تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۸/۱۵ - ۰۴:۰۳ | کد خبر : 1270

چه خیرخواه است مرگ…

درباره کتاب «سوی دیگر» آلفرد کوبین جلال امانت یکم زمانی که در سال ۱۹۵۱، چند سال پس از پایان جنگ جهانی دوم در آکادمی هنرهای تجسمی وین، جایزه «ادبی، موسیقی و هنرهای تجسمی» اتریش به آلفرد کوبین اهدا شد، یکی از خبرنگاران آلمانی از او سوال کرد که خودش را بیشتر هنرمندی طراح می‌داند یا […]

درباره کتاب «سوی دیگر» آلفرد کوبین

جلال امانت

یکم
زمانی که در سال ۱۹۵۱، چند سال پس از پایان جنگ جهانی دوم در آکادمی هنرهای تجسمی وین، جایزه «ادبی، موسیقی و هنرهای تجسمی» اتریش به آلفرد کوبین اهدا شد، یکی از خبرنگاران آلمانی از او سوال کرد که خودش را بیشتر هنرمندی طراح می‌داند یا نویسنده. سوال خبرنگار بیشتر از سر طعنه بود. همه می‌دانستند که کوبین به جز رمان «سوی دیگر» کار جدی دیگری در ادبیات انجام نداده و بیشتر به خاطر سال‌ها طراحی‌اش مورد توجه تاریخ هنر است و به همین خاطر تقدیر از او به‌خاطر ادبیات کمی برای نویسندگان دیگر عجیب و ناعادلانه به نظر می‌رسید. کوبین در جواب خبرنگار گفت: «در ذهن من آن دیوارهای آهنینی که شما میان طراحی و نوشتن کشیده‌اید، وجود ندارد. من معمولا ناخودآگاه تصمیم می‌گیرم که افکارم را چطور به عمل درآورم و اسم گذاشتن روی آن‌ها را به عهده شما و همکارانتان می‌گذارم.»
سوال خبرنگار فارغ از رندانه بودنش، اما آن‌قدرها هم عادلانه به نظر نمی‌رسد. امروز با گذشت بیش از یکصد سال از انتشار رمان «سوی دیگر» همه منتقدان ادبی متقاعد شده‌اند که نوشته کوبین یکی از معدود نوشته‌هایی است که در تطابق کامل با هنجارهای سبک ادبی اکسپرسیونیسم نگاشته شده است. درست مانند رمانش، زندگی خود کوبین هم نمونه‌ نوعی زندگی یک هنرمند اکسپرسیونیست در سال‌های آغازین قرن بیستم است. زمانی که کوبین در ۱۹۰۷ «سوی دیگر» را نوشت، ۳۰ ساله بود و به‌عنوان یک طراح برای خود نامی دست و پا کرده بود. کوبین مدتی را تحت تاثیر مارکسیسم قرار گرفته بود. او با دیدن آثار پیتر بروگل به سبک طراحی شمال اروپا تمایل پیدا کرده و مدتی را با علاقه وافر به عرفان شرقی بودایی سپری کرده بود. کوبین درنهایت در سال‌های پیش از آغاز جنگ جهانی اول با زبانی پیش‌گویانه در طراحی‌هایش زوال تمدنی را که بشر آن‌قدر به دستاوردهایش می‌نازید، به تصویر می‌کشید.
در چنین شرایطی بود که کوبین «سوی دیگر» را در مدتی کوتاه یعنی تقریبا در ۱۲ هفته نوشت و سپس در ۱۲ هفته بعدی آن را با طراحی‌هایش مصور کرد.

دوم
یافتن مجموعه آثاری که «سوی دیگر» در پیوند با آن‌ها پای به هستی گذاشته است، چندان دشوار نیست. داستان از زبان راوی همکار با خود کوبین روایت می‌شود که با دعوت دوستی از دوران قدیم به نام پاترا به سرزمینی به نام سرزمین رویا دعوت می‌شود و در شهر مروارید ساکن می‌شود. بیشتر ساختمان‌های شهر مروارید، که در دل آسیا بنا شده است، از اروپا کنده و به آن‌جا منتقل شده‌اند و در بیشتر آن‌ها پیش از انتقال به سرزمین رویا جنایاتی هولناک رخ داده است. بیشتر ساکنان سرزمین رویا که همه یا برگزیده و منتخب‌اند یا فرزند کسانی که از پیش برای سکونت به آن‌جا آمده‌اند، کسانی‌اند با قوای تخیلی دیوانه‌وار. بیشتر حجم کتاب به توصیف سرزمین رویا و شرایط زندگی در آن می‌گذرد. پس از سه سال سکونت راوی یک میلیونر آمریکایی به نام هرکولس بل به سرزمین رویا می‌آید و رفته رفته با تحریک مردم به سر باز زدن از پذیرش سلطه پاترا و شرایط غم‌زده سرزمین رویا زمینه‌ساز نابودی آن می‌شود و در آخر سرزمین با آتش‌فشانی که بیش و کم آخرالزمان را به یاد می‌آورد، از میان می‌رود.
فارغ از وجه تمثیلی داستان سرزمین رویا-اروپا که در دستان پاترا (پدر) به سرزمینی غم‌زده بدل شده (این را عموما پیش‌بینی فاشیسم یا حتی جنگ جهانی تلقی می‌کنند)، اما هجوم ثروت آمریکایی هم برای آن ارمغانی جز نابودی نخواهد داشت. می‌توان شباهت‌های رمان با آثار نویسندگانی مانند ادگار آلن پو یا فرانتس کافکا را در آن دید. دست‌نیافتنی بودن ملاقات با پاترا که اگرچه همیشه در قصرش ساکن است، اما نمی‌توان او را ملاقات کرد، بیش از هر چیز خاطره «قصر» کافکا را به‌خاطر می‌آورد و نابودی نهایی سرزمین هم بسیار به پایان داستان «زوال خاندان آشر» شبیه است. این لزوما به معنای تاثیرپذیری این نویسندگان از یکدیگر نیست، بلکه حاکی از شرایط مشابهی است که آنان را به این شیوه روایت داستانی سوق می‌دهد.
برخلاف لحن کافکا که حتی در حین هولناک‌ترین روایت‌ها هم خون‌سرد و بی‌احساس باقی می‌ماند (و همین باعث می‌شود نتوان آثار او را در رده نمونه‌های اکسپرسیونیستی طبقه‌بندی کرد)، لحن کوبین در بیشتر مدت داستان لحنی است سرکش و پر از هیجان. شتاب‌زدگی کوبین در به رشته تحریر در آوردن مجموعه ایده‌هایش به‌خوبی از فرم کم‌آرایه و ساده نوشتار پیداست. بیشتر توصیف‌های داستان تمایل نویسنده به گریز از واقعیت را آشکار می‌کنند. کوبین پاترا را مردی توصیف می‌کند که چهره ثابتی ندارد و گویی در هر لحظه شخص متفاوتی را به ذهن متبادر می‌کند. در توصیف سرزمین رویا بیش از آن‌که چیزی از ابعاد یا شکل گیاهان و خیابان‌های آن در رمان مطرح شود، سخن از ماهیت کیفی سیال و به‌دست‌نیامدنی آن است. مکان در سرزمین رویا به‌شدت پریشان است. انتهای هر خیابان ممکن است هر بار به محلی دیگر بینجامد. مردمان سرزمین رویا هیچ‌گاه وضعیت ثابتی ندارند. فاصله میان ثروت و غنا چنان کوتاه است که برای گذر کردن از یکی به دیگری هیچ علتی لازم نیست. بیماری و سلامت، حضور و غیاب، عشق و نفرت و زندگی و مرگ (که همسر راوی هم به دام آن می‌افتد) هم به همین اندازه در هم تنیده و نامنتظره‌اند. این شکل خاص و غیرواقع‌گرای توصیف از زمان و مکان خصیصه اصلی ادبیات اکسپرسیونیستی است. سیالیتی که اکسپرسیونیست‌ها متاثر از نقاشانی مانند مونک و ون‌گوک به آن رسیده بودند و به نوشته‌هایشان تسری داده بودند.

سوم
در پایان «سوی دیگر» دو قطب رقیب پاترا و بل با یکدیگر درگیر می‌شوند و حاصل درگیری آنان نابودی سرزمین رویا است. تصویر کوبین از این درگیری در هم فرو رفتن دو شخص در یکدیگر است، گویی که هر دو از آغاز یکی بوده‌اند و حالا در هم‌جوشی شگفت‌انگیزی بار دیگر در یک پیکره جای می‌گیرند. در طرحی که کوبین از این صحنه کشیده است اما نشانی از توصیفات او در کار نیست. این درست همان چیزی است که طراح شناخته‌شده اتریشی را به سوی اعجاز کلمه سوق می‌دهد؛ اضطرار در به قالب درآوردن چیزی که تصویر قالب مناسبی برای آن نیست.

شماره ۶۸۳

خرید نسخه الکترونیک

کتابفروشی الکترونیک طاقچه

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟