هندیها چطور فیلم میسازند یا چطور یک فیلم را هندی کنیم؟
نسیم بنایی
سه چیز با نام هندیها گره خورده است؛ فیلم، کریکت و ازدواج. ما هم این را میدانستیم و حالا که قدم در سرزمین عجایب گذاشته بودیم، میخواستیم در تجربه ماهاراجهها از هر سه مورد شریک شویم. قید ازدواج را که پیش از سفر هم زده بودیم، حتی نتوانستیم در یک عروسی شرکت کنیم تا دور آتش چرخیدن را ببینیم. تجربه کریکت هم در این حد فراهم شد که هر کدام به نوبت چوب کریکت را دست گرفتیم و با آن عکس انداختیم. اما برای فیلم، کوتاه نیامدیم؛ آخر شب در فاصله میان شام تا مسواک و خواب، زمانی خالی را پیدا کردیم که به سانس ساعت ۱۱ شب «کاپور و پسران» برسیم و با هندیها فیلم ببینیم. فیلم اصالتا هندی نبود، اما یک آقای کاپور داشت که دلمان به فامیلیاش خوش بود و امیدوار بودیم خبرهایی از عناصر اصلیِ فیلم هندی هم در آن باشد. خلاصه بلیت را گرفتیم و به انتظار نشستیم. توقع داشتیم آن وقت شب خودمان باشیم و سایهمان، اما گویا عشق ماهاراجهها به سینما حقیقت داشت. رأس ساعت ۱۱ سیلی از جمعیت وارد سالن سینما شدند. ما هم لابهلای جمعیت وارد سینما شدیم و پنج نفری در ردیفی که در بلیت مشخص شده بود، نشستیم. روی صفحه روبهرویمان نوشته بود: «به نخستین سینمای بینالمللی خوش آمدید.» ناگهان صدایی گوشخراش همراه با تبلیغ پخش شد. امیدوار بودیم صدا برای پخش فیلم قدری کمتر شود، اما در کمال ناباوری هم صدا بیشتر شد و هم جمعیت با فیلم همصدا شد. نیم ساعتی نشستیم، تماشاچیها با هر حرکت بازیگران از خنده ریسه میرفتند و سینما را روی سرشان میگذاشتند. پسر آقای کاپور سرش را بالا میآورد؛ قهقهه! آقای کاپور دستش را بالا میآورد؛ قهقهه! سیلی در گوش پسر نواخته میشد؛ باز هم قهقهه! تقریبا صدای واضحی از بازیگران شنیده نمیشد، فقط صدایی بلند با «هاهاهای» خنده ترکیب میشد و وقتی از کانال گوش به اعصاب حسی میرسید، یک احساسِ «خود غلط بود آنچه میپنداشتیم» را در ذهن متبادر میکرد. تا یازدهونیم نشستیم به امید اینکه لااقل صحنههای کلاسیک و هندیترِ موسیقی و آواز و درخت را ببینیم، اما دریغ و افسوس، خبری نشد که نشد! تنها دو پسر جوانِ آقای کاپور را در فیلم میدیدیم که از قضا هیچ شباهتی هم به هندیها نداشتند، بلکه بیشتر شبیه به اروپاییها بودند. البته یک لولهکش در فیلم دیدیم که بعدا به این نتیجه رسیدیم ۹۰ درصد هندیها به جای پسران آقای کاپور، شبیه به آن لولهکش هستند. القصه، ما که نفهمیدیم جریان چه بود، اما عشق ماهاراجهها به فیلم را با تمام وجود لمس کردیم، بهویژه با آن قهقهههای از ته دل!
طرز تهیه فیلم هندی
فیلم و سینما بخشی از هویت آنهاست؛ اصلا با آن شناخته میشوند. صنعت سینمایی خودشان را دارند؛ بالیوود. سینمایشان بدون شک خاص خودشان است. عناصر و ترکیباتی که تنها در سرزمین عجایب با هم یکی میشوند و «فیلم هندی» از دل آن متولد میشود. هر فیلمی میتواند یک فیلم هندی باشد، مشروط به اینکه ویژگیهای خاصی داشته باشد و از یکسری عوامل و فاکتورها تابعیت کند. این فاکتورها در هندی کردنِ فیلم بسیار ضروری و حیاتی هستند؛ یعنی اگر نباشند، یکدفعه فیلم به جای بالیوودی، هالیوودی میشود. البته این عناصر الزاما تغییری در سبک ایجاد نمیکنند، بلکه صرفا فیلم را از نوعی دیگر به فیلم هندی تبدیل میکنند. مثل غذاهای هندی که اصولا هندی نیستند، بلکه صرفا به کمک چاشنیها و ادویهجات به غذای هندی تبدیل میشوند. مثلا کباب بوده که به انواع فلفلها آغشته شده و ناگهان به کباب هندی تغییر هویت داده است. طرز تهیه فیلمهای هندی هم به همین راحتی است. کافی است چند عنصر و ادویه هندی به آن اضافه شود تا به یک فیلم هندی اصیل تبدیل شود. اما این ادویهها چه چیزهایی هستند؟ چاشنی اول، زمان است.
زمان، بیش از مقدار لازم
۲۰۴ دقیقه را اگر سه ساعت و ۲۴ دقیقه بخوانید، معلوم میشود که زمان بسیار زیادی است؛ حالا تصور کنید جبارسینگ را که برای همه ایرانیها نامی آشناست، سه ساعت و ۲۴ دقیقه بر پرده سینما یا روی صفحه تلویزیون ببینید. تقریبا تمام ایرانیها یک بار در طول عمرشان ۲۰۴ دقیقه از وقت خود را صرف تماشای فیلم «شعله» کردهاند. البته این فیلم در جشن صدسالگی سینمای هند بهعنوان بزرگترین اثر هنری در میان فیلمهای هندی شناخته شد. اما این فیلم هنری از گزند یک عنصر مهم هندی در امان نمانده و آن هم زمان طولانی است. میتوان فیلم سینمایی «شعله» را در قالب یک سریال کوتاه چند قسمتی هم پخش کرد. زمان بالای سه ساعت مختص این فیلم برگزیده هندی نیست. واقعیت این است که زمان طولانی جزو ویژگیهای فیلم هندی است. اما سوالی که مطرح میشود، این است که چرا فیلمهای بالیوودی اینقدر طولانی هستند؟ اینطور که پیداست، فیلمهای بالیوودی همیشه در رقابت با فیلمهای وسترن و خارجی بودهاند و در یک مورد موفق شدهاند از آنها جلو بزنند، آن هم زمان فیلم است. این فیلمها اساسا از فیلمهای غربی طولانیتر هستند و تقریبا دو برابر آنها مخاطب را روی صندلی سینما خشک میکنند. متوسط زمانیِ فیلمها در جهان یک ساعت و نیم است، درحالیکه متوسط فیلمهای هندی سه ساعت است. برخی ادعا میکنند وجود آیتمهایی مانند رقص و آواز در فیلمهای هندی باعث میشود تا این اندازه طولانی شوند، اما برخی دیگر به اشتهای هندیها اشاره میکنند و میگویند آنها دوست دارند عصر که به سینما میروند، شب به خانه بازگردند. برخی مطالعات نیز نشان میدهد در گذشتههای دور هندیهایی که عاشق فیلم بودند، چندین کیلومتر راه از روستا به شهر میآمدند تا یک فیلم را تماشا کنند. این فیلم باید آنقدر طولانی باشد که ارزش این مسافت را داشته باشد. به این ترتیب این طولانی بودن بهعنوان یک سنت در ساخت فیلمهای هندی باقی مانده است. شاید هم آنها از ابتدا عاشق فیلمهای طولانی بودند و به عبارتی جنون فیلم طولانی داشتهاند. بههرحال این استانداردی است که برای سینمای هند تعریف شده و به بخشی از هویت آن تبدیل شده است. البته زمان طولانی فیلم به خودی خود آزاردهنده نیست و مشکلی ندارد. مشکل اصلی از آنجا شروع میشود که این چاشنی زمان با یک چاشنی دیگر همراه میشود؛ اشک!
آبغوره، سه لیتر
اگر یک سینی پیاز جلوی خودتان بگذارید، از یکجایی به بعد دیگر اشکتان را درنمیآورد. بالاخره پیاز هم کوتاه میآید، اما فیلم هندی کوتاه نمیآید و حتی در لحظه آخر هم اشکتان را درمیآورد، یا حتی در لحظه آخر کارگردان تمام توان خود را به خرج میدهد تا غده اشک را در چشمانتان خشک کند. گویی تمامی فیلمهای هندی یک رسالت مهم بر دوش دارند و آن هم در یک جمله خلاصه شده: «گریه کن!» لابد سازندگان فیلم هندی دائم با خود یک ریتم را تکرار میکنند: «گریه کن، گریه قشنگه! گریه سهم دل تنگه!» به این ترتیب هر بار دلتان به تنگ آمد، کافی است یک فیلم هندی بگذارید و پابهپای آن با کاراکترهای اصلی گریه کنید. دلیل اینکه تقریبا همه پای فیلمهای هندی گریه میکنند، حجم احساس و عواطفی است که در این فیلمها موج میزند. این فیلمها آنقدر احساسی هستند که مخاطب را به گریه میاندازند؛ گاهی از غم و گاهی از خوشحالی. شاید هندیها ذاتا انسانهای احساسی هستند، شاید هم نیستند، اما فیلمهایشان بدون استثنا از احساسات اشباع شده است. به همین خاطر است که معمولا افراد احساسی بیشتر به فیلمهای هندی علاقه دارند. ایرانیها هم از آنجا که اصولا مردم احساسی هستند بیشتر طرفدار فیلمهای هندی هستند. البته اگر قول بدهید به اندازه کافی اشک بریزید، جایزهای هم دریافت میکنید و آن هم ساز و آواز است، تا قدری حالتان عوض شود.
آواز و موسیقی، به اندازه دویدن بین
درختان و بغل کردن یکی از آنها
بسیار خب، آبغوره گرفتن کافی است. حالا احتمالا وقت آن رسیده که کاراکتر اصلی یکی دو درخت بغل کند و زیر بارانهای سیلآسا ترانهای برای محبوب خود بخواند تا دل از او برباید. اصلا فیلم هندی بدون رقص و آواز که فیلم هندی نمیشود، نهایتش میشود «کاپور و پسران». در هر فیلمی با هر سبکی، اگر بازیگران یکباره با لباسها و آرایش متفاوت وارد صحنه شوند و آواز بخوانند، بدون شک مخاطب را برای همیشه از دست میدهند، اما این مسئله در مورد فیلمهای هندی کاملا برعکس است. فیلم اگر موسیقی نداشته باشد که فیلم نمیشود. بسیاری از پژوهشگران معتقدند یکی از دلایل محبوبیت این فیلمها همین ژانر موسیقایی است که البته با ژانر موزیکال هالیوودی تفاوت بسیار زیادی دارد. حتی برخی میگویند موسیقی در فیلم هندی کاملا ذاتی است و از هیچ سینمای دیگری تقلید نشده است. درواقع آنها عنصری به سینمای خود اضافه کردهاند که کاملا خاص خودشان است. لوکیشنهایی که برای بازیگران در شرایط رقص و آواز در نظر گرفته میشود، معمولا عاشقانه و رویایی است و هیچ ربطی به لوکیشنهای اصل فیلم ندارد. درواقع آنها در میان یک فیلم معمولی، نوعی فضای سورئال برای آن خلق میکنند که بخشی از هویت این فیلمهاست. این بخش از فیلم معمولا به کاراکتر اجازه میدهد اندک احساساتی را هم که برای خودش حفظ کرده، بیرون بریزد و احساسات مخاطب را به اوج برساند. بازیگر یک لحظه با پیراهن سفید زیر باران آواز میخواند و لحظهای دیگر با پیراهن سبز در کویر دستانش را به سمت محبوب خود دراز میکند و ثانیهای بعد محبوب بین درختان جنگلی میدود و از این درخت به آن درخت میرود و احتمال دارد که فیلم با همین صحنههای تخیلی به پایان برسد و یک هپیاندینگ کامل را برای آن خلق کند.
هپیاندینگ، یک عدد
اگر سه ساعت نشستید و فیلمی با محتوای تکراری و قابل پیشبینی را تماشا کردید، به پای آن اشک ریختید و احساساتی شدید و از همان ابتدا موفق شدید آخر آن را حدس بزنید و درنهایت هم طبق انتظار با یک پایان خوش روبهرو شدید، باید به شما تبریک گفت؛ شما یک فیلم هندی اصیل دیدهاید. اما اگر نتوانید پایان فیلم را حدس بزنید، یا پایان فیلم «خوش» نباشد، بدانید و آگاه باشید که گول خوردهاید. آن فیلم قطعا فیلم هندی نبوده است. اصلیترین عنصر فیلم هندی، پایان خوش آن است. در پایان این فیلمها باید همان اتفاقی بیفتد که از ابتدا انتظار داشتید و دلتان خوش بشود. راستش این همه اشک ریختید، پس باید جایزه اصلی را هم بگیرید.
بفرمایید سینمای ۱۰۳ساله
فیلمهای هند یک پدیده متفاوت هستند. اکثر آنها داستانهای آبکی و قابل پیشبینی دارند و فضای آنها با موسیقیای که در آن استفاده میشود، کاملا غیرواقعی به نظر میرسد. موسیقیها باعث میشود اندک ارتباطی نیز که با واقعیت دنیایی برقرار است، از بین برود. بازیگران همیشه لباسها و آرایشی دارند که به نظر نمیرسد در فضای واقعی بودهاند. هند بزرگترین تولیدکننده فیلم در جهان است. هر سال بیش از هزار فیلم در سینمای بالیوود تولید میشود. هرچند این روزها هالیوود به لحاظ درآمد در بازار حرف اول را میزند، اما بالیوود چشم به آینده دارد. از سال ۱۹۱۳ که سینما قدم به سرزمین عجایب گذاشت، تا کنون صدها هزار فیلم در این کشور ساخته شده. این سینما با تاریخ ۱۰۳سالهای که از سر گذرانده، برای خود طرفدارانی دستوپا کرده و ذائقه آنها را شکل داده است. حالا کسانی وجود دارند که تنها فیلم هندی دوست دارند؛ فیلمهایی با داستانهای آبکی و چاشنی اشک و لبخند.
شماره ۶۸۹