تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۳/۰۸ - ۲۳:۴۶ | کد خبر : 10935

امید – شعری از گروس عبدالملکیان

به یاس‌ها امیدی نیست / به یأس‌ها چرا / در هر درخت قایقی‌ست / که با تبر / بر آب می‌افتد!

۱
به یاس‌ها امیدی نیست
به یأس‌ها چرا

در هر درخت قایقی‌ست
که با تبر
بر آب می‌افتد!

۲
آخرین پرنده را هم رها کرده‌ام
اما هنوز غمگینم

چیزی
در این قفس خالی هست
که آزاد نمی‌شود

۳
امشب
از تمام این دیوارها خسته‌ام
آنقدر که می‌خواهم
به جای حیات
حیاط داشته باشم

آن‌سوی پنجره برف می‌بارد
و فکر، روی فکر، روی فکر می‌نشیند

گاه فکر می‌کنم
تمام آن‌چه فکر می‌کردیم
زیر فکرهایمان یخ زده است!

۴
جنگ تمام شده بود
و حالا
صلح داشت آدم می‌کشت!

گروس عبدالملکیان

هفته‌نامه چلچراغ، شماره ۸۹۹

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟