طراحیهای آقای ونهگات
ناصر اردلان
احتمالا شما هم این گلایه قدیمی را شنیدهاید که کسانی که در یک زمینه برای خودشان اسم و رسمی پیدا میکنند، خیلی زود به دام این توهم میافتند که در هر زمینهای استعداد دارند. یا کمی بدبینانهتر اینکه کسانی که مشهور میشوند، میتوانند هر کاردستی کودکانهشان را به اسم کالای هنری به دیگران قالب کنند. تاریخ هنر هم کم شواهد برای درست بودن این ادعا ندارد، اما بههرحال نمیشود همه را به یک چوب راند.
کورت ونهگات تقریبا هیچ وقت تمایلی نشان نداد که به چیزی مگر نویسنده مشهور شود. بار سنگین سالهای جنگ جهانی دوم، اسارت در زندان نازیها در درسدن، بمباران درسدن با هواپیماهای نیروهای متفقین که اعتماد او را از همه سیاستمداران دنیا سلب کرد و البته تحصیل رشته مردمشناسی باعث شد که عنوان ساده «نویسنده ضدجنگ» را به هر عنوان پرطمطراق دیگری ترجیح بدهد. همین سه سال پیش بود که خانواده ونهگات تصمیم گرفتند طراحیهای او را در کتابی منتشر کنند و باعث غافلگیری علاقهمندان نویسنده بزرگ شدند.
طراحیهای ونهگات تکنیک پیچیدهای ندارند. تاثیرپذیری او از کوبیسم و سورئالیسم تا حدود زیادی روشن است، اما نمیشود او را بهسادگی به یکی از این مکاتب هنری سنجاق کرد. شاید دقیقترین تعبیر دربارهاش این باشد که او درست با همان سبکی که داستان مینوشت، طراحی هم میکرد، همین.
زمان انتشار کتاب طراحیها خبرنگاری معترض شده بود که احتمالا ونهگات تمایلی به انتشار این طراحیها نداشته است. دختر ونهگات رندی پدرش را برای چند دقیقه قرض گرفت و به سبک تکیه کلام راوی «سلاخخانه شماره ۵» وقتی کسی بدشانسی میآورد، جواب داد: «بله! رسم روزگار چنین است.»
ژوژمان
شماره ۷۲۲