفظ سرمایهدار گزاف بودن قیمت مواد غذایی این دو بوفه نسبت به بوفههای دیگر دانشگاه است. اما در باطن این بوفهها و حتی کانکسهای فتوکپی شمال شرق دانشگاه چه خبر است؟ شاید باورش سخت باشد که دو تشکل دانشجویی الف و ب این کانکسها و محلها را به بخش خصوصی اجاره دادهاند و مبلغ قابل توجهی پول به جیب میزنند. ماجرای این کانکسها و بوفه آنقدر عمیق است که معاونت مالی دانشکده پزشکی بعد از حدود یک سال پیگیری نتوانست زمینهای تصرفشده توسط این بوفهها را باز پس بگیرد، یا حداقل آنها را وادار به پرداخت هزینه کند. به یاد دارم در این اواخر در یک بازرسی ناگهانی معاونت مالی از یکی از این بوفهها مواردی چون آلودگی و کپک را مشاهده کرد، اما توسل به این مورد هم ارمغانی را برای معاونت مالی به دست نیاورد.
این وسط بیشترین ضرر متوجه دانشجو است که اگر غذای سلف را رزرو نکرده باشد، یا نخواهد بخورد، بهناچار دچار غذای آلوده و گرانقیمت میشود. شاید عبارت خصوصیسازی یا حتی فروش دانشگاه در مورد کانکسهای فتوکپی و بوفههای مذکور عبارت صحیحی نباشد. چون برخلاف امور تغذیه بیمارستانها اینبار دانشگاه نیست که چیزی را به بخش خصوصی سپرده است، بلکه گروهی دیگر از افراد به طرز غیرقانونی دست به فروش مکان و زمین دانشگاه زدند و از آن کسب درآمد میکنند. یکی از اتفاقات خندهداری که اخیرا اتفاق افتاد، این بود که با توجه به محبوبیت روزافزون زیرج، تشکّلِ فئودالِ صاحب زمین اجاره را یکباره چندین برابر کرد و صاحب بوفه بهناچار به گوشهای دیگر (دانشکده حقوق) از دانشگاه نقل مکان کرد و شخص دیگری جای او را گرفت. به عبارتی زیرج فعلی هرچند زیر ایرج است، اما زیرج نیست.
جستار آخر: کارمند آموزش
نمودهای دیگری از خصوصیسازی و فروش در دانشگاه ما در حال رخ دادن است. از اجاره سالنهای همایش و کلاسها به موسسات کنکوری و سوءاستفاده آنها از نام و موقعیت دانشگاه گرفته، تا جذب بیرویه و بدون پشتوانه دانشجوی بینالملل و پردیس. اما چیزی که در عقل ما دانشجویان، یا حداقل من، نمیگنجد، پرداخت پول از طرف ما به یک شرکت خصوصی برای انتخاب لاین است.
انتخاب لاین امری است که دانشجویان پزشکی در بدو اینترن شدن باید انجام دهند. دانشجویان باید بیمارستانهایی را که میخواهند بخشهای مختلف کارورزیشان را در آنها بگذرانند، تعیین کنند و پذیرفته شدن انتخابهایشان بر اساس رتبهای است که در آزمون جامع پیش کارورزی و مهارت بالینی کسب میکنند. چیزی در مایههای انتخاب رشته کنکور، اما در مقیاسی بسیار بسیار کوچکتر و سادهتر. یعنی یک انسان با معلومات ساده و با داشتن رتبهها میتواند انتخاب لاین دانشجویان را به صورت دستی به نحو احسن انجام دهد. اما چند سالی است که دانشجویان به پیشنهاد دانشگاه مجبور به پرداخت ششهزار تومان به یک شرکت خصوصی هستند که امر انتخاب لاین را برای دانشجویان انجام دهد. در مورد بهانه آوردن و سختیها و محدودیتهای این شرکت و نرمافزارش بحث نمیکنم. اما من ماندهام که چرا کارمندان آموزش دانشکده از این کار عاجزند و تقریبا هر سه ماه که گروهی از دانشجویان اینترن میشوند، باید به این شرکت پول پرداخت کنند؟ اگر کارمندان آموزش حوصله این کار را ندارند، حداقل دانشگاه باید خودش این نرمافزار را تهیه کند.
درنهایت میتوانم بگویم جملهای که از چامسکی درباره گامهای خصوصیسازی نقل کردم، در مورد دانشگاه ما صدق نمیکند. اگر بخواهم آن را اصلاح کنم، اینگونه مینویسم:
گامهای استاندارد خصوصیسازی در دانشگاه علوم پزشکی تهران اینچنین است:
ایجاد بحران در اموری که در گذشته بحرانی نبودهاند، عصبانی شدن دانشجو، عدم نشان دادن واکنش مناسب از طرف دانشگاه، گرفتن پول از دانشجو.