سینمای جهان
نگاهی به جدیدترین ورژن سری فیلمهای «بورن»
مریم عربی
۹ سال از زمانی که آخرین نسخه سری فیلمهای بورن روی پرده سینماها به نمایش درآمد، میگذرد و حالا سالنهای سینما در گوشه و کنار دنیا میزبان آخرین نسخه از این اکشن پرطرفدار است که این بار نام کامل قهرمانش را به خود گرفته: جیسون بورن. البته در فاصله این ۹ سال، فیلم «میراث بورن» به کارگردانی جرمی رنر هم به نمایش درآمد، اما کمتر کسی این فیلم را جزو سری فیلمهای بورن حساب میکند، چون نه مت دیمون رویایی را دارد و نه به سبک باقی بورنها خوشریتم و پرهیجان است. در این چند سال خیلی چیزها در دنیا تغییر کرده؛ عملیات تروریستی پیشرفتهتر شده و جاسوسبازی سر و شکل مدرنتری به خود گرفته است. حتی فهمیدهایم که در اکثر کشورهای دنیا دولتها گفتوگوهای تلفنی مردم را شنود میکنند و شبانهروز با دوربینهای مخفی رفتار شهروندان را زیر نظر دارند؛ فضایی درست شبیه به فیلمهای بورن. فرقی نمیکند که جیسون بورن خوشتیپ و کاربلد در جزیره دورافتادهای در شرق آسیا باشد، یا در روسیه و اروپا، هر زمان که سازمانهای جاسوسی اراده کنند، در عرض چند ثانیه پیدایش میکنند و اینجاست که تعقیب و گریزی اعجابانگیز به راه میافتد. این موضوع شاید یک دهه پیش – زمانی که اولین نسخه بورن اکران شد – عجیب و خیالانگیز به نظر میرسید، اما در دنیای امروزی قطعا کافی نیست برای آنکه مخاطب کمحوصله را دو ساعت تمام در سالنهای سینما میخکوب کند.
بازگشت شکوهمندانه قهرمان خانه به دوش
در سالهای اخیر فیلمهای ساختهشده بر اساس کمیک بوکهای پرفروش مثل «کاپیتان آمریکا»، کلیشه جاسوسهای کارکشته خانه به دوش را به ابرقهرمانهای مدرن شکستناپذیر تبدیل کرده است. شاید به همین دلیل است که بازگشت مت دیمون، ابرسرباز کلاسیک، دیگر مثل گذشتهها چنگی به دل نمیزند. بورن جدید به باور منتقدان گاردین و ورایتی، متکبرانه و خشک و خستهکننده از کار درآمده و اندک جذابیتش را از بازیگر محبوبش مت دیمون وام میگیرد. با همه اینها ساخته جدید پل گرین گرس نویسنده و کارگردان صاحبنام انگلیسی با زنده کردن نوستالژی بهترین اکشنهای تاریخ سینما تا به حال فروش قابل قبولی را در آمریکا و سایر کشورهای دنیا داشته است. این فیلم در اولین روز اکرانش رکورد فروش افتتاحیه فیلمهای اکشن را در خارج از آمریکا شکست. جیسون بورن در اولین روز نمایش فقط در کشور چین بیش از ۱۲.۳ میلیون دلار فروخت و توفانی را میان طرفداران این سری فیلمها ایجاد کرد. شاید بخش اعظم این تماشاگران راضی از سالنهای سینما بیرون نیامده باشند، اما همین که حاضر شدهاند برای تماشای اکشن محبوبشان در روزهای نخست اکران مقابل سالنهای سینما صف بکشند، کافی است.
هالیوود و مرگ ایدههای اصیل
به نظر میرسد که هالیوود این روزها نیاز شدیدی به خلاقیت و ایدههای تازه دارد. در چند سال اخیر، بهندرت اتفاق افتاده فیلمی در آمریکا ساخته شود که دنباله یا بازسازی یک فیلم پرطرفدار قدیمی نباشد. فروش بالای دنبالههای فیلمهای پرطرفدار سینمایی، تهیهکنندگان هالیوودی را بر آن داشته که ریسک سرمایهگذاری روی ایدههای تازه را نپذیرند و به سراغ نسخههایی بروند که امتحان خود را پس داده است. همین مسئله باعث شده که بسیاری از منتقدان سینمای هالیوود، صنعت سینمای آمریکا را درگیر بحران مرگ ایدههای اورژینال و اصیل بدانند. هالیوودیها مطمئن هستند که بینندهها سرخوش از لذت نوستالژی و حس کنجکاوی، به تماشای اثری با نامی آشنا خواهند نشست؛ حتی اگر ضعیف و ناامیدکننده از کار درآمده باشد. جیسون بورن، اکشن محبوب آمریکاییها هم از این بحران مستثنی نیست و همین مسئله مخالفانی سفت و سخت را برای این اکشن خوشساخت دستوپا کرده است. آنچه از گفتههای منتقدان مشهور آمریکایی برمیآید، این است که بورن جدید مجموعهای از اتفاقات بیمزه تصادفی، یک تامی لی جونز اخمو و کاراکترهایی تنبل و بیانگیزه و کسالتآور است. اولین مواجهه تماشاگران با شخصیت جیسون بورن بعد از ۹ سال، در لوکیشن بیابانمانندی اتفاق میافتد و او مثل همیشه از پس دشمنانش برمیآید. اما هیچ معلوم نمیشود بورن برای چه میجنگد؛ برای پول، برای حفظ آمادگی فیزیکی یا این که میجنگد صرفا به دلیل آنکه برای جنگیدن آفریده شده است. بورن جدید انگار فقط آمده است تا دل عشق نوستالژیها را به دست بیاورد. آمده است که فقط دوباره آمده باشد.
شمارش معکوس برای مرگ قهرمان
اینطور که از نقدهای منتقدان بزرگ سینمایی برمیآید، مت دیمونِ آخرین نسخه بورن دیالوگ قابل توجهی ندارد. او مثل یک زامبی میماند که حالت اتوپایلتش فعال شده و به صورت مکانیکی در تلاش است تا کارهای محیرالعقول فیلمهای قبلی را تکرار کند. از آنجا که جذابیت مجموعه فیلمهای بورن به طرز غریبی مربوط به قهرمانِ همهچیزتمامش است، وقتی او مثل یک ربات بیهیچ ظرافتی کارهای همیشگیاش را تکرار کند، فاتحه فیلم خوانده است. نتیجهاش میشود جیسون بورنی که نه صحنههای اکشن بهیادماندنی دارد، نه خط داستانی جالب و نه دیالوگهای جذاب.
در نسخههای قبلی بورن، سادگی شخصیت اصلی و درک ناچیزش از مسائل انسانی و روانشناسی قابل قبول بود؛ چون بیننده با شخصیتی بدون گذشته و پیشینه طرف بود. این سادگی در نسخههای قبلی حتی جیسون بورن را دوستداشتنیتر میکرد و از او شخصیتی مثل آدمهای مرموز فیلمهای هیچکاک میساخت که قضاوت نادرستی درباره آنها صورت گرفته است. بعد از اکران سه نسخه از بورن (صرفنظر از نسخه غیرقابل قبول چهارم)، حالا مخاطب به شناختی نسبی از شخصیت اصلی رسیده و دیگر دوست ندارد با یک شخصیت توخالی و بیخصیصه آشنا شود که در نقطه صفر قرار گرفته است. گرین گرسِ چیرهدست اینبار جیسون بورن را خالی از هر نوع ویژگی، اما با هدفی مهم معرفی کرده که بیش از هر چیز به دنبال به دست آوردن اطلاعات است. قهرمان جدیدترین فیلم بورن به جز کاریزمای یک ستاره بینالمللی بااستعداد به نام مت دیمون، هیچ جاذبه دیگری برای مخاطب ندارد.
چرا جیسون بورن نمیخواهیم؟
کمتر کسی باور میکند که تاریخ مصرف قهرمان دهه هشتادی ساخته دست رابرت لودهام به پایان رسیده باشد؛ شخصیت مرموز، عملگرا و وطنپرستی که در عین حال سرکش و شرور هم هست. زمانی که بورن خلق شد، اکثر منتقدان و مخاطبان بر این باور بودند که جیمز باند دیگری پا به عرصه وجود گذاشته که تا چندین دهه برای هالیوود پولساز خواهد بود. بورن بر خلاف جیمز باند شخصیتی زمینی و همدلیبرانگیز داشت و یک ماشین کشتار بیاحساس نبود. در داستانهای بورن از اسلحههای پیشرفته و عجیب و غریب خبری نبود و این شخصیت با هوش باورنکردنیاش از امکانات موجود، بیشترین بهره را میگرفت. موضوع دیگری که شخصیت بورن را همدلیبرانگیز میکرد، این بود که بورن همیشه روی لبه پرتگاه قرار داشت و هر آن ممکن بود سقوط کند؛ همین مسئله باعث میشد بیننده همیشه نگرانش باشد و در تمام طول فیلم به او احساس نزدیکی کند.
با تمام این اوصاف در دهه اخیر هر آنچه جیسون بورن را به شخصیتی رویایی و جذاب تبدیل میکرد، بهتدریج محو شده و شرایط دنیای واقعی به گونهای باورنکردنی و بیسابقه تغییر کرده. در این سالها ضدقهرمانهایی پا به عرصه وجود گذاشتهاند که چهره قهرمانها و ضدقهرمانهای فیلمها را در حافظه مخاطب به کلی مخدوش کردهاند. این دنیا حالا بیشتر از آنکه به جیسون بورن نیاز داشته باشد، به جاسوسها و پلیسها و تروریستهایی نیاز دارد که به دنیای واقعی شبیهتر هستند. دنیای امروز دیگر خواهان کاراکترهایی است که در سریالهایی مثل «هوم لند» یا «سرزمین مادری» دیده میشوند؛ کاراکترهایی چندبعدی با داستانهایی واقعی در لوکیشنهایی شبهواقعی. در چنین فضای پرآشوبی محصولات تصویری برای موفقیت دو مسیر را پیش رو دارند؛ یا هرچه بیشتر شبیه به دنیای واقعی شوند و قهرمانهایشان را واقعی و انسانی کنند یا به کلی مسیر رویابافی و خیالپردازی را در پیش بگیرند و به خلق کاراکترهایی ابرانسانی و مارولی روی بیاورند؛ کاراکترهایی که تکلیفشان با مخاطب روشن است و آمدهاند تا چند ساعتی بیننده را از دنیای واقعی بیرون بکشند. مخاطب امروزی دیگر بهندرت هوس تماشای اکشنهای اغراقآمیز و دروغی و قهرمانهای نصفه و نیمه به سرش میزند؛ حتی اگر جیسون بورن و جیمز باند باشد. مگر اینکه خالقش لباسی کاملا تازه بر تن قهرمان نوستالژیکش بکند و طرحی نو دراندازد که محصول جامعه خشونتزده کنونی است. شاید وقت آن رسیده که جیسون بورن بازنشسته شود و به دیگران شانس قهرمان شدن بدهد.
شماره ۶۷۶